ورد
عمومی

نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم عليه السلام

صفحه 1:
نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم عليه السلام عمر ساق از ‎arte og oa‏ وفك را رو زگار در رش آور طبل و ساز و چنگگ را ساقيا فردا كثم كارى بر أولاد على

صفحه 2:
تمهت كد دی خی را زیر دست پردلانه فد شام سالکانر صدر مجلس جادهم: خنجرازن فرهنگک را شمر ساقى هلال باده» تو در بيج و تاب كن دور فلک درنگ ندارد؛ شتاب کن سای تقاب از رخ خم بگیر عون در مرت للا ب یایوج (بی فاصله) مصلحت امشب چه باشد ابن سعد تامور داده ای بر باد زین رفتار نام و ننگگ را گاه مستی گاه هوشی گه مخماری گاه خواب کرده ای با جنگ و بربط 7 ک را پیری و مستی جوانی,را زسر بگرفته ای گرچه از دل می زداید می غبار زنگک را وه چه فارخ بل بنشستی ایا برسربر وزین بر کش سمند ابلق رنگ را ابن سعد ساقى شراب كهنه تو اندر بياله كن

صفحه 3:
بان یی ره بدشموم حواله كر ریش سفید و خوردن می خوش ‎PE‏ ‏عادت تموده ام چکنم می پاله کن شمر ساقی حلال باده تو در پیچ و تاب کن دور فلك درنكك ندارد شتاب كن جام مرا زخون جوانان یاورید خون جای می برای من اندر پیاله کن يارب به حق شه نجف مرتضى على بانى اين عزا دوصد و بيست ساله كن بست ‎ee eS‏ ا زک عمر چنان بزن که جهان را خراب کر شمر در پرده نشستن نشود کار درست وقت آن شد که یندی کمرت تنگ نه ست سوه كبري اولاه ‎cand lng‏ هل ‎Wa jot‏ افك رسعت شمر (موسیقی وستن کمرشمر) من زیفض حسین کباب شدم

صفحه 4:
#اويخه كامل تعزيه حضرت قاسم من هم ای شمر در عذابٌ شدم شمر شاه دين را كنم زجان نوميد عمر اهل بيتش ز جان نوميد حيف كه اكبر رفت زدنيا حیف از آن نوجوان مه سيما aT ta ‏رريطجام‎ Be جل رناب مل اديت ‎ket ay, 2 $21‏ نان وى باعث آبروی آدم شاها از فرط وجود تو جهان شد موجود أز بود تو بود عالم شاها

صفحه 5:
ازدشسقدالا غرب شودركن فيكو گردیده خود نهی تو برهم شاها چون برگ خزان زتن بریزد سرخصم گر دست زنی به تیغ حم نحم شاها فرمان دهى ار به قاسم آن بجه غزال از صولت آو شیر کندارم شاها امید رم نتغات باشد به دو لطف تو و نطق مير ماتم شاها ب رکنده پاد دیده روز هل من مبارز گای خلف شیر کرد گار امام بسم الله الرحمن الرحيم ای خالق لوح و ق اى خاق لبح اع شام وی آل ما هم علیم هم اعلم شاها من عبد ذلليم توي وب جيل مست از می باده الستم شاها جز عشق تو بر سرم نه بود سودای دگر هستم به تودوست هر چه هستم شاها

صفحه 6:
‎age‏ كمل تعزيه حشرت كاسم ‎Peas Se‏ حق ذولجلال ‏شمر ‏آفتاب برج هستی ای خدیو بی مثال عمر ‏ايكه پیدا از رخ توه تور پاک احمدی ‏شمر ‏صدچوعیسی صدچوموسی بر درت کمتر بلال ‏عمر ‏كشته شد عباس واكبر عون و فضل وجعفرت ‎es‏ ‏انيست ديككر برتو يارى غير افغاه عيال ‏عمر ‏نی دهیمت ره به ثرب نی کشیم جنگ دست ‎ ‏شمر ‏هل من مبارز هل مبارز ای حبیب بی مثال قاسم هگ ‏تبره بر چشمم قلکک مانند زلف یار شد تلخ بر كامم ليم جون سم مسرين مار شد

صفحه 7:
طوظا شا ات فرش کردند چون شکر ‎a‏ يا تومت ليل در اين كلزار شل مادر قاسم ای سروسهی بالا به بل پار آی عندلیب آسا سخن در عرصه گلزار آی همرهان بفروختندی جان و رفتد از جهان گوهر جان آخر ای فرزند در بازار آی میل جانبازیت گرت باشد» عمویت بیکس است تقد جانرامثل جدت جعفرطیار آی قاسم مادر محزون به مركم ديده را خونبار آر بوى قاسم بعد ازين از عير تاتار آر مى روم در جان نثارى ليكك بعد از مره برمزارم لاله حسرت جو زلف يار آر بى فاصله لبوشيدن لاس وزمورفنبه سوی ماما اسلام ای شاه بر اسلام اى سيد عالى جناب جيست باعث غم به دل افسرده ای دنم

صفحه 8:
انبج سيتعببمي ككل كلاب امام السلام ای برادر زاده بی صبر و تاب قاسم ای ریحانه ی باب بو تراب زندگی بعد از برادر مشکل است بی پسر عالم به چشم من خراب ای که از رفعت تو چرخ مقرنس شده مات گل رخسار تو آثینه اخبار صفات عمو جان در يم مهد تو الياس پیمپر صابر خضر نوشيده زلعل تو شها آب حيات دارم اميد كه در كوى تو قربان كردم زندگی کردن من ءبعد تو ای عم مات ایکه از رفعت تو چرخ مقرنس شده مات كل رخسار تو آينه اخبار صفات دريم توالياس يمير صابر خضر نوشد زلعل نوشها آب حيات دارم آمید که در کوی تو قربان گردم زندگی کردن من بعد ت ای عم هیهات

صفحه 9:
‎fl‏ یل تیه حضرت قاسم عندلیب جمن اى ميوه بأغ حسنات جان ان عمو به قربان تو مهر وفات ‏خسار ترا دید به این ی هر كه رخسار ترا ديد به اين زيبابى آفرين كفت خدا را و به جدت صلوات اما تويتيمى و به سر نیست ترا چون پدری روبه خيمه كه بود اذن جهادت هيهات قاسم عمو عرض دكر فارم به بايث امام ‎ ‏بيان كن قاسم محزون فدايت ‏قاسم ‏نمى بخشى جرا اذن جدالم ‏امام ‏توهستی بی پدر ای بی مثالم م ‏مگر ه رکس ينيع است فل ندازه ‏امام ‏عمو نخل سخن حاصل ندارد ‎

صفحه 10:
‎uss set‏ تعزيه حضرت اسر هم منکن همه ادن امام ‏شوى صدباره از شمشير عدوان قاسم ‏جرا من زنده باشم کشته اکبر ‏امام ‏دريغا كشته شد أكبر زخنجر ‏قاسم ‏همه رفتند و قاسم مانده نها ‏امام ‏برادر زاده خون کردی دلم ‏قاسم ‏مرخص كن عمو دردت به جانم ‎ple ‏برو در خيمه نزد كود كانم ‏قاسم (مرسيقي وب طرف غينه ها دیدی که خوار گشتم بی اعتبار گشتم خوار وذلیل و مضطردر روزگار گشتم

صفحه 11:
ماع صوت جوانم أيد ردخم زدايد مادر چه روی داده کز دل غمت برآید قاسم مادر خبر ندارى كز ديده خون ببارى ار تا بگریم بنمايم آه و زارى عادر گودرد دل به مادر فرزند زار مضطر بايد كنم غمت را آخر علاج مادر قاسم ‎as‏ دزدبی دزمان یمزر ‏یتیمی خواری دوران ‏ادر ‏الهي طفل و بی باب باشد ‏م خوار و در دنا نباشد ‏قاسم ‏هر کس پدر ندارده در پیش خلق خوار است ‏أذنم نداده عموه این رسم روزگار است ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

صفحه 12:
(oe pea Sk 5 ss wae ‏مادر وصیت باب در خاطر آر از غم‎ ‏کز حرز بازویت بست با دیده های پر نم‎ قاسم دوصد شکر ای خدای مهربانم که پابم کرده از غم شادمانم ارقن به طرف امام به قربان خطت اى جان بابا تسلا داد خطت قلب ما را عمو بنگر به خط و مهر و بابم مرخص کن عموجان دردت بجانم امام مضطرم کردی برادر زاده از نو یادم آوردی د گر از غصه های پیشتر ای جگر صد پاره از زهر هلاهل ای حسن گشته خطت نوربخش جان و بر دل پیشتر قاسم ای فرزند دلبند خویش من اى واصيت نامه ميماند كه كردئ خويش

صفحه 13:
‎ss see‏ تعزيه حضرت قاس زخم جانم راعمو جان کرده ای بس بیشتر ماع و يزم عروسى اين نبودم مرگ عمم حضرت عباس جان و دل نيتر اليستم خويش انو هستم بناره در كاه تو بندكى بهتر نمايم هر جه كردم خويشتر امام برو خیمه تصدق جات آلهی شود جان من بقربانت ‏الرفتن قاسم به خیمه) ‎ ‎gad‏ (أمدن شمريه نزد امام خسرو سالار خوبان هل مبارز هل مبارز اين هجوم كام اعدا هل مبارز هل ‎Sake‏ ‏تابه كي شاها در خيمه عزو جلال ‏سوى كركانه رنجه فرما هل مبارز هل مبارز امام ‏يارب ببين بهكرب و بلا مانده ام غريب ‏بی یاورو آنیس و بی مدد کارو بی نصیب

صفحه 14:
rm StS rare آید به کرب و بلابه مدد کاری حسین مادر این چه بانگیست که بر جان زده از غم شرری می رسد ناله سوخته با اثری گونیا گشته درین دشت یبا دامادی هر زمان می رسد از مهر بگوشم خبری ‎thay‏ ای شه کشور ایجاد سلام ای آقا كن زالطاف براين بير كنيزت نظرى اين شتيدم يسرم خوشدل و داماد شدة نیست بر سر را زمحنت پدری )ما مر لكااق :وهل حم زا گر میکنینال و فریاد چه مرغ سحری غم مخور نيست يدر كر به سر قاسم نو نا حسين زنده بود می کند از غم پدری مادر زبان حال دارم مطلبی چند

صفحه 15:
‎aflel‏ کم تعزيه حضرت قاسم ‏بیان کن ای زن خورشید مانند ‏مادر ‏دلم خواهد خضاب بینم به دستش ‏امام ‎ES‏ سرمه به هردو چشم مستشن ‏مادر ‏بده اذتم قبا آرم برايش ‏امام ‏کفن گردد برش شکل قبایش ‏آه از بی شرمی قوم دغا ‏برعیال مصطفی و مرتضی ‏کوعلی اکبر مرا یاری کند. ‏عون و جعفر کو هواداری کند ‏قاسم ‏جند اندر ورطه حرمان كذارم اى فلكك چند با محنت در این دوران بسازم ای فلک ناله فرزند زهرا برده آرام از دلم ‏مى روم تا نقد جان در بآش بسبارم فلك

صفحه 16:
# لشف كامل تعزيه حشرت قاسم زچه رود درین بابان بر دل از تو فرزند زفراق تو بسوزم من بينواى مضطر قاسم بنگر از علی اکبر من زار بهتر هستم جه شهيد ديدم او رز زمانه چشم بستم مادر تو بيانديده كامم سوی خیمه زمانی بنماتو تک میدان ننموده کامرانی بی فاصله قاسم بيا مادر حلالم كن حلالم مادر حلالت باد شیر ای پر ملالم قاسم یا مادر که شد وقت جدایی

صفحه 17:
من عاض جين ياود فلبارد مادر زداغ تو سرشكك از ديده بارم aif at Be مادر بکن بر مادر پیرت نظاره مادر كواين حرفها من دل ندارم قاسم ابه غير از تو كسى دیگر ندارم مادر فغان مادر ز درد بی نوایی مج خدا حافظ که من رفتم به میدان مادر خدا پشت و پناهت نور چشمان

صفحه 18:
‎cosine‏ یرت ی ‏كوه هم صحبت و هم راز من آنکه چون بابا كشيدى ناز من أى برادرقاسم نيكو لقا شو دمی از مرحمت دم ساز من ‎ ‏اوفتاد از برده بيرون راز من ‎Vlg ne an‏ ‏جنب ميدان ببين آواز من ‏عبدالله ‏ایا برادر با جان برابرم قاسم ‎opti wat‏ آنقدر شتا ‏قاسم . ‏زمهر دیده شهلای خود پر آب مکن برو بخيمه نشين انقدر شتاب عبدالله ‏مرا فرست نه میدان بو پزش ریت دانادی مرا برادر خود در جهان حساب مکن

صفحه 19:
us eet ‏عوك ۳ ود‎ ‏ای مامغریان خدا تكو دار‎ ‏اخدا وجود شما از بلا نگه دارد‎ ‏امام‎ ‏جه ميروى بسوى جنكك قاسم ابن حسن‎ 5 ‏با يوضم قرا كفن بي تن‎ ‏بوش و بوسه زنم آن رخ ماه‎ iS ‏لاحول ولا توت لا بل‎ ‏كفن بوشيد قاسم‎ ١ ‏يزو له سقيرت يرورد كار يارت ياد‎ ‏درين سفر كل مقصود در کنارت باد‎ ‏اسيم (رقن يسنان‎ ‏به ابن سعد بكوئيد كي جفا گستر‎ ‏طلب تموده ترا قاسم نکو منظر‎ شمر امیرکشکر امین د رگاه &

صفحه 20:
طلي ع كردفو رز مكادماه بعارضش بين علامت شاه وزد زبويش نسيم جانكاه ‎aide dies‏ عمر همین جوانی که می تماید به هر نگاهش دلی رباید به دهر مادر چنین نزاید غزال چشمش خدنگ جانکاه تبارك الله تباركك الله قدش صنوبر رخش منور زلفش جهان معطر دوچشم مستش زاشکک غم تر فلک زدست و دلش کشد آه تبارک له بار ک ال عمر sere: ‏زتشنگی بین پریده رنگ‎

صفحه 21:
ابر رخ تین به بسته با خود جناق ‎aids‏ ‏تباركك الله تباركك الله شعو كيستى اى نوجوان با وفا بداريد گوش ای حقبقت نبوش كه از مستى آرم شما رابه هوش هرآ نكس شتاسل شناسد مرا هرآم ناشناسد شناسد مرا منم قاسم آن نوجوان دلير که ترسد زشمشیر من فره شیر به آل محمد صفیر و کییر ای جوانی که ازصلابت تو در نیستان دریده زهره شیر مى نماید که تازه دامادی حیفم آید شوی ذلیل و حقیر

صفحه 22:
میت بودار بان چسون علی جانب ما بیا و آب بکیر قاسم ای ستم كار بى حياى شرير ازتو بيزار ذوالجلال كبير بيعت ما بود به دهر محال بستان زدست من الحال ‎onl Ree Si‏ اكر ناتوانى يكلو يا حسين ابن سعد اه اه رن ات تساه قلی لشکر ما را شکافت ای داد و ‎slay‏ الله اكبراز شجاعت هاشمیان ایا گروه بگیرید نقد جانش را به مرگ او بنشانید یاورانش را بی فاصله فرزند حسن عجب دلیر است الحق:به زمانه نره شیر ات

صفحه 23:
بوگ لین یادن مفانشوس پروا نی از سنان و تير ست دلیر سياه ما کجاست پیدا نیست هرزرف که بنگرم هویدا يست (ورود ارزق شامی و پسران) ای ارزق شامی ای دلاور لكام نبرد و دادگیر است رودر بر قاسم آم تكوجهر رأسش ببر و بنزد من آر سهلش مشمار که بچه شیر است ارزق ۳ به دوران پر دلیم آشکار است من آن ارزق» که نام برقرار است ز سهمم شیر نر باشد حراسان زقهرم زال و رستم خواب گذارست جمله از من دلیران در فرار است طب کرده مرا امير لشكر عمرين سعد فرزندان برويم با هم ببينيم جكار است بى فاصله

صفحه 24:
۱ از چه دل بی قرار است هنوز ارزق تمرده ای دلاور بيان فرما نو را با من جكار است ‎ve gst‏ ق شامى اى دلاور ‎peta ‎| ‏من‎ ‏ما چه آورده است ‎ ‏رو در بر قاسم نوجوان سیزده ساله هرچه زود تو روی دیر است ارزق ‏من سعد چه حرف بود گفین این حرف بدتر زن وک تیراست امیر اين طاقت سیلی اش نیست هر چه که گوبی بچه شیر است در شام و عراق و کوفه و مصر

صفحه 25:
saat oath ‎hd cod‏ ,تست ‏کی تیوه جنگ نود کت ‏تا حشر سرم ز شرم زیر است ‏این طاقت کت طپانچه اش نیست ‏هرچند کو گوبی بچه شیر است ‏ابن سعد 1 ‏مخوان طفل اين قوم نام آورند ‏هثر بيشه جون حير صفدرند ‏علی جد این نوجوان رشید ‏بگهواره اژدر زهم بردرید پاورت نیست آزرق ‏نرو سوی ززم وجدالش بیه ‏ارزق ‏مراعار است از این جنگ ای ستمگر ‏ولی دارم جواننی دلاور ‏مرا چهار فرزند نام آور است ‏که هر یک مقابل به یک لشکر است ‏فرزند اول پیش بیا و خود را ‏براى امير معرفى كن ‎

صفحه 26:
حصرت قم دربن ارزق شامی فرزنددومم پیش ییا و خود را برای امیر معرفی کن فرزندسومم پیش پیا و خود را سکندر ایهالامیر بدان ای امیرسپه دار لشکی‌من سکندرم دو صد شير به ميدان مى كشم ارزق فرزند چهارمم پیش بیا و خود را — ۲ منم غضنفر بن ارزق شامی ارزق ماشاناله فرزندان برومند من

صفحه 27:
جک دافستم شجنگشس کنون ‎ae‏ نون غرقه حون ‏ابيا در برم ای در يل پهلوان برو سر قاسم را برايم ‎site‏ ‏بزودى بيار سراين جوان بسر اول ابه جشم آى يدر جان من بر هثر بزودى بيارم سر اين بسر يه ‏الا قاسم أى نوجوان دلير ‏که هستی به میدان چوبدر منیر پیات نبرد درا کبک ‎ ‎ ‏از كفم تيغ [تشفشان اه ی بر با بر که

صفحه 28:
بها فلك فيل تعزيه حشرت قاسم ابيا ارزق إى كافر بد سير سرنحس فرزند خود كن نظر ارزق دریفا که اسکندرم کشته شد دریفا که در خونل آفشته شد بی قاصله پیا مظفر به ميدان خود نماکن سر قاسم تو از تن جدا کن سر دوم به چشم ای پدر جان من خیره سر به زودی بیارم سر این پسر ی فاصله ای جوان بهر قتل تومپندار من از آنهایم من نه میترسم ونه بگریزم من همانم که خون تو ریزم قاسم مخور غم ای یل ملعون ابتر

صفحه 29:
توا یفوتم نوج سا زه علوت سر من اد پا ارزق ایکافر بد شهار سر طفلت آوردم از کارزار ارزق دریغا که سنجر زغم کشته شد دریفا که در خونش آغشته شد بی فاصله با فرزند سوم در برمن سر قاسم بیاوو در برمن فرزند سوم بدیده منت ای پدر جان زودی سر این جوان اسم بهر من تنکک است اما می روم جان به من تک است

صفحه 30:
toate gaat ‏الا قاسم ای نو جوان دلير‎ ‏که هستی به ميدان مثل شیر‎ ‏ابيا تا نبرد دليران كنيم‎ ‏درين رزمكه جنكك شيران كنيم‎ ‏قاسم‎ ‏بیا پنجه بازی نمائیم ما‎ ‏به بینیم چه در پنجه داریم ما‎ ‏بی فاصله‎ ‏بيا ارزق اى كافر كفر كيش‎ ‏ستان از من رأس فرزند خویش‎ ‏ارزق‎ ‏دريغا که اين حيف نان كشته شد‎ ‏دريغا كه درخونش آغشته شد‎ ‏پی قاصله‎ ‏فرزند چهارمی تو با یکدمی برم‎ ‏خواهم روی به جنگ کنی شاد خاطرم‎ ‏زند چهار:‎ ‏من پشکلی‎ stn ‏ای‎ a

صفحه 31:
جرج وقلسم بانج( بی فاصله ای نوجوان خیره سر کشتی زبانم سه ب من هنم ژجنگ بگریم عام تيم تو ريزم ‎we‏ م كمربندت اى يهلوان رنم بر زمینت شوی نا توان پی قاصله پیا ارزق ای کافر بدسیر سر چهارمین پور خود كن نظر ارزق آوخ که رو گر به من سخت چاره شد زخم دلم قزونتر از صد ستاره شد خود مي روم به جنگ همین وجوان رم سرش زراه جفا از راه قهر ارزق ای بخت وا گون شده روزت شده میاه

صفحه 32:
اي تضترس‌نگون شور عمرت شده تباه کشتی چهار سرو سمن سای نوبرم اين لحظه رس ترا زخنجر همی برم زمرگ چهار سر اشکد بر و نوسه گری مين مباش که خود هم مصمم سفری ارزق لا ای قاسم محزون مضطر یگ انکد زدست من تو خنجر ‎eS pugs SOT‏ ود زا برقع زدستم با مین دا ‎ ‎ ‏قد ارزق رامن از تيغ شورف کردم عبوی پوت ‏هار ( باکت تسم يسوى مامز ‏آفرین مادر ماش الله مادر ‏قاسم ‏مادر بیین شکسته سرو و دست من به راه خدا ‎

صفحه 33:
‎se‏ رای دا رکشته خدا رضا مادر ‏مادربيين حسین سر از پی کسی سر تکیه داده بر قير ‏رو به جنگ بزن خویش به دم شمشیر مادر ‏پرو مادر خدا پشت و پنامت ‏دعای سینه ریشان حفظ راهت ‏یی جانب خبمه خدا را ‏قدای شیعیان کردیم شمارا ‎ieee) peel ‏اگر خسته جانی بگو یا حسین ‏أكر ناتوانى بكو ياحسين ‏بى فاصله ‏امام ‏من قداى زور بازويت عمو ‏قاسم ‏عمو جان مطلیی دارم به پایت ‏امام

صفحه 34:
چه رای وطلرب کر نوورچٍوچشمان قا بود قانون میان پادشاهان امام زدى برشيشه عمر عموستكك قاسم جه سردارى نمايد فتح در امام بلى أى يلبل بستان حيدر قاسم به آن سردار بدهند خلعت زر امام من از عشق تو قاسم زار مستم تو باشى شاه و من سردار هستم امام فدای زور بازویت عموجان قاسم بود اين سر سر ارزق به دوران

صفحه 35:
‎peel‏ كامل تعزيه حضيرت قاسم ‎oy ‏عط كن ب‎ Cals ‏اما ‎pie‏ خلمت اى هر يكانة ‎۱ 6 ‎Any Beil ‎» anal ‏امام‎ ‏ندارم آب چشمانم پر آب است ‏قا ‏عمو ‎cath Sess‏ ندارم ‎5 fe ‏زگفتارت شد از کف اختیارم ‎6 ‎She ‏که من رفتم‎ bas ‏امامخدا بشت و يناهت نور جشمان وه بگیرید نقد جاتش را ‏به مرگ آو بنشانید یاورانش را ‏قاسم

صفحه 36:
5 یت باق فته .لز جوم من زار طاقت ندارم حی غفار ملم تا که رم سر تو دارد آی چه دلی مادر تو عمر شمر كن رحم بر اين تازه جوان رحم نبود بدلك أز أحسان شمر ارحم نبود به دل من مي دان میم وس برامن تون shares يغ جدا كن چا ]ای جوا مرن قاسم كنيد اين لحظه آخر ثوابى عمر

صفحه 37:
‎dee‏ آوزى لكو ورتب و تاب اسم 5 دهيدم از وفا يكك قطره آبى ‎AEG‏ طفل نكو جهر قاسم ‏يكى جسمم برد در خيمه از مهر باریت ای جوان در شورشینم قاسم ‏دلو خواهد بينم من حسینم ‎pS ‏نگردد ماتمت هر گز زیادم‎ ‏قا‎ ‏براد"جان برس ‎AT‏ به دادم امام ‏كجابى قاسم محزون کجایی قاسم ‏جرا عمو به سروقتم نيابى

صفحه 38:
أنه كيل تعزيه حضرت قاسم کجایی قاسم ای سرو روانم قاسم عمو در زير سم مركباتم امام کجایی قاسم ای نور دو چشمان قاسم ببين عمو شدم در خاكك غلطان a ‏بكو شهاده كه سر از تت جدا سازم‎ ‏میان سرو تنت طرح دوری اندازم‎ اتب:عبدالمحمد تعناکار

1نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم علیه السالم عمر ساقیا از باده پرکن جام مینا رنگ را روزگار در غرش آور طبل و ساز و چنگ را ساقیا فردا کنم کاری بر اوالد علی کاتب :عبدالمحمد نعناکار قاسم بر و خاک سنگ را حضرتآب ناله آرم 2 درتعزیه ستمکامل کزنسخه زیر دست پردالن ،فردا بنشانم سالکان صدر مجلس جادهم ،خنجر زن فرهنگ را ( دادن شراب به ابن سعد) شمر ساقی هالل باده ،تو در پیچ و تاب کن دور فلک درنگ ندارد ،شتاب کن ساقی نقاب از رخ خم بگیر خون در سراب سلسله بو تراب کن (بی فاصله) مصلحت امشب چه باشد ابن سعد نامور داده ای بر باد زین رفتار نام و ننگ را گاه مستی گاه هوشی گه خماری گاه خواب کرده ای با جنگ و بربط آشنا آهنگ را پیری و مستی جوانی Mرا زسر بگرفته ای گرچه از دل می زداید می غبار زنگ را وه چه فارغ بال بنشستی امیرا بر سریر خیز وزین برکش سمند ابلق رنگ را ابن سعد ساقی شراب کهنه تو اندر پیاله کن قاسمحواله کن شمرم تعزیهو به کامل را نسخهپیاله بستان 3 حضرت ریش سفید و خوردن می خوش گو نی عادت نموده ام چکنم می پیاله کن شمر ساقی حالل باده تو در پیچ و تاب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن جام مرا زخون جوانان Mبیاورید خون جای می برای من اندر پیاله کن یارب به حق شه نجف مرتضی علی بانی این عزا دوصد و بیست ساله کن بستم کمر به قتل حسین شاه انما موزک چنان بزن که جهان را خراب کن عمر شمر در پرده نشستن نشودکار درست وقت آن شد که ببندی کمرت تنگ نه سست سر ره گیر به اوالد شهنشاه نجف سهل مشمار نما جنگ شجاعانه و سخت (موسیقی وبستن کمرشمر) شمر من زبغض حسین کباب شدم عمر من هم ای شمر در عذاب شدم شمر شاه دین را کنم زجان نومید عمر اهل بیتش ز جان نومید شمر حیف که اکبر رفت زدنیا عمر حیف از آن نوجوان مه سیما شمر خنگ زرینلجام پیش آرید عمر دل افراسیاب ریش آرید (رفتن شمر به بسوی امام) شمر ای سنگر نه رواق اعظم شاها وی باعث آبروی آدم شاها از فرط وجود تو جهان شد موجود از بود تو بود عالم شاها 4نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم کن فیکون غرب شودقاسم حضرت اال تعزیه شرقکامل از 5نسخه گردیده خود نهی تو برهم شاها چون برگ خزان زتن بریزد سرخصم گر دست زنی به تیغ خم خم شاها فرمان دهی ار به قاسم آن بچه غزال از صولت او شیر کند رم شاها امید ره نجات باشد به دوچیز لطف تو و نطق میر ماتم شاها برکنده باد دیده روزگار هل من مبارز گای خلف شیر کردگار امام بسم اهلل الرحمن الرحیم ای خالق لوح و قلم ای خالق لوح اعظم شاها وی آل ما هم علیم هم اعلم شاها من عبد ذللیم تویی رب جلیل مست از می باده الستم شاها جز عشق تو بر سرم نه بود سودای دگر هستم به تودوست هر چه هستم شاها عمر کوکب تابنده نه قبه حق ذولجالل شمر آفتاب برج هستی ای خدیو بی مثال عمر ایکه پیدا از رخ تو ،نور پاک احمدی شمر صدچوعیسی صدچوموسی بر درت کمتر بالل عمر کشته شد عباس واکبر عون و فضل وجعفرت شمر نیست دیگر برتو یاری غیر افغان Mعیال عمر 6نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم نی دهیمت ره به یثرب نی کشیم ازجنگ دست شمر هل من مبارز هل مبارز ای حبیب بی مثال (سه گاه) قاسم تیره بر چشمم فلک مانند زلف یار شد تلخ بر کامم لبم چون سم مسرین مار شد نوش کردند چون شکر شهد شهادتقاسم تعزیه حضرت طوطیانکامل 7نسخه آه گویا نوبت بلبل در این گلزار شد مادر قاسم ای سروسهی باال به باال بار آی عندلیب آسا سخن در عرصه گلزار آی همرهان بفروختندی جان و رفتند از جهان گوهر جان آخر ای فرزند در بازار آی میل جانبازیت گرت باشد ،عمویت بیکس است نقد جانرا مثل جدت جعفرطیار Mآی قاسم مادر محزون به مرگم دیده را خونبار آر بوی قاسم بعد ازین از عنبر تاتار آر می روم در جان نثاری لیک بعد از مردنم برمزارم الله حسرت چو زلف یار آر بی فاصله (پوشیدن لباس رزم ورفتن به سوی امام) اسالم ای شاه برج آفتاب اسالم ای سید عالی جناب چیست باعث غم به دل افسرده ای برگقاسمگل گالب میریزی از8چه تعزیهبهحضرت نسخه کامل امام السالم ای برادر زاده بی صبر و تاب قاسم ای ریحانه ی باب بو تراب زندگی بعد از برادر مشکل است بی پسر عالم به چشم من خراب قاسم ای که از رفعت تو چرخ مقرنس شده مات گل رخسار تو آئینه اخبار صفات عمو جان در یم مهد تو الیاس پیمبر صابر خضر نوشیده زلعل تو شها آب حیات دارم امید که در کوی تو قربان گردم زندگی کردن من ،بعد تو ای عم هیهات ایکه از رفعت تو چرخ مقرنس شده مات گل رخسار تو آینه اخبار صفات دریم تو الیاس Mپیمبر صابر خضر نوشد زلعل توشها آب حیات دارم امید که در کوی تو قربان گردم زندگی کردن من بعد تو ای عم هیهات امام عندلیب چمن ای میوه باغ حسنات جان عمو به قربان تو مهر وفات هر که رخسار ترا دید به این زیبایی آفرین گفت خدا را و به جدت صلوات اما تویتیمی و به سر نیست ترا چون پدری روبه خیمه که بود اذن جهادت هیهات قاسم عمو عرض دگر دارم به پایت امام بیان کن قاسم محزون فدایت قاسم نمی بخشی چرا اذن جدالم امام توهستی بی پدر ای بی مثالم قاسم مگر هرکس یتیم است دل ندارد امام عمو نخل سخن حاصل ندارد 9نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم قاسم دلم مشکن عمو ده اذن میدان امام شوی صدپاره از شمشیر عدوان قاسم چرا من زنده باشم کشته اکبر امام دریغا کشته شد اکبر زخنجر قاسم همه رفتند و قاسم مانده تنها امام برادر زاده خون کردی دلم قاسم مرخص کن عمو دردت به جانم امام برو در خیمه نزد کودکانم (موسیقی و به طرف خیمه ها) قاسم دیدی که خوار گشتم بی اعتبار گشتم خوار وذلیل و مضطردر روزگار گشتم 10نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم مادر صوت جوانم آید کز دل غمم زداید مادر چه روی داده کز دل غمت برآید قاسم مادر خبر نداری کز دیده خون بباری بگذار تا بگریم بنمایم آه و زاری مادر گودرد دل به مادر فرزند زار مضطر باید کنم غمت را آخر عالج مادر قاسم یتیمی درد بی درمان یتیمیM یتیمی خواری دوران یتیمی مادر الهی طفل و بی بابا نباشد یتیم خوار و در دنیا نباشد ُ قاسم هر کس پدر ندارد ،در پیش خلق خوار است اذنم نداده عمو ،این رسم روزگار است 11نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم بازو بند) مادر 12 بازکردنقاسم نسخه کامل تعزیه( حضرت مادر وصیت باب در خاطر آر از غم کز حرز بازویت بست با دیده های پر نم قاسم دوصد شکر ای خدای مهربانم که بابم کرده از غم شادمانم (رفتن به طرف امام) به قربان خطت ای جان بابا تسال داد خطت قلب ما را (دادن نامه به امام) عمو بنگر به خط و مهر و بابم مرخص کن عموجان دردت بجانم امام مضطرم کردی برادر زاده از نوبیشتر یادم آوردی دگر از غصه های پیشتر ای جگر صد پاره از زهر هالهل ای حسن گشته خطت نوربخش جان و بر دل بیشتر قاسم ای فرزند دلبند خویش من ای وصیت نامه میماند که گردی خویشتن قاسم زخم جانم را عمو جان کرده ای بس بیشتر ماتم و بزم عروسی این نبوده پیشتر مرگ عمم حضرت عباس جان و دل نیتر نیستم خویش تو هستم بنده در گاه تو بندگی بهتر نمایم هر چه گردم خویشتر امام برو به خیمه تصدق جانت الهی شود جان من بقربانت 13نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم (رفتن قاسم به خیمه) (آمدن شمر به نزد امام) شمر خسرو ساالر خوبان هل مبارز هل مبارز این هجوم کام اعدا هل مبارز هل مبارز تابه کی شاها در خیمه عزو جالل سوی گرگان Mرنجه فرما هل مبارز هل مبارز امام یارب ببین بهکرب و بال مانده ام غریب بی یاورو انیس و بی مددکارو بی نصیب یاری حسین تعزیهکه کاملبود کسی 14 کند قاسم حضرت آیا نسخه آید به کرب و بال به مددکاری حسین مادر این چه بانگیست که بر جان زده از غم شرری می رسد ناله سوخته با اثری گوئیا گشته درین دشت بپا دامادی هر زمان می رسد از مهر بگوشم خبری بی فاصله ای شه کشور ایجاد سالم ای آقا کن زالطاف براین پیر کنیزت نظری این شنیدم پسرم خوشدل و داماد شده نیست بر سر را زمحنت پدری امام مرعلیک ای زن دل خسته چرا خون جگری میکنی ناله و فریاد چه مرغ سحری غم مخور نیست پدر گر به سر قاسم تو تا حسین زنده بود می کند از غم پدری مادر زبان حال دارم مطلبی چند امام بیان کن ای زن خورشید مانند مادر دلم خواهد خضاب بینم به دستش امام بکش سرمه به هردو چشم مستش مادر بده اذنم قبا آرم برایش امام کفن گردد برش شکل قبایش آه از بی شرمی قوم دغا برعیال مصطفی و مرتضی کوعلی اکبر مرا یاری کند عون و جعفر کو هواداری کند قاسم چند اندر ورطه حرمان گذارم ای فلک چند با محنت در این دوران بسازم ای فلک ناله فرزند زهرا برده آرام از دلم می روم تا نقد جان در پاش بسپارم فلک 15نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم مادر زچه رود درین بیابان Mببُرم دل از تو فرزند زفراق تو بسوزم من بینوای مضطر قاسم بنگر از علی اکبر من زار بهتر هستم چه شهید دیدم او را ز زمانه چشم بستم مادر تو بیا ندیده کامم سوی خیمه زمانی بنما تو ترک میدان ننموده کامرانی بی فاصله قاسم بیا مادر حاللم کن حاللم مادر حاللت باد شیر ای پر ماللم قاسم بیا مادر که شد وقت جدایی مادر روی میدان یقین دانم نیایی قاسم 16نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم ندارد مادر 17 یاور قاسم حسینحضرت کامل تعزیه ببیننسخه مادر زداغ تو سرشک از دیده بارم قاسم ببین اکبر شده صد پاره پاره مادر بکن بر مادر پیرت نظاره قاسم دلم خواهد سر نعشم بیایی مادر مگو این حرفها من دل ندارم قاسم به غیر از تو کسی دیگر ندارم مادر فغان مادر ز درد بی نوایی قاسم خدا حافظ که من رفتم به میدان مادر خدا پشت و پناهت نور چشمان عبداهلل آه کوه هم صحبت و هم راز من آنکه چون بابا کشیدی ناز من ای برادرقاسم نیکو لقا شو دمی از مرحمت دم ساز من قاسم عندلیبی Mگشته هم آواز من اوفتاد از پرده بیرون راز من بی برادر بی پدر عبدالهم جنب میدان ببین آواز من عبداهلل ایا برادر با جان برابرم قاسم بیا به خیمه نشین آنقدر شتاب مکن قاسم زمهر دیده شهالی خود پر آب مکن برو بخیمه نشین انقدر شتاب مکن عبداهلل مرا فرست به میدان تو بپوش رخت دامادی مرا برادر خود در جهان حساب مکن 18نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم قاسم برای کشته شدن غم مدار عبداله تو هم به مقصد خود می رسی شتاب مکن قاسم ای امام غریبان خدا نگه دار خدا وجود شما از بال نگه دارد امام چه میروی بسوی جنگ قاسم ابن حسن بیا زمهر بپوشم ترا کفن بر تن پوشم کفن و بوسه زنم آن رخ ماه الحول وال قوت اال باهلل 19نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم ( کفن پوشیدن قاسم) برو که حضرت پروردگار یارت باد درین سفر گل مقصود در کنارت باد (رفتن به میدان) قاسم به ابن سعد بگوئید کی جفا گستر طلب نموده ترا قاسم نکو منظر شمر امیر لشکر امین درگاه رزمگاهقاسمماه کرده به طلوع 20 تعزیه حضرت نسخه کامل بعارضش بین عالمت شاه وزد زبویش نسیم جانکاه تبارک اهلل تبارک اهلل عمر همین جوانی که می نماید به هر نگاهش دلی رباید به دهر مادر چنین Mنزاید غزال چشمش خدنگ جانکاه تبارک اهلل تبارک اهلل شمر قدش صنوبر رخش منور زتار زلفش جهان معطر دوچشم مستش زاشک غم تر فلک زدست و دلش کشد آه تبارک اهلل تبارک اهلل عمر بود شکار هژبر ننگش زتشنگی بین پریده رنگش هالل ماند رخ قشنگش به بسته با خود جناق دلخواه تبارک اهلل تبارک اهلل شمر کیستی ای نوجوان با وفا از بنی هاشمی Mو یا از اولیاء قاسم بدارید گوش ای حقیقت نیوش که از مستی آرم شما را به هوش هرآنکس شناسد شناسد مرا هرآم ناشناسد شناسد مرا منم قاسم آن نوجوان دلیر که ترسد زشمشیر من نره شیر به آل محمد صغیر و کبیر شمر ای جوانی که ازصالبت تو در نیستان دریده زهره شیر می نماید که تازه دامادی حیفم آید شوی ذلیل و حقیر 21نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم علی بردار از دست 22 حسین قاسم تعزیه حضرت نسخه کامل جانب ما بیا و آب بگیر قاسم ای ستم کار بی حیای شریر ازتو بیزار ذوالجالل کبیر بیعت ما بود به دهر محال تیغ بستان زدست من الحال اگر خسته جانی بگو یا حسین اگر ناتوانی بگو یا حسین ( مبارزه)M ابن سعد ای داد و بیداد از این جوان سیزده ساله قلی لشکر ما را شکافت ای داد و بیداد اهلل اکبراز شجاعت هاشمیان ایا گروه بگیرید نقد جانش را به مرگ او بنشانید یاورانش را بی فاصله فرزند حسن عجب دلیر است الحق به زمانه نره شیر است بوی لبن اید از دهانش پروا نی از سنان و تیر است دلیر سپاه ما کجاست پیدا نیست هرزرف که بنگرم هویدا نیست 23نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم (ورود ارزق شامی و پسران) ای ارزق شامی ای دالور هنگام نبرد و دادگیر است رودر بر قاسم آم نکوچهر رأسش ببر و بنزد من آر سهلش مشمار که بچه شیر است ارزق به دوران پر دلیم آشکار است من آن ارزق ،که نامم ،برقرار است ز سهمم شیر نر باشد حراسان زقهرم زال و رستم خواب گذارست جمله از من دلیران در فرار است طلب کرده مرا امیر لشکر عمربن سعد فرزندان برویم با هم ببینیم چکار است بی فاصله لشکر ای میر نسخه بر سالمم 24 حضرت قاسم کاملتوتعزیه امیرم از چه دل بی قرار است هنوز ارزق نمرده ای دالور بیان فرما تو را با من چکار است عمر ای ارزق شامی ای دالور هنگام نبرد و چاوکی است ببین نوادگان علی بر سر ما چه آورده اند بین برسر لشکر ما چه آورده است ای ارزق شامی ای دالور هنگام نبرد است و چابکی رو در بر قاسم نوجوان سیزده ساله هرچه زود تو روی دیر است ارزق بن سعد چه حرف بود گفتی این حرف بدتر زنوک تیراست امیر این طاقت سیلی اش نیست هر چه که گویی بچه شیر است در شام و عراق وکوفه و مصر است تعزیهشهیر پهلوان 25من نام حضرت قاسم نسخه کامل گویی تو برو به جنگ کودک تا حشر سرم ز شرم زیر است این طاقت یک طپانچه اش نیست هرچند کو گویی بچه شیر است ابن سعد مخوان طفل این قوم نام آورند هنر پیشه چون حیر صفدرند علی جد این نوجوان رشید بگهواره اژدر زهم بردرید اگر باورت نیست ازرق چنینM برو سوی رزم و جدالش ببین ارزق مراعار است از این جنگ ای ستمگر ولی دارم جوانانی Mدالور مرا چهار فرزند نام آور است که هر یک مقابل به یک لشکر است فرزند اول پیش بیا و خود را برای امیر معرفی کن اسکندر یا امیر منم اسکندر بن ارزق شامی ارزق فرزنددومم پیش بیا و خود را برای امیر معرفی کن مظفر یا امیر منم مظفزبن ارزق شامی ارزق فرزندسومم پیش بیا و خود را سکندر ایهاالمیر بدان ای امیرسپه دار لشکر،من سکندرم دو صد شیر به میدان می کشم ارزق فرزند چهارمم پیش بیا و خود را غضنفر منم غضنفر بن ارزق شامی ارزق ماشائاهلل فرزندان برومند من 26نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم جنگش کنون تعزیه به فرستم یکی 27 حضرت قاسم راکامل نسخه نماید تنش را کنون غرقه خون بی فاصله بیا در برم ای اسکندر یل پهلوان برو سر قاسم را برایم بیاورM بزودی بیار سر این جوان پسر اول به چشم ای پدر جان من پر هنر بزودی بیارم سر این پسر بی فاصله اال قاسم ای نوجوان دلیر که هستی به میدان چوبدر منیر بیا تا نبرد دلیران کنیم درین رزمگه بنگ شیران کنیم قاسم بیا ای خطا زاده بد نشان بگیر از کفم تیغ آتشفشان اگر خسته جانی بگو یا ابوالفضل اگر ناتوانی بگو یا ابوالفضل بی فاصله بیا ارزق ای کافر بد سیر سرنحس فرزند خود کن نظر ارزق دریغا که اسکندرم کشته شد دریغا که در خونش آغشته شد بی فاصله بیا مظفر به میدان خود نماکن سر قاسم تو از تن جدا کن پسر دوم به چشم ای پدر جان من خیره سر به زودی بیارم سر این پسر بی فاصله ای جوان بهر قتل تو آیم تومپندار من از آنهایم من نه میترسم ونه بگریزم من همانم که خون تو ریزم قاسم مخور غم ای یل ملعون ابتر 28نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم ترا بفرستم نزد برادر بی فاصله بیا ارزق ایکافر بد شهار سر طفلت آوردم از کارزار ارزق دریغا که سنجر زغم کشته شد دریغا که در خونش آغشته شد بی فاصله بیا فرزند سوم در برمن سر قاسم بیاور Mدر برمن اگر کشتی تو قاسم ای نکو فر ترا سرتیپ می سازم به لشکر فرزند سوم بدیده منت ای پدر جان بیارم به زودی سر این جوان جنگ قاسم بهر من ننک است اما می روم جان به من تنگ است 29نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم بی فاصله اال قاسم ای نو جوان دلیر که هستی به میدان مثل شیر بیا تا نبرد دلیران کنیم درین رزمگه جنگ شیران کنیم قاسم بیا پنجه بازی نمائیم ما به بینیم چه در پنجه داریم ما بی فاصله بیا ارزق ای کافر کفر کیش ستان از من رأس فرزند خویش ارزق دریغا که این حیف نان کشته شد دریغا که درخونش آغشته شد بی فاصله فرزند چهارمی تو بیا یکدمی برم خواهم روی به جنگ کنی شاد خاطرم فرزند چهارم بچشم ای پدر جان من پشکلی 30نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم بیارم سرقاسم ابن علی بی فاصله ای نوجوان خیره سر کشتی زبانم سه پسر من نه آنم زجنگ بگریزم من همانم که خون تو ریزم قاسم بگیرم کمربندت ای پهلوان رنم بر زمینت شوی نا توان بی فاصله بیا ارزق ای کافر بدسیر سر چهارمین پور خود کن نظر ارزق آوخ که روزگار Mبه من سخت چاره شد زخم دلم فزونتر از صد ستاره شد خود می روم به جنگ همین نوجوان بُرم سرش زراه جفا از راه قهر ارزق ای بخت واژگون شده ،روزت شده سیاه 31نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم قاسم عمرت شده تباه شده، سرنگون تخت 32 حضرت کامل تعزیه ای نسخه کشتی چهار سرو سمن سای نوبرم این لحظه رأس ترا زخنجر همی برم قاسم زمرگ چهار پسر اشک بار و نوحه گری غمین مباش که خود هم مصمم سفری ارزق اال ای قاسم محزون مضطر بگیر اینک زدست من تو خنجر قاسم ببند تنگ زبرتنگ مرکب خود را بگیر تیغ زدستم ایا لعین دغا بی فاصله قد ارزق را من از تیغ جفا ببین قلم کردم عموی با وفا مادر ( بازگشت قاسم بسوی مادر) آفرین مادر ماشا اهلل مادر قاسم مادر ببین شکسته سرو و دست من به راه خدا کشته خدا رضا رضای برای 33 خدا قاسم حضرت کامل تعزیه بگونسخه مادر مادرببین حسین سر از بی کسی سر تکیه داده بر تیر رو به جنگ بزن خویش به دم شمشیر مادر برو مادر خدا پشت و پناهت دعای سینه ریشان حفظ راهت نیایی جانب خیمه خدا را فدای شیعیان کردیم شمارا قاسم (بازگشت به مبارزه) اگر خسته جانی بگو یا حسین اگر ناتوانی بگو یاحسین بی فاصله امام من فدای زور بازویت عمو قاسم عمو جان مطلبی دارم به پایت امام حضرتنورقاسمدوچشمان مطلب ای باشد 34 کامل تعزیه چهنسخه قاسم بود قانون میان پادشاهان امام زدی برشیشه عمر عموسنگ قاسم چه سرداری نماید فتح در جنگ امام بلی ای بلبل بستان حیدر قاسم به آن سردار بدهند خلعت زر امام من از عشق تو قاسم زار مستم قاسم تو باشی شاه و من سردار هستم امام فدای زور بازویت عموجان قاسم بود این سر سر ارزق به دوران قاسم به من خلعت عطا کن بی بهانه امام چه خواهی خلعت ای در یگانه قاسم عموجان خلعتم یک جرعه آب است امام ندارم آب چشمانم پر آب است قاسم عمو از تشنگی Mطاقت ندارم امام زگفتارت شد از کف اختیارم قاسم خدا حافظ که من رفتم به میدان امامخدا پشت و پناهت نور چشمان شمر ایا گروه بگیرید نقد جانش را به مرگ او بنشانید یاورانش را قاسم 35نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم قاسم من زار جسم رفته از زبس 36 حضرت خون تعزیه نسخه کامل دگر طاقت ندارم حی غفار شمر آمدم تا که ببرم سر تو دارد آیا چه دلی مادر تو عمر شمر کن رحم بر این تازه جوان رحم نبود بدلت از احسان شمر رحم نبود به دل من می دان می برم رأس ورا من اکنون عمر صبر کن پرسم ازو مطلب چند وآنگه از تیغ جدا کن سرآن بی فاصله چرا ای نوجوان در اضطرابی قاسم کنید این لحظه آخر ثوابی عمر حضرتدرقاسمتب و تاب آرزو ای داریی 37 کامل تعزیه چهنسخه قاسم دهیدم از وفا یک قطره آبی عمر نباشد آب ای طفل نکو چهر قاسم یکی جسمم برد در خیمه از مهر عمر باریت ای جوان در شورشینم قاسم دلم خواهد ببینم من حسینم عمر نگردد ماتمت هر گز زیادم قاسم برادر جان برس آخر به دادم امام کجایی قاسم محزون کجایی قاسم چرا عمو به سروقتم نیایی امام کجایی قاسم ای سرو روانم قاسم عمو در زیر سم مرکبانم امام کجایی قاسم ای نور دو چشمان قاسم ببین عمو شدم در خاک غلطان شمر بگو شهاده که سر از تنت جدا سازم میان سرو تنت طرح دوری اندازم 38نسخه کامل تعزیه حضرت قاسم کاتب:عبدالمحمد نعناکار

رایگان