صفحه 1:
انتشارات انصار امام معدی:
در محضر عبدصالح
(stale)
پاسخهایی روشنگرانه دربارهی انواع معارف, اندرزها و
رویاهای ملکوتی که هیچ انسان مومن به خداوند. از آن بینباز
نیست, از طریق گفتگوی مستقیم با قائم آل محمد0 - سید
احمد الحسن كه بيش روى سالكان الى الله قرار مىدهيم.
آماده سازى و تكارش
أبوحسن
صفحه 2:
نام کتاب | در محضر عبد صالح! جلد ( و2
نویسنده | ابوحسن
مترجم | گروه مترجمان انتشارات انصار امام
تویت انتشار | مهدی
تاريخ انتشار | دوم
كد كتاب | 1394
وبرايش ترجمه | 2/1001
دوم
مشخصات كتاب اصلى:
نام كتاب: فر محضر عبد صالعة جلد 12911
كرد أورتدة ايوحسن.
نوبت چاب: دوم
تاريخ انتشار: 1394 ه ش. , 1436ه ف 1015م
جهت كسب اطلاعات بيشتر در خصوص دعوت مبارك سيد احمد
الحسنا] به تارتماهاى زير مراجعه نماييد.
www.almahdyoon.co/ir
www.almahdyoon.co
صفحه 3:
صفحه 4:
خداوند متعال درباردى هم سخن خود موسى بن عمران0 ..... و
شاكردش يوشع بن نون] در سفر الهى أنها براى علم أموزى
te aL nm sale pone رح منیا فا من ل
علمًا.» «در اتج بتدداى از بتدكانمان راك رحت خویش راب وت داشته وی و خودبه
لذا او «عید صالح» و «عالم» است. همان طور که خدای
سبحان آو را چنین نام تهاده ..
ای فرزند بتول طاهره( دستم را به سوی تو درازمیکنم:
اگر چه صاحیش به دلیل گناهانش روسیاه است ولی یقین دارد
که شما دستی را که به سویتان کشیده شده, رد نمیکنید.
احمدا ... ای جقع پاک دو دریای «علی و فاطمه»:
به سوى تو اى أموزكار اتبياء ..
جانم به قدايت ... آنچه از دربای سخنان شیرین و گوارای
شما گرد آوردهام. به شما هدیه میکنم .... و خود را بیش از
کسی که خرما نزد انصار گرامی شما ميبرد. نمیدانم.
از جسارتی که به خرج دادهام و بابت کمشرمیام پوزش
صفحه 5:
موخواهم ...-
كسى كه در حق شما كوتاهى روا داشته است
صفحه 6:
پیش گفتار.. .15
ایستگاه اول: مسایل مربوط به قرآن کریم .21
* درنگی در متون موجود بين مسلمانان see آن با قرآنی که
21
33...
امروزه در اختبا درد ..
* قرائت «بکل امر» در سورهی قدر..
ایستگاه دوم: مسایل مربوط به روایات.
١ آنا غير معصوم حق دارد روا ت ماه را معنی کند؟37
* روايت سمرى... 43
* روایت aati الدنیا حتی یجتمیع رسول Dal 3 عي
فى الثوية ..».. :
دنا ايان تم يذيرد كا رسول اللهنا و على در ثويه ape
* مقطعى از زيارت جامعه 53
+ آيا منظور از نور در ايتجا همان نور در عوالم بالابى
(علوی) است؟..... 54
+ امر را ره كنيد نا زمائش قرا رسد ...54
ایستگاه سوم: مسایل مربوط به اعتقادات..57
* پیش از آمدن بمانی, حجت ناطق بر مردم جه كسى بود؟
63
aul
* حجت تاطق بر مردم در زمان حاضر.
* معنای حجت صامت. = ...68
* آمدن وصی قبل از حجت.. ...70
٠ هتكاس كه وفانش فرارسید.آن را بهپسرش اولین
مهدبین تسلیم نما؛ مج 8
صفحه 7:
* معنای رفع... 75
* بيامدهاى رفع. 78
* رفع و جسد مرفوع (بالابرده شده) ...20
« تقوت بين عصمت و تسدید.
صالع0.
* عمل در عالم 1 i
* خلاقت و امامت تشريعى است يا تكويتى؟.. 103
* خلافت الهی و حکومت.. 106
مر امتحان حجت خداوند يدون در نظر كرفتن دليلهايش...
+ خداوند جكونه حجتش ابراهيم] را شتاسائد؟.........113
* كستاخى و جسارت مخالقين نسبت به بدر و مادر ايشان
114
+ «من از او پرترم»: مشکلی همیشگی منکران......115
ele بر آل محمد ائمه و مهدیین] و جایگاه فاطمه0] در
آن. .116
* متظور ابراهیم از «ا أحب الأفلین» (فرو شوندگان را
دوست ندارم) جيست؟... 18
» فررنه آرم با غذا میمیرد و با کلممی حد زد ساود
119
* معنای آسمان اول .120
* جه بسا سر آغاز مؤمن يا دعا باشد. و وقوف امبدواراتهاش در
درگاه خدابرای وق کافی باشد..... 122
*ادلی (قلب)] کته اسان :یت آن:احستاین :و ادراک من کتید
124
چگونه معرقت حقبقی در دل استقرار ولبات میبابد و آدمی هدف
پیامیران را محقق میسازد؟ 5 124
* چگونه اولیاء الهی نفس خود را به آنچه مورد رضای الهی
است. واداشتند.....- 9 126
* حجت خدا و خنم نبوت... 127
چیست؟
صفحه 8:
+ خدايال توآ ce sau ,128
ابالتو آنوجنان ارت كثرزه رتو هه مق رها
ee مک نت ماس
eas اجه آن 5 Se cial laud pear
129,
sno معصوم در خواب با غیر از وژگیهای معروف او.
چهارم: مسایل مربوطه به مناطرهها و گفت و
* برخى توصيه هاى ايشان درياروى مناظرهها.........131
* اندرز ایشان(] در خصوص نوشتن بعضی مباحت.....136
* استفاده از پژوهشهای تطبیقی. 139
ایستگاه پنجم: مسایل مربوط به تصایج عمومی و برخی از
فرمودههای ایشان. 141
* چگونه ایمان مستقر و ثابت میگردد...............141
* درمان قساوت قلب: سس :143
* تصیحتی در زمینهی هدایت مردم... 146
* بخشی از كلام ایشان که انتخاب غنوان برای آن دشوار
147
* پرنامهی آل محمدل در عد عملى. .150
* ترس, نعمت است... - .150
* مهريانى ايشان با مردم و دعوت از ما براى رفتاريا
افراد پر اساس ظاهرشان. 151
* آيا انسان میتواند دانشی را که خود به کار نبسته به
ديكران متتقل كند؟.......... 151
* در ذكر شهادت حضرت زهرال].. 152
* کشتند. به زندان افکندند. ترساندند ولی تتوانستند دعوت حق
را محو و نابود سازند 152
* آیا (به اين کار) کدگر را وصیت کردهاند؟...- بروردگارا
153
تو منزهى..
صفحه 9:
* هشدار نسیت به بل بردین یهار حال حلسر. َو
دمم شا مر كام
مانند سنگ است: 136
در محضر عبدصالح (جلد 2
* چرا امام حسین] تشنه و سر بریده, شهید شد؟....163
آیا آنچه بر امام حسین] جاری شد. دوباره تکرار
میگردد؟...... 165
ام مسلم بن عقیلن کشته شدهی غریب و شکست خورده
* ظهور نشانهاى روشن در آسمان.. 168
* عمامهی او «سجاب» است. 171
ایستگاه دوم: در باب عقاید و آنچه به آن ملحق
173.
173
175
.176
* اسم «الله» صفت است. چرا؟. .176
* واقعا بين اصول پنجکان» چه رابطهی شرعی برقرار
است؟! 177
* هدف از ارسال بياميران؟- .178
+ آيا براى مخلوق. وجودى قيل از عالم ذر, موجود وده
sevens Teal 180
© کتاب متشابهی که آباتش محكم ده اسنت!........180
* حاکمیت خدا و انتخابات در منشور (فرمان) الهی. .182
* فرآن:یرای:حجت آوزدن و دشمتن کردن کافی است!
184
صفحه 10:
184 ot:
ی رو iE
و ee وضعی با فطرت انسان سازگار است؟. .185
* آیا تئوری انفجار کیهانی (انفجار بزرگ) وجود خالق را رد
میکند؟... 186
* آيا اقانيم از هم متمایزند؟ 187
* انجيل برتابا.. 187
ایستگاه سوم: مسایل مربوظ به ادلهی دعوت مبارک
189
* نص و گواهی خدا...... 189
* آیا صرف ادعای وصیت یک دلیل به شمار میرود؟.190
* احتجاج پيامبران به وصیت. 191
* آیا مضمون وصیت از قبل معلوم بوده است؟.......192
* وصيت و نص مستقيم..... 194
* روايت خداوند عمرش را تاه كرداند..................195
* کتاب «وصیت مقدس, نوشتار بازدارنده از گمراهی».
197
* بشارتی برای کسانی که از وصبت حضرت محمدل دفاع
ماک ببم میب 197
* مادر موسی چگونه به حضرت موسی] ایمان آورد؟198
*» چرا حضرت یعقوب] پسر خود را از بازگویی رقبایش
تهی کرد؟ 199
* آیا خدا در استخاره به کسی غیر از ولیاش اشاره
اع ىكقد؟ ............. .200
re] ue د الحسن از مراجع خواسته از أو معجزه بطليند؟!
7 201
* حجت بودن مهديين0.. 202
* خروج در روایت یمانی! .204
* هنگامی که او را دیدید با او بیعت کنید! ...208
صفحه 11:
* حسد؛ مدعیان علم را کور ساخته eh
* برخی گمان میکنند که وی علم منطق نمیداند!...214
* سوالانیکه ايشان برای بحثومناقشه مطرح کرده است ولی طبق
pans کسی پاسخگولیست .نت 215
* ناکانشان پدرم امام حسین: را کشتند. با قضیه خانمه
oan Sealy 221
* شد آنچه وعده داده شده بود. با عقیدهی تقلید از غیرمعصوم
سودی به حالشان داشت؟. تسم BOD
* دلیل آنها پر نبابت عامه.... 224
* رؤياهاى دروغين مىسازند, با جه هدفى؟! 225
* بعضى از آنچه با حق و با صاحب آن انجام دادند....228
* اين است سخن آنها دربارهی وصیت مقدس........232
ایستگاه پتجم: اشاره به گوشههایی از رفتار ابشان با
مردم و انصارش. 239
* شما بار زحمت آنها را از دوش من برداشتهاید.....239
* هر یک از شما بايد يك امت باشد............. 239
« كسى كه كمان مىكند ريسماناش (دليستكى) به را
قطع کرده است... 241
> سرس برق هرك أراسار كدو د باطو موزدا رو
242
* مرثیهخوانی ایشان بر انصار شهیدش...... .244
* ایشان دمی از باد ail
كشتهاند, غافل نيست........ 247
* نقش زنان در یاری حق... fh 27
+ کشته شدن حجت خدا, پیامد تفرقه و چنددستگی, .249
ان كه در زندانها مان
صفحه 12:
bs + كسا
ltd,
251 2 Sika asl Dore
(Sates اصام حسيوية] alae 3a تمر کسیینه حضتور
تمىيايد!... 251
*اهمت:مطالعه و پزوهش در حورمی امهدویت»:: 252
* تعبیر خواب.... 253
* با سید خود مدارا کید 253
* اهتمام ایشان نسبت به هدایت مردم و محبتی که ایشان
به مردم دارد 254
*بزفورد ایسان با ال و افیا 258
عرآن رن در خالی که بر فررندانتن مر كر بص جان دافر:
259
* آيا احمد الحسن دنیاطلب است؟!
260
صفحه 13:
edhe
محضر عبد
در
(جلد ۱)
صفحه 14:
بيس
bles
لقره الاين ال سا رامین
0
Sloat Po 10 مت فاحل الا
«سنه
هرب اشوخ لی ضذری ویس لی ری وال َقده من ُسانی یو فولی...»
إخداى من سيندام را گشاده گردان, و کار مرا آسان ساز و گره از
زبان من مكشاى. نا كفتار مرا موياجته )0
جرا كلمات در نوشتن از من گریزانندهمانند مقدمهای که در
آخرین ایستگاه این سفريود؛ دليل أن جيزى نيست جز اين كه ثتها
ماندم. بعد از اين که در تمام ایستگاههای این کتاب در مسایل
گوناگون معرفتی کلمات ایشان بیش روی من بود. چیزی از
فرمایش ایشان که بتونم آن را تقدیم کنم. در برابرم نود
و اما داستان اين كتاب .... «در محضر عبد صاقم» .... در يك كلام.
داز آوست و به سوی اوستٌ
- از اوست .... زا و پاسخگوی مسایل سترگی بود که از
ایشان سوال نمودم. این پرسش و باسخ را نقل کردهام. جوا
صفحه 15:
دادن به مسایل پیچیده. دروازهی بزرگی است که با آن میتوان
قانمن را شتاخت: لته اگرانسان گفتاربدران پاکش را تصدیقا
alas
و به سوی اوست .... زیر و با سیهای فراع و رویی گشاده,
مرا با همدى جهل و نادانىام و حتی با وجودنادرستی برخی از
سوالهايم تحمل نمود؛ با وجود سختی شرایط و بیرخمی دنا و
اهل آن, تسیت به بازماندهی آل محمدله
اما oll slop he Shy ean me gb را که زد هلان
معروف آسته نطاب توا
pl oil bo همان آسمی oS cul پروزدگارش او را به آن
اناميد؟ هنكام كه او معلم اتب و بيش هنك رادهاى أسمانها
_علاوه بر عالم دنيل يود؛ همان دثيابى عه آفرشتدواش از زماتى كة
ul رأ خلق كرده: تكاهى به أن نينداحته است و اكر ذنيا براي أو
اعتبارى داشت. صالحترين بتدكانش در آن ازار و اذيت نمى شدئد.
عید صالح .... احمد. سرور مظلومان زمان ما است؛ لديم لين
جهت که از سوی قومی که inlay Cady lea! را دارند مورد
ستیز و دشمنی قرار گرفته, ونه از این جهت که آنهابهفتل آو و
کسانی که به او گرونهندفتوا صادر کردهاند. و نهبه حاطر
کفرورزی نها Cau به کلمات خدا و بات الهی و رواات اثقهی
طاهرین(, بلکه به این سیب که در وجود و قلیش دانشی انباشة
و نوری تبنده است که آسمانهای هفتگانه را گنجایش آن نیست,
چه برد به تور از ها سبنةهاى آل محمدل اجنین است؛
سینههایی که خدا را شناختند. ترس و فروتتی پیشه نمودند؛
tae به خود را گناح یم شمار آوردنبنایراین .در سیاهن نب
و هنكام آرام گرفتن جانهای اهل دبا و خاموشی هياهوى أنهاء
چشمانشان پر از آشک شد؛ حتى كلمات در أن دلها به دليل
شرمی که از خدای مهریان خود دارند, تنك مى شوند و از بان
تعبير و وصف حالتبن در پیشگاه خدای خود تانوان میشوند
خداوند نیز (مقام) آنها را بالا برد و پاک نمود؛ پس خزانهی
علمش, معدن حکمتش و تور و درگاهی شدند که از آن ورود
میباند و چرافی شدند که رآء پویندگان را با وجود درشتی راه و
خطرناکی مسیر روشن مینمایند توجید_غایت و هدف آفربنش"
همان طور که در روایات آمده, یگمان تازکتر از مو و نیزتر از
شمشیر است. تگات ظریف و باریک توحید به وسیلهی ها
شناخته میشود, و مقاصدش از طریق ایشان هوید! مگردد
صفحه 16:
00
SLs تور انا کون بلکه هر آمامی از ایشان.
دست مومنین را میگرد نا آنها را به حریم رضوان الهی وارد
کند. ین دست برگزم عقب کشیده تمیشود و حاشا که چنین
باشد. مگر اين که انسان _بناه بر خدل خود. دستش را عقب
تكد بس بد age کرامت غدا جر زمینش و لطلف و pga
در میات خلقش است.
پس چرا اتسان با کسی که چنین کاری را برايش انجام میدهد
دهن و لجاجت برفن خبزدا اه این تلیل ک او توب
تجاتش است؟۱! سبحانک با رب!
yl Ul طور نیست که برای اهل اين دنیا اين گونه سزاوارتر
باشد تا ین دعوتکنندهی آلهی که به همراد وی نیت آرزو و
آهدافشان محقق میشود. استقبالکنند؟! در حألی که پر لا
آن عمل کردند و به او ستم روا داشتند! نه فقط یه اين دلیل,
پلکه از آن رو که ایشان با 27 حرف از علوم معرفت آلهی که
خدا به وسیلهی آنها بو بندگان خود اجازه داده که او را بشناسند.
آمده است. مردم حظ و بهردى خود براى فراكيرى ابن علوم از
بدران طاهرش را از کف (Du) als نا (ئمهی آطهار) لب
معارف را براي قومى كه آنها را نشتاختند و حق خداوند را دز
مهرد 0 به جای نیاوزدند. بیان تنمودند: اگز دعوتکلنده. همان
قائم آل محمد است, و او همان مجمع البحرینی است که موسی]
در سفر علمآموزی جود به نالش بود و نظرش بر آن بو که ار
روزگاری دراز صرف یافتن مجمع الیحرین کن. آرزش آن را دارد
که رنج سفر و طی مسیر را به جان بخرد ul 42 Alaa al gl)
ضورت خسارت چه شنگین خواهد بود که مزدي آمزوزه بر
مبارزه با او و مردود شمردنش اصراربورزند!!
عبد صالح .... حقیقتی است که در اين گفت و گو به روشنی
تمایان میشود؛ آن هنگام که انسان, پاکی اين مخلوق را میبیند؛
و خلق عظيم, شدت فرونی, نور حکمت و درک عميق او را
مشاهده مینماید. در حالی که ایشان معارف و حقایق بسیار
aL api صورت بسیار ساده و قارل فهم آرالهمیتماید
طوری كه بندهاى جون من بتواند أن را فراكيرد. أو. ولي أمرى
مهريان و مربى بخشتدهاى أست, و در ان درسي يزرك براي
صفحه 17:
Spl ell pan eS ala tal la gaan
2g ea RAEN Ne eae أوسب در هر آنجه ار
افعو كد جه بيار مات عبر هی وج ely eal ag
آندکاند عبرتگیران! از خداوند سبحان بابت کوتاهی در حقش
pH Gee cl
OLS gal تلاهي است بزاق انتتجراج گنجهاین از آن یدق
پای؛ از خزانهی علوم و مغارفی که دربرگرفته است؛ که یکن لز
tau Gl staal اسست, اين جوانهای روشنگزانه در باس 2
litte gual netic, توسط خو ایشا اد شاه
آنست که به فدل الوی لها زا پم از نفنتيم بندی یه بنج آیشگاه:
به شرح زیر نقل نمودهام
1 مشايل مريوط به قرآن كزيم
2- مسايل مربوط به روايات
3- مسايل مربوط به عقايد
4- مسايل مربوط به متاظرات و كفت وكوها
١ که مسا مربوط به تضابع عمومي و برخی از فرموههای
همهی اینها پس از آن بود که یک بار از ايشان پرسیدم: «گاهی
اوفات انسان بارهای از برخی معارف آلهی را به دیگران منتقل
من در حالی مطمتی نت LET gd را کار دنه وید
نها عمل ننموده است. آیا چنین چیزی مورد قبول آست؟»:
ايشان] فرمود: «پامبر اسلام حضرت محمداا میفرمای
«رحم الله امأ سمع مقالتى و وعاها وثقلها للناس. قرب ناقل فقه لمن هو أققه
ett) ی را خن ند زان اه ره ما
مد هر وت
سیمن فرمود هآ نا این oh cal کاقن نس تک گفتر: علری ان
پس گر یه حال و وضع شودم در فهم كلامش و آنجد از بان
نتوین تمودمام رجم نکند شاید قداوند به واسطدی فضلنش بر هو
به دلیل تقل و بازگوبی مطالب برای کسی که از من فقیهتر
الست عدا ملعيل سمش قزار ندد. اسد امت کی کم oil
a Glaus أو نيرسد. از آن سود جوید و از اهل و حاملان قن
كر من در دون نها دول الاقم تفودج با فلز بسزی
در آن و رسآندش به مردم به همان صورتی که از ایشان به طور
صفحه 18:
مستتيم شنیدم. asl ورزيدم سيسس مطالس را شیاین
bd eae قاط ss tpn
اس عاسم 7
بأ اين حال من از ايشان بابت توضيحى كه معمولاً قبل از تقل
سخن أبشان و احياناً بس از أن روا داشتدام بوزش مىجويم, جرا
را بست ا على لاد اك 1
با بة قضد ارالهی توشنح و تقظمتظی وزگزی ضهرت دادمام:
سلامتو درود نو عید صالح احمدالحسیل] 9 tied Guus gus
دل و جانش أو را دوست مىداردء و ظلب باريش را از خداوتد
نردم بة فلع کرم لون ull Ga در بنشگافتش را ای
سید ات که ناوید رش مومتان لوقل و تلام ماري
بر مؤمنين و مؤمنات و رحمت الله و بركاته.
مد ل
abbey ty
6 جمادی الثانی 1431
0 اردبهشت 1389
ابو حسن
صفحه 19:
عبد صالح0] مى فرمايد:
إذا أصبحتم تحصنوا باللهء وإذا أمسيتم التجأوا إلى كهف الله
صبح هنكام يه خدا بناه يريد و شب هنكام را با بناه
آوردن به پناهگاه حدا شروع کنید
تمسک بالذی فطر کل شيء وأعطی کل شيء خلقه, واقبل IS
ما یخبرک به سبحانه تعرف کل شيء منه, ولن تضیع ولن تضلٌ ولو
ضاع Jal Juss الأرض بأجمعهم
به أآن كس gun ane of را بدید آمزدة و آهرسی هل
چیزی را به آو ارزانی داشته. تمسک جوک و هر gil
خداوند سبحان تو را به آن آگاه میسازد پذیرا باش تا هر
چیزی را از او بدانی و هلاک و گمراه نگردی» حتی اگر
تمام آهل زمین حملگی هلاک و گمراه شوند
این جواهر گرانها را پیش روی «اتصار الله» مینهم. امید
که شیوهی عمل همهی ما باشد ....
عبد السلام بن صالح هروى منكويد: شنيدم امام ران
مش فرماید حسم جومم ون يناه ب أن مرت عزف
کردم: «چگونه امر شما را زنده کند؟» فرمود: «شهای بارانا
كوه ويه مره زد nfo yg ie agp PE
منیع: عبون اخبار الرضان: ج 2 ص 275
صفحه 20:
olin
كيد رم
نام اوه هی نار
کی ی زان نی
rade
Pe
توص داو پگ نان است! یگرب
5 6 7 3
Srey GSE IF Wen F oF yn
د
حي ای و ارگ ان است.
0 1 4 -
سان وض رای اس تک از رل و مت اوه syle
020 رم
SOM spit gee ع رذ وداه حرا نكو
Ig of Stash Fel
صفحه 21:
feos 5 هرن ون ری ی
put Sots us كش دوان د سای #رت؟ ل رن
a رن یت on و رك
A FAK ra five aw 1۱
۹ رم مر 0 A
ارج استو لك انها ب به بود است! وجراو باآثماء AF
صفحه 22:
نگ در متون موجود بين مسلمانن و مقايسدى أن با قرانى که اروزه
قبل از ارائی پرسشها و پاسخهای مربوط به اين موضوع,
بايد به اختصار تكاتى چند را متذکر شوم:
برخی افراد معتقدند. هر سختی که از آن بوی دستکاری در
قرأنی که امروزه در دسترس مسلمانان قرار دارد بعتی فرأن
جاب فهد. باید. گفتاری است که باعث کفر گویندهاش میشود
و او را از محدودهی توحید خارح میسازد و به وادي الحاد و
بیدینی میکشاند؛ چه برسد به آن که به صراحت آن را بیان
تماید!
توقفی کوتاه بر متونی که امروزه در دسترس مسلمانان
میباشد از هر مذهب و فرقهای- از زیادهروی و گزافهگویی
بسیار زیاد گویندهی این سخن, پرده برمیدارد. حتی چه بسا
نتوان او را مسلمانی که ادعای تستن یا تشه میکند. به شمار
آورد (منظور من تستن شیخگرا و تشیع مرججگرا است) زیر
صفحه 23:
هر دو گروه در متون بسیار زیادی که گردآوری و بررسی همهی
آنها دشوار است, به وقوع کمی و زیادی در قرآن یعنی
جایهجایی واژهها با حروف با جاافتادگی و اضافه کردن به آنها.
روایت و تصریح کردهاند. روایات زیر صرفا تمونههایی به عنوان
شاهد و دلیل میباشند:
از طرق اهل سنت نقل شذه كه پیامبرا] فرمود: «منسزهآن
يقرأ القرآن غضاً كما نزل فليقرأه على قراءة ابن أم عبد. » (هر كس دوست دارد قران را قر
و اه همان gly Ist Np ata hey زات فين ge)
Mage (ae
پر اپن اساس اگر چه اين ae از برترین صحابهای است
که قران را حفظ کرده, ولی خود آنها از این مالک روایت
میکنند کم گفت: ددستور زاذه cals yaa Inala aS Sub
شوند. وى كفت: ابن مسعود گفت: هر کس از شما که میتواند
قرانش را مخفی دارد. چنین کند زیرا هر کس چیزی را بنهان
وارد. أن را روز قيامت با خود خواهد أورد. سيس أبن مسعود
گفت: از دهان رسول خدام هفتاد سوره قرائت کردهام. آیا
را که از دهان رسول خدا[] گرفتهام. ترک کنم:»:
معنای حدیث روشن است؛ اين مسعود معتقد بود قرآنی که
عثمان نوشته ناقص یا حداقل در آن برخی تغییراتی روی داده
است.* اين حجر میگوید: «وقتی مصحف عئمان به کوقه آمد.
أبن مسعود از قرائت خود دست برنمىداشت و به از بين بردن
مصحف خود نیز راضی نبود. نگارش مصحف او با شیوهی
نگارش مصحف عتمان تفاوت داشت»*.
* - مسند احمد: جلد 1 صفحه 7 ؛ ستن این ماجه: جلد 1 صفحه 49
حديث 138 ؛ و مصادر بسیردیگر. آن طور که احمد محمد. شارج مسند
احمد میگوید سندش صحیح است. همچنین ابن داوود و ابن كثير در تفسير
il ila alas عد در طبقات همین معتن رز ریت نمودج il
هيلمي مي كويد: #احمد و بزار و طيرالى أن رأ روليت تعودية و در آن.
عاضم این انجود از نظر جنس Saal بودن عطيف انس و بقهی رجال
احمد؛ صحیخ هستند و رجال طرانی بر از قرات این مجیوب که تقد
است. صحح “ce مجمع الزوالد: جلد 8 صفحه 288 و 259
414 جلد 1 صفحه asl ane =?
* - به كتاب فتتدى كوساله سبد احمد الخسن0 جلذ دوم رجوع تمابيد.
*- فتع البارى: جلد 8 صفحه 36.
صفحه 24:
steal وه هد بو sash J
"x ra ار noe tase ul
7 له را رد ل بمسعود انجام بدا a oe
وق خن یه قرف oes a ee Ty aia
را که حقصه به وی داده بو پسوزاند [اين مطلب در قسمت"
la بعدی توضیح داده خواهد شد).اینمسعود قربانی این
تصمیم ظالمانه شد و پس از آن مصائبی که پر سرش آمد.
جان باخت:"
دلیل همهی لاهایی که بر سر او آمد اين بود که وی مصحف
خود را چنین توصیف کرده بود: «بر رسول خدا[] هقتاد سوره
قرائت کردم. و قرآن را بر برترین مردم غلی بن ابیطالب
ختم تمودم »3
به هر حال سیوطی در خصوص عقیدهی اهل سنت در
خصوص ناقص بودن قرآن میگوید: «ابوعبید گفت: ابن
ابیمریم از اين تهیعه از آبیلسود از عروة بن زیر از عايشه
تقل کرده که گقت: سورهی احزاب که در زمان پیامیر خوانده
میشد. دویست آیه داشت. وقتی که عثمان قرنها رآ نوشت,
چیزی از آن باقی تگذاشت مگر به همان مقداری که الان
موجود "acu
أز احمد بن ختبل روايت شده كه كقت: «<... از ابى بن كعب.
روایت شده که گفت؛ سورهی احراب را بر چند ی
میخوانید؟ گفت: هقتاد و چندآیه, گفت: من اين سوره را به
*- یعقویی در تاریج خود جلد 2 صفحه 170 میگوید:اين مسعود در کوقه
بود و زير بار نرفت كه مصحف خود را به عبدالله بن عامر يدهد؛ و عتمان
به أو نوت كه عبذالله بن مسعهد رأ نزذ من بخرصت خرا كه ilar onli
دين و قساد به لين امت رله ندارد. بس عبدالله در حالی که عثمان fabs
مى خواند به مسجد وارد شد. عثمان كقت: اكنون جانوری سیاه بر شما
وارد شد. ابن مسعود سخنى درشت كغت و به فرمان عثمان قو را يا Gad
اكشيديد نا ذو دتدواس شكست, يس عايشة نه حرف أمد و نسار سكن
*- معجم الأوسط طیزانی: جلد 5 صفحه 101 ؛ معجم كبير: جلد 9
صفحه 76 ! مجمع الزواند: جلد 9 صفحه 116
* - الاتقان في علوم القرآن سبوطى: جلد 3 صفحه 66
صفحه 25:
همراه سول خدا به انوازوى سوروي دقيع ب طولاه تر hp!
همچتین عايشه ما را با یهی «رضاع بزرگسالان» (شیر
خوردن مردان از زنان برای محرم شدن) شگفتزده میکند.
وی میگوید: آیهی «رجم» و «رضاع كبير» بس از نزول, در
طومارى زير تحت خوايم قرار داشت .... و جون ما به (وفات
رسول “ath Jaa a> ا each فاد شد و آن را
خورد»" واضع است که در قرآن آمروزی با در آچه اشعری
برای ما به تحفه آورده, از آیی رجم با رضاع + هیچ اثری
در این خضوص یعنی ناقص بودن قرآنی که آن زمان در
اختیار داشتهاند نسبت به قرآنی که بر پیامبر] تازل شده بود.
چه پرسد به قرآن فهد که امروز در اختیار ما است. روایات
بسیار زیادی وجود دارد که من درصدد بیان همهی آنها نیستم
چرا که مطلب به درازا میکشد.
- مسند احمد پن حتل: جلد 5 صفحه 132. همچین بشار عواد دز
Guy peal رولیت کردم عار بر ىجيا رای نکن رواب رده
که گفت: سورهی آخراب را بر چند ها میخوانید؟ گفت: هفاد وج
آه. گشت: من این سوره را به همراه رصول خدا)مند سورهی بقره با
طولانىتر از آن خواندم وابه رجم (سنگسار) نيز در آن بود». مسند جامع
بشارعوا: جلد 3 صفکه 3
*- محاضرات البء راکب اصفهانی: جلد 2 صفحه 450. همچنین آن را
طحاوى روايث كرده و مبكويد «ملک از عداله بن اببگر از شمره
دختر عبدالرحمان روایت کرده که عايشه گفت: از جمله چیزهایی که خدا
ops DOUG بو ان بو ity ache gals gh iss sof
aati متشون seek ودع عرد كثر ان Tigi adie
زا كرفت و يعدي وقات لمهذ Wo td ga Cal SOLS Nell gals
قمع بن es lene 9 Some از غمره ول گردمان که
لقند كل قرآن تال شید که مخرمیای تبشت مگ با ده deli tips
دادن سپ تازل شد: بعد از پن مره شیر sols عناق ال
طحاوی؛ حلد 2 صفح 317. همجین أن رأ توق دز تقسیرش بیان نموه
«عایشه گفت: از جعلهآچه در فرانتازل شده أبن بود كه ده مرنيه شيل
دادن مشخص باعت حرمت میشود.بعدمنسوح گردید و پچ متبه شیر
دادن مشخص جاى آن را كرفت و ببامبرا] وقات نمود و اين آيات از قرآن
قرائت مىشد ...».
صفحه 26:
re sb po > اخبار و روابات ولید شدی از Sue
لا ی اس |
eee ad وی لیات فراوای شدهاند کذ در قرآن امروزی
(قران قهد) هيخ اثر و تشانهای از آنها Cal نمیشود؟! ان
تتوتتهایی غلاهم بر ورد قنلی, میباشد:
1 - الشیخ و الشيخة اذا زنبا فارجموهما البتة بما قضیا من
اللذةة
(اگر بیرمرد و برزن زنا کردند. سنگسارشان کنید چرا که
این دو an) جرام) لات بردهانذ).
لان شر قد سم ف سد نيو لدجو رود وميه
علاقهی عمر بود و او همواره دربارهی آن میگفت: «اگر مردم
نمیگفتند که غمر به کتاب خدا (چیزی) اضافه کرده: آن آیهی
رجم را مىنوشتم ..». وي همجنين كفته بود: «رباری
ار الوه تکنید که آن حق است»*
* - عجلونى كفته: «الشيع و الشيخة اذا زنيا فارجموهما البنة بما قضيا من
اللاة» (أكر ببرمرد و بيرزن زنا كردند, حتماً ستكسارشان كنيد جراكه لين
دو (به حرام لذت بردواند). طيراتى أن را روايت كرده و نيز ابن منده در
المعرفه از ابن حنيف از عجماء أورده كه ابن حدوث را از رسول خدال
شتيده است. همجنين نسائي و عبدالله بن احمد أن رأ در زوائد المسند ذكر
کرداند وان حبان و حاکم از يي بن کعب بر آن صکه گذاشتهند. احمد
آن را از زد ین cab به اقاق عمرو روایت نموده است. همجنین شاقعی و
ترمى و سايرين أز عمرو از اقرادى ديكر روايت نمودهند که به لين
صورت نازل شد و بعد بدون حكمتى نسح كرديد. كشف الخقاء عجلونى:
جله 2 صفحه ۰23 7 5
- اقان در علوم قرآنی سبوطی: جلد 3 صفحه 69 و کسانی كه آنه را از
عمر روایت نمودهاند: بخاری در صحیحش: جلد 8 صفحه 25 و 113 و
2 * مسلم در صحيحش: جلد 5 صفحه 116 ؛ احمد بن ختيل در
مسندش: جل 1 صفح 23 : 28 . 40.36 , 43 , 47, 50 و55 و جلد
5 صفحه 132 و جلد 6 صفحه 269. همجنين ابن ماجه در سننش: جلد 2
صفحه 853 ؛ ذار قطني در ستنش: جلد 4 صفحه 179 و الکند هلوی
در حيات صحابه: جلد 3 صفحه 454 و العينى در عمدة القارى: جلد 23
صفحه 9 و عسقلانى در فنع الباري در شرع صحيح بخارى: جلد 12 صفحه
120 و جلد 3 صفحه 155 و الشوكاني در قنخ التقدير: لد 23 صفحه 9
راغب أصفهانى در محاضرات الادباء: جلد 2 صفحه 420 و ابن منظور در
صفحه 27:
2p Sel جرد Lie af عند اللع pl ol ol 2 ١
(همانا ذات دين نزد خداء یکتابرستی آسان است, نه مشرکی
و نه يهودى و نه نصرانى؛ و هر كس كار نيكى انجام دهد. هركز
بدون پاداش نخواهد بود).
3 - لو كان لابن آدم واديان من ذهب لابتغی ثالاً و لا یملاء
جوف ابن آدم الا الثراب و يتوب الله على من تابة
(اگر فرزند آدم دو دشت از طلا داشته باشد. دشت سوم را
Pullen و اندرون آدمی زاده را حز خاک پر نکن و خداوند
پذیرای توهی تویه کنندگان است).
وبا زینو لخد سید 3 )زاین se cola
عع بر ی مه اش شاف
وه
*- ضیاء مقدسی با سندی صحیح نقل کرده: از زر بن جیش از ot oil
کعپ که گفت پیامبرت) فرمود: خداوند تبارک و تعالی به من امر قرمود تا
قرآن را بر تو بخوانم. گفت: و سپس شروع کرد به قرائت اين آیات: لم
ne و وج لجن عاك ای فلت کی سل ندیه
onl مت وه نوا و رای ite cea
Per uaa seas رشن ig ges SSNS Aa ea
بهودی و نه نصرانی؛ و هر کس کار نيكى انجام دهد, هركز بدون باداش
et ود). همچنین بر او قرائت فرمود: «لو کان لاين آدم وأد لابتغى إليه
وه آعلی تب ی ال تا و لا خوف اس ماقرا
یه سوت ا توس رز
امد واهد و اك وه دضت رافتد اش Tig pulp salsa Ly pen cade
آدمیزاده را جز خاک پر نکن و خداوند بذيراى تويدى توي هكنندكان اسث).
- هيثمى روايت نموده: «ابن عباس مىكويد: مردى نزد عصر أمد تا از إو
ی
آثار فقر و درويشى در أو هست يا خير. سيس عمر به اوكفث: مال تو
جقدر است؟ كقت: جهل شتر. ابن عباس كفت: من كفتم راست كفت خدا
ورسولش که آکر فزرند لدم دو دشت از طلا بش دشت سوم را ميطلبد
و أندرون أدصزاده رأ جر خا بر نند و دود یرای نوی نویه کنندگان
ی Se
a cca ا 2
ا eee
Co ee eal ayes
اسب مج ود هو مت وه
صفحه 28:
|
3حتی بيشتر از این هم وجود دارد؛ در کتابهای آنها میخوانیم
كه برخى سورههاى قرآن در مصحفى كه امروزه بينشان رابع
است: هبان ظور که تقل ح كلل بين بزرگانشان سوزه یه
حساب نمیآمده. طبرانی از عندالرحمان بن یزید نقل کرده که
میگوید: <دیدم عبیالله همعوذتین» را پاک میکرد و میگفت:
چرا چیزی را که در آن نیست (به قران) اضافه میکنید:». در
اين معنا احاديثى جند وجود دارد؛ از جمله اين که: «رسول خذا
[] امر نمود که به اين دو (سوره) تعویذ نمایند (ولی خود) آتها را
قرائت نمینمود»د.
سپس [اهل سنت) میگویند: قرآنی که امروزه در دست
متلمانان است تیا تمام زشت الحظ و ماده وترتیب و دیگر
مسائل مربوط به اين مصحف شریف. همان قرآن متواتر است.
و حال آن که خود اذعان دارند که این قرآن را از حفصه
گرفتهاند نه از کس دیگری؛ و نیز معتقدند که قرآن نزد حفضه
تسخهی اصلی قرآن (نسخهی امّ) بوده است.
این تاصرالدین میگوید: «عثمان بن عقان در زمان خلاقتش
به گروهی متشگل از چند تن از صحابهی گرانقدر, رونویسی
از بنج مصحف (چهار و هقت مصحف نیز گفته شده) از نسخهی
اصلی قرآن را كه «تسخدى مادر» نام داشت و نزد حفصه
همسر پیأمبر بود خواستار شد؛ و یک نسخه از آن را یه همه جا
فرستاد »2
در حالی به چنین چیزی اعتقاد دارند که عايشه میگفت بعد
از رونویسی, اشتباههایی در قرآن صورت گرفته است و وی.
آنها را اشتباه ناسخان میدانست. حال اگر اين سخن از افرادی
معجم کیر طبانی: جلد 9 صفحه 234
*- توضیح مشتیه؛ جلد 3 صفعه ۵ این مطلت زا بغازی در محیضی دک
نموده:جلد 5 صفحه 220 و جلد 8 صفحه 212 :امتاخ ماع فوأريرق:
جلد 4 صفحه 247 : الرياش النضرة فى مناقب العشرة طبراني: علد 3
صفحه 68 تاريع خفا سبوطی: صفحه 73 * صفة الصفوة امن جوزى:
Tale صفحه 904 خلية الأوياء استميم SSL eel
نظایر آن.
صفحه 29:
غير از خودشان صادر م يكشت رجو 5 ومني نمى دانوو
شوند که مادرشان و بسیاری از فرزندان اين مادر, نسبت به آن
ساز مخالفت میزند!!!
از عروه pa Jas کد گفته:هاز عایسه بزبارچی لجن :یرآ
ادر «أن الذين آمنوا والذين هادوا و الصابئون و المقيمين الصلاة والمؤتون الزكاة» و
«ان هذانلساحران» برسیدم. وی گفت: ای پسر خواهرم! این کا
كاتبان است که در نوشتن اشتباه کردهاند»*
حال آن که آن طور که خودشان see کاتبان فقط
امی چیزی مینوشتند که قبل از آن به علمان مراجعه
میکردند. این شهاب میگوید: «یک روز در کلمهی «التابوت»
اختلاف كردند. زيد كفت «التابوة» و سعيد بن العاص و ابن زبير
كفتند «التابوت». اختلاق شان را به عثمان ارجاع دادند. وى
گفت: آن را به صورت «التابوت» که به زبان آنهاست
بنویسید»*
اجتهاد ورزی عثمان به رسمالخط قرآن محدود نبود بلکه
ترتیب و چیشش سوروها را نیز شامل میشد. زمخشری از
حذيفه نقل کرده که گفت: آن را سورهی توبه میتامید
در حالی که نام (واقعی) آن سورهی عذاب است. به خدا قسم
در اين سوره کسی تیست مگر اين که سخن تندی در حق او
شده است. حال اگر بگویی چرا در ابتداي سوره بر خلأف
دیگر سورهها, «بسم الله» نیامده است؟ مىكويم: ابن عباس
١ - لحن قرآن: مخالفت با دستور زبان عربی (مترجم)
درالمنئور: جلد 2 صفحه 246 و همچین شوکاني میگوید: از عايشه
دربره «مقیمسن» در این آیه سوال شد. و نیز از سخض خدا که فرموده
هذان لساحران الله و نيز از سخن خدا در سوردى مائده. عايشه كقت: لى
برادرزاده تويستدكان اشتياه كردند. ابوعبيد در قطائلش و سعيد بن منصور
و ابن ابي شينه و ابن جرير و ابن منذر نيز آن را بيان تمودواند. انان ين
عثمان كقت: توسلده بر آو میخواند و آومیتوشت؛ پس نوشت: لون
الراسخون في العلم منهم و المؤمنون». سپس گفت: چه بنوسم؟ به وق
شد: بنویس « آلمقمین الصلاة» و سیس از آن زمان لين مطلية
حادت گشت. قتع القدير: جلد 1 صفحه 754
- دلائل النبوة بيهقى: جلد 7 صفحه ST
صفحه 30:
از عمان در ای خال کرد وی گفت: bal
ليه Se Set aon is ao
جاكه ماش را أن مسكرد. قرار دهيد. lle jo Thacke
وفات یافت که موضع Ul رابرای ما مشخص نکرده بود؛ و
داستانش شببه داستان خودش بود. لذا بين آنها مقارنه نمودم.
به همین دلیل اين دو سوره" به نام «قرینتین» خوانده
بس اين تواتری که گمان آنها براساس چیزی است که وحی
الهی در سطح نسخهی اصلی يا نسخههای مختلف و رسمالخط
و ترتيب سوردها نازل تموده و در قرآن وجود درگ
هر انسان يا اتصافى را براى تأمل در اين موضوع دعوت
میکنم که نظرش را منصفانه به ما بدهد. با چه چیزی دیگران
| تکفبر میکنند (همان طور که امروزه وهاببت انجام میدهد)
آن هم یت به موضوغی که.با روایاتموجود در مصبرهای
اساسی آن, قطع و بقین حاصل میشود.
از کسانی که ادعای تستن میکنند. روی برمیگیرم و
شیعهی مرجعگرا را به تأمل در دو متن نه بيشتر (به جهت
طولانی نشدن موضوع) دعوت میکنم:
آول: از سالم بن ابی سلمه نقل شده که گفت: «کسی
خدمت امام صادق] قرآن تلاوت نمود و من حروفی از قرآن را
برخلاف آنچه عموم مردم میخواندند. شنیدم. آمام صادق] به
وی فرمود: با ايستايار بست ابن قرنت دست بر ان که خن مد رات
نهآ اد شش وب داب ره وت انعر نوا وحن
اک ام نوشت بين خوهد اورد. ميس فرمود: على رن با رم رون ورد
حبس اران كه أن فارخ شد وان را كتابت فرمود. بس به مردم فرمود: ابن كتاب خدا ست إن
His aes salt Ge Boal one ila pale
ad gs ord fg pte pt که جع فان ات انس
ASS YA TES SON SS SI
؛ - انفال و توه (مترجم).
*- کشاف زمخشرى: لذ 2 صفحه 171. همجنين نزديك به اين مطلب را
سيوطى در درالمتئور روايت نموده: جلد 3 صفحه 296.
صفحه 31:
کردم به شم خر دهم تن
تک عید صالع اجه 2 یر اسر36
اصول» مرجی براك اجتهاد انا در
دب الهی به شهار میرود و پر آساین آن اغلم بودتشان
مشخص pe وی میگوید:
«به طور اجمالی میدانیم که قرآن به نحوی از انحا
دست خوش تحريف شده أست: يعنى يأ حذف (بعضی جملات از
آیات) یا با تصحیف (تبدیل نقطه یا حرکت) و جنين جيزى بعيد
تست کما اين که بعضی اخبار به اين معنا شهادت میدهد و
ملاحظات, تاد کتندهی این معتا است. بر فرض وقوع تحریق
در قران: چون ما به این مطلب علم SS laut aad pula
خللی در آن واقع شده است. مانعی از حجت بودن ظاهر آن
تیست (پعنی alle قران سالم از خلل است) .... تحقیق در
مطلب آن است که اختلاف در قرائت کلمهای مل «بطهرن» با
تشدید و بدون تشدید. موجب آخلال در تمسک و استدلال lar
ات زيرا ثبت تشدم كرام بكر در قرآن as) اس و
تواتر قرائتها نیز تایت نشده, و ينابراين استدلال به
قرائت أنها jul نيست. حتى أكر تواتر قرائت أنها مشهور بأشدء
از مواردی است که پایه و آسانتی ندارد. پسن آنچه ثابت شده
است جابز بودن قرالت به بكى ار قرائتها أست نه واحب
بودن of و همان ان طور كه بوشيده نيست, ملازمتى بين أنها
وجود تدارد.»7
(li) مشکینی, حاشیای بر اين کتاب نوشته که د
خوزههای خلشیه بسباز بااهمیت بوره أبنت wield ears
عنوان کتاب درسی تا به امروز در نجف آشرف تدریس
میشود. وی در آين کتاب نیز همچون استاد خود خراسانی در
كفايت الاصول, با استناد يه اخبار و روايات وبا ملاحطات لو
که منظورش بلاغت, عدم اتصال بین مركم ام دیگر آموز
تحوی و غیره میباشد. بر وقوع تحریف در قرآن تاکید و تصریح
*- مختصر بصائر الدرجات: صفحه 193.
- کفایت الاصول: صفحه 284 و 285.
صفحه 32:
سكيد | ليس نك به مناظرها
BBB SMES Rats,
en eA aces كوه
قرآن معتقدند و برخى أن را ثقى مىكنتد وهر دو كروه هم
دلایلی برای خود دارند. يمانى آل محمدا] در كتاب خود «فتندى
گوساله» وقتی به اين موضوع میبردازد. بدون این که به
صراحت چیزی را بیان کند. سخن هر دو گروه و استدلالهای
آنها را نقل مینماید.
ایشان() سپس این مطلب را به مسلماتان گوشزد میکند که
قرائت اهل بیت[ از برخی آبات که از آنها روایت شدم آن
مقدار ارزش و اعتبار دارد که بتوان at را در زمرهی
قرائتهایی که مسلمانان قرآن را به آن تلاوت میکنند گنجاند.
از انصاف نسبت يه (حضرت) محمد به دور است كه جميع
مسلمانان اعم از شیعه و سنی, قرائت قاریان هفتگانه" و یا ده
* > این:وضتیت بعضن از عاربان آن گولف كه دوين فنرح"خالشان ‘tal
To fable - عبدالله بن عامر: ... قدقا ميشود أ حمير باشد و در
نسيش تردید وجود دارد .... در سال 8 حجری به دنا آمد و در سال 118
وقات بافت. 2 - عبدالله ین کی ... فارسی الاصل ات و حافط
اباعلاء همنانی میگوی:بین ها مشهور نیست. در سال 45 در مکه ی
دنا آمد و در 120 وفات ياقت. 3 - عاصم كوقى: بسر ابىالنجود است
عجلن ميكويدة ت.. علمانی مذهب بود ناد در سال 128 درگذشت: 4-
أبوعمرو بصرى: .... كفته م شود از فارس است .... و مردم را در
مدارس آموی آموزش مناد ...در سل 65 متولد شد و در سال 154
وفك لقي 5 - كمه كوس pu ce ny کعاره نت اند شفران
نورى مىكويد: حمزه مردم را بر قرآن و فرایض مسلظ کرد .... در سال
0 به دنا مد و در سال 156 درگذشت. 6 - gob مدنى: أو ناقع بن"
عبدالرخصض بن أب نعيم است. اين جرزي مىكويد: اصل او از اصفهان
seal در سال 169 دركذشت .... احمد و يحيى درباردى أو اختلاف نظر
دارند. احمد مىكويد أو جاغل (منكر) حديث است در حالی که ce
عن كيذ رضت اولي :7< تكلب أو على من جمزه Gad Se al AB gu
بن فيروز اسدى است. مولايشان از اولاد قارس انست .... إبوعبيد در كناب
قرائات میگوید: کسانی کسی بود که قرائات را گزینش میکرد؛ از قرالت
صفحه 33:
كانه وحتى جهارده كان pre ip! 2 03
قتوا مىدهدة. ولى در اين ميان قرائت آل محمد نه تنها مورد
قبول واقع نشود بلکه بر ما خرده بگیرند؛ همان طور كه
هنگامی که خواستیم آن گونه که امام بافرت] با امام صادقت
قرائت نموده, قرائت کنیم آن دسته از یروان مرجعبت که با
دعوت میارک یمانی سر مخالف دارند دست به چنین کاری
میزنند و میگوبند ان شیعهای است که مجهز شده تا باب
وکالت مرجعیت بینو را بندد!
کسی که این aif okay Leta هقی هي
اغلب فقهای شیعه و سنی .اگر نگوییم همهی Lgl قرائتهای
sig nls cles is Jal SL sie شيعه از آنها
اقتباس نمودهاند. جايز مىداتند؛ حتى برخى أز أنها راه افراط
پیموده و با تمسک به آدعای تواتر چنین قرائتهایی را واجب
شمرههاند؛ اين در حالی است که ما میبینیم روایات اهل بیتق
چنین چیزی را به شدت ناشایست میداند و رد میکند.:
جمزه, برخی را میگرفت و برخی را ترک ميکرد. رشید و سپس
فرزندش امین را آموزش داد .... در سال 189 درگذشت.» البان؛ صفحه
126 وبعد ار آن
* - این متن فتواي اوست: «مناسبتر آن است که قرائت بر طبق متعارف
از قرانات هفتکانه باشد گر چه اقوی آن است كه قرائت به شيودى عرب
کفایت ميکند, هر چند که حرکت و ساختار با اعرابش با آن مفاوت باشد
* مسائل المنتخبه: صفحه 121 مسأله 267.
pb ola? كه صاحب جواهر جين كرده است. وى هنكام که زا
قرآن و محافظت سلف اول از آن دقع ميکند.میگوید: «
شده که نها قرآن را حرف به حرف ضیط کردهاند: شاید مراد a
اناء همان سخن بيامبرة] باشد که قرمود: تن هت حرف تشه است.» جوأهر
لکلام: جلد 9 صفحه 291, من نمیدانم منظور از ادای وی میس بر
محافطت سلف اول از قرأن» و ضبط حرف به حرف آن توسط ایشان چه
كسانى است؛ و حال آن که وضعیت برخی از آنهاپیشتر روشن گردید
- فضيل بن بسار كفت: «به ابوعبدالله امام جعفر صادقنا عرضه داشتم:
مردم مىكويند قرآن بر هقت حرف نازل شده است. حضرت]] قرمود:
شان غدا دوع تفقد. لكن قن بر بك حرف واسوى (غناى) باق تال شه اس abe SNS
2 صفحه 636 حدیت 13
صفحه 34:
200 مم وجي نوا د fh
فول علدا وات قد ی
کهلن قرانتها غیرمتوات: است بلکد قرائتها غبارت اند
از اجتهاد قاری و با منقول به صورت خبر واحد که برخی از
محققان علمای اهل سنت اين نظر (نظر دوم) را برگزیدهاند
..- به این ترتیب روشن میشود که بین تواتر فرآن و عدم
تواتر قرائتها هیچ ملازمتی وجود ندارد»:.
بر اين اساس. اگر طبق متن صریح سید خوبی .که بزرگ
مجتهدان اصولگراها در زمان متاخر است قرائتهای
هفتگانه يا بیشتر, اجتهادی از طرف قاریان باشد. پس چرا
شیعهی مرجعگرا: قرائت اهل بیت را که از آلها روایت شدهن
انکار میکند و چرا هنگامی که پسر ایشان سید احمد الحسن
امت (اسلامی) را به آنجه ائمهزا قرائت کردهاند متذکر میشود.
برخی مدعبان علم بر او میتازند و به او خرده میگیرند؟! ی
آمروز شیعه, اجنهاد قاری کتاب خدا را حتی اگر وی دوستدار
عثمان یا اموی مذهب باشد و با در نسبش ایرادی وجود داشته
باشد _همانطور که در شرح حال قاریان هفتگانه مشاهده
میکنيم- میپذیرد ولی قرائت سروران و حجتهای الهی را که
معادل قرآن و بازگوکنندهی (معانی) آن هستند قبول
نمیکند؟!!
در خصوص اشکالات مطرح شده از سوی مدعبان, روایات
زیادی از آل محمدل نقل شده است که من به بیان دو مورد از
آنها اکتفاً میکنم:
ابوبصیر از ابی عبدالله امام جعفر صادق] در تفسیر
فرمودهی خداوند «خیرمن افشهر» روایت کرده که آن حضرت
قرمود: «یت از حکرت ی اب» و در تفسير سخن خداوند: Sm
الملالكة الوح فيها يذ رنُهم» (ددان شب فرشستكان و روج به فرمان بووردكارنان براى
ed هن کارهنل مشود ) رود يعن از طرف برو رشان بز تحمد وال محم
* - بیان: صفحه 123 و 124
صفحه 35:
ی مومت ارام ردق 0
قرمود: «خانی علی و فاطهء حجردی رسول اه است؛ سفف خانهشان عرش رب لالم
th es زر سس تست
ei eg و رت ار ی
مروت وی سنا کته سل[
AEE ee ee بر فا که نم مزر
خانههای مااتمه نيست مكر اين كه ملائكة در آن نرددمیکند. بنا به قرمودهی خداوند.
عزوجل: « تُنزلُ الملائكة و الوح فيها بإذن رنْهِم من كل” أمر سلام.».
0 كفتم: من Spal JF حضرت قرمود: بغزاسر. سيبس
پرسید: آبا ا نازل شده است؟ حضرت قرمود: ارى»ة.
با از ما
طور که پدران طاهرش]] قرائت کرده. میخواند. با شما چه
کنیم که از سخن و قرائت آل محمدل بیزارید و قرائت دیگران
حتی تواصب را خوش میدارید؟!
این مختصر کلامی بود که میبایست قبل از نقل سخن سید
احمد الحسن] در اين موضوع و طرح سژال از ایشان بیان
قرائت «یکل امر» در سوردى قدر
همان طور که پیشتر بیان کردم. گروهی از مخالفین با وجود
دلایل واضح. با استناد به دلایل بوج و واهی از دعوت الهی
بدگویی ميکنند که از خبائت باطنی و گستاخی جسورانهی آنها
تسیت به آل محمد پرده برمیدارد. از جمله: سید احمد
+ - تأويل آيات: جلد 2 صفحه 820 حديث 8 ؛ برهان: جلد 5 حدیت.
4 ؛ بحار الانوار: جلد 25 صفحه 70 حديث 59
ان با توجه به تعجب رلوى و تاكيد امام بر أن درست همین است؛
همجنين به بحارالانوار و غيره رجوع نعابيد.
*- ناويل آبات: جلد 2 صفحه 827 حديث 3 ؛ برهان: جلد 5 حديث
9 ؛ بحار الانوار جلد 25 صفحه 97 حديث 90.
صفحه 36:
الحسن0 یکی از eile a Late
از © ان ها و
ا اف
alle 2) که هرکر این گونه بست)؛ زيزا قراات وى ها آنجه يز
قرآن چاب 248 که امروزه بین مردم متداول و موجود است
متفاوت و متعارض میباشد! شیعهی مرجعگرا و مدغبان علم با
تمشک به چنین استدلالهایی میخواهند نور خدا را خاموش
سازند!
وقتی در اين خصوص از ایشان0 سوال کردم فرمودند
«اينها مىكويند احمد الحسن به صورت ,كل أمر» قرائت مىكند
كه با تسخدى مكتوب و موجود فعلى تاسازكار است و هر کسس
كه با قرآن مكتوب امروزى مخالفت ورزد بر باطل است:آیا این
طور نیست:
ol due La استدلال أنهاء تمام فقهاى اصول شيعه بر
مسیر باطل هستند زيرا آنها به جيزى فراتر از
ارد فشخل كلقن اب ماري بد عبان تاك فقیی لها بر
تعقيق وسيعن ناز نيست؛ زيرا اين كتابها بر است از مطالين
در تابيد كرائتهاى مختلف. يكىء أبن قرائت را مى يستدد و
دیگری, آن قرائت را. به کتابهای «فتویها» مراجعه کن؛ و در
باب قرائت. در كتاب نماز مىبينى كه قائل اند بر اين كه قرآن
112 سوره دارد نه 114 سوره. همجنين به اضافه شدن دو
«alll pa به قرآن معتقد هستند.؛ بنابراین آنها خودشان.
*- علامه جلي مي كويد: «الضحى و الم تشرج يك سوره هستد و در یک
رکعت. یکی بدون دیگری نمآید. همین طور است سورهی القبل و لاف
أز ديد علماى ما ...» تذكرة الفقها: مساله 233. همچنین سید خویی
ميگوی: «دو نمورهی فیل وابلای یک سوره هستند: همچنین دوسوزوی
الضحی والم نشر؛ و قرائت یکی از نها مجاز نیست. بلکه اد نها راب
هم جمع كرد ...© متاح الصالحين: مسأله 605 و نطار آن از سار کقها
مجقی حلی می گوید: «سوم این که اصحاب ما روایت کردهند که
الضحى و الم تشرح يك سوره مستند. همجنين اسث قبل و لأبلاف. لذا در
یک رکمت نمتوان فقط به قرائت بكي از اين دو بسنده کرد؛ و طاهر أن
أت كه عواندن يسم الله بين اين دو لازم نيت » شرايعالاسلام: جلد 1
صفحه 66 این فهد حلی نیز میگوید؛ «دوم اين كه الضحي Co lly
یک سوره هستلد. همجنين فيل و لابلاف: ليا يسم الله بين اين دو مىايد
صفحه 37:
ی بل مي سازيع زبواربارقبرآن رمكتون ,مخالفت وى
دلیل دوم: کناب «کفایث الاضول» و تقلیق شکینی بر آن را
شما دارید:زیرا این کتاب در حوزهی تجف تدریس میشود و به
تعلیق و حاشیهی آن. عمل میکنند. در کتاب کفایت الاصول.
سخنی در باب حجیّت ظاهر قرآن وجود دارد. Ws LT به این
مطلب برخوردهای؟ آیا کلام نویسندهی کتاب و تعلیق مشکینی
در خصوص تحریف قرآن را خواندهای؟ آن را بخوان تا دریایی
که نویسندهی کتاب, تحریف را ترجیج میدهد و مشکینی هم با
استناد به «اعتبار» و «اخبار» بر تحریف قرآن تاکید میورزد.
در این خصوص. اخبار معروفی وجود دارد. متظور از «اعتبار»
هم تقص در بلافت, گسست در کلام. ایرادات نجوی و نظایر آن
است.
اینها علما و فقهای بزرگ اصولی هستند که به تحریفٍ
معتقدند و به آن تصریح میکنند ولی ما فقط glial a گفتهايم
که کاقی است قرائت اهل بیت] را همردیف دیگر قرائتهای
حفتكانه كه مورد قبولتان أست قرار دهيد؟ پس مشکل
به خدا سوكند روزى به يك وهابى كفتم: قرائت اهل بيت(ارا
نیز مانند قرائتهای هفتگانهی دیگر که میخوانید حساب کنید.
وی ساکت شد پاسخی نگفت و سخثم را قبول كرد اينها رأ جه
شده؟ با اين كه اين وهابى مىكفت اهل بيت قائل به تحریف
گفته مىشود: خير uly أشبه أست.» مهذب البارع: جلد 1 ضفحه 365.
محقق در المعتير مىكويد: «أكر آيتها دو سورة بأشيد. بايد يسم الله را
قرائت کرد و اگر یک سوره باشند. نیازی به تکرار بسم الله نیست زیرا
انفاق بر اين است كه دو أيه از يكى سوره به شمار نیرود»
شهيد أول به هنكام سخن كفتن درباردى قرآن و جمع بين سوروها
میگوید: «در خصوص قرآن دو قول وجود دارد كه نزديكترين أنها قول به
کرافت است؛ مكر در دو سوردى الضحي و الم نشرح. و سوردى فيل و
لابلاف. و خواندن بسم الله بين اين دو واجب است. أكر اين دو را یک
سوره در بطر كيريم: انيه لن اسح که بسمله واجب تیست». دروس جلذ
1 صفحه 173. واضج است که تقریبًهمهی فقهای معاصر بر این قولند
که نها یک سوره به شمار میروند
صفحه 38:
pbs مت طلروب اميد {sear اگوی کپرده
gee ey
ge از بان oie قرائتهای هفتگانه و حروف
هفتگانه پرسیدم و گفتم یکی از کسانی که با نصا مناظره
میکرد یکی از شیوخ مرجعیت و از سخنگویان آنها بود. به
رماي اقم شیتی بر مردود شمردن یکی آز ششیها که
حروف هقتگانهقاثل بود. استدلال کرد و میگفت بر
اساس, اعتقادبه قرائتهای هفتگانهباطل است.
ایشان] فرمود: «درواقع بين اعتقاد مردم بهقرائتهای
هعتگانه: و سکن دیگر ابشان کد میگویند فرآن بر هفت
حرف نازل شده تفاوتی وجود ندارد آهل شنت بر حسب"
زوايائن كه دازيد میگویند قرآن با هفت حرف تازل شده
الفت* یعتی می گویند یز نت که پم جای اریز ار
يعولاب اعد الام وش اهل نیت[ یموشوع را رو
كيذه و گفتاند: قرآن, یکی است که از سوی خدای وأحد نازل
گشته است؛ و این olay به قرالتهای هفتگانه ندارد.
ate sla (oli) نسيت به اعتقادى كه أن
حروف هقث كانه Sak Shes op raed at aly
بس از آن ظهور کرد که عثمان مردم را بر یک ieee a
ی زتریک ونم الم نهر در نک فرانت واسد رن
(عتعان) شماه أعراب وهاه داعت شر ارت ير اسان
تور اففد a) LA aoa) شررتهای مفتاس فران
as cal IS Gab ac Ss شين در asker gle}
sual Ga امویان از تک شو فردم رابت قرالت قاربانی كه بين
دم وسکونت اعبار داشتد: وتدت پفتنیدنه و از سود"
دی ار تسنجه مرداری و قرانت رانا نقطهرو اغراب هر
با قرائتهای دیگر, مانع میشدندر
يس هفت فرائت را فد و گر aut pS a Laas
فران را شمادارند. با نب و آنچه !398/35 Cal ll وبا اوه در
کتابهای تارخ قرآن نوشته شده, بر نها احتجاع. كثيد”
8+ صحيع بخاري: جلد 3 صفح 91 ! صحيع مسلم؛ جلد 2 صفحه 202 ! مسيد احمدا
OST سيار گر
صفحه 39:
eset Onl ob دی و وا دنز
ی میفرماید: آن گونه بخوان که مردم قرائت میکنند. یعنی با
فرائتی که مردم آن گونه میخوانتد: که همان هفت:قرائت با pitty
يودهره نه الفط بك قرافت.آمروزم. کسانی که به این قرانتهاهه
هفتگانه آشنایی دارند. قرآن را با تمام ات میکنند. مثل
عبدالباسط که قرآن را با فرائتهای هفتگانه میخواند و هرگاه به
کلمهای میرسید که دارای دو با سه نوع فرائت بود.آن را بیش از
Je ong Ay St نز با یک فرائت تلاوت میدموده
سپس ایشان0] آز یکی از انصار خواست با ترتیب دادن سخترانی:
و كفت وكوبى در اين مورد, به اين جاهل باسخ و شیههی او را بر باد
دهد؛ | بای که میگوید هر کس پر خلاف نسغه چاب coe
آمروزی (یعنی قرآن چاب فهد) ری بگوید. سخنش باطل است
زیرا چنین کسي فائل به تحریف فرآن است.
Shar ua شش فزمود دور تین زگ مهو
ففهای شیعه میگویتد الضحی و الشرح زانشراج) یک سوره به حساب
ميابند و قرائت یکی از آنها در تماز جایز تینبت و کفایت تمیکنده؛
نظرانته خودآنها را أرائه كن.
مسمين ب رولانه ادل جلاعن ابن anol su gens
علاوه بر اين. ارتباط بين سورهی صحى و انشراح رآ نيز تشريج
كن داكن cal سشفروی لكر یک سنورمی متتفل بيست
Jae سوردى ضحى مىباشد يعنى خداوند در بایان سورهی ضحي
مى فرمايد: «وَأم بنغمةرَْكَ َحَدّتُ (واز نعمت بروردكارت سخن يكوى»؟ اين
نعمت جيست وجرا بايد از آن سحن بكويد؟ « رخ لت ده
وَوضَعنَا عُك وزوَكَ» لاا سيتدات را برايت لكشوديم؟ وبا كوالت را از بشتت برنداشتيم؟).
- براى آشنابى با عدم جوان به آنجه كه در حاشيدى صفحدى 34 كذشت.
مراجعه كنيد. عدم جواز, مسألداى معروف بين تمام متاخرين است.
* - زيد الشحام روايت كرده و كفته: «ابوعيدالله امام جعفر صادق] نماز
صح راب ما حواند وآن حضرت الضحی و الم نشرح را در يى ركعت
قرائت نمود». تهذیب: جلد 2 صفحه 266.
مقضل از آن حضرت] روایت کرده که قرمود: در یک رات د سوه اج نکر
ane ye ei a fe بان 10 : 5404 و معتيرة
صفحه 40:
spay oe
CRSA EE Se
كق مانا هه شنت ری شور مرم کت به هدن
برغ نان میدهی آنها را ابردران داد آموزی دهیی حداقلن نيد
از معلومات و معرفتی بهرهمند میشوند و چه بسا روزی متوجه
که وه ها یه
صفحه 41:
ایستگاه دوم
مسایل مربوط به
روایات
با سید احمد الحسن] دربارهی برخی جوانب و معانی
شماری از روایات طاهره گفت و گویی داشتم. گاهی, پرسشها
مربوط به روایاتی خاص و گاهی بدون درنظر گرفتن روایتی
خاص, نسبت به مباحث کلی بود که نتیجهی آن, به فضل خدای
سبحان, در ادامه خواهد آمد.
* آيا غير معصوم حق دارذرویت متشابه را معنی کند؟
این که انسان بتواند در دعوت خلق سرگشته به سوی خدای |
بخشندهشان, خدايى كه لحظداى از أنها غافل نيست هر جند كه
أنها خود در خواب فراموشی عمیقن به سر wep
حجتهاى باك الهى اقتدا كرده و به راه و روش أنها
برداردء احساتى يزرك از سوى خداوند محسوب مىشود. قطعاً
أكر كسى خواهان جيزى باشد. خود و امکاناتش را برای رسیدن
به آن آماده میسازد, و اين چیزی نیست جز معرقت الهی با
شرایط و ابزار آن- که غمل کننده به اوامر الهی با اتكا به آن
صفحه 42:
میتواند به مصاف انبوه باطل و طرفداران آن برود تا در حد
توان خود مردم را نجات دهد؛ و آنچه بعد از آن نیاز دارد بیان
حق برای مردم و پاسخ به سوالات آنها است كه (در غير اين
ورت) به احتمال زیاد تا ابد بیباسخ باقی میماندند.
Vans apt باعث میشود بضاعت معرفتی قزد soley gli
که البته اکنون درصدد پرداختن به دلایل آن نیستم و قطفاً علت
اصلیش خود انسان است- سستی در کار و تلاش است. وی به
هنگام مطالعهی روابات شریفه, به پاسخ برخی از سوالات
میرسد ولی سخن قطعی معصوم دربارهی مفهوم و معتای
واقعی آن را در دست ندارد؛آیا در اين حالت میتواند آنچه را
که خودش فهمیده است. به مردم ارائه کند. و پس از آن به
گفتن «و الله اعلم» (خداوند داناتر است) اکتفا ماید؟ یا از
همان ابتدا, به نقل «ان نصف العلم قول لا اعلم» (نیمی از
علم. گفتن نمیدانم است) و «خدا رحمت کند کسی را که قدر
عورا يناد و راهن در أبن SiG Bab esas
حقيقت آن است كه وقتى اين سؤالات به ذهنم خطور كرد.
جواب آنها را نمیدانستم و پاسخی مناسب برایشان نیافتم.
تصمیم گرفتم از عبد صالح(] سوّال کنم. پس از پاسخ ایشان,
پرایم روشن شد که من نه تها پاسخ را نمیدانستم بلکه حتی
در طرح سؤال تيز شايسته عمل نکردهام. در هر حال خدا را
شکر! حداوند دل شریف ایشان را پاری نماید!
به هر حال از ایشان0 پرسیدم: اگر از شخصی دربارهی معنا
و مفهوم یک روایت یا چیزی از این قبیل. سوالی پرسیده شود
ولی وی پاسخ قطعی از معصوم در اختیار نداشته باشد.آی
میتواند با توجه به برداشتی که خودش از کلمات (anil
دنت میآدردر پاسخ سفال را بنهد با اين كد يليد از اگوی
خودداری کند؟
ايشان0 باسخ دادند: «اين موضوع. به روايت و آنچه به آن
تعلق دارد بستكى ذارد آيا اين روايت مربوط به اعتقادات است
یا جزو روایات تشریعی؟ البته اين سوال دقیق تبست و
نمیتوان پاسخ کاملی به آن داد دستهای از روایات, روشن
هستند و برخی متشابه و گروهی متعارض آنچه را که معنایش
صفحه 43:
برایتان آشکار نیشمدم با دهید ولي میتوانمد ورک و
ae ee ree 4
هافجنين مىتوانيد سوال کنید و جوابش را دریابید و سپس آن را
برای قردی که خواهانش است. بیان نمایید».
البته این پاسخ. روایات شريفهاي را که مربوط به جنیش
مقدس ظهور و مسایل مربوط به آن است. شامل نمیشود.
احمد الحسن] در باسخ به سؤال درباردى روايات ظهور فرمود:
«اكر منظور شما روايات طهور است. ما جيزى از آن رأ به جز
در حد نياز و ضرورت بيان نم ىكنيم. و أنجه توضيحش را ترى
کردهايم خداوند به هر كس كه بخواهد با توجه به ميزان
اخلاصش. منظور روايت را مىفهماتد و به يقين بیان آن برای
همهی مردم تا وقت خودش باقی میماند».
* سوال از جزئیات روایات
پرسش از جزئیات موضوعی است که سوال کنندگان زیادی,
از انصار میپرسند. به ویژه آن كاه كه روايات اهل بيت به
رويدادها و اشخاص زمان ظهور اشاره داشته باشد؛ حتى
عدهای از افراد og جزئيات مربوط يه دعوت امام
مهدى] و رسالت آلهی آن حضرت سوال میکنند. برخی اصرار
دارند كه ايمان خود به دعوت امام مهدى0 و وصى و قرستادمى
أو به سوی مردم را با شناسایی این جزئبات و ضرورت روشن
شدن آنها مرتبط سازند؛ گویی این تنها دروازهی ورود bal a
است و لاغیر!
واقعیت آن است که اين شیوهی پی بردن به حقیقت, با
قدری حدس و گمان همراه است زیرا ائمهی اطهارن اشاره
کردهاند که ممکن است در جزئيات, «بداء» (تغییر) حاصل
شود؛ بنابراین صحیح نیست که قرد منتظر, ایمان به دعوت
امامش را به مواردی گره بزند که ممکن است در آنها بداء
ایجاد شود.
بر اين اساس يك يار از عيد صالح0 دربارهی سقیانی و برخی
جزئیات مربوط به اشخاص و رویدادهای هنگام ظهور سوال
صفحه 44:
کردم. د محصر كيد الع (جلد يي 2براء ,و5
دارد: حتی این Cid epee با توجه به طرح و برنامهی
نظامی که هدف از آن پیروزی بر دشمن یعنی شیطان و ارتش
او است. اولویت بیشتری دارد. حنی در مورد زمان خروج که در
مورد آن به صراحت در حدیث آمده که «در یک روز انجام
میشود»* نیز احتمال وقوع بداء وجود دارد».
وی سپس برخی رولیات شریفه را بیان و مفهوم آنها را
خلاصه نمود و قرمود: «از اين روایات چه میفهمی قائم از
حقمتات اش قالم زو وغده دادن شندهها ‘cual (lacs)
سفیانی از حتمیات است, در حتمیات بداء وجود ندارد در
حتمیات بداء وجود دارد. در وعده داده شده (میعاد) بداء راه
تداردة.
- در رویت یمانیبه ین موضوع به صراحت اشاره شده است.امام باق
0 مي راید ...فرع سای و ما و خراسقی در یک سل ویک اد ويك روز واد بود
حرست يمسان ایتک پس قوق غود ند ترس و وحشت واضطراب ار عرصو رو
yan اه ال کسی as an ay Soa hep aia Ge مرجم ينف
gl as وم ات ات زيم لو مارا بسانم هی مت که ...ی
تعمانی: صفحه 264.
* - وجود قائم] و سقبانی, حتمی است. از امام على بن الحسین(] نقلٍ
شده که فرمود: ات نار ان ند افير مرشيتد؛ قيام مرنماد. وأو عرض
كرد: قائم بدون سفياني یام میکند؟ حضرت فرمود: مرت اجب شدای
است امس اجب خدا خی ات وم مد مسق !۰۳ بعار لنوار: جل
52 صفحه 382
اما در محنوم, بداء الهى راه ندارة. زراره بن اعين از عبدالملى بن اعين
نقل كرده كه كقت: «نزد بوجعفر امام محعد اف بودم که eld hail
به ميان أمد. به آن حضرت عرض كردم: اميدوارم كه (قيام قائم) زود
باشد و با أن سغرائى تباشد. فرهود: لبه غباسوكت» وز جع حاتي است که ریز
أن نيست». غيبت نعماني: صفحه 301.
أما در اين مورد كه قانم. ميعاد (وقدة اتشدة) اننت وزممكن امت فر
books eal atest ار یی Je plied یو کت
«نزد ابوجعفر محمد بن على الرضانا بوديم كه ذكر سفيانى و أنجه که در
روايت أمده مبني بر اين که امر وی محتوم است. به مبان آمد. يه ابوجعقر
تا عرص كردم؛ ليا خدا در امر محتوم بداء دارد؟ فرمود: أرى. به أن خضرت
عرض كرديم: ما مىترسيم كه خا در قالم نيز بداء روا دارد. خضرت
صفحه 45:
۱ ا rt رم Sg
Ss انی cowl Saber ولی ممکن است وی قلانی
باشد یا قلانی؛ و یا خاستگاهش از اینجا باشد یا از آن جاء
است. و در معصوم.هع بداتی تیست.
بنابراین اصل «قیام یماتی و سقیانی و خراسانی در یک
روز» در محدوددى بدأء قرار مي كيرد؛ حال جه طور ممكن
است یک انسان عاقل آن را دليل قطعر وروا تحقق در نظر
نید در حالی کد است خداوند در آن تغییری ایجاد
ع وكاب لصي
از ايشان يرسيدم: كاهى اوقات درباردى جزئيات از
ما سوال میشود. وه ام پاسخ میخواهند؛ منظورم جزئیات دز
روايات است. مثلاً آیا آنچه الان در عراق جاری است, با توجه
به اين که قبلاً فرمودهاید امروزه حکومت قائم در دست بنی
عباس است. از جمله مواردی است که متجر به تسلیم حکومت
به سفیانی میشود؟ همچنین از دجال و ارتباط آن با شخص
معروف سوال میکنند. در مواجهه با چنین پرسشهایی چه
۳
وى فرمود: «بکوشید پاسخهایتان بسیار محدود باشد زیرا
در حال حاضر معین کردن چیزی. مشکلات فراوانی برای شما
ایجاد میکند. ase آگر به دنبال کشف حقیقت باشند, خودء
اشخاص را به عینه خواهند شناخت. تکلیف آنها ایمان آوردن به
سفیانی و نظایر آن نیست بلکه وظیفهشان ایمان آوردن به
حجج الهی است و کسی که حجت را بشناسد چیزی به او زیان
نمیرساند و زحمت جست و جو نیز از دوش او برداشته
میشود».
سم
ی 1 ا یبحم و سوق
جزئیات روابات و اشارات و رموزی که در آنها نهفته است از دوش
برداشته میشود؛ به ویژه در خصوص طلوع کننده از مشرق - یمانی[- که
صفحه 46:
١ .»امام اتجام كارى ابه خود نسي مود ال نک رش ای
کسی که رونت آل محمد زا مطالعه كرده باشد بع روشت
درمیاید که که کی از امد al ts ale نجام كارك يا
clue! igo ar ميهد پلی در والع: عورش اتجام آن ک
توسط امامی از فرزتدانش است و وی. عمل او را عمل
خودش مینامد. اگر بخواهم تمام شواهد و دایلی که در این
خصوص وجود دارد را نقل کتم, بحث به درازا میکشد؛ فقط به
sauce Lil ype go ole
مورد اول: امیرالمومنین[] در یکی از خطبههایش در مورد
خود میفرماید: لقن کم موسی» (مو. کی هتم کی موی سعی کت
در همان هنگام. آن حضرت دربارهی آخرالزمان میفرماید: em
ل را تست سیب :1
سخن بكويد سحموكه سكوتش Ne الست ولى وت سخن بكويدء كفر ص كويد در جين
وف هخا ونس > د بد أ أن 2ك بدأو
آن نمود. فرمود: «بس رین هام مت هور كسى بايد كد هر طور سين از درت با
se a lag) ae a fly i ile al ge
«atop Sayer) سوس آمیرالمومتین صلوات الله علیه
دست و فرمود: مج پات »3
مورد دوم: از عییه اسدی نقل شده که گفت: اميرالمؤمنين0
ين م برد دز ی ی هد و کته کت
نشاید متیر جنکیه داده» باشت و هن بالق سر آن حضرت
با وجود ايشانء فرد مؤمن نه تنها از كندوكاو در جزئيات بیان میشود
Sle حتى از چست و جو و طلب امام مهدی یز مستفتی میگردد زرا
بوشيده نيست كه هدايت يافتن به ايشان و شنائتن وى همان هدايت يافتن.
ot اما است؛ چرا که آودعوتکندهبه سوی آن حضرت اس
أمبرالمؤمنين0] در خطيداى مى قرصايد: «.... ايد ار 2 ليع تدس (قامقر) مشيق
يرو ند اش راهن پر رورا ری کر وتات میهد ار لباو
مع ی
eh hg ASE a sg pe A gt
كاقى: جلد 6 صفحه 66 حديث 25
*- بخار الانوار: جلد 82 صفحه 272.
صفحه 47:
ایستاده ۳ ین
Caos مت نون 0
مرا کف کنات تسم رد». عبیه میگوید: من به آن
حضرت عرص کردمد یا آمیرالموسنین: گوتی anda ge la
که بعد از مردن بار دیگر زنده خواهید شد؟ حضرت فرمود:
!اه وه گر ری میدن اسان ان که که تم
ری یت چا ی مر مان من اج رد 2
cap امام اميرالمؤمنين] انجام اين كار رأ به خوذش
تسیت میدهد و حال آن که قاعل مستقیم آن, یکی از فرزندان
ol حضرت[) است. این چه مفهومی دارد؟ در اين خصوص از
احمد الحسن() سال کردم و گفتم: در روایات aly وارد شده
که امامی. انجام کار را به خودش نسبت میدهد و حال آن
که منظوریش امام نیگزی از فرزنداسش اسنت: همان طور که نز
حتلم ميسي» at ohare) Sco deste” 9 (emai)
مه وارد شده است. یا درستی این نتساب فقط از آن جهت.
است که وی از ایشان است یا اين که موضوع دیگری وجود
دارد؟ و آيا اين قضيه با اتحاد تورهای ایشان در آسمان هفتم
مرتبط است؟*
یشان( در نت من هروه sagt lj aglow هذا :قز
این عالم جسمانی آری وی از او است زیرا از ذریهاش
مىباشد در أسمان حقتم (نز) أ أو اسث زيرا وی در مرای
aout $10 لويشسي أو wail ens thease
للحت ابت تريجماك است که ما از طریق آن میتوانيم
برخی از آنچه در روایات دربارهی صبحهی (تدای آسمانی) حق
و اين كه به اسم إميرالمؤمتين] است را پشناسیم؛ نیز نیست
كه اين صيحه حتماً به نام حضرت امیر] باشد. بلکه میتواند به
اس آن مرتیاکی كد ار سيل حص است, رافنده کشی که
اما اتجام کار را به وق تسبت میدهد. اگر چه میفرماید:
«منان ,اانجام مردهم». أين همان حق و حقيقت است و به همین
دليل است كه شماری از اقراد باطلگرا که مدعی تشه
* بجر الور:جلد 53 صفحه 59 و 60
صفحه 48:
3072 $9 felled roe | a
و
میگویند اين جادویی از جادوهای اهل اين حاندان است:!!!
روایت سمری *
روایت سفری" یکی از دستاویزهای مخالفان خلبقهی الهی و
یمانی موعود سید احمد آلحسن] و بهانهای برای رد دعوت
*-امام صادق 0 در حديثى: به بيان صيحدى ابليس «الا ان الحق فى عثمان.
و شيعته» (أكأه باشید که حق در عنمان و باران او است) كه پس از
صيحدى حق Yo ان الحق فى على و شيعته» (أكان باشيد كه حق در على
وباران او است)بلندمیشود و یمان آوردن اهل زمین به آن پرداخت و
قرمود: ند کت را ایا ردت به ار راس ير حق انار م كودائد و ين هن نی ول
اس و (سیس) در وکا يشان موضي اسب شک رید ند هد سود
مرش دشن بماست. دا هل ات جوم یام نی م كن و مركويد؛ قطنا ماد
at od a ae al حضرت آن آبه را تلاوت فرمود: دز
نب«
cat on!) تعمانی: صفحه 7260
أيا در اينجا منطور از اقراذ شکاک و دودل کسانی که قبل از دء دوستدار
can dal نيستند.میباشد؟! چگونه چنین جیزی ممکن است در حالی که
آنها قبل از ند,آز آبشان برانت جستهاند؟ لا فطع أقراد شكاق و
برائت جو پس از دای حق, قومی هسنند که ادغای وایت اهل ببت و تشه
آنها را داشتهند و تبری آنها پس از ندای دوم حاصل می گردد(فعنددلکه
ثبرتون). حال من میگویم: چه طور ممکن انست شیعهی اهل پیت از UL
تيرى جويد - بناه بر خذا - أكر وى ند را با نام حضرت SF Sols Dale
با اوست بشنود؟! قطعاً جنين تيست! بلكه ندا به نام ككل أو در زمان
ظهور است (يفعله رجل منى) و ابن همان جيزى است كه فعلاً براي
بسيارى از مردم روى داده اسث, زيرا أنها از احمدا] تبرى جستهاند؛ كر
جه جبرثيل لز طريق رویاهای صادقهای که از شماره ببرون است. فراوآن
به اسم أو ند در داده است.
مراجعه کنی به کناب «معترضین به خلقای الهی» یکی از کتابهای
انتشارات أنصار امام مهدكل: صفحه 73 به بعد در أنجا توضيدى مبرهن و
مقصل در ان خصوس ارنه شده است.
- شیخ صدوق (رجمت (all از ابومجمد yr gets احمد المکتب روایت
کرده است که کفت: «در آن سالی که Qe علی بن مجمد سمری - قدس
له روحه -وقات یافت, من در بفداد بودم و چند روز پیش از وفانش fe
صفحه 49:
ARE بأزر قاس توف رد
میخواهند به تفصیل از اين موضوع آگاهی
يابند. دعوت فى كلم كه كتاب شيخ ناصح li ناظم الققیلی به
دا Me aa
فرهيخته جناب ضیاء الزیدی به نام «قرائت جدید قی روایت
السمری» از انتشارات انصار امام مهدی] را مطالعه نمایند.
من از جزئیات نوشتههای این دو برادر که خداوند توفیقشان
دهد مطلع نیستم و این کوتاهی قطعاً از سوی من است ولی
از آنجا که اين روایت به وقور بر زبان معترضین جاری میشود.
در اين خصوص از احمد الحسن(] سوال کردم.
ایشان0 پاسخ مرا اين گونه فرمودند: «بحثهای زیادی
دربارهی این روایت وجود دارد که (برای پاسخ) کفایت میکنند
و لذا آتها دیرزماتی است که روایت را رها کرده و از آن اعراض
تمودهاند زیرا خود میدانند که احتجاح به آن, فاقد ارزش و
اعتبار ۱
سند روایت برای آنها «مطعون» (ضعیف)* است و اگر از
محضرش شرقیاب شدم. وی در آن روز,تقیعی (ازاام زمان) سرون
أورد و بر مردم قرائت کرد. من آن نامه جنين بود: يسم الله الرحمن
الرحيم أى على بن محمد سمرى! خداوند در سول فقدان نو باداشى يزرى
به برادرانت غطا فرمايد. توتا فش روز ددكر قز دليا خواهى رفص
كارهايت را مرنب كن و هيع كس رأ به جانشينى خود مكمار. دروان عست
قر سس نقد ها تمل 1 رنه اسف و فموزی لت سکره
با اجازدى خداوند متعال. ظهور من بس أز كذشت مدنى طولاس و قساوت
دلها و بر شدن زمين از ستم خواهد بود. أفرادى نزد شيعيان من مدعف
مشاهددى من (ارثباط با من به غنوان نايب خاص ٠ مترجم) خواهند شد:
أكاه باشيد که کسانی از شیعبان من پیش از خروج سقبنی و صبحه
آسمانی چنین ادایی مکند. درونگو و لفتاننده هستند و هیع حرکت و
sr Se ape خداوند عظیم تیست». کمال آلین و تما العمه؛ قح
36
*- علت ضعف آن دو مورد است. که اولی: «ارسال» میباشد. مجلسی
در بحار الانوار جلد 35 صفحه 318 أن را «خبر واحد مرسل» خوانده
اسث. كاظمى مولف بشارة الاسلام نيز در صفحه 146 همين مطلب را
صفحه 50:
ديد آنها صحيع هم مي بود يدو leas که دور آنهبا
علاوه بر اين. متن روایت متشابه است و عدهای از آنها
روایت را به گونههای مختلفی درک و فهم کردهاند. ضمتا اين
روایت «مسوره» نیست و به عقیدهی نها چنین چیزی باعث
مى شود «كلى بودن» روايت, تضعيف كرددة: يا شايد هم
قواعدی که آنها دارند. بازیچهای است در دستشان که هرگاه
بیان نموده است. علت دوم: ضعق روایت با احمد بن حسن المکتب است.
که به ان موضوع تصریح نمودهاند. استاد زیدی - خداوند تفیش دهد
م كويد: شرع حال أو در رجال حديث وارد نشده,بلکهحتی نام وی نب
قطعی نیست: گاهن اوقات احمد بن الحنتن المکب دانیدم شدو و برخن.
اوقات الحسن بن احمد المکتب و سومی احمد بن الحسین المکتب است
واي كاش میدانستم سیستانی و حائرى بر جه اساسى به اين روايت
a استدلال كردمائد. قرالت جديد در ay صفحه 5
باورة مد
نها همگی بر اين عقیده متفیاند که نمیتنوان در آمور عقایدی به طن و
oS ل ee aac
واحد دار. طن است نه علم؛ همان طور كه خود يه جنين جيزى تصريع
ha) es Coes) میکند. خویی میگوید: «شبر واحد موجب علم
الاصول: حلد 2 صفحه 147) و این سخن همهی اصولبون معاصر است.
Jo بس جه طور بهخودشان اجازه داهند که در مساهایاعتقادی, به
واحدی که موب علم نیست اعتماد و استاد ند؟ و من بیتهایت در
تعجیم که چرا ها در مورد یک موضوع عقایدی فوا اهلد و پیروانشان
در این مورد. از ایشان اطاعت کردهاند و حال آن که از نظر نها عدم
جوار تقليد در عقايد (در موارد عقايدى. تقليد جابز بيست اصل مسلمی
زر لي رام ارد يدي ات کیت بار دكن لق ان las قشت که عرو
را به دست حودشان رشته كردائ.
براى اشنايي با برخی از آراة مطرح شده در اين زميف. بد نجه که
شید سبد صدر دوم إره) در موسوعداش إدارة المعارف) ذكر كرد
*- قضیهی مسكزة يعن (فسيداق که) شروع آن با اشاره به کلیت با
جزئیت آن به یوزت «کل» (همه) با «بعضش» (برخی) صورت مپذبرد
علامه حلی میگوید: بدان که قضبه یا شخصی است با مسوره و با مهمله!
این از آن روست که اگر موضوع شخصی باشد - مانند زید - قضیه را
شخصيه منامند و اكر كل باشد. بر افرادزیدی متطبق میگردد و آگر در
معرص کلی با جزئیقرارگیرد. در آن هست و با یست مطرح میشود که
صفحه 51:
بخواچند به إن عملى م كنار ار هک سيوج د يفيت ییا و
عمل بعلت روف مینم
علاوه بر اين, Gis يله ا روایت سمری را نقض
میکند و باطل میسا
alee al رايت يالف انود مر بوي ناسين براق هيو
مفيد بيش أمده است".
مورد اول يعنى قضيدى مسوره در قول ما مىباشد؛ هر انسانی حیوان
oad هه توش مه 0
pe yer ی وه
Sy cae tear atest
fet Gach acca ae tourer ics
برای واضح شدن مطلب مطلب ipusS ne امامل] در روايت سمرى
eed ل لت د ل oe tat
جله و است وحم لو > ام
ده هوک در اک ی tea
«یعض من یدتی المشاهده و کنبمفتری» و نه همگان؛ و بر این اساس یعنی
پرف از شاک ای 0
Pci cepted ies reaper reel
را مشخص مینماید؛ و خود اين روابت (به تتهایی) دلیلی بر تکذیب او به
شمار نمیرود؛ همان طور که ققهای آخرالزمان سر زده عمل کردهاند!؛
همان کسانی که با دست خود قواعدی مینویسند و خودشان شتابزده آن
را از هم ميگشایند؛ و اين همچون مثل زنی است که با دستانش هر لحظه
a ray oem pay ep meee
۳
lO رن ی نات 2ات ما
?= به عنوان مثال: آنچه که شیخ طوسی از نوقیعاتی که از امام مهدی] در
wate is و و
له یه و عات کل شید Rope ase pee
ae ae ی ی ره ی
ا ل وير
بندگان خدا اخد گردیده است. بسم الله الرحمان الرحيم. اما بعد ... سلام
توافت ملس ان که فد نامع ریفس ار
کی fe Lipa bee beable y تشر سار
بل ارم ک زود و سارت اسان سر دش
اوه ری و بلق امیش راگن رت تاد وه
صفحه 52:
به هر حال احتجاج بي Jad Ls 58
أز أو سؤال شد كفت: «لل مر هوپالقه» (خار ی است > خودنجام
دضبی اناست) و این به روشنی دلالت بر آن دارد که سمری ته
خود وصیت میکند و ته آن را انکار میتماید. بلکه تاکید
میورزد که اين امر. دوباره باز خواهد گشت.
افزون بر اين (اصولا ) علت وجود رسولان و حجتها بین
oT را کقایت کرده. در پناه أطف خويش محفوظشان يدارد ....». تهذيب.
الاحكام: جلد 1 صفحه 38.
شيخ ناظم العقيلى مىكويذ: از نامعها جنين مىفهميم كه حامل نامدها با
امام مهدیز لفات داشته و از آن حضرت نقل نموده است. همچنین
شخصی نله و مورداعتمادوجود داشته که کاتب مام مهدعق بوده و او
کنسی بوده که این نامه ها را نگارش کرده است.
و همچنین روایت شده که بل از قیام مبرک آمام مهدی كسانى با وى
ملقات میمابد و مود تکذیب مردم قزارميگیرن"
آبوعید له مام جعفر صادقت) میکرماید: ام مر مرن کته مد
Ts Tala cial Seadoo) vol ot ae Se
285
حنى برخى از علما و مردم با تشرف يافتن به دبدار امام مهدي( به نقل
ادعيه و ماند أن أز أن خضرت برداختهاند وز أو شتيدهاند وبا أو ملاقاك
کرداند؛ مانند سید بحرالعلوم و سید اين طاوس (رجمهم اله) و اقراد
بسار ديكرى كه در «جنة المأوى» قز أبشان نامس ce میان آمده است و
همچین سابرین! از سید ابن لاوس نقل شده که پاب به سوی امام مهدی
با است:
مبرزای نورى تعليق سيد ابن طاوس بر يكى از اين ادعيه را تقل كردة که
گفتهاسست: .. در هچ خبری از اخبا. وق برای قرائت ان صلوات و
دعا تعبین نشده است. مگر آنچه که سید رضی آلدین علی بن طاوس در
جوال الاسبوع, بس إز يبان تعقييات مأثور براي نماز عصر روز جمعع أوردة
گنه لته هس گر ay ot cata جععه رانا به عذری رگ کرو
ol صلوانه رز رک مك بد جوت لجرك ع “ofa Le ily Dr sighs
مطلع کرده است». از آين کلام شریف چنین برداشت میشود که او از
خضرت صاحب الامر صلوات الله عليه السلام جيزى در اين باب به دست
آورده و ابن از او دور نيست همان طور که خوديش تصريع كرده به اين كه
یاب به سوی آمامل گشوده است ...». نجم الناقب: جلد 2 صفحه 469
سکن او تمام شد. خدوند توفبقش دهد
صفحه 53:
spe pias Sere
5 ی ا
اد گم له al ae sips ae ۳ otal sade) a گس
وانحراف اه سر مد 4 پس نگاه کنند که او با چه چیزی
ش از آن نیز در طریق حق و حقیقت چند دسته
فده بودند در یشان (خباری و امولی و شيخى و أحسالى و
سایر گروهها وجود دارد. حتی خود اصولتئون نیز دچار اختلاف
هستند. پس حق کجا است؟
بنابرین. نیازبه «هادی» وجود دارد. با اين توصيف به نظر
ها چه چیزی ماه فرستادن او است در حالی که عکمت,
اقتضا کنندی فرستادتش میباشد. خصوصا با وجود آینده؟!آیا
با توجه به اين که همه امروزه از انتخابات دم میزنند.
دعوتکنندهای به دین خدا یاقی میماند؟ آیا کسی که بر راه و
روش حسین0 حرکت کند باقی میماند؟ مسلماً خیر؛ یعتی
تخموس غدااست) باقی نمیماند؛ bts) Hall Sta کسی که بگوید
کسی که خدا را عبادت و اطاعت کند و حتی کسی که کلمهی
را بر زبان براند نیز دیگر بر جای نمیماند. همه از «at»
انتخابات سخن میگویند و حال آن که انتخابات, در جهت عکس
آنچه خداوند سیحان آراده نموده قرار دارد. اگر خدای متعال
بخواهد در زمینش عبادت شود. حکمت اقتضا میکند که یک
بفرستد. آبا این گونه نیست؟! go هادی و راهنما برای حفظ
كسى كه در خصوص اين مطلب اخير انديشه كند. هيع راهن
برای مردود کردن آن نمییاید.لذا اعتراض به روایت سمری,
هیچ معنایی ندارد و حتی اعتقاد به این که هرگز هدایت کننده و
راهم وجود نخواهد داشت نيز بىمعنا خواهد بود. هر أنجه انا
هست میتوان دربارهاش پژوهش نمود وأن را از بین پرچمهای
بر افراشته تشخیص داد. شکر خدا کسی غیر از آو سخن ار
حاکمیت خدا تمیگوید.آیااين امتحان را سخت میبینی؟
درك اين موضوع به بحث. پژوهش, روایات یا هیچ چیز
دیگری نياز ندارد؛ فقط کافی است که مردم بدانند دين دا
همان حاکمیت خدا است. و این موضوعی ثابت شده در مذهب
آمده است؟
صفحه 54:
اهل بیت0 میباشد.
مج عبد صالع جلت جح ایور و6
متحصر است, لذا انسان به چیز دیگری برای شناخت حق نياز
ندارد و به همين دليل است كه ائمه] قرمودهاند: «أمرنا أبين من
الشصن» (مزما روي زرو هنت)"؟ زيرأ که منحصر به یک تفر خاص
است و در كس ديكرى غير از او ياقت نمىشود؛ و حال آن که
بقیه, دعوتکننده به حاکمیت مردماند.
در قرن گذشته, علمای شیعه, مشارکت در انتخابات را
گمراهی و انحراف میدانستند؛ حال چه تغییری ایجاد شده
است؟! آيأ اكنون اين كارء هدايت مىباشد؟! خير! ولى اين كه
خداوند. أمر رأ متحصر و مشخص تمودة. رحمتى از جاتب أو بر
مردم است:
به خدا سوگند. من از اين مردم در شگفتم که چگونه
متحرف میشوند؛ ابا هدایت را در جای دیگری میبینند که امر
بر آنها مشتبه شده است؟! و آیا دیگران که همگی و بدون
استثنا با قرياد و هياهو از حاكميت مردم دم میزنند. بر باطل
تيستند؟! حتى كساتى كه مدعىاند مردم را يه امام Osage
دعوت میکنند را نیز, جملگی, 952 تاییدکنندگان و
شرکتکنندگان در انتخابات میباییم!
در همه حال خدا را شکر! سباس خدایی که دنیا را روزگاری
چند قرار داد که سپری میشود و ما از اين کسانی که سختی
را در نمیبابد. جدا میشویم (وتفرق لذین هؤلاءالذين لايقفهون
- مقضل بن عمر جعفي ميگوید: «از امام صادق0 شنیدم که فرمود:
بيرهيزيد ا شهرت دادن (يعفى نام بت
انق وترم a یس ری تک ی
cay ete rye cre سر
غود تايدش قرموده باد. و بدون شك دوازده برجم مشتيه agus) زا) كه هيج يك از ديكرى بازشناختة
coe 0
کی 0
ان خپرشید رامین" عرض کردم: بلی. فرمود: به
0
صفحه 55:
قو ایستگاه چهارم: مسایل مربوطه به مناظرهها و
ابرئئفه بي كؤواده نكته از ايشان نقل شد كه درب ركيرندهى
علت هدايت, حكمت, تفسير و يادأورى دين الهى و جوابى به
استدلال آنها به روایت سمری (رحمت الله) است. ایشان[] _که
جانم فدیشان باد با عباراتی مختصر و سخنانی واضح. بر
أيشان نمايان ساخت که اينها قواعدی تاسیس میکنند و به آن
یمان میآورند و سپس خودشان در متهدم کردن آن شتاب
میورزند:
- برای پذیرفتن حدیث, قواعدی چند قرار دادهاند و با حدیشی
که طيق قواعد خودشان أن را قبول ندارند, به تكذيب حق فتوا
دادهاند؟!
- میگویند: «تقلید در عقاید جایز نیست» در حالی که به
پیروان خود تکذیب حق را فتوا دادند و قریب خوردگان هم
گردن کچ کردند؟! ۲
- میگویند خبر واحد (خیری که صرفاً از یک منبع نقل شده
است) موجب علم و یقین نیست و در امور عقایدی داشتن علم
ضروری است؛ با ین حال با تکیه بر خبر واحد که به گفتهی
خودشان, ظلّی است, به تکذیب حق روی آورده اند؟!
- آنها به قواعد علم متطق که در اصل یونانی هستند. ایمان
آوردند و بر اماس آنها بيان تمودند كه «قضاياف غير مسؤرمة.
در «موارد جزئيّهِ» صادق است؛ سيس بر اساس آن, «قضيدى
كلى» را با اينكه بر طبق قواعدشان «مهمله» است. قتوايه
بعل فيب حص سیدادند؟!
به خدا سوگند اينها مصداق آشكار اين سخن خدایند که
میفرماید: «مل ان حوا لاه نم لغ یخملوها کمتل Jay sani فا
بن yl ph Ss 8 بات له له دی الوم امین ** نش ایک
توا بر يها تحيل كته وبه ان عمل تنعل آن خر است cS را حمل م كتد. بس
ee sates pL OUI er ape ge cad مایت
صفحه 56:
سعد بلکه ایشان و کات نون شریفو: )سس gp)
guar ahs yew tt aT TERT TE, از هم
باز میکنند و تکه تکه مینمایند. هلاکت و نابودی بر آنها باد!
پیش از قرا رسیدن قیامت کیری درست پشت سرشان در
قیامت صغری, باید حساب پس بدهند. پس منتظر باشید که ما
هم از منتظرائیم.
جواب و پاسخ آنها حتی برای یکی از مواردی که وی برایشان
در مدت چند سال روشن ساخت. کجا است؟ هرگز جوابی
وجود نداشته است!؛ فقط استهزا و تهمت زنی و لودگی وصف
ناشدنی از آنها برميآید. غم و آندوه مومن فقط با
«حسیناالله و تعم الوکبل» (خداوند ما را کافی است و چه نیکو
ياورى است) بايان مىيابد. جاى شكفتى نبست!؛ چرا كه آنه
همان طور که پیامبر اعظم0 بیان فرموده است. فرزند فتنه و
محصول درو بیحاصلند.
دنیا پایسان نمی پسذیرد تسا رسسول الله[] و على [] در ثويسه كسرد هم آیند..
با استناد به نص آيات قرآن كريم و ددها روايت شريفء در
وجود عالم رجعت هبج شک و شبههای نیست, همان طور که در
وجود عالم در تردیدی وجود ندارد. از انضمام اين دو با lle
دنیا. عوالم سه گانهی قوس تزول تشکیل میشود: البته من
اکنون درصدد بحث و گفتگو در این خصوص نیستم, فقط
خواستم اشاره کنم که عالم رجعت غیر از عالم دنیا است.
وقتی که فرد اين حقیقت را درمیباید. روایات زیادی از آل
محمد به ذهنش خطور میکند که در آنها بر جمع شدن رسول
الله[ و اميرالمؤمنين] در آخرالزمان, در اين عالم و در كوفه به
قصد ساختن مسجدی که مخصوص دولت عدل الهی جهانی
تحل: 92
* - به كتاب متشابهات سيد احمد الحسن0. جلد 4 سؤال شماردى 169
مراجعه نماد
صفحه 57:
خواهد بودم تأكيد ده
ا Ree 00
a کف ol ie و به عالم رجعت aig danse Le
دور از حقیقت است؛ حال آن که روایأت تصریح میکند که این
گردهم آمدن در همین عالمی که ما در آن هستیم رخ خواهد
داد: بعنی در دنیاا پسن:معنی و مقهوم انن روليات چیست؟
از عبد صالح] در مورد شمارى أز اين روايات سوال نمودم و
گفتم: هنگام مطالعدى برخى روايات شريقه: معنايى به ذهنم
ated ۳ برخی از مطالبی که در دعوت حق
قهمیدهايم. آن را تابید میکند ولی قبل از اين که به شما رجوع
Scie a hal lel
ae در کوفهو ساختن نسجدی که هزار در دارد: ay هنگام
lly) od dose? Eyles و انقال آنم امردم بلاقاضله میگویشد.
این کازها در رجعت به وقوع میپپوندند.
ایشان0 فرمود: «منظور شما مثلاً این سخن خداوند است
كه: بن اذى فر علي وان لاك دزن مسج دیون هی ار
dat ota موش بت وا ایض
رام EON Oa
گفتم: اری. و روایت این است: ابی مروان میگوید از با
عبدالله امام جعفر صادق] دربارهی قرمودهی خدای عرُوجلٌ که
ی قض یتفن ان > برسیدم. حضرت رمود؛ ره
.دب انس ون یرود ای که Sr یلد وی كرد
ee ae سود رب وب زر
جایی در کوفه:
pola فرموده«عتا روایت: قزق ورنازهی Sats gaan
لي ا anf 0 ماسب بتعا
رعابت.به آن افاره من کید منراغ داریا ؟ #
گفتم: در روایات خواندهام که در اين مسجد. دوازه امام
*- فصص: 85
*- بحار الانوار: جلد 53 صفحه 113 و 114.
صفحه 58:
عادل تماز میگذادتیر مچضر عید صالج gp Tale) 64
میخواهتد که مسجدی بسازد که گنجایش آنها را داشته باشد:
چرا که نماز خواندن يشت سر وی, پرایر با نماز خواندن پشت
سر رسول الله] است. حضرت نیز برای آنها مسجدی میسازد
که هزار در دارد»:.
ی ی که ها بو رو و
آقرینش هر چیزی را به او ارزانی داشته, چنگ زن و متمشک
شوء و هر آنچه خداوند سبحان تو را به آن اگاه میسازد. پذیرا
باش, تا همه چیز را ازاو بدانی و تباه و گمراه نگردی, حتی اگر
*- جبهی غربی میگوند: «مبرالمومبه سمت حبرهخارج ند و
کرمود وزی یه آن متصل خواهد شد و با دستش ooo gael a
نمود - به صورتی كه بك ذراع زمين بين أنها به دثارها فروختم
و ah آززش ربدت مذ خواهد کرد در ره مسحدى اجن
خواهد شد که انصد در دارد و علیهی حضرت OL Dass نمازمیگزار؛
ere oe ee ne
عادل در أن نماز خواهند خوائد. عرش كردم: يا اميرالمؤمنين آنا در آن
رمات مسح کوفه گنچایش این مردعی که میفرمایی را خواهد داشت؟
قرمود: جهار مسجد در أن ساخنه خواهد شد كه مسجد كوفه كوجكترين
أنها خواهد بود واين مسجد و دو مسجد ديكر در دو طرف کوفه آز ین
طرف و ابن طرف: و با دست به نهر بصربين وغريين أشاره فرمود».
تهذيب الاحكام: جلد 3 صفحه 258
آبوجعفر امام محمد باقرح در خبری طولای فرموده است: «حضرت.
مهدی ورد کوقه میشود در حالی که سه پرچم [کنبه از سه گروه و
جريان) در أنجا هستند كه با هم اختلاف دارند. أنها اختلاقات را نا
م ىكذارند و نايع امام مى.شوند, آمام به مثير مىورد و خطبهمیخواند و
مردم از شدت گربه متوجه حرفهای Glial نمیشوند.. نمی که
جمعدى دوم قرا مودرسد مردم مى كويد أى بسر رسول خدا نما خواندن
وشت سر نكما برابر با تماز خواندن بيشت سير يباميرا] است و مسجد.
گنجایش ما را درد آن حضرت میفرمای؛ من با شما طلب منزیم
سپس حضرت به «غری» ميرود و تصمیم به طرح مسجدی ميگیرد که
هزار درب دارد تا ظرفیت مردم را داشته باشد و بر أن بنابى محكم”
میسازد. سپس ام میفرماید نشت قبرآمام حسین] نهري را حفر کرده
که به سمت عرین [نجف و کوفه) جاری مي گردد تا آن که آب به نج
برسد ....». بحار الانوار: جلد 2 صفحه 391.
صفحه 59:
oe al plas مناظرهها
لم شوک رگن وش eur
Jie وت خدال] و قثل امیرالمومنین 0 اشاره.
دارد؟
فرمود: «بیشتر روایات این چنین هستند. همین طور است
روانات رجعت؟ رجعت نيز خود بردو نوع ست رجعت در تام
قالم با lel lois و رجعت در عالم رجعت «نخستین» با
تفسها و با بدنهایی که متتاسب با آن عالم است. پس از آن
كه خداوند حال و وضعیتشان و نیز امتحان اول و دوم را آز
یادشان میبرد».
* مقطی از زارت جامعه
مومنی که خداوند توفيق خواندن زیارت جامعهی کییرهی
وارد شده از امام على هادئل را به وی خایت فرماید. ار در
آنها درست اندیشه کند. قطعا آن کلمات نورانی. نقش و نگاری
يا ير دل أواز خود بر جاى م ىكذارد: جرا جنين تباشد و حال
آن که فرد به چشم بصیرت خود قبل از چشم سر, گوشهای از
مقامات JT محمد را میبیند و این که آنها: ابواب (دروازههای)
الهی. معادن کلمات خداء خزانهداران علمش, بیان کنندگان
وفك الف و هستد:
دربارهی آین مقطع از دعا از عبد صالع] سوال کردم و
گفتم: در برخی از مقاطع زبارت جامعه وارد شده که: Silat»
فی الأسماء, و آنفسکم فی التفوس و قبورکم فیالقبور* (نامهای شا در مها
تر Sc ale Lest gra a أبن
رتها مرا یه خود مشقول کرده و بازداشته است و من
معنای آن را همچون معنای خیلی دیگر از قسمتهای دعا
متوجه نمیشوم! ود
ايشان0 در باسخ فرمود: «آرى: ذَكَرْكمْ فى الذَاكرينَوَ أسْمَكُمْ فى
+ - مىتوان به رواياتى كه سخن خداوند متعال « يف غلیک ان ...»
nt te) که تن رابت وج مد ...)و نظایر آنء مراجعه نمود
صفحه 60:
At atl tea els els ah س: نز
فى الآثارو ND
رام جات الل ا شولا ارات اش ان
محمد: «محمد.و آل محمدة همان قرعون و موسی هستند؛ یا
معنای اين کلمات را میفهمی؟
همه كس أبن معنا را درک نمیکن. خداوند شمارا توفیق
دهد؛ قوام (پایداری) pias at عوالم آفرینش, به محمدل] و آل
Daan سته نست. «خير» به أن قوام داردء و همجنين تقيض و
ضد آن
مرگ فقط به وسلهی قدرت انجام میشود:قدرت از صات
است و فر حبائن تيز به حيات أنها Sues alge els
وسیلهی آنها قوام مییابد. موسی به وسیلهی آنها قوام
میباین غزراتیل به وسیلیی انا قوام مییاید. حال اين قضیه
که یه فسل حداه osu آن آزی: نا حملوات له
عليهم واسطههای فیض الهیاند و همه چیز به آنها قوام
میگیرد. به خواست خدا اين مطلب واضح است ولی تطبیق آن
بر عبارات زیارت. برایم ابهام دارد.
فرمود: «مقهوم اين عبارت آن آست که: همه چیز به شما
قوام ميیاید. شما در همه چیز هستید؛ و شما همه چیزید!
معنای آن, چنین است».
* آيا منظور از نور در اينجا همان تور در عوالم بالابى (علوى) است؟
روایتت را که دربرهی بیان نو بود را به شرح زیر
میخواندم: عاصم بن حمید از ابی عبدالله امام جعفر صادق0
زجایت کروهبوسی گوید با ان خظرت دربارهی آنچم در خصرین:
رفیت روایت میکنند. گفت و گو میکردم. حضرت قرمود:
خورشيد يك جز ز هدجه ور رس" و کوسی یک جزه هدجه نو عرش وعوشی يك
جوم او هقد جزء زلور حجاب و حجاب يك جزه از فد جز لر ستر ست. كو راست مل كويلة
صفحه 61:
ستيان اي قد wy 8
sie i a i Be 5 1 et 6 3
0 كه بين جيزى كه ما به آن تور
اطلاق میکنيم, و نورق in its رأيطداى وجو دارة؟
oid فرمود: «نور در ینجا تجلّی و ظهوری از نور
* امر را رها كنيد ا زمانش فا رسد
اين ايستكاه را با اندرزى از عبد صالح]] كه ايشان در باسخ
به سوال من از دو روایت بیان قرمودند.به بایان میبرم. اگز
چه زمان سوال از آن دو روایت هنوز قرا نرسیده است ‘alg
من این مطلب را به دليل أن که در کلام ايشان (که ‘ale
قدیش باد) آمده, متذکر میشوم.
از ایشان سوال کردم؛ دو روایت وجود دارد؛ روایت اول:
محمد بن مسلم میگوید از أبو جعفر أمام :باقر دربرهی
«والتهار اذا تجلى» (قسم به روز هنكامى كه أشكار شود) يرسيدم.
حضرت قرمود: iF bE gn sale SILL Po Sa iy وت بل
لبه م كت فون هر بن خصوص من هي با مم زد و خداود, ياو ومارابه ان خاب
ak end ns ال ای
و روايت ديكر: ابو عبدالله امام جعقر صادق] قرمود: درسعن
خدای تال مرا از مج فان امسته .و الى عر اعامان از حسن متي ]بحسن
scrapie le fab MP oly hel pl CLD sul ge
- الشمس جزء من سبعين جزءا من نور الكرسي والكرسي جزء من
سبعين جزءأ من ثور العرش والعرش جز من سبعين جزءا من ثور
الحجاب والحجاب جره من سیعین جزء! من نور استر فان کانا صادقین
قلبملقا أعينهم من الشمس لبس دونه سجاب. شرج أصول كلقي
ale لد 3 صفحه 181 : بخار الاوار: جلد 55 صفحه 28
* - التهار ull Jal Ue pill ga إذا قام غلب دولة الباطل. والقرآن
ut JUST ab wo وخاطب له یه به ونحن . قلیس Up adda,
بحار الانوار: جلد 24 صفحه 71 و 72:
صفحه 62:
اوراز «و اليل ان (RYAN Satan to 68
روأيت أول در حق مهدى أول]] و روايت دوم مربوط به
امام مهدی0 است؟
ایشان0 در پاسخ فرمود: cle ره کن نداد وزارت کف شتا
الآن بخشوبتدى Ua I Sa رسد. طوفان تزديك شده وجيز ياد
ماده استد او يه يال جيزى هستىء روات و متشايهات بيش روى شما ست ».
گفتم: طوفان نزدیک شده و هیچ تضمینی نیست که ما همراه
آنها هلاک نشویم تاه بر خدا؛ سلام بر شما از جانب کسی که
شما را با دل و جان دوست میدارد و در کتار حدا بسی کوتاهی
تموده است.
Dead قر مود: «از ود حارم كه شم ر نات دهد ماسفاه نها هی
Bln كه سرائجام انها را به اشن جعت وار م سند ييروى م كد انها به خاطر ين ققها ود
خاطر دنا كه بر سوشان تين خواهد شدء موا ناسزا مىكوبند و با من م جنكتد ودر لياو
تم ی هن زود رده دزم
otter are ی و ee hee
| «جرهکاه از نخسنین غاصب خلاقت اهل بيت امنت. (مترجم
al ol ilo cna ls تمالس
ads gl تلو و بسن وه بر لمحت
لا شريك له «و الليل إذا بسر» هى دولة حبتر فهى نسرى إلى قبام القائم].
بحار الانوار: جد 28 صفحه 38.
صفحه 63:
ایستگاه سوم:
مسایل مربوط به
اعتقادات
یش از مدن یماتی: حجت ناطق بر مردم چه کسی بو
سنت خدای متعال در میا suds Hulls و تحولی ندارد ft
همان روز اول آفرینش تا آن گاه که خداوند زمين و أنجه بر أن
است را به ارت برد! خدای متعال میفرماید: Gill Salem
خَلََا من قبل" وآن تَحدَ ِسْنة اله تبيقا»' (اين سنت خداوند است در ميان بيشيتيان نيز
بود ودر سنت غدا تغيرى نغواص يافت). بر أين أساس ما شاهد هستيم كه
مخالقان و معارضان جانشين خدا بر زمين. قدم به قدم, در
«گفتار و عمل» کاملً یکسان و مشابه عمل مئكنند. لذأ
امروزه کسی از ايشان نيست كه دعوت يمانى سيد احمد
الحسن] را بشنود و كلامى همجون سخن فرعون كه كفت «ما
يال القرون الاولی» (پس وضعیت مردمان پیشین چه گونه بود)
را بر زبان جاری نسازد.
این فرد به جای تأمل در نشانهها و دلایلی که دعوتکنندهی
* - احزاب: 62.
صفحه 64:
الهی با آنها فرستاده شده, تمام هم و غمش را صرف کسانی
که پیش از او بودهاند. میتماید؛ گویی خدای سیحان “jal
le lglg و سرنوشت اسان اه و وکا کرد
است و حال آن که وی خودش قبل از هر کس دیگری نسبت یه
عاقبت کارش غافل و بیخبر است. حتی به علت طلمت و
تاريكى و دليستكىاش به متاع تاجيز دنياى فانی, اگر دستش را
(به سوی رهایی) دراز کند. چیزی نمیتواند ببیند.
برخی از آنها میگویند: گیریم که ما اکنون به یمانی که از
قنوی پدرش خطرت مهدی] فرستاده شذم ‘ola cual
آوردیم, خب پدران و اجداد پیشتبان ما چگونه خواهند بود و چه
کسی به سوق gl فرستاژه شاه است ؟ درا کمن اگر شم
تقلید مقدس را بأطل میشمارید. ما و آنها چگونه احگام ققهن
را اخذ کنیم؟ بر اين اساس شما ای یمانیها. جنیشی
«صهیونیستی. آمریکایی. وهایی. بشی, فارسی, هندی و
هستید که میخواهید اعتقاد ما یه تقلید رابود سازید و غرض
شدا وارذ آوردن توفین و افتا ید فتهای ما سنی کقهای:
أخرالزمان أست؛ همان فقوايس که مثانى اسلام را معافطت
كردن gn eb oll حريم أن را capsid ats
شریعت را برای ما اه داشتند و ...و ...و دیگر گقتتیهایی
که ار باب آن باز شود. صد صفحد هم آن را كقايت نمیکند!
اين در حالی است که این شیپورهای مرجعبت فاسد. خود قبل
ال دگران با سرزنشها و مدقت هاس که از رسول اه
خاندان پاکش] دربارهی فقهای آخرالزمان وارد شده آشنا
هستند؛ روایاتی که کسی را یرای انار نها نبست!"
Poi epee me رسول خداز] در توصیف فتهای آخرالزمان میقرماید: - *
ins np at apn ot gf جر رد اد که کی برد
Phe ae sie SEF Spe i ob SG pan ca
فقي هخا ورد هبتر لخاد وی رشان وس که وان یرود ان
فا میرن دوست یرد اه مجالست و مرت مین دترين لق خداي و حدق
انار ورد نت جهنم كد «صعيكم عمى فهملايرجعون» (كنكء كرو ورد سوى حو
بانس كردند) ٠ «و نحشرهم يوم لقيامة على وجوههم عميا وبكماوصما راهم هنم کم خبت هم
صعيرا» (ودر وز قات در حال كه staph لستء كور لال و كر محشووشاق لكي و
جهنم جايقاه اها لست كه هر جه شعلدى أن فرو تيندء أن را يشتر مرافروزي) ه «كلما نضجيت جلودهم
صفحه 65:
بعد از أ, i ag ود
از أبن :و مات ی 5
انا ری ور
Si صورت ایا چه منایی 7 مردم لوا ساد مجك و
حال آن که کسی که بدون علم فتوا دهد خدا او را «به رو» در
Ghul جهنم میآندلزد؟] و با این که بگویند که فقیاید و حتی از
بزگان آنها هستند؛ پس آنها مصداق نگوهش و سرزنشی که از
سنوی حجتهای الهي (به فقهای: آخرالزمان؟ ja oad Sule
FS OI lie این رسید که آنها راب گمراه و
خيانتكار وصف كردند, حنى أنها بدثرين فقواي زير سقف
آسمان هستی فتنه از آنها خارج مىشود.و عاقبت به سوى آنها
برمیگردد؛ bl اين چنین نیست؟*
ge i ny A) lady pi هی ابا
«(age فيها سمعواله شهيقا وهي تفور تاد تمز من الفيظ» (جون در جهنم افده
شوتد» به جو ابد وبتك زشنت را بشنود) + «كلم رادو أن يخرجوا منها من غم أعيدوا فيا وذوقوا
le lage) a او أن ادي يرون أنه ا يكو أن رادا ره
كه بجشيد عاب اتش سوزنه را) ٠ «لهم فها زفي وهم فيه ل یعون ان در جهن رد
كشن ودر اجا هيع نس شود ای بر مهو نمی كلد هيو دين وسنت و شيود و شرع من
مسد (ولي) أتهااز من به دونه ومن تأنه برى ويزارم. ای سر مسعود درل واشکا بان
هتدیی مب و ر بر يشان مه ايد وول A وب هآ ماد .ای
pn ot زات من يبن كه عدوت و مني و جدال هومن شن برخيزه؛ ايه لاق اب
مت در ان مدقم به دی که مراب dbp poke رنه را مرن قرو رو
وزيت و خزرشان (خوك) تودثد. كويد! ببفصبرا] به كردم افتاد وما أز a il
ا سوم Ray hoe be se dus sl عرمدة رفي
شتا میسوزد که خاوند میرم «ولوتري اذ فزعو فا فوت و أخذوامن مكان قريب» (اكر ين .
ن له که سعت ترس هل فاد وا کی زیک فارشا pay (a
برياشد». مكارم الأخلاق طیرسی: صفحه 450
این سخن ما نیست - نا هر چه بخواهند در مورد ما بكوينز بلكه این
کلام رسول خدا و امه اظهار - صلوات ربی غلبهم - است. گر بهایشآن
ase! ارید! آمرالمومنینمیفرماید: «یامبر عد] فرمود: رش برس
مش اد کارا زک وتان از سا چا انآ ی من خود را مان اد وا
ان کب اس hl an ie Bo يت بن أباد وى st hepa
فقي أن زان بدترين فقها در زي اسمان هستتدء فته أ خا مى شود وعاقيت به سوى SSE
ene كافى: جلد 8 صفحه 308 حديث 479.
صفحه 66:
wil plone اد 7 وب اور
جاى اين كه به روايتى برخورد كنيم كه از تقليد به نيكى ياذ
کرده باشد, میبینیم که در کافی بابی است؛ که با استناد به
روابات اثمدى طاهرين0 تقليد را نكوهيش مىكند. قيل از أن نيز
ملاحظه مىكنيم كه أيات شريفدى قرآنء عمل به ظنٌ و بيروى
از رأى و هوا و هوس را Ge مىكندة در حالى كه اجتهاد
مجتهدی که خداوند او را مأمور ننموده تا در دینش استنباط
کند, از چنین چیزی برکنار نیست؛ زیرا مقصود از «لعَلِمَهُ الذیق
ستلبطوتة ملَهمْ» (حقبقت امر را از آنان در میبافتند) فقط
أل محمد" است نه ديكران'
حتى يزركان اصوليُون. خود نيز به عدم وجود دليل شرعى
إز ببامير) نيز روايت شده كه حضرت فرمود: «كفتم أى خدا و مولاى من.
آن چه زمانی خواهد بود؟ خدای عزوجل وحی نمود؛آن بای است که علم thy
شید جيل عه هده قرا Bin hyn yooh (aise) yay کم
sly ene can oN yard pee 3
*- كاف جلد 1 صفحه 53 باب تقليد حديث 3 6 3.
* - پوشیده نیست که نتیجهی اجنهاد. حکم طّی است, و خود ایشان در
تعريف أجتهاد جنين كفتداند. علامه حلى مىكويد: «استفراع الوسع Co
تحصیل الهن بالحکم الشرغی» (به کارگیری تهایت کوشش برای دستبی
به طن بر حكم شرعى). كفايت الأصول: صفحه 463.
aot
*- از ایجعقر امام محمد بأقرا) دزيازه سكن حق تعالى: «.... لظي
shen) pads درعريافتد) فرمود: ip ul
وسایل الشیعه آل بیت: جلد 27 صفحه 200.
Sie ay مثال تگه کید بهآچه که آخوندخرانناني در مبخث تقلید در
کفایت الاصول خود گفته است: «حال از شما پوشیده نماد که جوز تقلیة
و رجوع جاهل به غالم اجمالً از آموربدهی و فظری است که نبژی به
ual دليل ندارد .... بلكه ابن (قطرى يودن) دليل عمده در جواز تقليد
مىباشد و اغلب أدلدى ديكر لله بر أن أقامه شده) قابل بحث ات
تحصیل اجماع نز در آمتال لين منماك بعد است .. لین سفن رون
شد که میتون در لین ادا که جوار تقليد از ضروریات دین است کال
گرد؛ زیر حتمال آن هست که این مساله از ضروریات و قطریات عقل
باشدء نه از ضروريات دين Go Sage Olgas Selle) را OI dda
صفحه 67:
os gyal sl pel. دواد آنچه را
eee a Bee es
اشت که خداوند به اه طاهری هرت ی داده است:
ولى فقها از دزديدن مقامات ائمهث و أنجه خداونذ مخصوص
أيشان كرداتيده است, شرم نمىكتند و أن رأ به خود نسبت
مىدهند. سزوار است كه آنها دزدان کعبه توصیف شوند؛ همان
کساتی که حضرت قائم] به هنگام قیامش. دستانشان را قطع
قرارداد) وثز مينوان در ادعات سيرم مین حدم کر ان بر
عنوان دليل نبديرقت). و اما أيات؛ عدم لالت أبدى نفر (قلو لا تقر
)١ (أكر تيود تقرى از هر كروي ...1و آيدى سوال (فاسالوا اهل الذكر
) (يس أز اهل ذكر بيرسيد ....) به جواز تقليد دلالت ندارد زيرا به
احتمال قوى ارجاع (در ابن دو أيْه) براى تخصیل علم است. نه اخذ (قول
غير) از روى تعبد افزون بر ابن كه مسؤول در آبدى سؤال همان طور كه
مقتضاى طاهرش است. اهل کتاب مىباشد و طبق تقسیری که در اخار
شده, اهل بیت عصمت و طهارت می باشد (تیراین دو آه ass
ارتباطی با مساله جواز تقليد ندارند)». كقايت الأصول: صفحه 472.
و اين بر أنجه كه بيشتر بيان داشتيم مينى بر اين كه أيه يا روايتى بر جواز
تفلید وجود ندرد. چه پرسد به واجب گردانیدن آن - همان طور که آمروژه
جنين تصور مىكنند - دلالت واضحى دارد. أرق أو به فطرى بودن تقليد
قائل است, ما هم در اين قضبه كه رجوع جاهل به عالم موضوعى قطري
است منازعه نداریم ولی در مصداق آن عالم به شرعی که وقتى حكم رأ
نمىدانيم بايد به أو مراجعه كنيم, با وى در اختلافيم. آيا در اين صورت بايد
به فقها مراجعه کنیم با به عالم مشخصی که خداوند او را بر شریعت و
دینش قتّم گردانیده است؟ قطعاً منظور از عالم درابنجا فقط حجح الهی
هستند و لأغير. ديكر كسان يا جاهلاند و با دست کم از آنها علمآموزی
کرهاند بر همین اسناس است که فرمودهاند:«ما علما هستیم و شیتیان
ما متعماند و بقیه مردم کف روی آب هستند». در مورد رجوع جاهل به
غير از حجج آلهی[ نیز بجث و ابهام وجوددارد چه برسد به ان که یک آمر
قطرى در نطر كرفته شود و من أز اين در تعجيم که یک قرد شيعي جكونة
جنين جيزى رأ تصور ص ىكند و جال آن كه خود مىداند طبق فرمايش الم
با عقلهای ناقص نمیتوان بهدين خدا رسید؟1
همان طور که سید خوبی (مصاح الاصول: جلد 1 صفحه 449) و
دیگران چنین گردهاند و به هنگام استدلال به آهی اهل ذکر: آن راب رجوع
مردم به مجهندين تفسير مینمایند و جال آن که همزمان دهها روایتی که
درآنها روشی هذه لبن له مخصوص آل محمد است را نيز روات
میکنند. بهعنوان مثال به کناب بصاثرالدرجات صفار [صفحهی 58 به
صفحه 68:
78 کج عالج (جلید م3لسب gine 2» eee
بیش از این باز نمیکنم و فقط به نقل برخی از بیاتات سید
احمد الحسن[ میپردازم؛ آن هم وقتی که ایشان سخن گروهی
از مخالفین را با اين مضمون شنید که: قبل از آمدن voller
شيعه احكام فقهىاش را از كجا م ىكرفته؟ آنها به اين سان
میخواهند چنین وانمود کنند که گویی تقلید. موضوعی است که
غیبت امامت وجود آن را ضروری میسازد
ایشان] سوالی را مطزح نمودند که حاوی Ue mal
شيع مفيد فقيه ual et UI fe فقبه بو
د ا
يودند. يا آنها كتابهابى داشتهاند كه در إن احكام شرعى درع
شده باشد؟ ا در زمان آنه شيعه طيق أنجه در أها نقل شدة
ود عمل م كرد ا خير؟ أن همان طور كه در کب اسوانون.
کتاب تقلید وجود دارد. در کتب آنها نیز بابی به نام تقليد ديدة
میشود؟؟
حال چه میگویید:آیا علمای اولیهی شیعه که مذهب را حفظ
کردهاند. بر حق میباشند یا انها که امروژه وجود دارند؟ يا
بزرگان علمای شیعه, اکنون معتبر نیستند؟! همان کسانی که
رای به بطلان تقلید دادهاند و شما کسانی که چنین رأی را
باطل میشمارند, گمراه میدانید در حالی که هرگز چنین
تیست؟1
علاوه بر اين آیا قیض کاشانی, میرزای نوری, نعمت الله
جزابری جر عاملی و دیگران, که معنقد هبأطل بودن نقلید
هستند. همگی گمراهند؟!».
احمد الحسن] از اين عقیده و تصور آنها که میگویند «تقلید
بعد) مراجعه نماييد كه فقط در آن 28 روايت خواهيد ياقت.
| ابواصير نقل مىكند: امام جعفر صادق] قرمود؛ «هنكامى كه قائم قبام.
كندر مسجد الحرام را ويران مىسازد تا اين كه أن را به اساس خود بر
م ىكرداتد, و مقام (ابراهيم) را نيز به جابى كه در آن قرار داشته
بازمیگرداند و دست بنی شیبه رأ قطع میسازد و بر کفبة میآویز وبر
ol مینوید: اينان دزدان كعبدائد». بحار الانوار: جلد 52 صفحه 338
صفحه 69:
از مجتهدين از 5
رو ل
أذ اذ بين میخوک, اشکال م كيرد د حال أن كه ا
شيعه. دين خود را فرامىكرفته در حالى كه از اين تقليد كذايى
هيج اثر و نشانداى در كار تبوده است, و آنها جنين احساسى که
امروزه فقهاى آخرالزمان و بيروانشان دارند را نداشتند
سپس از ایشان پرسیدم: وقتی من از طریق آوردن
مثالهایی از علمای عاملی که در کتابهایشان, Gul برای تقلید
وجود نداشت, به آنهاپاسخ دادم. از ما دربارهی ججت تاطق بر
مردم قبل از آمدن بمانی سوال کردند. مخصوصاً با توجه به
اين كه أمامل از زمان ولادت, رفع شده است. ١
ایشان0 پاسخ دادند: «درواقع من پاسخی نگفتم, بلكه بر آنها
با چیزی که به وسیلهی آن اشکال وارد نمودند. اشکال وارد
کردم. لازم است که آنها رسوا شوند. به خصوص که آنها از
جگم شرغی سفن میگونند
من نگفتم که امام مهدی] از زمان ولادت به بالابرده شده
(مرفوع شده) بلکه گفتم آن حضرت بس از ولادت رقع شدة
ولی بعد از آن, سالهای طولانی حتی در زمان غیبت کبری نیزء
به شکل طبیعی بر زمین زندگی کرد.
اما چرا حضرت) کسی را تفرستاد تا حجت بر مردم باشد؟
من مدتها پیش در برخی کتابهايم از جمله کتاب «العجل»
(فتندى كوساله) به اين سؤال, پاسخ دادهام. البته حجت ناطق
به معنای «وصی» و «حجت بر مردم» فقط منحصر به دوازده
آمام و سپس دوازده مهدی[ است.
وأنكهي أكر عردم قبول تكنتد كه كسي برايشان فرستادة
شود. آیا کسی برای آنها کسیل میشود؟! أيا اكر جلوى كسى
که قادر به دیدن نیست. عکسی بگیری تا آن را ببند. سودی
عایدش میشود؟!
خوابی را برایت تعریف میکنم: روزی بر زمین وسیع خدا
* - رجوع كنيد يه كمال الدين و تمام النعمة صدوق: صفحه 426 ؛ بعد از
روايتى طولانى كه در أن امام عسكرى0 از امام|] مى قرمايد: .من
لوا اوح هنت و وت تسه و مج رک ارس زر
صفحه 70:
بودم. كروهى را ديدم كم در ظاهر نام مریم بم آنل|طلاق
761,31
قایده دارد و یا امکان ایمان آوردن. دارند؟! شب در خواب
رقیایی دربارهی آنها دیدم که خلاصهاش چنین است: اين عده
عبارت بودند از یک سری حشرات بزرگ بدون چشم که هیکلی
همچون کرم داشتند. معنای رویا را فهمیدم به این صورت که"
آنها قاقد بصیرتاند و خیر و فایدهای در آنها نیست.
آیا میدانی چرا اين خواب را برایت بیان کردم؟ حکمت آن
است که هر چیز را به جای خودش قرار دهی و برای کسی
قرشتاهای iS Sas oS) Sls ob has
نمیپذیرد, حجت به وسیلهی خلیفه خدا در زمین بر او قائم
است و همین کفایت میکند. در برهههای مختلف زمانی,
رسولانی فرستاد شد ولی ای شیعه با نیزه
يه استقبال آنها رفتند. «لالام Syl (در نی
تعن كت وايش راقل شركتد) أبن سخن أمام ست آيا جنين
* حجت ناطق بر مردم در زهان حاضر
اكنون وضعيت مردم بيش از آمدن يمانى] و نيز حال امام]]
را با امتی که مدعی ایمان به او هستند, دانستیم. برخی
میپرسند, شما یمانیها معتقدید که سید احمد الحسن حجت
است و از آتجا که وي به پدرش حضرت مهدی] نسبت داده
میشود, لذا در آنِ واحد ما دو حجت خواهیم داشت و چنین
چیزی در شریعت الهی نادزست است.
از عبد صالح] در اين مورد پرسیدم. ايشان که جانم فدایش
ياد قرمود: «وقتی از شما دربارهی حجت کنونی بر مردم
سوال میشود. که او چه کسی است, حضرت مهدی] آست یا
* در پاسخ به محمد حمیری از ناحبهی وجود مقدس آفاامام زمانا] پس
از پاسجگوبی به مسابلی صادر شده است. احنجاع. جلد 2 صفحه 492
بخار الانوار جلد. جلد 53 صفحه 177 (مترجم)
صفحه 71:
وصي اوء ش اب ها دا 1 ونم 2S anata
ری اه ای تا رک و
au «خیر» بر یک اصل از اصول مذهبتان و دین خدا که
«هر تبی, وصی دارد» (انْ لکل نبی وصی) خط بطلان
کشیدهاید. آیا کسی میتواند وجود وصی برای عبسی را رد
کند؟! در ضمن, شما شیعیان میگویید که مادر حضرت sage
از نسل وصى حضرت عيسى] بوده است؛ بنابراین ثابت
iS oo كه عيسى وصى داشته است؛ لذا چارهای جز گفتن
«آری» نخواهید داشت:.
اکنون. پس از رفع شدن عیسی, آیا وی درگذشته است؟ با
زنده مانده و کارهایی در اين جهان دارد؟ شما مسلمانان بر اين
که وی در زمانی. نزول خواهد کرد و او را عملی خواهد بود.
متفق هستید. مسیحیان نیز میگویند او پس از رفع. گاه گاهی
فرود میآمد و با حواریون خود ارتباط برقرار میکرد. بتابراین
عیسی نمرده است؛ و حتی قرآن نیز اين مطلب را ثابت میکند
- أنثم مقدار حاجتكم هو عندما تسألون من الحجة علی الاس الان. الم
نی آمومیه ها تال غلك تست
*- شيع صدوق در كمال الدين در حدیئی طولی آن را وابت میکند که
قسمتی از آن را بهعنوان شاهدنقل میکنم: «رسول ال فرمود: متس
که دزد زد رود لو رال ردو وی ریرحت و عم اب له راب شسحون بن
حمون سفا كه جاتتين أوير فين بود يسارد واوية جنين كرد بس عون بيوستة فر من قوم خا
موی دش ال ار سر ا دعاق عبسل تيان بل ريل عوك ون بر
Sana ag eB IE oS wart hai رده وان مر نید كلس
antes ‘anal platy rll JS sy ace fis Oe 224 3
225
از آمأم جعفر بن مجمد صادقن از پدرش0 از پدارنش] نقل شده که
فرمود؛ حييامبر خدا به على بن أبىطالب0] قرمود: ف على توب هی مین
رای هم وسام برا نوج و اسحاق ير ابراهيمه وهارون براك موسى» و تسمون براق عيسي ستيه جق
ديه حسفي تيد ...> آمالی صدوق: صفحه 10 و 101
* روایات بر عدم مرگ یا قتل عیسیت پیامبر خدا تصریحدارد.ابوصیر
میگوید از آمام ابوجعفر محمد ysl شتيدم كه فرمود: «در ماب اب ام ار
سنت از سان يسان وجرد زد تا ویس ا سیم مش از ود وس رتم
A el pa از وی Petipa lap) ey Sel
a Jey oe زا aS واست و منوا مسآ است eae fhe
صفحه 72:
shins le dee oS bal )سح را نون
saul ii SA ria ah aloe Pee EE ny
اکنون سوال این است: حجت کیست؟ tay oe
سیم چه کسی ناطق بوده است؟ اگر در آن زمان وصی
زد داشته, اکنون نیز همین گوته است.
آنها حضرت مهدوح را با پدرانش مقایسه مینمایند و به ان
ترتیب با مغلطه و استدلال غلط بر شما اشکال وارد میآورند؛
وحال آن که shi js cual Gul, iw Tess Opes
که ثابت کنندهی ولادت حضرت است. آمده: فرشتگان او را
بلافاصله پس از ولادت. بالا بردند:. بس حضرت مهدى0 هماتتد
عيسى]] است و بايد با او قياس شود».
من عرض كردم: آيا منظور شما اين است که حضرت مهدی
[] با حضرت عیسی(] مقایسه میشود. و وصی حضرت مهدی]
نیز با وصی حضرت عیسی] قاس میگردد؟
آیشان فرمود: «آری. شبیهاند. در امتهای پیشین «خضر» و
در امت موسى0 «ايليا» بود؛ و همجنين عیسی(] و امام مهدی0
احوال اينها همكى يكسان است: ير امت خود كواهند. و نيز
إزندءاند و مرفوع. دين خدا يكى و سنت خدا یز یکی است و در
ن تبدیل و تقیبری راد تداردة.
مزر انامه لق اقم د وتو تاقی Wale لقان
این که ما در شرح موضوع «رقع» موقق تبستیم وبا حدافل
این قضبه برای پوت از ما کافلازوشن Giles Sud که
تيغ یک اراس تخت تضد] ليزي فين اا كمال الذين فق
‘anal pls صفحه 151 و 152
از مسعودي با سند خودش از حمیزی از محمد ین غیسسی از سلیمان ین
داوود از آیتصر که گفت: هر ابوجعفر آمام محمد باقرل شنیدم که فرمود:
هر ساب a ee oh وجود داه Ae از عيسي هر توم
انریا هید ون که مین ور دحا که مد که در حال كه كاسته تشددة وست ار
يوسف در زيايى وسخاوتشي و ستى ارحضرت معسدلا با تسشير ظهور مى كند». أثبات وصيث
مسعودق: صفحه 280 ط 2 : 1409 هجری, دار الأضواء. ببروث. و ساير
olay
+ نسأء: 157.
*- به روایت دز کمال الدین و تعام اللعمة صفحهی 426 مراجعه نماید
صفحه 73:
0 aly wattle
3
كايشاني تست را با پاسخگوبی به موضوع دوم آغاز کرد و
قرمود: «امام مهدى محمد بن حسن] از تمام بدرأنش غير از
اصحاب کسا برتر است امام حسن بن على عسكرى] ناطق
بود و امام مهدى0] صامت. آيا برترى امام مهدى] براى شما
ثابت شده است؟ در اين خصوص رواياتى وجود دارد:.
ol در ضمن اینجا موضوع دیگری هست که من به سراغ
مت روم که از منظر دیگری قابت میکند که بر حال حاطر:
وصی, همان حجت ناطق بر مردم است. در موضوع اول
حجیت وصی برای شما ثابت شد به اعتبار (اين که) غیبت امام
هت رف ات
اکنون سخن دیگری دارند به این مضفون که میگویند: چه
بسا امام مهدی] مرقوع نباشد و آن حضرت بر همین زمین
غایب و مخقی است. آیا چنین نیست؟
sibs SS ياسع به وصلعي .اراق Cal Gals
ابراهيم] بیان خواهد شد. لوط حجت ناطق بود در حالی که
OS jal ped aS جعفر صاد از پدرانشت pal alae el از -*
كشددى أن دده اام زان oy ome ym nde So} 1098
دس a1 alg nya he ng
غیت تعمانی: صفحه 73
آمام صادق[ فرمود: ماه (م) پید و نیب at یشان تور
برتیتهاست». دنل امه مجمد بن جریر طبری (شیعی): صفحه 453
جابر بن عبدالله انصارى كفت كه ييأمير خذالا فرمودا «غايت روه روز او
از سبح شمش روز ملد رانا رد و ول یدوز خسن وس
سین هیا لانشن ipo ely od Pe
بحار الانوارز جلد 36 صفحه 372
سلمان مىكويد: ما همراه رسول خدا بوديم در حالى كه حسين بن على ].
روى زانوى خضرت نشستة بود. ببامبر به صورتش خيره شد و agai
ae ای رفن هت وا ند ور ام ود ام هش که ین ها ان
اد :تین نتتریانهاسته. بر انوا:جلد 35 صفحه
322 و شا رورت ار لین رویت آخر idl eS cai pla clr
nage آمام هشت پدرش المت و نهفقط بافسیلتترین نم
صفحه 74:
اسهم زنده وبر el op وي فوع رهس نيدن دليل انزع
تداشت. حال, اگر امام مخفی باشد نیز وضعیت به همین متوال
خواهد بود».
عرضه داشتم: بنابراین من چنین میفهمم که احادیثی که
میگوید «در حجت (باهم) پجود نخواهد داشت مگراین که یکی از انها ناطق باشد »1
مربوط به زمانی است که این دو در یک مکان جمع شوند. آنا
چنین است؟ 3
ایشان] فرمود: «بله, قطعاً چنین است. آبا فرد عاقل چیزی
غير از اين میگوید؟! آیا امام علی[) هنگامی که حضرت رسوا
0 به تیوک عزیمت کرده بود: بر مردم مدینه حجت ناطق بود یا
خير؟ أيأ مردم مدينه محجوع بودند (يعنى حضرت على بر
ایشان حجت بود) یا خیر؟ آیا بر مردم مدینه واجب بود که در
هر گفتار و عمل از حضرت پیروی کنند یا نه؟ بنابراین با وجود
رسول خداء حجت بر ایشان ثابت شده بوده است. یک مورد
دیگر باقی مانده: علی] حجت خدا نبود بلکه حجت حضرت
محمد بود و نه از جانب خدا بلکه از جانب حضرت محمدو
ناطق بوده است. چه در زمان حضرت رسول0 و جه بس از
شهادت ایشان! ما میگوییم ایشان حجت خدا بوده است؛ زیرا
وی در اصل حجت خدا بوده زیرا علی[] حجت حضرت محمدل]
و حضرت محمد خلیقهی الله بوده است»-
اکنون روشن شد که حجت ناطق بر مردم. همان وصی,
احمدا] است و وضعیت وی همان وضعیت وصی عیسی[] در
زمان رفع و غیتش است. البته اين به آن معنا نیست که ایشان
*- در آن روابات آمده از جمله: از حسین بن ایوعلء که گفت: «بهامام
صادقح عرضه داشتم؛ Ul میشود در زمین آمام نباشد؟ قرمود: >
میشود در روی زمین دو آمام باشد؟ قرمود: «نهء مثر اين ك يعي نيا
چات بشد». کافی: جلد 1 صقحه 178 حديث 1.
Qu - ناطم القبلی ميگوید: از این مطلب میفهميم که سید احمد
الحسنخ اکنون همان حجت آمام مهد بر مردم است و ایشان حجت الله
نیست. آری. او حجت خدا است از آن جهت که ایشان حجت امام مهدیت
است و امام مهدیح حجت اللهمیباشد.
صفحه 75:
وفطي جم ا ب
ضر ple
wad
به این ترتیب به مخالفین دعوت حقّ یمانی که نمیتوانند
وجود دو حجت در یک زمان را درک کنند پاسخی شایسته داده
شد؛ به طور خلاصه: اگر غیت امام مهدیت] مانند غییت حضرت
عیسی0 در نظر گرفته شود و اين که و هم. مانند عیسی6
مرقوع است. پس میگوییم: همان طور که وصی عیسی[] در
آن زمان حجت ناطق بر مردم و سرپرست آنان بود. امروز نیز
وصی حضرت مهدی[] چنین وضعیتی دارد. اگر هم غیبت Tele!
ای مخفی شدن وی بر این زمین در نظر گرفته شود
پاسخ همانند وضعیت لوط و ابراهیم و وضعیت محمد و على
صلوات الله علیهم در زمان حیات ایشان میباشد.
سپس عید صالخ شاهد سومی برای اثبات اين حقيقت
اضافه میکند و میفرماید: «اژود مان يمان فى الخزْث إذ
فضت فيه َنم الوم ون لشكمهم سَاهدِين* فَعَهَاهَا یمان وک (hing SS
agg) Ske By aly nd li a Ung سليمان را ياد كن أن كاد
كه دربردى كشتؤرى داورى كردد كه كوسفتان أن قوم» Bey seme ole
حاو انها بوديم” و ابن شيودى داورى اسان مخت و مرحم عم ددم و کارا
ao 20 pe که نها ردان با تسیعمگفتد وان همه اما ری
این حضرت سلیمان است که در زمان حیات پدرش دآوود.
در مورد قضیهای حکم راند و حضرت سلیمان. خود (به تهایی)
را صادر نمود. خداوند حکم و داوری حضرت سلیمان را
چاری تمود با اين که سلیمان محجوج به حضرت داوود بوده
است بنابراین سلیمان ناطق بود و او همان کسی است که
خداوند به وی آموخته بود. اين ماجرا در اثبات مطلب مورد
نظر, بسیار واضح و گویا است».
* معنای حجت صامت
*- اناء: 78 و 79
صفحه 76:
هچایرد epee as yore اس سیر
طام eer |
و با استناد به اين روايات سعی در انکار وجود دو حجت در آن
واحد مینمایند. پیشتر معنی روایات اجتماع دو حجت شرح داده
شد؛ و آين روایات اشاره به زمانی دارد که دو حجت در یک
مکان باشند و وصی از جانب کسی که بر او حجت است
اجازهی سخن گفتن نداشته باشد! البته این عده حتی معنای
حجت صامت را نيز Wal نفهمیدهاند.
سيد احمد الحسن]] در تبيين معناى آن مىقرمايد: «اما
حجت صامت یعنی «کسی که محجوح است» (یعتی خودش
دليل نم أورد) وبأ وجود «محجوج به» (كسى که اقامدى دليل
مىتمايد) كارى انجام نمىدهد و اين مسالداى |/
يحاف عه Ufa با موجود بودن أبن دو زر
صاست مزدید: eel میشود؟ آبا جایز است که هارون و لوط
را به اين دلیل که آتها به خاطر وجود موسی و ابراهیم صامت
بودهاند رد کرد؟ منظور از «صامت» اين است که اگر اين دو
در یک مکان گرد آیندهناطق, حجت زمان است و وصی فقط با
ادن او سفن میگوید؛ و این یگانه معنایی است که با قرآن
یقت داردد.
*- زیت شنه که امام pie aaah iad UU sag
قنوامادرت نمود و حضرت علی] یز Ly al Slit تابيد فرمود و الم آن
gl وضایت نمود و گفت به خر از نچه که حسن] گفنه. چیزدرگری نزد
او بت
ابوعيد الله امام جعفر صادق0] مى ف رصايد: «تروى تر يواست ةلزان
ign “td th bebo نفد تن رید ار دست جاب هی که
Fal oe ری ی دور شب کردم هنن شت رش ره سنا
گفند:زنی با شوهرش همپستر شد و در حالی که هنوز حرارت جماع را با
خود داشت. برخاننت و با یک کنیز اکره مضافه نمود و نطقه را بر لو
انداخت و کنر پاردار شد.آمامحنمر فرمود: را له مین در ره
زد فرص میدز زد ی ان بر عم سب در رت
اس انار تن کی فلع سای نشج نی بر تردن
عده مراجحت كردلة ودر را امبرالمؤمنييج را ین ماجرای sas 9
امام حسو و سخان رد و بدل شده ره آن حضرت عرضه داشتن
واحد حجت
صفحه 77:
ادن صورتا سل اجر واقومع نالع ن مهنابی
gall yo pus tha lal ure lel
RRR Stes Bae
دادماند..باید با تاویل شوند وبا از آنها روی برگرداند آنها نیز به
بر ابن اساس, طبق فهم و درک آنها, روایات ناطق و صامت
با قرآن معارض بوده و بايد أنها زا يا تاویل نمود و با ترک گفت.
فقط یک صورت یاقی میماند به این ترتیب که روایات.
ناطق و صامت اين گونه تاویل شود که مراد از صامت. محجوح
به ناطق است (با وجود کسی که صحبت میکند, او صحیتی
تمیکند) و او در حضور ناطق, فقط به اذن آو سخن میگوید؛
این. یگانه برداشت صحیح در این خصوص است. هر تفسیر و
تأویلی غیر از اين. روایات را در جایگاه تعارض با محکمات
قرآن قرار میدهد و اين چیزی است که به روشنی در
سخنگویی سلیمان[] در زمان حیات پدرش داوودا] به آمر الهی»
آشکار شده است: هناها سُليْمَان» (واين إشيودى دورى[ رابه يمان
este!
این سخنان آنها فقط برای تلف کردن وقت است. والله
ally aly كه اين موضوع را أن جنان بر أنها محكم وأستوار
نمودهام که نه در قرآن و نه در روايات, هيع كريزكاهى از أن
ندارند؛ جز اين كه أنها با مجادله كردنء فقط وقت را تلف
میکنند در حالی که خودشان تبز از اين مطلب آگاهند. اکنون
آنها آيا داناترند یا فقهایشان؛ چه دارند که بگویند؟ اگر فقهایشان
اعلم هستند. به Glaze بيايند؛ أيا من اعلام حضور نكردهام وآنها
حضرت قرمود ها سود قرب بیسن (کنیه حضرت علی[) لت ند د ند
#موى يرقب 2م كلد بيده . یل الشیعه - آل البیت: جلد 27 صفحة
9 حديث 34476
حال أكر در زمان امبرالمؤمنين] سخن كقتن بر مام حسرت حرام بود
oo bx ome دست بد چلین کاری ود؟به اوه زواات رای هست که
ذلالت دارد بر ان که ائمه) در بسیاری موارد, پاسگویی به سالات را به
اوصیاء خود واگذار میکردند. حال آباپاسخی که اوصیاء میدادند. حجنی بر
سوال کننده محسوب میشده است ی خی
صفحه 78:
را دعوت نتمودهام و آنق نمی" 1
ole ara Le رب ‘BS CORI A a EL
کنند؟! آیا تکلیف آنها نجات دادن مردم نیست؟1».
* آمدن وصی قبل از حجت
کر اکمیل مج فبلید بيد ]يي زج يويد مار هه فیرشت
جكونه وصى قبل از حجت میآیده طبق نص صریح قرآن این
Dus است که قبل از موسی" در مصر مبعوث شد: «:
ذلك مُوسى أن الت القؤم الطالمين* قوم زعزن دون" قال زب ای خفن
صَذْرى ولا نَل ِسَاتى فوسل إل هارُونَ»* (و بروردكارت موسي را
ae neo ape un co Sd فرعي سرد هگ و
Plan ot حاوس ليوطاي نافد لان كا رد set
اون رات ده
آين آیات بیان میدارد که موسی6 از خدا خواست که هارون
را رسالت بدهد یعنی همان طور که او را مطلع گردانیده بود.
هارون را نیز باخبر سازد. دعوت. با هارون0 آغاز شد و آو مردم
را برای استقبال از موسی] آماده نمود: SS Jy ها یامعم
تون (للت: فركز» لات مزاهر دوئز أنه يريد ما نيزا شما تيم وكوش فر
میدمیم) .اين آیه گویای آن است که خداوند درخواست حضرت.
موسی] را اجابت فرمود؛ در ضمن, آیه بیان میدارد کسس که به
طور مستقیم با مردم رویهرو شد. هارون بوده است. «
sl
se (ساحرن ه سجده فده شدن ag ply ay i pl
بروردكار هارون وموسى ايسان اورديم). در أين آيهء هارون اول ذكر شده
است: زيرا أو بود كه با أنها مواجه كشت. هارون: وص موسق
يود كه قبل از حضرت موسی, در سرزمین رسالت که همان
عضر است. مبعویت گشنت: حتی با وجود حضور موس
+ - شعرا: 10 با 13
*- شعرا: 15
هه 70
صفحه 79:
etna
وه نود و فقط با دستور بت سخن میگفت:
«وَيْضيقُ صَدرى ولا ينطق لسَاتى فأْسل إلى هَاُونَ» (و دل من ننك تكردد و زيائم كاده
شود اون را رات
موسی خواهان چه بود؟ متکلم چه کسی بود؟ او خواهان اين
بود که هارون0 متکلم باشد. خداوند نیز اجابت فرمود؛ حتی
ساحران نیز در ایمان خود, هارون:] را قبل از موسی[] نا
بردند آبا به چنین چیزف دفت کوده بودی؟: فا نر تجلا
َو nla وس > (ساران هسجده فده شدن St رن و
ات لس
gating 3 Sua Obl a Bosna gd Ul asl ند که ممکن
al وض slip ۳
می آید[منند موسی و هارون) میعوث گردد؟ پیش از آنء من
مال پشا اراد کرد رده لطس اميم اعفد ود
علی. سلیمان و وود صلوات اللهعلبهم؛ و اين هم مورد
جهازم كه كقايت. م ىكل بلكه أخزين مثالى كيه ليما لراك
مودق به تتهانی کافی است, نک جورد بافی میعانه؛ اگز ی
شما گفتند امام مهدی(] مرفوع است, عیسی(] و اوصیاء آن
خفزت را Sp Ula ld
نا حتی نظری در مود کیفیت زندگانی امام مهدی] ندارند.
بان عیسی) و کصرا رای نویه لول عمر صات وق
ذکر میکنند و این همان معنای اعتقاد آنها به رفع میباشد».
* هنگامی که وفاتش فرارسید.آن را به پسرش اولین مهدیین تسلیم نمید
پیش از آن که عبد صالح0 به سوال دوم و یاقی ماندهی قبلي
که در مورد رفع و معناى أن يود باسح دهدء از انشان دربارهی
موضوعى كه به وصيت مقدس حضرت رسول0 ارتباط داشت
سؤالى برسيدم و گفتم: در خصوص وصیت: ما در معرض
سوال قرار میگيریم چرا که در وصیت آمده است: «قذا حفرته
صفحه 80:
م الهركه يناش فرارو د أرجرر جالع ركو هنون وفان جاو نكشتهع
Nb at ag ol
ایشان] فرمودند: «وفات: هميشه به معنای مرگ نیست
پلکه فقط اشارهای به مرگ دار: به این اعتبار که وقات
استیفاء (تمام و کمال گرفتن) از جانب خدای سبحان است. «
قال ee ba ی میت (إن كاه خداوئد فرمود: لى عيسى من تور وفات دهم].
آیا عیسی مرده است؟!
لذا رفع نيز مانند مرگ, وفات نامیده میشود بع اين اعتبار
(Sue eS sf) Gaels ices el eee
هستند. برای روشن نمودن سخنان باطل کسانی که با شما
مجادله میکنند. کافی است به مثالهای سایق؛ اشاره نمایید».
من گفتم: آیا آن رفعی که در آن تسلیم کردن به وصت امام7
است. با رقعی که امام] از زمان ولادتش آن را داشت متفاوت
است؟ اين چیزی است که تقاضای توضیحش را دارم.
ايشان0 فرمود: «حال. شما بازكرديد و کلامی که در انتهای
وصيت آمده (و او اولین ایمان آورندگان است) را برای lel
توضح دهید که برای اتمام حجت بر آنها کفایت میگند. منظور
اين است که تسلیم. در زمان غیبت کبری اتفاق میافتد؛ وفات
ly sl Cae al نها ان همستوع را درک لمیکند و آنچد
شما از دلیل و بزهان در اختیار دارید. شما را کفایت میکند:.
- آل عمران: 55.
مقل لوط و ابرآهیم. حضرت محميع وزعلن “دلوو بواسلييان: مضي
lp oak ا
* - شیخ ناظم العقبلی میگوید: بعني اگر آنها قول به رفع را تخاب كنند,
به اين معنا كه حضرت مهدی] در غیت گبری همچون حضرت عیسی با
پرده شده است؛ و رقع در یجابعی «نوقی» همان طور که در مود
خضرت عیسی] چین (آمده) مئباشد. خداوند درياردى أو قرموده که وی
را توفی نموده.اگر چه آن حضرت همچون دیگرآنسانها نمرده است.
خدای متعال می فرماید: «فل یعیش ان تن فان رت مین
وه ان که خن کت یعس من تور موف مكنم ويه وى غود يلوم وز وان هي
JT) (eine عمران: 55)؛ در حالى كه روايات صراحت دارد بر اين كه
فرصنا نه كردم است و له کشته شده است بابراین «توفی» همیشه به
صفحه 81:
آنها علمرودانبنی را spares ۲
ig day 1
calls Tapa A sea
لس ON يمن چگونه توق دازی که does i
کنند که اصطلاح «وفات» در روایت برای بیان بیش از از یگ
معا کاربرد دارد که یکی ange lel gf میباشد؟! با +اول
المومنين» بر أنها احتجاج کنید که لين خود کافی است و
معنای «مرگ» متعارف نیست.
«توفی» حتی بر خواب نیز صدق می کند:« وال تمد و الم
i igh ag al al ly فلون > gy)
شترا شب ها مد ور چه دی رید ینآ بان شا رز سرد ات
که مت نهر باب (Seating el yong get ore
(اتعام: 60( بابراین مر حنى به «خواب» نيز اطلاق م شود ولي قطعاً.
أبن بد jl So its dull Spe gina تیسست؛ بد این مشهوم که به
هنكام خواب. بين روع و بدن ارتياطى باقى مىماند و به طور كامل از هم
چدا نمی گردند. در رویات از مرگ به خواب عبر شده است. ار جمله در
اين روابات:
أبوعيد ل مى قرصايد: هسلخ ها كب يسثر خواب م رفت یف رو
هم زد شوم وه نا تمرم هت ها راب ریخست مد سای شاب اه
بس از سوتدمه مرا زه ساغت ووستاغي به سوى اواست». (كاقى: جلد 2 صفحه 539).
Glad مى قرمايد” معرظه كي ( مايه بسر غواب مي رود ila Maj ag
توحيس تعودمء يس أن راهر محل رشان و مرتخد سار نا( نم کی
را نوعرف بح وبا وت بدا تا که ان را بر همین IS) a (a)
لد 2 صفحه 536
آمام باق م قرمايد: «ع قل شب ار cee te ie lg a
برد تا شک ری ام ام .> [کافی؛ جلد 2 صفحه 558
و از جمله چیزهای که حضرت به هنگام بیدر شدن میکرمود أبن بود:
ماس خاس ك بعد مركم مرا زه ساغته غدایس مه شکربی ات (مكارم الأخلاق
طیرسی: صفحه 39
به هر تقدی. توفی همیشه به معنی مرگ حقیقی با مرگ کامل نبست بلکه
حنی گاهی از مرگ هم به معایی غبر از مرک کامل استفاده میگرد: بر
این اساس. رفع به مقهوم مرگ نیست پلکه بهمعنای نوقی میباشد؛ همان
كه ولت خضرت la ol تريب عارت
«حضرتهآلوغات» بر آمام مهدی به هنكام رفع صدق میکند و وصیت.
میگوید:«ا حضرته لفات فلساه یه هام ی ان رب فرش یمد
صفحه 82:
متصود رم زاین بیج لت رورا تمه
* معناى رقع
اما رفع و بیان معنای آن, دومین موضوعي بود که من در
سؤال بيشين از عبد صالح] برسيده بودم و گفتم: ما در شرحج
موضوع رفع. موفق تیستیم و با حداقل این قضیه بای برخی از
اگر گفته شود: اگر رفع حضرت مهدی[ در غیبت کبری باشد. قطعً با وجود
وصيش (احمد)ء خود أو مقدمتراست؛ بتابراين حضرت, (وصيت را)به چه
کسی تسلیم مینماید؟!
باسح ميدهم: زمان تسلیم,تعام دوران غیت کبری را شامل میشود تا
هنگامی که گیرندهای وجود داشته باشد که شایشتهی این دریافت hal
زيرا وقات در رفع مترادف با وفات به هتكام مرك نبست تا بكوييم بايد
(وصیت) در آغاز زمان وقات باشد. جرا كه مرقوع نمرده ودست او
به طور کلی مانند یک مرده. از زندگی دنبوی کوتاه نگشته است بلکه
ممکن است وی به زمین قرود آید و به کارهایی چندبپردزد با مدت زمانی
برای تیل بههدقی معین زندگنی کید .. و ابر موازد. لا حضرت.
متواند در تمام مراحل دوران غیت کبری. آجه رادرب واگذاری آن
است, تسلیم کن؛ پس در خصوص حضرت مهدو توقي بر تمام دوران
غیبت کبری صدق میکند؛ اگرآز رفع سخن گفته شود. آری:ابندای توفی,
در اول زمان رقع مىباشد ولى بس أز ابن رفع و نس از ین نوفی:
حضرت میتواند در هر مرحله از مراحل غیبت کیری آنچه را که اراده
فرموده, به وصی خود تسلیم نماید. be) وی همچون شخص مردهای
تیسیت که دستش از زندگی دنیوی کوتاه شده باشد و بید بل آز خروع:
روحش, (وصیت را] تسلیم نماد
به خارت دیگ تسلیم + sas it a0 a a eee اول:
حضور وقات و دوم: وجودتحویل گیرنده وب او sl تحور
كرفتن. أكر رفع بأ وجود تحويل كيرنده و شايستكي أو قرين شد. واگذاري
صورت میگیرد؛ همان طور که اين مورد برأى عيسى نبي الله0 و وصى أو
شمعون حاصل شده است. اندكى قبل روايتى كه ابن موضوع را شرح
میدهد نقل نمودم.
قرع و wl i کشت ولیتحویل گنه وجو بداشت,واذارت
امی به طور صحیح amd میبابد که «وصیت شده» بافت شود و وق
از شایسنگی دریافت وصیت برخوردارباشد
بای توضیح بيشتر مطلب, مثالى مىزنم: قرض كنيد به شما كفته شده:
وقتى #ورقيد طلوع كرد اين امانث ريه طقسي معبن بسپارید. از
صفحه 83:
el
شا دض رةه جتان
ات et aes tai
شر در مي أورق؟ اين مثال oso باس موضوع. BUST
كس وود دون أن خی موتا يه
فرمودند: «الحمدلله. آيا مىدانى مقهوم «خط» و
«نامتناهى» در رياضيات به جه معناست؟
خورشيد طلوع كرد و آن شخص معين موجود نيود يا به دليل وجود مانع
aera ta دربافت امالت برخورذث hy Seu میمانت تا
زید حاضر گرد با بنواند امانت را تخل /گبرد: در این pads Lad calle
oa 9 قلافی از شما بر نزده و کی پیت تاخیر در سیم مانت دا
اول طلوع خوزشید, به بشما خرده نمیگیردد جرا که با تحویل لبريدة iiss
نداخته وبا و از شانسنگی cate estes پرهرهبوده است و بر شفا
صدق میکند کم Gu Ly cael شرظ بعی بح از طلوع خورشید تسلیم
نمودهای زیرا نا هنگامی که خوزشید نمایان اسمت و غروب نگرده, این
وضعیت صدق می
آگر گفته شود: طبق این سخن شما, آبا حضرت مهدی[] امامت را به
Gilson سپرده و از کار فارخ گشته است؟
مىكويم: خبر: تحويل دادن در این جاء به مثابه تحویل دادنی که به هنگام
وفات (عرگ) sil سایق بای آنها حاصل شده نیست. بلکهابن, سپردل
رهبری و سیردن آن چیزی آست که وصی برای نات حجت بودنش بر
مردم و انجام وطایف و اعمالش بدان نیز دارد از میراثها اند علم و
مشابه آن است و بدیپی است که رهبری و پیشوانی, فرع امامت است و
هکل آن. پس رت هدیم حجت لش شوم حجت se مر
است ان تيع سرين. منافى سپردن به هام وفات (مرگ) حضرت مهدعل
نست؛ در آن زمان. امامت و مبرات پیمران و ائمه0 به صورت کامل
واگذار گرد مک آن چیزی که ویزهی مقام آلمی دوازدهانه باشد که در
این صورت با مرگ حضرت مهدی( آن نیز میمیرد و برده میشود.
همدى أنجه كه در بالا ذكر شد هنگامی موضوعیت درد که مخالفینبگوند
حصرت مهدى0 در غبت غبرى مرقوع أصث؟ اكرانها قال باخند ب ابن كك
آن حضرت مرفوخ نیست. در باسح به نها مى كوييم: بان نا زمانی که
حطزت در غیت به سر میراد وضت او تایب Bley Comoe
پر مردم:اشمت» همان ظوز که این قضیه برای آمیرالمومتنا! (splay
هارون0] رخ داد. به هر حال آنها هر یک از اين دو گزینه را که انتخاب کنند.
ما چواب محکم و قاج کندهای برای آن داريم.
صفحه 84:
به هر حال من |
Lat را به صورت عمودى قرار بده بالاترين جاى عصاء تفس
یک انسان یا بلاترین مقام او است و بایینترین جای آن نیز
معادل جسم است. البته امیدوارم دقت داشته باشی که اين.
یک مثال است و واقعبت چیزی غیر از آن است.
اکنون در هنت این عصا را به بخشهایی تقسیم oS ولى.
برای اين که وضعیت به بهترین وجه ممکن باشد. باید این
بخشها تا جایی که امکان دارد. کوچک باشد.
حال ببين جه تعداد از اين بخشهای کوچک وجود دارد؟ برای
دانستن ابن مطلب بايد طول عصا را بر طول هر بخش تفسیم
کنی: مثلاً اكر طول عصا را 1.و طول هر قسمت را كوجكثرين
مقدار ممكن در نظر بكيريم. آيا مى تواني كوجكترين عدد
ممكن را تصور کنی؟ کوچکترین عدد بیانگر «موجودیت»
است. این عدد صفر نیست ولی نزدیکترین عدد به صفر
مىباشد. از انجا كه alae نمتاهیاند (مجدود نیست), لد
تمیتوان آنها را شمرد ولی تصور نمودن آنها: شدنی ایست. این
عدد (مورد بحث ما) یک دهم نيست زيرا یک صدم از آن
کوچکتر است؛ یک هزارم از آن هم کوچکتر است. به اين
ترتیب میتوانی تا بینهایت صفر اضافه کنی چرا که اعداد
تامتناهى اند. بنابراين تصور ما از نتيجهاى كه به دست میآید
پرابر است با نتیجه تقسيم عدد يك بر صفر.
پر اين اساس تقسیم طول عصا بر صفر برابر است با
بىتهايت و نامتتاهي, و أز أنجا كه ابن عد صفر نيشت بلك
مقداری نزدیک cul oe نتیجه همان است که خدای متعال
فرموده: . «وان نو تفه له واه :لخاد نستهی خارا
شبرش کند,نمتند)؛ یعنی قابل شمارش است؛ به دیگر سخن از
لحاظ امکان پذیری. قابل شمارش است ولي در واقع آبا
میتوان آن را به شماره آورد؟ خیرا babi
(و ار وید که ib lca شعارش Nadal
+ - ابراهيم: 34.
صفحه 85:
Zhe 0 feel sie ong
ی eee
sls Sil Ul dieses lncagal Gils alle عالى اكه به ميب
تیست؟ تعداد نعمتها چه قدر است؟ هر تعداد که باشد به هر
حال قابل شمارش است ولی اکتون shy شما واضح شد که
چرا آنها غیرقابل شمارش میباشند یا در واقع شمارش آنها
ناممکن است. زیرا در حقیقت نعمتهای الهی بر تمام وجود
انسان و همهی تجلیات او اقاضه شده است. آیا اگر بخواهی,
میتوانی تجلیات انسان را به شماره آوری در ال ,» برایت
توش دادم که این کار ناشتذنی انست. آنا اکنون موضوع روشتن
گفتم: wal
)00 فرمود: «اگر چیزی مبهم است, نگ Atal
البنه يك موضوع مبهم وغبرواضع وجود دنت که من آن را
در سوالم بیان کردم و گفتم: آیا منظور از تجلیات انسان,
حالات مختلف او از قبیل ایستادن, نشستن و غیره است؟
Dulin! فرمود: «خیر! برای شما مثال دیگری میزنم: فرض
کنیم که انسان عبارت است از یک نور که من میخواهم اين
تور به جایی پرسد شما منيع نور را در يك جابى روشن
alos S: انتفاق نوز لز .منيع و جايكان حودش نه مكانئ مان
چگونه انجام میشود؟ از طریق تجلى و تايش كام به كام تور
به سمت هدف. اين كامها (كامهاى حركت) همان تجليات
انسان است. در حقيقت اين تجليات مانند كامهاء هميشه هستند
و دائماً در حال تجدید و نو شدن میباشتد. زیرا منیع. همواره
در حال انتشار است. آگر این انتشار قطع شود. انسان به فنا
رفته و به عدم بازمیگرون
اکنون اگر شما را چند گام به عقب برگردانم. چیزی در شما
تغيير نم ىكند, فقط شما در عالم جسمانى, نامرئى مى شوى و
از sats توراني نز که با تازیکی: تشده است. برخوردار
خواقی شند. این هتان غرفعو درجات آن» است. اگر از Lea
بخواهم که چند گام به جلو بروى, مرئی خواهی شد و به آنجه
صفحه 86:
اهل اين عالم جسماتى يراق بقل زرد ss ايو
أنجا كه انسان عبارت است از 2979 تجليات اوكه تعداد
آن نزدیک به تامتناهى است و از آنجا كه نعمتهاى الهى كه ير
انسان داده شده, غیر قابل شمارش است. لذا انسان (فطرت
انسان) نزدیک به نامتتاهی كه همان خدای سیحان و صورت.
لاهوت میباشد. است. از همین روست که علی] در توصیف
وضعیت انسان فرموده: «اا ان مکی توجرس خرد و کچکی؟ و حل ان که
جهن يزركتر عروجود تونيفته است». شايد شما را خسته يا اذیت کردم:
مرا ببخش»*
شایسته است مومنی که این توضیحات را میخواند. سکوت
پيشه کند و خاموشی گزیند؛ توضیحاتی که به تنهایی میتواند
دليل ير صدق دعوت الهى يمانى آل محمد سيد احمد الحسن]
باشد. سالها است که مدعبان علم, سخن خداوند را كه
فرموده: «اذ قال للها عيس إلى مويك وَرافِعك إن وموك من الذي
زا (انک غاکفت: ای عیسی من 1211111111111
کافان دور میسازم
میخوانند ولی معنای آن را تمیدانند. چه طور ممکن است
عیسی[]) متوقی و مرفوع باشد. و حال آن که در همان وقت وی
زنده است و نمرده, و آن را به عنوان شاهدی بر طول عمر
all مهدیتا مثال میزنند؟ پس رفع به چه معتا است و چگونه
ممکن است که وفات و عدم مرگ با یکدیگر جمع شوند؟ Weal
سؤالهابى است که با پاسخی برای آن ندارند یا برای باسخ
دادن به آن, همچون مفسرین, بهباوهگویی روی آورند:
*- حضرت امیرالمومنین0 پس از of که ضربت خورد فرمود: .دوز
شنا زسه و زد انز ی مج ساپس رن هه لاش و یش پی رنه
فا باق ره بان پس اد رتم وي حوكي دست وباو جشوها و ام موم میب
رز تس رد که از هرق رسای هر سعی مزر رت ارات .... > کافی: جل 7
صفحه 299 حديث 6.
.552 مراجه نمابيد به أغيان الشيعه: جلد 1 صفحه ٠"
*- آل عمران: 55
صفحه 87:
توضيح عي صالع Ga lpia sega رل
ينيدي كد ng gcd کید ستاد) به نهایی بر حقانیت ایشان
کقایت میکند؛ زیرا همه میدانند که معدود. قابل شمارش
است ولی طبق این آیه, تعمتهای الهی معدود و در عين حال
غيرقايل شمارش أست و این موضوعی است که به شرح و
بسط نیاز دارد. پس چرا مدعیان علم آن را توضیح نمیدهند؟
آلبته اين موضوع, چیز غریبی نیست؛ زیرا قرآن راء اهلی است؛
حال باید پرسید که چرا (علمای بی عمل) به جای اين که با گام
برداشتن در مسیر ابلیس و لشکرش, بر حجح الهی تکبر
ورزیده و بدون dab به آنهااتهام زده. و آنها را مسخره گرده: و
تکذیب نموده و با آنها رو به پیکارآورند. به سخن دعوتکننده
به سوی خداء نمینگرند؟!!
* پیامدهای رفع
بس از آن كه عبد صالح0] كه جاتم قدايش باذ معناى رفع را
بیان نمود. پیامدها و دستآوردهای آن را نیز توضیح داد و
فرمود: «در آنچه گذشت. رقع رأ برای شما روشن نمودم و
اکنون دستآوردهای مطالب پیشگفته را روشن مینمایم*
از آنچه ارایه شد مشخص گزذید که هر روحي متصل به بذئش
است که در عوالم شقلی یعنی عالمهایی که پایینتر از آن قرار
دارد و از طلمت بیشتری برخوردار است. تجلی دارد. همچتین
روشن شد که روج متعالی نمیتواند به طور مستقیم با عالم
جسمانی اتصال و ارتباط داشته باشد مگر اين که در تمام
عوالم آفرینش پابینتر از خودش تجلی داشته, تا اینگه به عالم
اجسام برسد و به آن متصل شود؛ aur SG lal تمیتواند
چیزی غیر از نور و ظلمت باشد و حتی اين محرک باید -
تزدیکترین چیز به عالم جسمانی باشد؛ و او حتماً و قطعاً
مخلوق بوده. نمیتواند ور محض (یعنی نوری که در آن هیچ
ظلمتی راه ندارد)باشد زیر[ او در ظلمت تجلی یافته است. بر
این اساس تمیتوان چنین گفت گه خداوند (که توری است
بدون هیچ ظلمتی) جسمی در اين عالم سفلى را به طور
صفحه 88:
مسج و مماس بارآن رچیرکت ءبی ینید( تطلب لوعو يشركون رو
خر بوت رن تست تمرك بورزقد
چنین آشکار میشود که ماهبت وجودی خداى سبحان
در عالم آقرینش, وجود نور او است که به واسطهی آن .
موجودات در عوالم ظلمانی ظهور یافتهاند و اینگونه نیست که
خداوند سیحان که نوری است بدون هیچ ظلمتی, در عوالم
آفرینش وجود و حضور داشته باشد که در اين صورت او نوری
Salle Vos eel خواهدبود و این محال و غرممکن
است!؛ زیرا در اين صورت معنای آن, فنای عوالم آفریتش و
بقای خداوند سبحان بدون مخلوقاتی که او آفریده است. خواهد
مود
فهمیدن اين معنا و حقیقت در عقیده و توحید از اهمیت
بسیار بالایی برخوردار است چرا که روشن میسازد معنای اين
كفته كه «ان الله موجود قى كل مكان» (خداوئد در هر مکانی حور دارد) به این
معنا نیست که لاهوت مطلق, در همهی مکانها حضور دارد
زیرا در اين صورت. سخن شما به منهوم حلول لاهوت مطلق
در مخلوقات و موجودات خواهد بود و چنین چیزی همان طور
كه قبلا بیان شد. محال است؛ بلکه حقیقت آن است که وجود
خدا در عوالم آفریتش هنگامی که آن را با تورش طاهرٌ
گردانید. همان تجلی او در موجودات است.
و از آنجا که عوالم آفریتش متعدد است و برخی از آنها بالاتر
لزبرخی دیگن است. برخی نزدییترند به لاهوت. و نور وا
اشراق برخی بیشتر از دیگری است, خدای متعال میقرماید:
«وهو اذى ف السَّمء هوف لض إل وَهولحكمٌاعيم»' (واواست كدر اسمان
غدا لست ودرزمين خدا ست او یم وا اس
یعنی او در آسمان و زمین, همو است و او غیر از «او»
است. تاکید میکتم که درخشندگی و روشنایی آسمان به تور
الهی. از روشنایی زمین به نور الهی, پیشتر است؛ چرا که
زمین نسبت به آسمان, alle پایینتری محسوب میشود. پس
تجلی لاهوت در آسمان بیش از ظهور آن در زمین است.
*- زحرف: 84
صفحه 89:
salou رن ات کب
. با ری شم ی ste dg
ز تسیز کرو باکد. تور خسان السب كد Be a ae اقت؛
Salo ea Meee eau ga
كرد. زیرا آن, نور خدای سبحان است و آنچه دائماً در تغيير و
تفه سر مي يرن بذيرندوى نور أست. لذأ طهورتجلی هرت
أسمان غير از ظهورش در زمين خواهد بود و به همين دليل
است که خداوند فرموده: حَوْعوَ نی فی شلف ال > (رر
ان ریخست درس ات
see Ue نی ولو تال دن مده الم
لفرياش ah وسيادى كدي که Chal ually, i cise سيروت
فى كيرد و متحصر به بن عالم تنستة
Dott فرمود: «به عنوان کاملترین ظهور خداوند در
اری چتین است؛ ولی ظهور عدا فقط در عجش Sail
حجت. فقط حجت gue) Jal تیست:او در عالم جسمانی حجتٌ
پر عالة جستعانی وامقلوفات آن است وهی طور دز دبک
عوالم از سوی دیگر مخلوقات عالم جسمانی فقط شا
گفتم! پس چم کی ریب ججب قآ دراه و تور كارو
در عوالم است كه (فرموديد) < ولى طهور خدا فقط در حجتش
فرمود: «تمام موجودات به نور خدا ظاهر كشتهاند و با آنها
خداوند تجلی يافته استء واين شامل همدى موجودات است؛
حفن all cid ah عن لل هو و ليتف
* رفع وجسد مرفوع (بالا برده شده).
همچنان در محضر عبد صالح[] هستیم و در مورد مسألهی
رقع كفت و گو ميکنيم.
پرسشگرانه گفتم: در جلد اول کتاب متشابهات, در قضیهی
تببین رفع آدمز] که رفع تجلّی بوده است. مولای من بیان
فرموده که بدنش دارای موجودیتی بر زمین است که گر چنین
صفحه 90:
Br oe ase lel aS. on | بودء أو مردم بود.
بر زمين موجود است يا اين كه موضوع به صورت ديكرى
ايشان0 باسخ دادند: «آرى. ايشان داراى كونهاى از,
موجودیت میباشد ولی این وجود همانند موجودیت دیگر
مردمان نیست. آدم() مرقوع وجودی داشته است و دیگر
مرفوعها نیز وجودی دارند. در اینجا نکتهای هست که شاید
قسمتی از اين موضوع را برای شما روشن سازد آیا میدانی
ادت چیست و نحوهی اثرگذاری آن به چه صورت است؟ و
چرا حسد جزو گناهان کبیره به شمار میرود و صاحبش
(شخص حسود) حتی اگر حسدش به طور جسمانی به مرحلهی
عمل نرسد. uf cub محأسبه و مجازات میشود؟
در ابتدا بايد يه انسان و وجود او در عالم جسمانى نكاهى
بياندازیم. عالم جسمانی, در واقع تراکم نبرو با قدرت است و
به همین دلیل, تراکم, بين بیشترین مقدار و کمترین مقدار در
توسان است. گمان میکنم شما اين خاصیت را در مواد
lame مختلفی که میشناسی, به وضوح مشاهده میک
هر چند این اجسام تقرییا در یک سطح قرار دارند و بين آنها
تفاوت زیادی وجود ندارد. شما قطعاً گازی که زمین را احاطه
کرده در دستهبندی متفاوتی نسبت به آب قرار میدهی, همین
طور سنگ و ذیگر مواد وار شما هوا یا از ببرامون زمین را
تمیبینی ولی عدم مشاهدهیآن توسط شماء نفی کنندهی وجود
آن دز این زمین ‘samt
حال, وجود انسان هر انساتى. از آسمان اول يا منتهى اليه
پاییتی آن (همان نفس او است) تا به چگالترین (متراکمترین)
چیز در اين عالم جسمانی امتداد مییابد؛ لذا شما در ترکیب
جسم آنسان با معادني روبهرو هستی؛ در حقبقت در ینجا ما با
al ميم مادق عراب و جشم مادی GLa ab سروکار داریم,
ie بای اين که مطلب برای شما آسان شود میگويم یک
جسم نامرتی؛ در حقیقت تجلثات بسیار زیاد و ظهورهای بسیار
زیادی وجود دارد که به تعداد أنهاء برای انسان جسم یافت
صفحه 91:
شود. بو همين جايل اسبر كه خجزى متول فد مويه بسا
> ناف زاوها et Ziti gon ae
نیتننید). شمارش, ممکن, ولی تعیین تعداد (احصاء), ناممكن
است, به اين دليل که تعداد وجودهای انسان که نعمتهای الهی
بر آنها افاضه شده برابر است با امتداد وجود انسان تقسیم بر
تجلیاش: و از آنجا که تجلی بايد كمترين حد ممكن باشد تأ
ارتباط و اتصال بين وجودهاى انسان برقرار شود و به عبارت
دیگر وی یک مجموعه یکپارچه و کامل باشد. لذا هر تجلی.
نزدیگترین چیز به صفر است.
حال با تقسيم هر عدد بر صفر. جه نتيجهاى به دست میآید؟
تبجه: بیتهایت است. و بيتهایت ند شمرده میشود و ند
مقدار دارد؛آما در اینجا صفر نداریم بلکه با عددی سر و کار
داریم که نزدیکترین چیز به صفر محسوب میشود نتیجهی
تقسیم هر عدد بر نزدیکترین مقدار به صقر چه میشود؟
نتیجه, عددی بسیار بزرگ است که هر چند جزو اعداد به شمار
میرود ولي مقدار (احصاء) ندارد و بالاتر از حد شمارش است:
براق اين كه مطلب را به ذهن شما نزديك كني تصور كن كه
اين عدد عبارت است اريك و جلويش به ابدازدى بى ]
سال نوری صفر تا بتوند به شماره دراید.اگر نعمتهای الهی
ده یا صد با هزار مورد بود قابل شمارش و انداژهگیری میبود
واگر به شما میگفتم: تعداد تعمتهایی که خدا به شما داده را
شماره کن, هر چه قدر هم تعمت بشماری تعداد نها به یک
إن تعمت تمىرسد؛ من كمان نم ىكتم شما حتى بتوأنی
.34 ابراهيم: - ١
يعتى ما براق اين كه بر تعداد و شماره وجودهاى انسان از آسمان اول -
نا اين عالم جسمانى دست بابيمر بايد <امتداد وجود او از اسمان اول تا این
عالم» را بر <تجلي او» كه الزاماً بابد در بهترین صورت باشد.نقسیم كنيم'
متظور ما از بهترین صورت اين است که آجازه ذهد نور به أنجه كم أل نجل
و ظهور بعد از آن قرار دارد. نراوش كند و اين طور نخواهد شد مكر اين
كه به جدی رقیق و کمترین جد ممکن باشد تا در لول آن امندادی عموژی,
بگنه و متصل به وجود أبد على رغم این که در حقیفت عبارت است از
پیوستن تجلی به تجلی و ظهوری به ظهور(د
صفحه 92:
هزار نعمت را بشماری: بابرا ot inh, تا سور
بر جه اصلی چنین چیزی میفرماید؛ در حالی که اين نعمتها
هر چند قراتر از اندازهگیری (تعیین مقدار) است ولی در
زمرهی معدودات (قابل شمارشها) قرار دارند؟
برای حل رف ابهام و تناقض اين مسايل بايد شما به اين كه
انسان دارای تجلیات و وجودهای زیادی است شناخت پیدا کنید.
همان طور كه قبلاً شرح دادم اگر چه این تجلیات قابل شمارش
است ولی اندازهگیری و تعیین مقدار (احصا) آنها ناممکن است؛
هر نعمتی از نعمتهای آلهی, بر تمام اين تجلیات اقاضه شده و
لذا فقط یک نعمت هم به تنهایی کافی است تا غیرقایل
شمازش بودن تعمتها بر خودمان را متوجه شویم. بنابراین
تنها یک جسم از اين اجسام و با تجلیات کافی است تا وجود
سومی هم در کنار آن موجود باشد و همان طور putz oll aS
در این عالم چسمانی تاثبر میگذارد. آن جسم سوم نیز
تاثیرگذار باشد.
آکنون به موضوع حسادت بازمیگردیم: به عنوان مثال
شخصی در آرزوی داشتن خودروی فرد دیگری است و امید
دارد که اين خودرو از دست آن فرد برود و از آن خود او شود.
این خودرو در حال حرکت: در مصیر واژگون میشود و تصادف
میکند.آیا این نوعی از حسادت نیست؟ چراحسادت حرام
است و چرا با اين که شخص حسود با دستان خویش خودرو را
واژگون نکرده, بر اين کارش عقوبت میبیند؟
آری فرد حسود با جسم سوم خود با با وجود جسماني
نامرئیاش که در اين عالم جسمانی تأثیرگذار است, خودرو را
واژگون ساخته است. این تجلیات دارای مراتب و درجاتی است.
و قبلا بیان کردم که غیرمرثی میباشد ولی آن اندازه از تراکم
و غلظت را دارا است تا برای اثرگذاری در اين عالم جسمانی و
آنچه در آن است, کفایت کند. بنابراین خداوند سبحان به
وسیلهی اين تجلی یا جسم نامرنی, قدرت تاثیرگذاری بر
دیگران را در اتسان قرار داده است و به اين صورت آو را
مورد امتحان و آزمایش قرار میدهد خدا انسان را آمر فرموده
صفحه 93:
که با بت»بع پشیرایت ه Shp laps posal |
اح ی شارت یربا زا
a ساس وا بر
رابه دست خودش انجام داده است؛ لذا بر خلاق آنچه مردم
گمان میکنند. حسد, صرفاً یک عمل نقساتی تیست.
وجود مرفوع نیز نوعی از اين تجلیات و وجودها است و برای
او جسمی از همین نوع میباشد».
من گفتم: آیا اين مرانب همگی پایینتر از نقطهی رقع شده
است يا اين که اینها نیز درجهای از درجات رقع محسوب
میشوند؟
قرمود: «رفع یعنی اين که که برای شخص, جسمی مادی
همانند اين جسم. نداشته باشد ولی برای او, تجلی و جسمی در
درجهای بالاتر از وجود این جسم مادی. باقی مانده باشد. یعنی.
آگر الآن یک برگهی کاغذ را در دست بگیری, بالا و پایینی دا
فرض کن که بالاترین نقطهی کاغذ همان نفس انسان و
پایینترین نقطهی آن, جسم مرثی او در اين عالم جسمانی
باشد و اين برگهی کاغذ هم به مثابه وجود انسان است. چنین
تصور کن که این برگه به تعداد بسیار زیادی از قطعهی موازی
خیلی کوچک تقسیم شده است. اين قطعات عبارتند از دیگر
Boao eee ores
اول.
حال, رفع عبارت است از محو و حذف وجود انسان در پابین
صفحه یعنی مثلأ یک سانتیمتر بالاتر از پایینترین نقطه تجلی و
ظهوری کهاو در اين صفحهی کاغذ دارد. از اين یک سانتیمتر
به بایین صفحه, او قاقد وجود است و وجود او در اين مرتبه,
ای سم
*- شیخ ناطم العقبلی میگوید: نظر ثایت شده و بگنهای دربارهی کیقبت.
رزوی راهان ی مرو ما کت
Oo po tale So ی و
ols ie eee al
ل salem ere
برای ماهیت زندگی حضرت مهدی[] مطرح نموده که يکي نطریهی «پنهان
لت قن ره فرش مت ری
شهيد صدر با استناد به توجبهاتی که نه ننها از چندین منظر مختلف قابل
صفحه 94:
من گفتم:آا دورتر g آسیان اول wel
میشود؟ یا اين که میتواند از آن نیز گذر کند و بالاتر برود؟ 8
ایشان فرموذ: «قطعاً وی بر حسب مقام و مرتبهانش از آن:
میگذرد و قراتر میرود. من برای شما دربارهی انساتی با
پایینترین وجود که نفسش در بایین آسمان اول است سخن
گفتم؛ ولی کسی که ترقی میکند. به اندازهی بهرهای که فضل
حك وامجلوك: ات زركة :اير اا نات وار سارو تان
لو زیت
TB ae oes ote Sey 0
ee eee
ریت ان ماه کی رن رل وروی
oe ی
ی بر
خلاصهی نظریه است که دى[] با بنهان شدن جسمش از
ee ata یت ime te
مردم نه أو را ميبیند. نه صدای او را میشنود و نه وجود او را احساس
میکند حتی اگر آن حضرت در بين أنها باشد .... اين نطريه در مقابل
ea eee لس
Se
oe مردم زندگانی ميکند .... ولی آنها پی نمیبرند که او حضرت مهدیا
آکنون خلاصهای از آنجه كه شهيد صدر درياروى نطريدى ينهان شدن جسم
بان داشته را بان میدارم و در ادمه در ميبايم که مرا این نظریهآ
Gaal که حشرت مرفي اودر موجونت الكل بر روی رس وود
سابر مردم نيست. وى مى كويد: «اين. نظریهی مقیول و متعارفی است
كه ير ذهن بسيارى أز مردم قرو رفته و ظاهر برخى أز ادلدى روائى نيز بر
أن لاقت میکند؛ و عارت است از این که چم حضرت از دیده نان
است و او مردم را میبند ولی مردم آو را تمبنند. و در عین حال که
گاهي خضرت در یک مکان حضور دود. ولی آن مکان از او خالی دید
مشود
به روشنی چگونگی و هدق نگهداری و حقط آن حضرت از روی Jibs
برای ما بات شده است و علت این صبانت و طول عمر حضرت با
أراددى بروردكار, براى ما زوشن و واضح است. در صورتی که حقط آن
حضرت منحصر در اختفاى شخص و جسم وی باشد. بر خداوند متعال
صفحه 95:
الهى در اختيارش قرار ميدهد.. رك نر كله ربالإترين
اسه قله یهت(
دشک یافته است».
كفتم: آيا او همجنان با تكيه بر خودش ترقي مىكند, به
كونهاى كه نفس از عالم خودش هم مىكذرد؟ يا با جيز ديكرى
ارتقاء مییابد؛ به اين معنا که از آنجا که عالم انفس مادون
اد كر 5250-0-7
بر ابن نطريه مفتارى دبكر افزوده م شود مبنى بر اين كه اين غبيت بير
ald به سبب مصلحتی برطرف میگردد. مانند اين که اگر حضرت مهدی
D بخواهد با کسی رو در رو شود تا نیازی را از او برآورد وبا و را راهتمایی
كند و با به نحوی بیم دهد. لازمهی اين روبارویی, رویت آن حضرت است.
که در صورت بنهان بودن ايشان انجامپذیر نبست و میزان طهور حضرت
Spine به مقذار مصاعت ام يمن اك مسلحت لقنا كرد كه أن
حضرت به طور كلى براى هر بیندهای آشکار شود ايشان ظاجر عواهد
disk ام تن تال ومد وله اش و ین ام
ناگهانی حضرت ناپدید گشته و دیگر کسی او را نمبیند. در عين حال که از
تا وم کر ای
labile, issue fae are
Ua ae
7
تمام اخباری که در زمینهی مشاهدهی آن حضرت در دوران غیبت نقل شده
Dee tate eke ue tos nto ue oa
اج a Ue که هرت واه
وی موه ار کش See یگ
بش بر اش غاب کشت peal uo aig
لتقا لن سس مت وه مسا رای بر
برخی از آنهابه ظاهر و برخی دیگر به صراحت, دلالت بر اين گونه اعتفا
دارند ....» (تاريخ غيبت كبرى: صفحدى 35 تا 37, دار القری؛ بیروت -
لان جاب اول. 1428 هوا
اج شید uae یه که ربج سید سدور وا
پنهان شدن جسم حضرت مهدی[] در دوران غیبت به دست آورد ولي آين
و ای اهب ار ا ف 0
احمد الحسن]] در خصوص ماهيت و كبفيت رقع شنيديم؛ زيرا به ابن ترتیب,
این یک واقعیت کاملا مقبولی بوده و آن گونه که برخی تصور کردهآند
صفحه 96:
آسمان اول است.
لإرج ميلعاي ووربه رواد یمان مد
ایشان فرمود: «عالم انفس نه تنها پاینتر از آسمان اول
نت بلکه ور پبیارین تقظه و راز ایب آن بای دارد ارت
همان چیزی است که همه از ol تصیب و بهرهای دارند. ولی
بالاتر از أن. بر حسب سعی و تلاش آنسان حاصل میشود. هر
چه انسن بیشتر ارتقاء یابد. حالش تغییر میکند. شما
شهید صدر رحمت ال بان داشته که پنهان شدن جسم حضرت مهدعق از
دیهها از طریق تصرف در بننع leg cool واننگهی تصرف در ده
ایشان دربرق تصرف در نندهميگوید: تصرف در pe ol a calla
است که اور از دیدن چیزی که در جلوق او است ناتوان کنو مان
تهی از ll ید با وجود ان که امامت وروی او باشد yb) eis
tat aie de,
آیشان در خصوص تصرف در دیدم شده منگوید: و آما تصرف معجزه در
دیده شدم و چیزی که قابل تیار ات واهح ترین راهش آين ات
معجزه میان رسیدن صورت نوری (تصویر) صادر شده از حسم حضرت
مهدی با امواج صونى أو و غير انها از أنجه كه حواس يتعكانه دريافت
میکندحائل شود ...و آجازه ندهد که به ننده با شنونده برسند به این
ترتيب لين شخض از ادراك واقعيتن که پیش روی او قارداد.عاجز
مىماند» (ناريخ مابعد ظهور.
aud که سید احمدالخسن] در پاب عرهوه نيان تمهدلة: زوق
رد که اختقای جسم حضرت مهدون از ریق تصرق در #ديدة
شدهه است و نه تصرف در <مننده* و گاهن اوقات ین کار از طرق
تصرف در بننده صورت میگبرد؛ بل به صورتش متفاوت با تقسیر شهید
san وجمت لها میتوان گفت این کار طبق همان تفسیر شهید دي
است با ان تفاوت که شهید صدر مشخص نکردم که رسیدن صورت نهری
(تصویر) صادر شده از جسم حضرت مهدین با مواج ضونی او به حوا
مردم به چه صورت است و وى فقط به نسيث دادن اين فرايند به معجزة
بسن کرام است.
شهید صدر (رحمت الله) قثل به اعجازمتعارف است و به لين عقيده بناة
آورده است زیرا هر جسم مادی چگالی (مانند انسان) ناگزیر باید از جهت"
دیده شدن, شنیده شدن صداء آحساس شدن و ماند آن تیم فواین مادق
باشد. او اژ اين قوانین رهایی نمییابد مگر این که از جسم مادی و از
چگالیاش که دیده شدن, شینده شدن صدا و احساسن شين لو و ...را
Bayt dunks cil age
صفحه 97:
3 EEE LG
این موضوع به گفت و گوی زيادى نياز دارد».
* تفاوت بين عصمت و تسديد... ملاقات موسى با عبد صالح(]
عصمت. موضوعی است که خداوند آن را به حجتها و اولياء
با بررسی و تامل مشخص میشود که بین اعجازی که شهید صدر در این
ie ملي ماكد ومن Oe ee طسب امد لح
وجود ندارد زیرا نزدیکترین تصویری که میتوان از معجزه در
olay aloe تعور سم داوج صوس و ار تضرت مهتوق
به حواین (چگانهی)مردم در ذهن خلق کرد لین است که جنیم حضرت.
أذ Sie مادای که به همراه دار. ارفا میباد: با همان لور كه سید
احمد الحسنت یر فرموده teal جسم يشان به کی از جیات خودگه
ماقوق سطح مادات و وان مادی است ارقء پند (گه در ان حالت) او
در دبا موجودیتی دارد ولی نه مانند وجود ضرف مادی مردم. هنگامی كه
وق بخواهد با شخصی رویرو شود.به جسم مادی چگال خود بر میگردد و
كوانين ماده اعم از مشاهده شدن چسمش و شنیده شدن صدایش و
جاری و برقزارمیگردد. در غبر این صورت چه طور ممکن است که اي
ould بر انسانی که با وجود مادی چگال خود. موجودت درد و واقعا تخت
تاثير قوانين مادى استء الركذار تباشد؟!
حتى معجزه هم بايد بر أساس قوانين تكوينى صورت بكيرد. خداى متعال
BF Em Sep ne شي خلقنة يقدر» (ماهر جيزرابه انار افريايم) (قمر: 49) , o>
Cae a co اه هقف لو (هر جه حست خزلين ند است وم جز یدزی
سین تسیا [حجر؛ 21) دق یز مر چدا یرد ون با
هه یه است) (فرفان: JA Sa oe AUS) ebay BOA aad )2
«دداست) (طلاق: 3). 0
حنى هتكامى كه خداوند اراذه فرمود كه ابراهيم] را از آنش dans ole
ابن كار خارج از جهارجوب قوانين تكونى صورت تكرقت و كرنه ما از أن
چیزی سر در نمیآوردیم.خدای متعال میفرمای: یا زا تاغل
اه (گفتیم: ای ات راهم خک و ست نی :69 ies ian
خداوند جل جلاله هستی و خلقت آن را از آنش به خنكى تغيير داد و آنشى
دون خاصيت سوزتدكي بر جاى ماندا با خداي متعال آن خلقنى كه"
مستلزم سوزاندن أنش بود را از آن سلب نمود. به هر حال أنجه كه اهميت
صفحه 98:
خورش اختصاص دارم |
وضعیت کسی است که در صحرای خشک به دنبال آب
میگردد؛ او کجا میتواند از آب گوارا سیراب شود و حال آن
که از چشمهی زلال آن دور مانده است.
بتابراین بیبید با چشعهی آب روان و زلال, قائم آل محمدل و
محل تلاقی دو دریای علی و فاطمه[] همراه شویم. تا وی
دارد اين است که خدای تعالی آن را به چیزی غیر از آتش سوزاننده تغبیر
oe
ss دنر ماه ynscr cdiabsilasd قرف ری
مادی رها سازد. بابد هستى آن را به هستیای که قوانین مادی بر آن اثری
تاش فد نی نهد کون نراد رورش با نان متا از
م ا مس ی ان ینت فان و مقاسیط و تیدا
همخوانی دارد زیرا طبق آن. نور از انتقال تصویر. هوا با فضا از انتقال
شوخ Wey Ge eae تسس ند ون ان رب
uid SH SOS Se Sis td gay wee eats
ee Lg ses Say gal rt al Dy aes
ey ro a cit دگری که ترا خوانن وزهای ماوت با وان
ets seers
ما در داستان های بسباری, دربارهی ریت حضرت مهدی:] و اختفای
rata Sut steer eal ا ل ل ل مد
gS ale حصور دتم پس تتهان به WR cla ash ad
چه با ان ی سباری ار کرفمات و مورا که بلی مخ
arco eer برش لوا بع نانك ماد يمان دنه
ee ery یط اس تلف ان ما سر بان
تفاوت که اين حالت برای آنها حالتی غیرعادی و ناگهانی محسوب میشود
ولی پس از رفع شدن حضرت مهدی[). برای آن حضرت I>
شگی و دائمی به شمار میرود .... ولی هر بار که امام مهدی] اراده
مرکشتم را امات لم یلیر دلوم حول شا ال
میت ار وت ما با ویو distin ail شزو لو سای
عمدهترین دلیل شهید صدر (ره) در ترجیج دادن نظریهی «پنهان شدن
شخصیت و عنوان» بر تلوری «بنهان شدن جسم» اين است که نظریهی
پنهان شدن جسم منوط بر حصول اعجاز دائمی در اختفای جسم حضرت.
مهدی و طهور او است و اين موضوع - همان طور که خود وی گقته
لست ١ ب قادوی عمومی معجزه که زگ متجز اد منطق با متا
سواط مد باه ون ین که در همه تال و در هر 0
صفحه 99:
ا ا
کل عبد صالخ[ برسيدم و كفتم: «لطفاً تفاوت بين عصمت و
eee
Dulin! چنین پاسخ دادند: «هر کس که از حرامهای الهی به
خداوند پناه و اعتصام جوید به مقدار تکیهای (اعتصامی) که
نسبت به خدآوند دارد, معصوم است. یک جهت عصمت مربوط
ne
اين طرز تفکر, در برابر نقد و بحث رنگ میبازد زیرا تشخیص نیاز و عدم
نياز يه مصلحت را کسی جز خدای تبارک و تعالی نمیداند؛ به ویژه در
مورد حضرت مهدی0! خدای متعال میفرماید: «زناوتثم من العلم | قليل» (و.
شما راجزاتدى داتثى نداداتد) (إسراء: 85). ضمناً حتى اكر ما ببؤيريم كه موضوع.
ue a ل
ee ol یس نت مس اس
ل
که
شهید صدر قائل است نگنجد؛ حصوصاً اگر بیان و تفسیر سید اخمد الحشن
تا در مورد قضیهی «رقع» را مد نظر قزار دهیم.
رواباتی از اهل ببت[] وجود دارد که در آنها بر موضوع «پنهان شدن جسم»
هر ری ها
ریان بن صلت میگوید: از امام رضال درياروى حضرت قائم سؤال شد.
te ee ۳
aes
داوود بن قاسم جعفری میگوید: از پدر امام حضن عسکری] شنیدم که
eae ی ی ول دای
جانتی؟ عرض کردم: فدایت گردم, برای چه؟ فرمود؛ زیر تما خوش ,ایند و
cer 2
PES Cos ore ere opie
امام خود را نبند. لو در موسم حج حاضرباشد و مردم را یید کن آنه ae 1915) ant
آين روايتها به ويزه روايث اول و سوم: تصريع دارد بر ابن كه جسم
حضرت مهدی] دیده نمیشود ولی شهید صدر کوشیده با آنچه که از سفیر
Sioa Gi on actin bees
وم ارف باه
one pete هب سم
او مردم را میببند و آنها را میشناسد. مردم نیز او را میبنند ولي او را
صفحه 100:
هه و جهت یگ نري ید ی یوب hoe
os clade ella sl gist نکش اقلاشی و توقیی با ما5
مرتبط هستند. توفیق. همنشین اخلاص است و به مقدار
اخلاص, از آسمان فرود میآید. تسدید نیز در خلال توفیق نازل
البته شما در واقع به دنبال تببین مفهوم عصمتی هستی که
نمیشناسند». (کمال الدین و تمام العمه: صفحه 440(
ولى شهيد صدر (ره) از ابن موضوع غقلت ورزيده كه اين خبر بخشى از
كلام سغير دوم (محمد بن عثمان (ره)) بوده و روايتي از حضرت مهدوق
نيست. ممكن أست اين سخن» توصيف وضعيت حضرث ind Tage
صفری باهذ وكما ع كين اس (lath tes & dis of at
اطرافيان خود را مخاطب قرار داده وآنها را به موضوعى كه در همدى
مراسم حج در آن زمان. نسبث به أن أكأه است يا از آن شناخت دارد
oe ges ليناد حاقل Chal كد سكن ماحل مور يع ]
مهدىل) در زمان عيبت كبرى است و نه غييت صغرى .... و حنى أكر جنين
dh ad Slates line gee هم مثوان بين يوانات را جعة كرد
نذا این روایات با هم متعارض لوت
aise Saag wl sl ضرف ناظر بر موسم جع ابنت؛ حنى از طاهر
pie of بر میآید و (روشن است که) نات چیزی در زماتی خاس, به
cise بات آن در همعی زمانها a lls Lacy oily oe cuss
Gay at age a ps0 ose ديكر أورأ تند ٠. لذ
همهی ابر موبات درمیت هستن espa we نداد
حال آگر گویی: این چگوه ممکن آست كه لفط متنا لو زا منبند و
برخی دیگر نمنواند او را بیند. در حالي که همهی آنا در یک زمان و
مکان قزر دلرند؟ آگر او با وجود مادی جکال خود حضور Gute
همگان بید او را مشاهده کنند و همان طور که پیشتر گذشت. بدون استنا
بابد قواون فادى بر لو جارى بشن
ص ىكويم: در آين حالت ضرورتن ندارد كه حضرت با وجود مادق
Gale حضور يأبد. بلكه ممكن أست با موجوديتى غير از وجود مأذى جلوة
تعايد سانب هم كه لو را مىينند با برده لز جلوع چشمهایشان پرداشته
میشود و یا حضرت را نیز با وجود غیرمادیاش مشاهده میکنند. سيد
احمد الحسن] تبین فرمود که هر انسانی بر جسب مقتضبانش دارای
موجودیتهابیبه هم پیوسته از *اسمان نفتن» تا ین عالم مادیء و از
بای «اسمان انفس»بعنی Gal آسمان اول م باشب
رولیت به ما نشان من دهد كه زتدكى خضرل أر لخاط ثيده نشدت
صفحه 101:
pete wl aed, 32 مجعوم مه شون alle Delos!
اگوها برای شما تشريح تمودم ولى (جيزى كه das)
باقى میماند) «منصوص» بودن آن (مشخص بودن آن توسط
بروردكار) است. حقیقت عصمت در تمام انسانها موجود است
که همان قطرت اخلاص میباشد؛ یعنی نوری که آن را
موجودیت و ظهور بخشیده است و هر انسانی میتواند از
چسمش, همانندزندگنی حضرت مهدی(] است. همان طور که در کلام آنی
as of ie Oo a به سراع نها آمده و ندون أبن كه جسم با
هيكل أو دیده شود. با یشان سجن گفته است:
از امام رضال تقل شده كه قرمود: «ضعدى > يمير خا قيض روح شدء شخ امد وير
در اه اد نهار تسليت oo تسیا ندنل وش را .لب
اب فت؛ ان خراست كه امه تاشمارا (درفوت) بيابوكن ean a (أكمال الدين و
اثمام النعمة: صفحه 391).
امام سجادن در آخر روایتی طولانی مى قرمايد: «رقن ,سيل خاتايفات
يات سکن دک زار تن که ايند ی ماش شنت
ملام و رصعت یرتخد بر دیقف بت تن رم فا
is ons Jt a atc yp sien mn)
مصیتی ات مهد یر تاودا ile امه ...لب اند
مرايد ان كيست؟ (كفتنداخير. خضرت فرمود: | ان خشرا]است» (كمال الدين و
ثمام الثعمة: صفحه 992)
بر اين اساس ما درمبايم که خضراّ] یز همچون عیسی] مرقوع است و
آو همانند حضرت مهدی) و عیسی) زندهمیباشد؛ طبق همان رقعی که
سيد احمد الحسنل ا بيانى تشافي و قانع كننده كه نا كنون كسى جنين
تكرده ببان فرموده أست؟ و در غير نزد عئرت مصطفى) كجا مى نوأ
(جنين دانشى را) ياقت. شايد روايت بعدى اشاره داشته باشد به اين كم
حضرت مهدوزا غانهاى در أسمان دارد به نام دبيث الحمد». مغضل
مى كويد: أ lle pal شئيذم كه قرمود: eet ate clea ih
ان ig gS pat mag اس ب از وطن دا ری Sd pst
مدش و ترش تفر eas) تعمانی: صفحه 245). همچنین شیج طوسی
نیز با سند خودش این حدیت را از سلام بن ابىعميره أز آمام محمد باق
بیان نموده است (غببت طوسی: صفحه 467
شاید روایت بعدینيزء نص با اشارهای روشن به رفع حضرت مهدی0
داشته باشد: از ايوب بن نوع از ابن الحسين سوم أمام هادى نا که فرمود
هنیک نی تا ال باس CoO) eB Ayn on label sl) 23
صفحه 102:
حرامهای الهي به خداوند ناه درم رسای بو این 1 aos.
داده باشد».
من گفتم: آیا تفاوت عصمت حجت با عصمت دیگران, بر
اساس میزان تجلی عصمت برای حجت است؟
فرمود: «تنها تفاوت در عصمت اوصياء اين است که آنا با
درجهای به خدا اعتصام یافتهاند که وارد باطل تمیشوند و از
Oe de نمیگردن. لا هر کس که از نا یوت كند نيز از
گمراهی ایمن میشود و به آندازهی پیروی از آنهاء حق را
میشناسد. همچنین کسی که حقایق Ly میداند (خدای سبحان)
بر عصمت أنها با نص (به طور صريح) صحّه میگذارد و این
مهمترین تکنه در این وله است.
عصمت ته یک درجه بلکه دارای درجاتی است؛ ولی یر
برای مردم اهمیت دارد همین مقدار است که: معصوم آنها را
ورد باطل نمى ساد و ان حق خارج تمي كردائد. ولى أكر دو
seep lipase متفاوت در عصمت, یک جا گرد آبند. فرق
بین آنها آشکار خواهد شد؛ به طوری که شما فرد باینتر در
مواجهه با فرد بالاتر. غیر معصوم میبینی: مانند وضعیت
حضرت موسی] در مواجهه با عالم (عبد صالح). آیا دیدهای که
وضعیت او چگونه بوده است؛ اگر به شرح بیشتری نیاژ دارد.
براى شما توضيح دهم».
گفتم: بله, اگر وقتتان اجازه میدهد.
فرمود: «به کلمات عبد صالح با موسی بنگر: فل تن
تا ی رده ری cic 1 aly sad) eng 942(
هتکن است مراد از «طلعمه(نشاندی شما)صاحب نله با نشانههای
las سوی خدا باشد که همان امام معصوم حضرت مهدی] است.
در 0ك تلت ليل رن رفح آنزه ود آسست:فو وان رن آری:
كه كفت أمام محمد باقر قرمود: مک دود ری مس ای ات
هبش مد از لو سم رده da actos t ae ball le) 3
محمد بن فرع لد نه ادلم محمد dl برام نوشته: همه هون
حك ون يت امه ال ليه اتات a TS shy tte
343) و خداوند اعلمترين و حكيمترين أستة
صفحه 103:
تنتيية معن یز رای ویب
اند قس طرگوها لفق موس اي
ad. Go غن فری فك تیلم نع را" (فته تور شکیایی
al lb cd pi انان Solano دی
Pee ees ote
رن از سل رشان اش مک میک را "eon
یات نتوین داش
هن نسخبی با وق yp gh AS ys ATES از که gis
تکوهش کرده أست در حالی که همان لور که ميدانی يم
شنبت طبر بهایمان را به تلتت؛سر به بدن وماللة کردم
استد خدای متعال نیز میفرمای: تال لیات
ly و خیم ٩6 ور نا یکسا كه شكياياشتد» و كسالك
زان هی بر ات ات
آيا ملاحظه میکنی که عید صالح, حضرت موسی] را که
پیامبر و قرستادهای از جمله پیامبران اولو العزم است, به چه
چیزی توصیف کرده است؟ او را اين گونه وصف کرده که
نمیتواند با وی صبر پیشه سازد. حال أكر شما بين اين دو تقر
بودی. از کدام یک پیروی میکردی؟ حضرت موسی] پا عید
صالع» وقتی اين دو به هم رسیدند. کدام یک محتاج دیگری بود؟
کدام یک مرشد و هادی دیگری بود؟ کدام یک به دیگری علم
آموحت:
موسی دلیل پیروی از عبد صالح را که همان کسب علم و
معرفت بود. بیان نمود: «ق gh هل تغل Skee glib)
وش »* (موسی به او گفت: ایا توبايم تا لچه به نو اموختداندبه من اسوزی ؟). یعنی
cline Lge او بود, و این به وضوح تفاوت و تمایز معصومین
را به شما نشان میدهد:
-کهف: 72:67 , 75 78 و 82
*-کافی: جلد 2 صفحه 87 حدیت 2
<- فصلت: 35
*-کهف: 56
صفحه 104:
برض از كسانس كع بع hl ah دوس
و به تكارش در آوردهاند كه شايد به عنوان اشكال اينجا باقى'
يماند. اين عده م ىكويتد كه عبد صالح از موسى] داتاتر نبوده
أما وى يه علم باطنى: تخصيس يافته و موسي نیز از علم
شريعت مطلع بوده است. ايتها بر اين قول اند كه موسي بر
عبد صالح0 حجت است. شايد اين عقيده و نظر همدى أنها
باشد زيرا از آنجا كه اين عده كمان نمىكنند عبد صالح برتر از
موسى است لذا يه خطا اقتاده و به بيراهه رفتهاند.
حقيقت أن است كه قرآن قاطعانه به نفع عبد ضالح نظر
میدهد. اين تصریح آشکار قرآن است که به
بودن عبد صالحت) بر موسی حکایت دارد: «ستجذتیان ال سب
ول آغصی (اكر خدا بخواهد مرا صابر خواهى يافت ان جتان ك در يع كارى تور
افرمانینکتم). ملاحظه میکنی: در هیچ کاری تو را نافرمانی نکنم.
و همجنين: «قذ يلت من لَدلى عذرا»” (كه از جاب من معنو بائى). آي
عذرخواهى موسى و کیفیت آن را ملاحظه میکنی؟ در اینجا
موسیل] به روشتی بیان میدارد که او آموزنده و طالب علم
است. و البته شکست خورده و ناکام!
همچنین بنگر که عبد صالح چگونه موسی[] را مخاطب خود
قرار میدهد: «فال فان ی فل نی غن شنء خی آخدت للم زا
(گفت: اک از یمن میابی »ناد که از من چیزی پبرسی تا من خود توا از آن که کم
فراموش نکن که آنها حجتهای خداوند سبحان هستند و
موسی[) جزو پیامبران اولوالعزم که تعدادآنها فقط پنج نفر
است محسوب میشود. عبد صالح آن گوته با وی سخن
میگوید که گویی با کودکی که میخواهد به وی آموزش دهد در
حال گفتگو است: «فال فان نی فلا So at se Alas أخدث لك مله
(كفته اكر از بى من مىابى» ناد که از من جيزى يبرسي تا من خوه قور لزان كاه كنم ).
وحجت
کیف: 69
*-کهف: 76
*-کهف: 70
صفحه 105:
سا “larg eal
ای یر » از کجا؟ آیا ما چیزی میدانستیم؟ سبحان
الله, خدا چه قدر بردبار استٌ
ایشان0 فرمود: «اکنون آن را اين گونه بخوان که در آن
چیزهای زیادی خواهی یافت. فقط به اختصار علت دیدار و
ملاقات موسی0 را برای شما بیان میدارم:
موسی[] تصور میکرد که حقیقت را دریافته و با متت غود
مبارزه کرده است؛ خصوصاً این که وی کسی بود که خویشتن
را از یک سگ گر هم برتر نمیدانست". همچنین میدانی که
موسی] درخواست گردهبود که او قام ال محمد ناشن ب
نم روایات آن را خوانده باشی: دیدارش (با أن عالم) به اين
دو دلیل بوده است.
گر آغاز ماجرای سفر موسی!را بخوانی میبینی که وی به
دنبال مجمع الیحرین (محل تلاقی دو دربا) بوده است. وی حال
خود را چنین توصیف میکند که اگر روزگاری دراز را صرف
* - این قهد حلی نقل نموده: «خداوند سبحان به حضرت موسی] وحی کرد
مس برای مناجات نزد من مىآبى, فردى را به همراهت ناور كه تو
اور بای موس هر كس را كه so جرات نص كرد بويد من
جست وجو كرد نا ابن كد به سف كرى برخورد كرد. كقت اين را با و
میبزم. در گردنش ریسمانیانداخت واو را با خود کشید. در میان راه
oar ee ۲
رسيدر به إو فرمود: أى موسى كجاست أنجه که به ت مر کردم؟ گفت
الي 0 asl قدای متعال فرمو: به عزت و جالم قشم از
حتى يك نقر را ميآوردی. نام ت را از دواننبوت باك میگردم»: عذه
الداعی: صفحه 204
*- این حدیث از آن جمله است: سالم الاشل كفنه از امام باقرا] شنيدم که
ped «موسى بن عمران د سف ول (توات) فظر كود ومقام قا ال محمد ا وهر مكت وقدرك و
قشت مشا تعدو ازخدا غات تودة غداوتا! ماقا أ محمد POS ct gt
فرزنان اعد لست ميس هر سفر قوم تكريست و ديار اند همان ملب تبى رياقت و مات و رار
خا #رغواست كردو همان باس ليد سس در سفر سوم تكريست وهمان علب راد و همان سن
asst ot nga fa كتاب عيبت محمد بن ابراكيم تسمانى: صفحة
6 245
صفحه 106:
11
البحرين را مىبينى؟ وى صرف نمودن روزگارهایی طولانی 2
براي رسيدن به مجمع البحرين را طبيعى و عادى يه شمار
میآورد.
بسیار خوب, حال تو را به خدا آیا ممکن است کسی محل
vex دو تهر را كم کند؟! در حالی که نتیجهی حاصل roa
گم کردن آن بود! آیا اين طور نیست؛ آیا معقول است که وی به
دنبال محل تلاقى دو تهر باشد ولى از أن عبور كند و بعد آنجا را
كم كند و از دست يدهد؟ آيا هيج به اين قضيه دقت كردهاى؟
به سراغ سورهی الرحمان برو و دو دربایی که آنجا به هم
میرسند را نظاره کن (ابحرین النی یتقیان)؛ محل تلاقیشان آنجا
است؛ yay که چه خواهی یافت. روایات قراوانی از سثی و
شیعه نقل شده که منظور از دو دریاء علی و فاطمه0 است و
حاصل اجتماعشان نیز حسن و حسین] و حجتهای بعد از آنها
هستند. بنابراین مجمع البحزین: یک اتسان است و نه یک
مار به همان دلبل است که موسی آن را گم کرد و از دست
این نکتهی اول, یعنی موسی] او را گم کرد. آیا هیچ دقت,
کردهای که موسی با وجود اهتمام شدیدی که دارد. از نزدیک
آن گذشت و حتی کنارش نشست ولی او را نشناخت و
تدانست کیست؟ موسی] یکی از پیامبران اولو العزم است.
ly با این وصف. هدق و مقصودش را گم کرد؛ همان هدفی که
سپری کردن روزگارانی دراز برای یاقتن آن را کم میشمارد.
ایا به چنین چیزی دقت کرده بودی؟
این بسیار مهم است. امروزه آنها به چنین نکتهای توجه
ندارند. شاید آنها نیز ندانسته هدف را گم کنند. سبحان الله, آبا
آنها از موسی] برتر میباشند؟».
گفتم: آبا میتوانیم بگوییم قائم حاصل اجتماع دربای ائمه] و
*- به كتاب سفر موسی] بهمجمعالخرین: سید اخمد الحسن] مراجعه
نماد
صفحه 107:
درياي Fh اه هیور کسیر است که stdetee
و انم جاصل اجنماع غلی و قاظمع اسب
حاصلی که کلق, sly آن به وجود آمده که همان شناخت «
7 حرف دربارهی توحید و معرقت است؛ همان مجمع
البحرين».
سبس عبد صالح0 به تبيين كوشداى از وقايع سفر موسى0
به سوی او (مجمع البحرین) پرداخت و فرمود: «موسی: متعهد
شد که صبر پيشه کند ولی خود را چنان یاقت که از شکستی به
شکست دیگر رهسپار است: «ل خن بمانسیث وا هش من
أضرى عُسرّا»* (كفت: كر فراموش كردعام موا بازغواست مكن وه اين ادا بو من سفت
مراد امن .یار لول
ببین موسی] بار دوم چگونه شکست خورد: «قاّ|ن سالك عن
شنء بَغدها فلا تساي قذ بت من لَدُى عذرا»* ١كفت: اكرازاينه بس ازنو جيذ
مساح حاو يك ل وي جياه ا
در دقعدي سوم شإيد (أكر دقت كتى) ملاحظه مینمایی که
موسى]] سكوت رأ بركزيد؛ يآ اين سكوت بود که موسی] را
برگزید! موسی[ فقط میشنید و پس از آن دیگر سخنی بر
زیان نراند. موسی0 علم را فراگرفت و هدف از آمدنش محقق
عبد صالح0 با اين کارهای ساده, همه چیژ را به موسیو
فهماند؛ به آو گفت: مبارزه با متیت مرائب و درجاتن نامتناهی
دارد. نعمتهای خدا به شماره نمیآید (قابل اندازهگیری
تیست). و مقاماتی که انسان میتواند به أنها دست يابد نيز
قابل اندازهكيرى نيست (لاتخصى)».
عبد صالح. موسى0 را در مراتب توحيذ كام به كام به جلو
رهنمون شد؛ درجدى اول «أنا» (من) , درجهی دوم «نحن»"
(la) و درجهی سوم «هوه (او) بود. اگر چه همهی al algal
*-کهف: 73
*-کهف: 76
صفحه 108:
pl ol eas یزرو کپوا از
CAG ELI . لِمَسَاكِين J gladly فأردث .... وما اغلام فك 4.
فيان وکفرا* فاردن ...وا الجداز فکانمفلامین
نی فى القديئة وَكَانَ tah JS SS وکا Kn زب ...وم هن
(- اما ان کش زان ابا بوه که در درب ریخات ان سم
بدر و مافرش مؤن بودند توسيديم ك أن هور به عصيان و كفر دتداز* خواستي ای از
أن هو يسو ييه لزموهم اين هر يود كه در زيوثى براى أن بسوان» كتجى يود بدرشان مردى
Pang ange تومیخواست.س ومن این کار اه یل خود کردم .)۷
گفتم: «لن» به معنای «هرگز» است و عبد صالح آن را
خطاب به موسی] گفت: «ْ ن ُتطیغقعی ضزا» (تورا هرک شکیای
مرا امن نست). اکنون اگر باب به سوى خدا تا بىنهايت باز
باشد و كسى غير أز موسى] بخواهد جزو اهل بيت عبد صالح
كردد. يعنى جزو خود اهل بيت شود, جكونه امكان رسيدن به
آن را دارد ذر حالى كه موسى] تتوانست صبر بيشه كند جه
پرسد به دیگران؟
فرمود: «یعنی منظورت اين است که آیا کسی به غیر از
موسی(] وجود دارد که بتواند صبر پيشه کند؟ UI شما میدانی
صر بر جه جيزى بود أكر جه دقيقاً مشخص نکردم ولی قبلا
برای شما توضيح دادم. كه صير درياردى جه جيزى بود.
ممكن أست به من بكوبى كه صبر بر جه بوده است؟».
3 نمیدانم. چیزی به ذهنم میرسد که از گقتن آن شرم
قرمود: «آن را بگوه.
ان چیژی که یونس در ابتدای کار آن را تاب نباورد
-و الله أعلم عذر مىخواهم.
فرمود: «نگاه کن. موسی[ به این دلیل برای دیدار با عبد
صالح راهی شد که گمان میکرد با نفس خود مبارزه کرده و
متبت درونش را کشته است. اگنون امتحان در اين بود؛ یعتی
*- کهت: 79 و 80.
صفحه 109:
pelle ند
Soy ate Doe 5 ۱
ae ی کر او Waheed she
است تعوافی بود و آن گوته کد کفهد زادهای. عمل تغوافی
کرد؛ بلکه منبت از ژرفای دروئت بروز خواهد یافت؛ هر چند من
بر تو حجتم و تو خود به صبر متعهد شدهای باز بر من آعتراض
روا خواهی داشت. یعنی عبد صالح(] به موسی] میگفت: اینک
تو را میآزمايم و منیت درونت را ظاهر میسازم. ولی وی
این عبارت را به صورت «إنّْك لن تَسْتطِيعَ معن باه ان داشت. آیا
اکنون ون موجه شدی؟».
ica cpus ell Si aE op gage
مرزه با نشین, دارای مراثبی است. کسی که در یک درجه با
تقسن خودش تبرد کردم باشد. گر در مرخطمی لان ار سوی
Sis که ا أو فوس ازمون cas
کنسی که در ارتعاع هزار بتر و روا عفد sy cane
اگر فردی که در ارتفاع صد متری به پرواز در آمده را امتجان
کند. این فرد شکست میخورد. همچنین کسی که در ارتفاع
عمد عط مسو سره زر رآ ون با وت کست بست تور
و به همین ترتیب تمام کسانی که در مرتبهی بایینتر از او
تال زگز درض دا متیات وافاای ها برباند هکنآ زاو
شکست خواهند خورد. ابن همان باسخ است»:
در خضوص مشا (Lo) «liom كه رسول خدار به
سلمان فرمود. سلمان تا چه حد متبت را لكدكوب کرده بود؟ با
آیا موسی(] پس از امتحان, به دلیل فروکوفتن بیشتر منبت, به
Dalle ae نزدیکتر شد؟
فرمود: «مقام و وضعيت موسى] به وى شناسانده شد تا
میادا هلاک گردد. سلمان[تیز هر چه قدر كه با منيت خود
مبارزه کرده باشد. به آن معتانیست که وی جزو lal) lal
بیت) شده است».
گفتم: مولای من! عذر میخواهم! گاهی اوقات کلمات و
صفحه 110:
عبارات. مرا به نا نمی عله زیر ی
نه ناه بر خدا يكى از أنها. زیرا آنها مردمائی هستند که کسی:
آنها مقایسه نمیشود. از یک سو وقتی انسان آنچه را كه از
حي ال وا وا شده منخواند: به خدا امید مبندد و از موف
به خودش نظر میافکند, غم و اندوه وجودش
Se “at L آیا راهی وجود دارد؟ هنگامی که در «لن»
(هرگز) که عبد صالح[] به موسی[] گفت تامل کردم. غمگین
شدم؛ نه به خاطر آنچه خدا به حجتهايش عطا فرموده يتاه بر
كذل بلكه به ذليل دشوارى oS loa
چه بگویم. عذر میخواهم.
فرمود: «آنها بقاي خویش در برابر خدای سبحان را گناه و
تقصير يه شمار م ورند. كلمات تارسا هستئد و از تعبير بيشتر
رش مىخواهم. ولى فقط اين را م ىكويم كه أنها وقتى در
پیشگاه پروردگارشان میایستند. از درد و اندوه اشک میریزند
که چرا در مقابل خداوند سبحان, موجودیت و حضور دارند».
گفتم: این دیدار در همین عالم یعنی در عالم مادی جسمانی
صورت گرفت با در عالمی دیگر بوده است؟
فرمود: «در همین عالم جسمانی صورت گرفته بود؛ ولی
جنين نيود كه عبد صالح فقط برا انجام اين ماموريت به ابن
عالم آمده باشد».
گفتم: آن إغلامى که خداوند وى را توقيق حضر در ان دید
الت عه sai ol cake Toei Guus 0
بهرهای برد؟ در ضمن, آن ماهی که نشانهی رسیدن به هدف
بود و موسی0 فراموشش کرد: چه بود؟
قرمود: «منظورت کسی است که همراه موسی[ بود؟ او
یوشع بن Saks :. در أين مورد سخن sl Ale ومن
تعسیری بر ان آیت خواهم نوشت که بهتراست آنا را
بخوانی».
* عمل در عالم ذر
صفحه 111:
توج بلصلا اإتزراك و ونا موس طاهمویتا چت
وتا SB
Me Sr صالخ ان موردعالم در و امتحان در آن پرسیدم و
كفتم: معروف است که عالم در. همان عالم امتحان نخستین
برای فرزندان آدم بوده است؛ ولی آیا اجابت بندگان هنگام
گواهی طلبیدن «الستبریکم» (بامن بروركار شمانيستم؟!) يس از انجام
دادن عملی از آنها صورت گرفته است؟ با اين که عالم ذرء
جر ایس برای بیان تتیج بوده و عمل در همین جا صورت
آیشان0 در پاسخ فرمود: «منظور شما از عمل. نماز و روزه
است با مقصودت فقط ذکر است؟».
گفتت::هز آنچد.در تهنتومسیز و کننب:سیجهای که ینهآ
را برگزیده است. مشارکت و دخالت دارد
قرمود: «آری؛ ولی ی در آن lle طول مت یا تعدد آن
بهعنوان مثال اي روابت از آن جمله است: حسین بن نعیم صحاف
میگوید از امام صادق دربارهی سجن حدا که میفرماید: «ف ام
ین > عن ارش افر بعنى مؤمرائد) برسيدم. آن خضرت قرمود: «خدارتد ايان
ارب وت ان ارب رک ابت ما ضلاضت. هران روزى كد ازنها يان كرفت در حا که
رهظم فروماب ايل بعدم». العسدير قمی: جلد 2 صفحه 371
زراره ميكويد از امام ابوجمغر محمد باقرا] دربارهی اين سخن خدا
برسيدم: «واذأخذ ريك من يني آدم من لهورهم ذريتهم وأشهدهم على سیم ست برم لا
بلى... » (و يووردقار توا بشت بنى ادم فوزتداتشان را بيرون أور وأنان را بر خودشان كوا كرفت و
a a og ety )5( حضرت فرمود: غاد هیام رس
| مرن ود ae on ho IB DoW ايد تساك و اث اين
Pon nt wh fy را شناخت». قصول المهمه حر عأملی: جلد 3
صفحه 425 حدیت 5 و7
*- مىنوانيد يه أنجه كه سید احمد الحس] در کتاب متشابهات جلد 3
پرسش شمارمی 63 در یاب عالم ذر أورده مراجعه تماييد. وى ميقرمايد:
alle درر یک عالم جقیقی بوده و توهمی با فرضی نیست. آفرادغافل و
کسالی که خود ر) بهققلت زدهند آن را به دست فراموشی سپردهاند ولی
پیامبران و مرسلین و اوصیاء] آن را قراموش نکردهند بلکه آن را به باد
دارند و میشناسند و دوستان خود را در أن عالم را مى شتاسند و آنها را در
این زندگی دنبوی تشخیص مىدهند
صفحه 112:
ibs be مین پر کر فا كد عمل U el Le
دشیدن از عبادت هزر سبق Nek S390 pad Ouse a, 5 رسول
تام عمل در عالم ذر. واضح است و اين یه آن را به طور
کامل روشن نموده ا
sae Man) Rl هم فراشان را یرون رن راب وشن
اه رت و رد با ودرا لس فد رم نادو قات
تکوید که ما آن بیخبربودیم) و آنان را پر 7 ددشان گواه گرقت!
آلان در آين دنا و در این امتجان, آیا شاهدی gat وجود
دارد؟ آیا پیامبرن شاهد نیست؟ آیا حجت خدا شاهد نيست؟ آيا
ملانکه. نویسندگان شاهد نيستند؟ آيا اين ظور نيست كه مو كقى
Fear pi gin cates nt) Pagal,
آیا چنین نیست که: «فر نك کقی فك الوم غك خسیا* (خون
نات روز تخود بای حسابکشیدن از خی کف هستی؟ انسان شاهد بر
خودش است و خود او (نقسش) از خویش حسابکشی خواهد
کرد. هی Sie وا اب وان و کرت« بت ی
یكت land (بخوان نامدات را مووز تو خو براى حساب كشيدن از خود كاف
ستی). اما اين که چگونه وی از خودش حسابرسی میکند.
مسألهى ديكرى است؛ ولى اكنون ما در بى يررسى «شاهدا على
نقسه» (شاه بر خویشتن است) هستیم. بر چه چیزی گواهی میدهد آیا
جز اين است كه بر آنجه بيامبر خداء حجت خداء فرشتگان و
خداوتد سبحان شهادت دادهاند كواهى مىدهد؟ «و كف با
- اعراف: 272
*- نساء: 79.
*- اسراء: 14
صفحه 113:
Sed ( عدو شيعه جهازم: مسايل مربوطه به مناظرهها و
ويقابرايفيتدرواكوهايه به عمل اشاره شده است: «وَإِذ أحد ربك من
تین من یور Sg ih yl gah a i
ترایز ابا ناخ لین( بر توا تام دار
بيرون أورد و ان ار خودشان گوه گرفت و پرسید: gp Sait Spd apy Ge Ul
الى pte ات گید “pela bl Sala en eal I
خودشان گواه گرفت.
نفس تو در اين دنیا مشغول رسیدگی به بدن خویش است
لذا اين عبادات برای آن است که نقس را از ول شدن به
بدن بازداشته و توجه او را به خدا مشقول نماید. اگر به عبادات
اسلام بنگری بر حسب ظاهر چنین مطلبی را خواهی یاقت:
تخور. تنوش. شهوات را ترک کن! این. عیادت روزه است و به
روشتی گویای آن است که اين عبادت در پی بازداشتن نفس از
مشفول شدن به يدن مى باش ديكر عيادات نز
ستيه جح نكاه كن ويه نماز! محتواى همدى أنها دو كيز
است: قطع ارتباط با ‘alle gal وروت آوردن به عالم دیگر:به
ذکر جداپردان وب او مشعول شبن
حال اكر از اين عالم خارج شويم. أي ممكن است عبادتها
به همین شکل, یاقی بمانده به طور قطع, اين که تصور کنیم.
شکل و صورت عبادتها در دتیای دیگر مانتد همین دنا است.
بمدودلیل صصح نمىباشد: ول: عدم تا و مين که عالم
دیگر, شرايط لازم براى يريا داشتن و يا به جاى أوردن عملی را
دارا نمیباشد! درست مانتد کسی ميباشیم که میگوید به
این میروم تا شفازتعرین کتم٩
مثلً در عالم ذر, احتياج و نياز وجود ندارد زيرا جسد مادی که
تفس به آن مشفول میشود. وجود نداردبتابراین مشخص شد
که عالم ذر شایستگی عبادات این عالم جسمانی را ندارد.
بنابراین اکنون پاسخ روشن شد؛ به این صورت که قضیه,
همان وجود «یک امتجان» است که در اين عالم و عالم ذر و
عالم رجعت یکسان میباشد و اگر خداوند چنین مقدر
صفحه 114:
مردم را هزار بار مور ایتجان ,ترا هدر آنها وا يعيجمين ور
زیرا علت آفرینش یکی است. که همان شناخت و معرقت" 6
میباشد؛. آری! جزئیات امتحان به علت وجود اختلاف در
عوالیت متفاوت خواهد بود نغاز, روزهر جع زکات و..- هعگین
در غالم در وجود داشته و Las ما زا به آنها امتحان نموده است
هلی,در ‘olan Gd reap i Gla wall Olax ose les
که نگاهم را به آنچه از جانب خدای سبحان صادر میشود.
بدوزم؛ روزه يعنى خود را نكاه دارم؛ حج يعنى به سوى خدا
سير كنم و طوافكنان كرد درب خداء منتظر امر او باشم.
SIS اين بود كه خودم را به أو ببخشم و خويشتن رأ در بيشكاه
آلفت براق متازرة با منيت: قزياني كنم .... و صاير موارة:
آيا با توجه به اين كه در:عالم ثنننه زان وجود دارد بو نه:
حتی مکان گمان میکنی این کارها به زمان درازی نیاز داشته
است؟ آیا میپنداری اين کارها به بیش از یک رویداد و اتفاق
تیاز داشته باشد؟ و آيا اكر به عنوان مثال همدي اينها در «یک
تدای جمع dak ae = حساب نمىآيد؟! قطعاً عمل
اهد بود. حتی آگر در یک رویداد جمع شود!».
گفتم: فقط از مطلب آخر سوال میکنم یعنی از «حتی اگر
در یک رویداد جمع شود». اين عمل یگانه چیست؟
قرمود: «یعنی «من یا او» ؛ آیا به خودم بنگرم و از او غاقل
شوم. با از خودم غافل شوم و به آنجه از او صادر میشود
نظاره کنم: اگر جزو دستهی اول باشم. جواب نخواهم دادو
هنگامی که سوال میشود «لستبریکم» ی ردان یس
نمیگویم «آری»؛ و اگر از گروه دوم باشم. اولین کسی خواهم
بود که پاسخ میدهد. خلق, بین دستهی اول و دوم. رتبهبندی
شدهاند پیشتر برای شما بیان کردم که چگونه نماز. روزم جح و
زکات فقط در عبارت «من یا اوه جای میگیرد».
- خداوند متعال میفرماید: Salt SA Lap وال | لیفذون» (جن انس راحز برای
eg خود ارد (ذاريات: 56). يعنى «ليعرفون» (نا بشناسند) همان طور
كه ابن مطلب به وضوح از آل محمدت نقل شده است.
صفحه 115:
* خلافت و مامت تشیریعیاست یا تکوینی؟
رش اه ارم متتایژ ات ربوطه به مناظرهها و
isl وتلیقه و جانشینش را بر اين زمین قرار
مهد و اساس دین الهی را بر آن ایهریزی فرموده است و
هیچ انسان موحدی در این خصوص مجادله نمیکند. خدای
متعال میفرماید: «وذالئ لاک ی جاعلفیالأزض خلیف»*(و جن
واه رشن تدم دزن خی رمرم و یز« َو چات
َي قى الأْض»” (اى داوود ما تورا خليفهى روى زسين كردانيديم) و در هيج
مرحلهای, هیچ نقشی را برای انسان یا غیر او .از ديكر
مخلوقات_ در شریک شدن با خدايش (پناه بر خدا) در آين
تنصیب و برگزیدن و انتخاب الهی, قایل نشده است. خدآوند
متعال میفرماید: «ئ یلق مایق یار فا لالج شبن لله
وَتعَالَ عَمَا يُشْركُونَ»” (بروردكار توهر جه را كه بخواهد مىافويتد و برصگزیند وی اه را
وان تيار يسته مه اس خدا وا هر چه بیش شیک میساند رت اس
عمرو بن اشعث میگوید از امام ابو عبدالله جعفر صادق0
شنیدم که می قرمود: شا نان میکندوست کدی ماب هرکس بخواهد
وصيت م كنة!نه به خداء جتين نيست. بلك al عهد رما jl لب خدا و ار
او رای فردی بس از شخصی دیگره مرب صاحبش برسد »*.
به فضل الهى اين موضوع كه «دين خدا» همان «حاکمیت.
عوك لست ب نان آشکار سند ولى برضن ار كسان كه
خود را به اسلام مىجسيانتد. با هدف توجيه تسلط منافقين ير
خلافت, میکوشند در این قضیه تردید وارد کنند؛ حتی اگر این
دلیل تراشی, به چشم پوشی از اساس دین منجر شود.
معمولاً به هنكام صحبت درباردى اين موضوع. جيزى كه از
ما برسيده مى شود اين است كه: امامت و خلاقت حجتهای
الهی. موضوعی است تشریعی یا تکویتی؟ من اين سوال را
خدمت عبد [illo مطرح تمودم و گفتم: وقتی از برخی
* - كافى: جلد 1 صفحه 278 حديث 2.
صفحه 116:
برادرات ما درباروى ,ف 3 یی ی اور doe.
بوده آيا اين درست است؟
ايشان) قرمودند: «خدا شما را توفيق دهد! (همان طور كه
مىدانيد) ابتدا بايد تعريف اصطلاح براى شما روشن شود
منظور از «قرار دادن تشريعى» جيست؟ شما بايد أول آين را
تعريف نمابى. مراد شما از اين عبارت جه جيزى أست كه من به
آن آری با خبر بگویم؟ در مناظرات هم اين قضیه باید مورد
توجه قرار گیرد؛ یعنی پیش از آن که در تطبیق یک اصطلاح بر
giles آن گفت وگو شود Six pate lel ols ul
و گرنه کلام شما بیمعنی خواهد بود».
فى كوينذ «قرار ددن تشريعى» يعنى آنجه يه امر و
wei تعلق دارد و بنده يى طرف أن قرار كرفته است مانقد
عبادتها. «قرار دادن تكوينى» هم جيزى است كه فقط به
ارادهی الهی تعلق دارد و انسان در آن فاقد هر نوع دخل و
تصرفی است. من قبلاً میدانستم که امامت و خلافت Gall به
طور کلی,به همين صورت توسط خداى سبحان وضع شده
ايشان0 فرمود: «خدا شما را توقيق دهد! أكر تعريف وضع
تشریعی همان چیزی باشد که به آمر و نهی تعلق داشته و بنده
در قبول با رد آن در یک طرف قضیه جای دارد. پس آیا خلافت
كردن براى خود خليقه. امر و فرمان تلقی نمیشود و یا
خلافت برای کسانی که موظف یه اطاعت از خلیفه هستند. نیز
دستور وفرمان یه شعاز تمن رون
آیا این سخن خدا را نخواندهای که : «اَمَْ سول بع لاله من
ad ae تج وتو تيون يدوميدايتتويقها. آنا عق
پیامبران از جمله حضرت رسول خاتم- صلوات الله عليه -
جزو كسانى نيستند كه به آن ايمان آوردهاتد؟ بنايراين خود
بيامير اسلام نيز در وهلدى اول ايمان أورده كه أو رسول خدا و
خلیفهاش بر زمین است: هن او باه من ار
صفحه 117:
مه 221121211111010
بويك لكشيو تك ليرء خود به انجه از جائب بروردكارث به او نازل شده ايعان دارد و
همدى مؤطتان» به خداو فرشنتكائش و كايجايش و بامرائش ايعان دارند. ميان هيع يكاز
i eh Hl كقتند؟ شنيديم واطاعت كردي ى بروردكار ماء اموز قور
غواستاريم كه سرائجام همدبه سوى تواست). أين مريوط به خليفه أسث. لذا
خلافت یک دستور است كه وى آن را بذيرفت و به آن ايمان
آورد. آيا جنين تيست؟ حال آن كه اين: يكى از مصاديق تعریف
قبلى شماست!
در مورد كسانى كه طاعت خليقه بر آنها لازم مىياشدء
واضح است كه خلافت یک دستور بوده و آنها در قبول یا رد آن
شختار ميباشند. اگز بپزیرند پاذاش ميگیرند ite oil's
عقاب میبنند»:
كفتم: بس معناى اين سخن که «آنها امامان مردماند چه
مردم بپذیرند و چه نبذیرند. چه مردم از آنها تیعبت کنند چه
نکنند» چیست؟ این مطلب در مضمون روایات زیادی آمده
است.
مريون عاری! انا انب Seay Stain زاغ اليه
نباشتد آنها جانشین خدا بر زمین اویند چه مردم بپذیرند. چه
سرییچی کند. وجه تعارض [ناسارگاری) این دو با هم
گفتم: یعنی آنها به ارادهی قهری خداوند ائمه هستند و اين
«قرار دادن تکوینی» است. از این که تعبیراتی به کار میبرمٌ
كه قبلا در جيزى به نام علم کلام میخواندهايم. بوزش
فرمود: «چگونه قهری است؟ قهر و اجبار بر جه كسىء آيا
مثلاً خداوندآنها را ائمه قرار داده است در حالی که ایشان
مقهور و مجبور ودهاند که آئمه و جانشینان خدا بر زمین آو
باشند؟ آیا یه عنوان مثال, مردم بر اطاعت از آنها مجبور
بودهاند؟ اگر اين قضیه قهری بود.آنها ائمه و جانشینان خدا بر
زمین محسوب میشدند ولی این مقام, هيج فضلی برای آنها به
+ بقره: 285
صفحه 118:
دنبال نداشت و براي wei pte) wees,
چه میشود؟ اگر مردم بر اطاعت آنها مجبور میبودند, کسی4
توان نافرمانی از آتها را تداشت».
گفتم: أمر تشریعی است.
قرمود: «خداوند شما را توقیق دهد! من برای اصطلاحات,
اهميتى قائل نيستم. همان طور كه قبلاً به شما كفتم وقتی
شخصى با من در مورد اصطلاحى سخن مىكويد, از او تعريف
آن اصطلاح را میخواهم تا وقتی محکوم و مجاب شد نتواند از
عقیدهی باطلش قرار کند و برای او و غیر از او, بعد از اين که
اصطلاح تعریف شد. موضوخ به وضوح روشن شود».
* خلافت الهی و حکومت
عدهای میکوشند با سخن زیر, در دين خدا ایجاد شبهه
نمایند: اگر خداوند سبحان جانشینانی بر زمین دارد که خود خدا
آنها را منصوب نموده است, پس چرا فقط عدهی کمی از آنها
حکومت کردهاند؟
در اين مورد از Ole a6 سؤال كردم و كفتم: آنها
میگویند: چگونه است که فقط تعداد اندکی از کساتی که شما
به خلاقت آنها اعتقاد دارید. حکومت یافتهاند؟ چه طور ممکن
tel st بدون دستیابی به حکومت و فرمانروایی, خلیفه
ss ذر پاش فرموذة «خلافت فقظ Slike lay خاکنیت و
حکومتداری نیست؛ بلکه حکومت, پایینترین چیز در آن است.
«جانشيني فلان کس, واقعی است» یعنی چه؟ خلیفه در اینجا
به معنی خلیفهی واقعی است. پاسخ ملائکه را با دقت بخوان؛
زیرا آنها میدانستند منظور خداوتد از خلیقه و جانشین
گفتم: آری مولای من. به فضل خدا از شما یاد میگیرم.
فرمود: «در اینجا مراد از خلیقه کسی است که در مقام
شخصی که به وی خلاقت بخشیده, قرار گرفته است (مقام
قائم مقامی)؛ لذا فرشتگان را میبینی که با تسبیح و حمد و
صفحه 119:
تقدیس ی ١ یی
وا, حمه یونگوظدح و ستایش, تقدیس هم همان پاک
شمردن است. کسی که خدا را تسبیح میگوید. طالب آن است
که خودش تسییح شود؛ کسی که خدا را حمد میگوید. طالب
أن اسست كه خودش حمد و ستايش شود و كسب كه خذا را
تقدیس مينماید, خواهان أن است كه خودش باكيزه شمرده
كردد. ملائكه كفتند جرا ما را جانشينان خودت قرار نمىدهى.
خصوصاً آن که اینک ما همانند خودت, تسبیح شونده (مسيّح).
ستایش شونده (محمود) و به پاکی یاد شده (مقاس) هستیم؛
زیرا ما تو را تسبیح کردیم و ستودیم و مقدس شمردیم.
بنابراین خلیفه, صرفاً شخصی که خداوند از روی ببهودگی او
را انتخاب كرده. نيست! - حاشا لله - بلكه وى حتماً بايد از يك
ویژگی و قابلیت اصلي برخوردار باشد كه همان «صورت خدا
در خلق» است. وى أكر صورت خدا نياشد. خليفه تخواهد يود.
او حتما باید در پیینتر حدش, تسبیج شده. حمد شدو و پاک
شده (مستّج. محمود و مقلأس) باشد.یا یه عبارت دیگر بايد
واجد تازلترین حد این صفات باشد. لذا فرشتگان گفتند: این
کسی که میخواهی او را خلیفه کنی: «فد فیا فك a (
انج سد كد وخينه بیزد)؛بابراین او هثل تو تیست, نه تسبیج شده:
(مستع) ست. نهمحمود وه مقس لذا ير چه اساسی او را
خلیفه میگردانی؟
آنها از شناختی که نسبت به قانون الهی داشتند استفاده
کردند و با همان شناخت. به مخالفت با قانون خدا برخاستند؛
ولی فرشتگان در چیزی دچار اشتباه شدند که همان. تشخیص
- اشاره دارد به آنجه که ملنکه گفند. در سجن خدای تعالى: «ولا ف رين
الاق إن امل ف از خر قاو أتجغل فا من فس فيه i i
فش ل قال إن ألم نون وین رات هشن هتم در من هیقر
ری مت اس ای جاک یامد لیب
تسج سکیم و توا قیس fe) (ang gd i een
sguails jas Cleans AU) Sty cat Sos caer en
امترجم)
صفحه 120:
مصداق بو lel ای اجه تیاس ود
ورطهی سقوط میآفند و منخط میشود. ولی خداوندآنها 6
آگاه ساخت که ی الم ما Kopala من یی مدمه اند
آن چیست که خداوند سبحان میدانست و فرشتگان نسبت
به آن بیاطلاع بودهاند و باعث نقض شدن شناخت ملائکه
گردید؟ و شناخت ملانکة این بود in Lal Ml aS روح آفریده
شدهاق كه متضل به جسم مادی و داراق افیال دتيوى باشقاية
آتها ختقول گرد وا(در G50 canst (ans مدوجو
تقدیس شده (مستح و محمود و مقس تخواهد بود. چیزی که
خدای سبحان مىداند: «قل إن G Aish (كفت: لج من مرحائع
شمانسساتيداء در آیات دیگر بیان شده است: GE sadn i fly )2
مب نیراد نشیم ): بهمهی: آستمها زا وزعه يرحس "ان آنها راء با
میادا از تاجیمی:جهلن کهرتسیت یه بزفی از آنها دارد. تيل
کتداین باز تمام آنها را آموخت! این مخلوق استعداد شناخت
همهی اسماء را دارد؛ اين مخلوق استعداد آن را دارد که «الله
در خلق» (تجلی خداوند در خلق) شود.
لذا فقظ این مغلوق - وب غیر از آوزت قنها کستن انش کزا
میتواند شهوات را سرکوب و منکوب کند .حتی اگر در وی
قرار گرفته باشند.زیرا او همان روح خداست: «و "نت فیبن
ژوحی »۰ (واز روج خوددر ان دیدم). این مخلوق شایستگی آن را دارد
که لاهوتی در میان خلق باشد.
يس مدني GUS aS سبحا آنچق اکتا نز مود آن بت تحظا
فتند, برایشان تببین مینماید و آلها را با هویت این معلوق
آشتا میسازد تا بدانند که در تشخیص تصداق به اشتباغ
oleh lal ees SIE بر مود که ها بفت تسد
متاوفی وجود درد که tlesal plas را میداند وچنین,مخلوقی:
7[
*- حجر: 29.
صفحه 121:
شما هلاه ls! ot sche a ۱
ee و وید زد ای سنا شود
اینجا فرشتگان شکست خوردند و دانستند که در تشخیص
مصداق wal ool orp رقتهاند همان طور كم هل بت
فرمودهاند آنها به گل آدم نگاه کردند* و به روحش نگاه
ننمودند؛ يعنى أنها به وارد شدن روح به جسم مادى تكريستند و
پنداشتند که وضعیت این روح همانند وضعیت هر روح وآرد شده
به بدن مادّی. خواهد بود و شهوات او را از تسبیح و حمد و
تقدیس بازمیدارد؛ پس چگونه میتواند خلیفه باشد در حالی
كه أو نه تسبيح شده (مسبّح) است, نه حمد شده (محمودا و ته
مقآس؟! و به همين دليل اعتراض كردند. اما وقتى فهمیدند در
تشخيص مصداق به خطا رفتهاند و اين روح مانند بقيه نيستء
ندامت آنها را فرا كرفت و سرافكنده شدند: «ققوا سْبْمَائكَلأعِلْمنا
se ات لیم الحكيم»: ("
اوتا دانشي بيست توي اناي حكيو).
به همین دلیل است که به شما میگویم: چه قدر شایسته
است که انسان در موضعگیری مثبت یا منفی نسبت به هر
چیزی, تا زمانی که حقیقت موضوع, به روشتی برایش آشکار
تشده باشد, با احتیاط و طمانینه حرکت کند. انسان باید به خدا
پناه بیرد (و از او درخواست کند) تا آو را نسبت به آنچه به آن
شناختى ندارد. باخبر سازد و در تتیجه, موضگیری او مورد
هنوهب
بقره: 31. ۲
2 - و أبن كه أز اديم (خاك روى) زمين آفريده شده و لذاحال و روز او
همچون کسانی است که پیش از أو بودهاند. از امام ابوجعفر محمد باقرق
درباری این سخن خدا Sea aig Jee DSL Wh > HAS
ام a SB nak Sn NCA a il نم این »>
taps s)he ik pe eh Iga متام
که ane (i) Hab aha ay ak on 8 9m J ay
ری شید وام برد وس ره اوقت :»۰ مستدرگ آلوسایل: جلد 9 صفحه
324
*- بقره: 32.
صفحه 122:
رضلى خداوند باشدريا ال spas | مر
شما در داوری تمایان شده است؟! «فوا سا عم ناگ
نك أن الْعليمٌالحكيمٌ» (كنتد: منزهى توما را جز نجه خوديه ما اموختاى داتس نيسته
توس دائاى حكيم) *.
* امتحان حجت خداوتد بدون در نظر كرفتن دليل هاي
سيد احمد الحسن] يمانى آل محمد. وضعیت خویش در
روايات يدران طاهرينش رأ اين كونه توصيف مىفرمايد: a
خدا سوكند بيامبر خدان و بدرانم ائمه اطهار] جيزي از امر مرا
یاقی نگذاشتهاند مگر آن كه أن ر بيان نمودوائد. الها مرا با
دقت توصیف نمودند: نام مرا بیان نمودند؛ محل سکوتتم را
مشخص ساختند؛ و بس از آين بیانات, دیگر چیزی از امر من
زشیده نمانده و در حالت و وضعیت من شک و شبههای باقی
تمانده است. امر من از خورشید وسط روز هم واضحتر است؛
و مت اواین مهدتن ویمانی موعود هستم ها
ایشان - که جانم قدایش باد - همان گونه که ائمهی اطهار
صلوات الله علبهم اجمعین بیان کردهاند. پیشاپیش تمام
نشانهها و شواهدی که به آنها احتجاح میکند, آمده است. اين
بندهی صالح آمده تا ما را توسط آنچه با دست شریفش نگاشته
است و یا آنچه که انصارش نوشتهاند .که شامل دهها کتاب و
بحثهایی است که در آنها حق را روشن نمودند. از ادلهی اين
دعوت مبارک آگاه iS و ما را خبر دهد که در آنها چه یافته
علاوه بر تفصیل آنچه که در خاتمهی بیانش که در بالا اشاره
شد. فرموده است.
قطعاً این موضوع, بر یقین کسی که ادعای انتساب به ایشان
-صلوات بروردكارم بر أنها باد را دارد. ميافزايد. هر كس كه
پیرو کسی باشد. او را دوست میدارد و آگر او را دوست بدارد.
از سخنش پیروی میکند؛ در غبر اين صورت. از تشتّع و
* - کتاب متشایهات جلد 4 سوال 144 , تعلیقی در خصوص روایت یمانی.
صفحه 123:
اد 1b i پاقیررميمانیرو واضاسیت که
هوادارى ب مسقًا باقبير مي ماندرو واضبراسيت
i ها یه ره
من جوعآ:
امروزه, کسانی که مدعی تَشیّع آل محمدل] هستند .همان
كه بيش از اين میگفتند. پس از آمدن احمد الحسن, چه
میگویند؟ آبابعد از آن که آل محمدا او را تصدیق کردهاند؛
yal ae we او باشند و به او یمان آورند؟! آل محمدق
صدها سال قیل از آمدنش, هر چه را که به او مربوط میشود
بیان نمودهاند و اين صفات همان طور که آنها بیان کردهاند
كاملا بر ايشان منطبق است.
6 , باید چنین باشد! ولی آنچه امروز در عمل پیش آمدهء
کاملا بر عکس آن است؛ فقط 8 09 کوچکن که همچون
سرمدى جشم و نمك غذاء تعدادشان اندک در اندک است به او
گرویدهاند؛ همان طور که ائمه] نیز یه اين مطلب اشاره
فرمودهاند. خداوند نیز سختان اثمدى طاهرين0 را تصديق
میتماید. اين در حالي است که مدعیان علم. اعم از فقهای
آخرالزمان و پیروان آنهاء بر تکذیب بدون دلیل, تهمت زنی,
تمسخر و حتی جنگ و صدور فتوا بر قتل او و انصارش اصرار
میورزند. اینان. همانند پیشینیانشان در اعتراض و مخالفت با
خلفای الهی چنین کردند: حتی کسانی شدند که راه شناخت.
دیگری برای داعی حق را اظهار میکنند و آنها با این عمل ما را
يه ياد سنت كذشتكانشان مىاندازد.
یکی از آنها میخواهد به وسیلهی علم اصول قائم را
پشناسد. دومی با معجزهی سیاه شدن ریش سفیدش, سومی
از طریق بازگو شدن آنچه در قلب سیاهش نهان کرده. چهارمی
پنجمی ... و ...- الى آخر. البته اين سخن فقها و علماى
آنها است و من از بيروان نادان ايشان سخنى به ميان
تمیآورم. من نمیدانم ار اینها بخواهند قائم را به وسیلهی
چنین چیزهایی بشناسند. پس قایدهی دهها بلکه صدها روایات
وارد شده دربارهی قائم و چگونگی شناخت او و علامات
ظهورش و هر چه که مرتبط با اوست چه خواهد بود؟ اگر نها
میخواهند وی را براساس آنچه خودشان پيشنهاد میدهند
صفحه 124:
تضایت عطیمی که آمروزه بر ال محتدل زوا میدازند تیست
بلکه هدف بیان آن بخش از سخنان دعوتکننده به سوی خدا
(داعی الله) است که به ادلدى حق مربوط میشود. در اين
خصوص به پرسش من و نیز پاسخی که ایشان دادند اشاره
مىكنم و بابت اين كارم از خداء محمد. آل محمد و خود ایشان
که جانم قبليش ياف پوزش ميطلیم. از برادران گرامی نیز
خواهش م نكنم كه به هوش باشند وبا زیرکی عمل ند که
مومن از یک سوراخ دو بار گزیده تمیشود.
روزی از عبد صالح0 سؤال نمودم و كفتم: يكى از إخبارىها
در يكى از مناطق تعدادى هوادار و پیرو دارد. یکی ار برادران
ما با او ديدارى داشت و دعوت را به ايشان عرضه نمود. وى
اصرار كرد كه صاحب شماء بايد مرا از دو سؤالى كه كسى جز
خداوند. جواب آنها رأ نمیداند خبر بدهد. مولای من! از بیان
این ماجرا عذر میخواهم:
یشان در ياسع قرمود: «دلايل و شواهد بسيار, كفايت
میکند. هب چیز دیگری تدام که به أنه عرضه كنم تع محبتر
ونه کرامتی! هر کس که بخواهد ایمان آورد درحالی گناهکار
است. استغفار کند تا شاید خداوند قبولش کند"
از شم تعاضا میکتم در بلمغ, مستولیت پذیرزبا شید بعلي
این را متوجه تمیشوم. آیا شما موهن هستید؟ آیامیدانیذ
ایمان چیست:آیا میدانید دربارهی چه کسی تبلیغ میکنید؟ آیا
میدانید به چه چیزی تبليغ مىكنيد؟ آيا جنين سخنانی حداقل
از طرف خود شما نباید پیان پذیرد؟ آیاعاقلانه است تا امروز
از من برای هر فردی, تشانهای طلب شود؛ آن هم از (طرف)
خود شما یا شماهایی که اين موضوع را نقل میکنید؟؟
آگر اين گونه باشد که اين افراد نادان میخواهند. تا برای هر
یک از آنها معجزهای فردی بیاورم تا او را به ایمان آوردن مجبوز
و ملزم سازد. حداقل به سراغ رئیس جمهور ose با رئیس
جمموز آمرکارمیروم وله را مجور میشازم. چزا ان بجاهل
را مجبور کنم؟ آيا به دليل اين كه أن كونه كه خود مدعی است,
صفحه 125:
بنع يشش شا
fs 1 تمق سود 51
بر از لحاظ اقتصادی توسعه نیافته است. مجیور
تسازم؟!
از شما تقاضا میکنم از امروز با انصاری که چنین مطلبی را
برای شما نقل می کنند قاطع و جدی برخورد کنید اگر به
طرف مقابل اين فرصت را بدهتد که چنین مطالیهای داشته
باشد. وظیفهی شما این است که به آنها بفهمانی که معنای اين
درخواست او چیست. اگر شما بیابید و چنین چیزهابی را برای
oe قل کی پس قایدهی تمام چیزهایی که گفتهام و نوشتهام
سبحان الله؛ دو روز بيش خوابى ديدم که به آن چیزی که
اندکی پیش برایم نقل کردی:مربوط ميشود این خواب را بزای
شما تعریف میکنم: خودم را در حالی که بسیار ناراحت بودم
در مکانی ميدیدم. من قریاد زنان «عمهه میگفتم و آن را با
صدای بلند تکرار میکردم. گویی بی بی زینب] ام المصائب را
تدا میدادم تا به او شکایت برم. سپس شروع کردم به قریاد
زدن «عمه زیتب» و این غبارت را چندین بار تکرار نمودم تا
ین که ضریح و مرقد بشبار بزركى رسيدم. تم رام
ضریح گذاشتم و به آن حضرت شگایت بردم و گریستم به آو
عرضه داشتم: عمهرای ام المصائب! شما شکایت میکنی. ولی
آنچه که بر سر من آمده باعث شده بیایم تا به نزد شما شکایت
نمایم. داشتم میدیدم که بعد از اين واقعه, همه چیز تمام شد
و به آذن خدا فرج حاصل گشت؛
گفتم: «به حق عمهی طاهرهات از من درگذر! خدا شما را
تصرت عطا فرماید و اندوهتان را زایل گرداند! شما خود
میدانی که برای من, مرگ آسانتر از آن است که باعث
رنجش شما شوم:
ایشان] فرمود: «نه! هرگز! من خادم شما هستم. خدا شاهد
است که شما را دوست میدارم. ققط این ارادهی خدا است
که میخواهد امور بر مجرای آن و به وسیلهی اسیابش تحقق
یابد. آگر باعث آزردگی يا ناراحتی شما شدم, از شما عذر
صفحه 126:
ساس
Bad ta) ae gyre يرور 13
گردان. بدان که اتعراف از حق با یک قدم شروع میشود:
يتمكن أمنت فرتكب شوتدهاش: برای آن غذری دز مبانی
اخلق و دین آلهن بتیید ولی در لهیت خود را ین مرمای وه
از دی واز مرول بدا کشت وب بر calle چیر زیگری از
او با سیر به همراه ندارد. خداوند به شم نشان داد که
چگونه گروهی این گام را پیگرفتند و دیدید که آنها امروز یه
کجا رسیدهاندانباء و اوصیاء یک روز خوش در gal دنب نداشتند
نينا لها طالب ارت بولند کشلتی کهیی ريز کونی.
من خواهند با مبدوارند قه روزى روزكارى» لفات خوشب را
آشته باشند در اشتبان بد سر مربريد زيرا آنها يا اين كار خودة
las, را ملو كه وبال لس لسك ا ]
gloat Lewes lass که میفرداید: از رمان تلا
ملو بیهام نم طوری که لهل عدي Suge سا
مى شد و مىكقت: نمیگذارم دارو یه چشمم بریزید مگر اين که
cl aie a. il بویریتا ین خال رو وود زان کواکي
بود؛ حال او را در بزركسالى شنيدةايدا».
* خداوند جكونه حجتض Dell را شناساند؟
يك بار جسارتهاى مخالفين تسبت به حجتهاى الهى ويه
ويزه قائم آل محمد0 را به تزد عبد صالح] شكايت بردم و"
كفتم: مخالقين ما را اذيت مىكتند و به شما بسيار تعرض
ces خواوند به عق مرت فظوي GH BIS SUG
قرار دهد.
ایشان(] در پاسخ فرمود: «آنها بیهیج ترس و واهمهای
تسبت به خداً کستاخی روا میدارند و حال آن که بر زمیتش
زندگی میکنند! خداوند زمین را در فضای گرداگردش به
گونهای نگاه داشته که اگر آن را رها سازد. آنها در چشم بر هم
زدبی نیست و نابود میشوند.
خداوند سیحان و متعال از ابراهیم0 خواست که خود را برای
*- بحار الانوار: جلد 27 صفحه 162
صفحه 127:
hes las دأ ou رکه دورو از که
:4 لحوتيكنيدو #وويبوى حق ألست” معرفی" تنمايد: «واذن فى |
aah ال وغل کل Gee BI on acl pli (و مرهم رابه حج فرا خوان نا
اه سار تناها دور ند وی
فقط آنها را دعوت کن. معرفت یافتن نسبت به تو و اين که
پر حق هستی, موضوعی است که باید خود آنها از بس انجام
أن بربيايند و به هيج دليلى که آنها را به آن راهنمایی کند. نیز
ندارند؛ زیرا تو فرستادهی پروردگاری هستی که آنها را آفریده
است:آیا انسان خدایی که او را آفریده است. گم میکند و
تمیتواند با او ارتباط برقرار کند و از اوپرسش تماید؟!
خلنکل آنم ان انبت که پروردگاری که فالوشان اسستززا
گم کردهاند از اين رو است که از فرستادگان الهی میخواهندبا
قدرت خارق العادهای که از خود نشان میدهند و بیانگر برتری
بيامبرا, و ضعف lel و ناتواناییشان در رویارویی با پیامبران
است. آنها را بر یمان مجبور و ملزم سازند.
به اين Bit کجا است؟ و پروردگار سبحان و متعالی
که خود را نزدیکتر از رگ گردن توصیف کرده است. کجا چای
دارد؟ آری! آنهاارتباط خود با خدا را گم کردهاند ولی خد آنها
را مجازات تنموده بلکه برای هدایتشان آبات و نشانههایی جند
فرستاده است. اينها جه بسیار بر خدا گستاخ و بیباکند!!
به خذا سوكند من أ خداى خودم شرم مي كنم أز ابن كم
خود را بهآنها منتسب کنم و حال آن که ایشان با وجود تمام
پلیدی و ستمی که در خود دارند. با خودخواهی و خباتتی
بینظیر با خدای سبحان رو به رو میشوند.
آيا انسانى با اين درجه از فرومایگی و خبائت و فریبکاری. از
مواجه شدن با پروردگار کریم و پخشندهاش شرم نمیکند؟! در
حالی که او با دریغ و افسوس با آنها سخن میگوید! گویی
برخلاف تمام خبانتی که در مواجهه با او روا ميدارند. در حالی
که او خالق انا انشت. این خداوند است که به نها ناز دادال1
جع 27
صفحه 128:
و وق سر
asf Doe Sl fee re TR
* كستاخى وجسارت مخالفين نسيت به يدر و مار یشان
slater و گستاخی مخالفان: فقط به خود حون عدا يميد
احمد الحسنق محدود نمیشود بلکه پدترین غلی و پیروان آها
با قوطه خوردن در منجلاب ردانل. سخنان زشتشان را متوچه
«خانههايي که خدا آجازه داده ارجمندش دارند و نامش در Gal
ياد شود نیز میکنند
sets Delle ae ابارت جعا لا ب يل عات
طاهرش میفرماید: حأنها فقط: كاهى اوقائت كه به يثر و
عدوم جصارت مر كعد باعت آراز من Bee pans
پدرم. به خداً سوگند از وقتی که در gal دنا آگاه شدم نا زمانی
که ایشان - رحمت الله - وقات یاقت هیچ گاه ندیدم صدايش را
بر کسی پلند کند. اشان بخشنده و عاید بو و کی کريم
داشت. هر کس که او را بشتاسد به این گواهت میدهد, یه تا
سوگند من هیع انسانی را در اخلاق همسنگ او ندیدم. به جر
جد عرياردى أخااق يتمد وال من والماء و انسیا
خواندهام؛
یادم میآید سالها پیش در زمان طاغوت.اعمال ام داوود را
به ثبت خروج زندانیان از زندان صدام ديكتاتور انجام دادم. در
روز 15 رجب در مرقد آمام غلیبودم و نا مغرب به Al
فرآن افتفال داشتم. خسه از روزه وراه به غاد رشیدم و
بعد از تماز خوابيدم. در مرقد آمام علیل. تواب این عمل را به
hal ieee ۳۹( کردم که اگر تعهدی بر پدرم
مرا به آن آگاه سازد تا آن تعهد را برآوزده سازم. شب
alta نتدم رقنا lca as یهن تور نت ام
مهدیل) در آنجا نشسته بود و من نیز نزدیک او نشنسته بو
قرشتهی بزرگی که دانستم جبرئیل[] بود آمد و به من
دیس 30
* في ببوت آذن له آن تفع و بذکرفهااسمه
صفحه 129:
پدرت در gh او بت یل
te cee ane es seme بروار
موف بو
تفریح و سرگرمی آنها دشنام دادن به پدر من است:
نمیدانم چرا؟! حداقل او را به حال خود رها كنند و اين ظور در
نظر بگیرند که وی پیش از اين دعوت. فوت کرده است. مگر
اين كونه نيسنت كد قبل از اين دعوت. ما را جزو ملت خود یه
حساب میآورند؟!
این اراذل درارهی مادرم با الفاظط زشت و ناپسندی سخن
میگویند؛ و حال آن که او را نمیشناسند. به خدا سوگند از
زمانی که در دنب آگاه شدم. ميدیدم که ايشان هر سه ماه
رجبه شعبان و رمضان هر سال را روزه میگرفت. Ditty
اوقات وقتی میرفتم تا ايشان را برای نماز شب بیدار کنم. وی
را بیدار مییافتم به طورى كه قبل از من به نماز مشغول شده
است و حال آن كه أو ييرزن فرتوت و ناتوانی بود که عمرش به
هشتاد سال رسیده بود اين افراد فرومایه با عباراتی زشت و
وقیح دربارهی او سخن میگویند. خداوند توفیقت دهد! شايد با
اين حرفها شما را یت کردم. عذر میخواهم».
* «من از و بترم مشکلی همیشگی منکران
عبد صالعن در این مورد میفرماید: «چرا منکران هميشه در
اکثریتاند؟ آیا مشکل در جانشین الهی است با در مردم:
مشکل مردم چیست؟ اگر سبب شکست در امتحان نخست را
دریابی میتوانی به اين نتال “ato ttl
بروز و طهور «من» مخلوق به صورت آشکاراء مجازات در
بىدارد؛ يعنى هر جه me در veel با پروردگارش, «من»
را در نهان به کار میگیرد. اکنون آن رأ به صورت روبارو
جانفین خدا و با گفتن «من از او برترم» نمایان میسازد آو
جرأت نداشته است که در برایر خداوند قهار چنین چیزی را بر
oly ليكن در هر لحطع وقتى به نقس خود نگاه میکرد:
أن تلش ذاه نان عادر آنا تتتاك Roisin
تمیتوانند دستهای خود vane
صفحه 130:
ت آنها را کور ساحتم اي ۶ : کم اینوان ppl
اجان تعر جد كر با تسبديه اورت اهر قاری را
اکنون آن کسن که آنها را آفزیده است: در خلیقهاش متجلی:
گشته تا به این ترتیب بر همگان, آنچه تفسهای خبیثشان از
انکار: خداوند سبحان:و فضل او پنهان میکزده اسنت. آشکار
اگر بخواهي وضعیت را در یک مثال مادی برایت نزدیک
میکنم: حال آنه] مانتد:کهین است که بر نفین خود تمرکز:
pie cual dapat این که آشکارا بكوية: من بزتر از کی
هستم که مرا خلق نموده!» با خدای خود روبهرو میشود یا
بگوید. «نفس من جهمتر از کننسن اشت که فرا آفزنده
است!»؛ اما حال و نظرش كه متمركز بر نفس خويش شده
اسه كويات .ين سكن اص اکلون خداوند: او رنه تخصی
مانند خودش که در ظاهر یک انسان است, امتحان نموده
است. او به طور مستقیم و آشکارا: بدون شرم و حیاء آنچه
تقسش پنهان داشته را میگوید: من از او بهتره
* صلوات بر آل محمد مهو مهدیین و جایگهفاطمه) در ان
خدای متعال میفرماید: هتكن َو غالا لین
آمُْوا صَلُوا له وَسَلَمُواتسْلِيعًا»* (خدا و فرشتكائش بر يامبر صلوات مىفرستتد ى كسائ
كه ايعان أورددايد بر او صلوات فرستيد و سلام كنيد و كاملا تسليم لو ses
«اللهم صلّ على محمد وآل محمد الاثمه و المهديين و سلم تسليما». أمروزه
جه بسا عدواى اين صلوات را نيسندند. همان طور كه كسانى
كه بيش از أنها بودند نيز صلواتى كه رسول خداز] برای امتش
بیان کرده بود را خوش نداشتند؛ زیرا در زمان صدر اسلام.
وسیلهی آل محمد (ائمه) مورد آمتحان و آزمایش قرار
اگر چه پیامبر اعظم(] حتی کیفیت صلوات فرستادن بر خود
+ احزاب: 56
صفحه 131:
را برای تیان مب فرمود هوم آنها رلا «میلوات بتباء ی [ناقص
eS 5 ay clodgy9 ]
اتفولون: الهم صَلّ على مُحَمَد وتمٌسكون, بَلْ ُولوا: الهم صل
el Sips Tala Latah go 9 galls) sk ep
at hp ar hi ae nt خن
سنوت فرست بر محمد برخائيان محمد)ر بأ اين حال برخى از آتها ذكر
خاندان (آل) را عمداً و عامداً ترک میکنند. اين عمل نزد اهل
سنت و به ویژه وهابیها شایع است. یا اقراد دلبخواه خود. از
همسران و اصحاب پیامبر و بلکه تمام صحابه که در میان آنها
شرابخوار. منافق, زناکار.قاتل و مقتول بود را نیز به صلوات
اضاقه میکنند. سبحان الله! گویی آنها بر مخالفت با فرمان و
سخن حضرت رسول(] سرسختاته اصرار دارند.
شیعهی مراجع امروزی نیز مایلند آنچه را که خود میپسندند
به صلوات اضافه کنند. حتی پیروان خود را با این فرهنگ
پارمیآورند که شایسته است وفتی اسم رهبران و بزرگانشان
به میان میآید بر رهبرانشان صلوات بفرستند؛ اکنون این رویه
نه معروقى انكارتايدير تبديل au اس[ 0
صلوات بر محمد و خاندان گرامی آن حضرت, واعظی زنده
و همیشگی است که بر جقای اين امت در صدر اسلام و"
همچنین روزهایی که ما در آن زندگی میکنيم گواهی میدهد.
حال چه طور است که تمام مسلمانان حتی معنای این صلوات
را نميدانند جدا از اين حقیقت که خاندان محمدل در واقع از
نظر کسی که مدعی اسلام میباشد. به طور کامل غاثب
است؛ ستی شخ که از قاتلان Danial al روایت نقل
میکند. از بیان روایت اهل بیت0 پرهیز میکند. شیعهی مرجع
گرای امروز نیز از به کارگیری روایات آنها پرهیز میکند؛ ويا
فقط آن چیزهایی را که مورد پسندش است و در راستای
اهداف و امیال او میباشد به دست میگیرد. در غیر این
صورت. ما روایات مربوط به مهدیین و به ویژه هر آنچه به
*-غدر امینی؛ جلد 2 صفحه 303 4 ضواعق المحرقه این حجر: صفحه
146
وما تسه ردو
صفحه 132:
bye en frit dean bogs sol sae
8 fara ST isarui badly ايتها از آل محمدع أكر آتها
سند يس جنا ءا تمسخر و استزا با آن برخورد میکنند؟!
خى بر مأ أشكال مي كيرند وى كويند: جرا در
2 لمر ودين 11 بالط يد بوعل 00 7 iglis
اين تخصيص مانع از تعمیم و شمول حضرت فاطمه] که جزو
خاندان طاهرین است میشود. در اين مورد از عبد صالح0
سوال کردم و گفتم: آیا تخصیص در صلوات بر ائمه و مهدیین.
مانع از شمول قاطمهل] است؟
ایشان0 پاسخ دادند: «تخصیص مانع از تعمیم نیست و ما به
کسی نگفتهايم که فقط اين روش درست است و غیر از آن
جایز نمیباشد؛ بلکه در کتاب متشابهات. صلوات به گونهای
دیگر را نیز بیان کردهایم. ما در اینجا از آن رو چنین تخصیصی
به کار میبریم که میخواهيم حقّی را که اين شیاطین, به دتبال
ضایع کردن آن هستند را اثبات کنیم؛ و آن حقّ جانشينان الهى
از آئمه د مهزیین بر زمین است. در اذعیه نیز اتمه (yaad
دادهاند.آیا میشود كفت كه ائمه در تخصیص اشتباه کردهانده
هرگوچنین بینست !6
* منظور ابراهيم از «لاأحب الأفلين» (فرو شوندكان را دوست ندارم) جيست؟.
عبد صالح] دربارهی کسانی که حسد (مرض قديمى ابليس
لعنت الله) آنها را کور کرده است. سخن میگفت؛ کساتی که
درک و عقل خود را از دست دادهاند. وی0 فرمود: «مثلاً یکی از
آنها را دیدم که میگفت: اگر خورشید محمد( است* پس چرا
*- در بسیاری از ادعبه و صلواتها,ائمه[] تخصیص بافتهاند. یک نمونه آن
صلوات عصر جمعه است که شیخ عباس قمی از سید ابن طاووس روایت
نموده است. نكاه كنيد به مقاتيع الجنان. اعمال غصر روز جمعه.
*- در بسیاری از رویات اهل بت(. خوزشید به پیامیر تفصير شده
است. از جملهی این روایت: ابویصیر میگوید از ابوعبدالله امام جعفر
صادق]] درياروى اين سخن خدا «والشمس وضحاها» (نوصدبد اب رت ن)
سؤال كردم. حضرت فرمود: chan ih CAE py iy یعدم
صفحه 133:
nll میرک Seavert au اروت رجا د؟ نی ریا وت
محا باد وشعو يندا دوگ
این زشتترین چیزی است که تا کنون شنیدهام. wnat
خورشید را به همین خورشید ظاهری تفسیر میکند.
ال را از خودش بپرسند و بگویند یا توجه به اين تفسیری که
شما ارائه میکنی: چگونه ابراهیم میگوید خورشید را ذوست
تدارد؟ گناه خورشید چیست و خورشید چه بدی دارد که ابراهیم
0 از آن بیزار ات آگر او اين سوال را از خودش میپرسید.
به خود چنین پاسخ میداد که او (حضرت ابراهیم(]) خورشید را
به اعتبار اين كه ربٌ مطلق و اله مطلق باشد, دوست ندارد. در
واقع ابرآهیمت] قبل از اين که بگوید«دوست ندارم» . میگوید:
«هذا ربّى» (إين بروردار من است)؛ بنابراين جيزى كه ابراهيم]] دوست
ندارد آنچه به آن اشاره شده نیست بلکه منظور (خورشیدی
است که) رب مطلق در نظر گرفته شده است.
ولی حسد آنها را کور کرده است تا حدی که دیگر تعقل
نمیکنند و به مواردی اشکال میگیرند که اگر همان را از
خودشان بپرسند. پاسخ روشن خواهد بود».
* فرزئد أدم با غذا م ميرد وبا كلمدى خدا زئده صشنوه
احمد الحسن] قرمود: «حضرت عیسی] فرمود: فرزند آدم
فقط با غذا زنده نمیماند بلکه با کلمهي خدا نیز زند؟
“As و من بنددى هذا نه هما میگویس: فرزند آزم با وا
اميميرة وبا كلصي هذا ريده خرماند.
من َرصدد تابرع و بسط عند Gis jae ایند عبارت تبنم ور
همچنین این که اگر بين کلام دو حجت که از نظر منزلت و
مقام الهی متفاوتاند جمع شود. در آن کلام. آن که مقامش
کمتر است در حکم متعلم ظاهر میشود البته اگر بخواهم با
حجتی که مقامش پیش خدا بالاتر است مقایسه کنم. عجیب
jl) es aslo atin نورد جلد 24 صنقحد 70). و زين عباس
روایت شده که رسول دا قرمو: ی دی شا بل ره است و رز
لد مكتوعد م ید" دار لوا بل 24 مه
05
صفحه 134:
تیست که اگر جمله: بت م !|
gale i !)93 ی
معلمش باشد؛ و اين همان وضعیت موسی] است که پیشتر ۵
سفر وی برای قراگیری علم از عبد صالح شرح آن رفت. قصد
برداكتن به همدى ابنها را ندرم ولی ملیلم به خواست خدا يم
oe كلام عبد صالح]] در مورد غذايى كه فرزند أدم را مىكشدء
ببردازم.
از عبد صالج در اين خصوص برسيدم و كفتم: با غذا فرزتد
آدم ميميرد. كاه از ما سؤال مىشود كه مراد از غذابى كه
فرزند آدم را مىميرائد جيست.
ایشان] در پاسخ قرمود: «آری: غذا آن چیزی است که
شکافهای امیال دنیوی انسان را پر میکند؛ برای دهان غذایی
ical برای عورت غذایی است, برای چشم غذایی است و برای
گوش غذایی است. اين غذا حد و قانونی دارد. خوردن غذای
حلال برای کسب نبرویی که انسان به وسیلهی آن بر بندگي
خدا توانا شود. انسان را زنده میگرداند؛ زرا اين غذا از طریق
ذکری که فرد با اين غذا قوّت ادای آن را به دست آورده استء"
eel حیات روحش میشود. رفع نیاز شهوت عورت با حلال
نیز همین گونه است. غذای مقید چشم: نگاه کردن به قرآن با
حجت الهی است و حتی نظر کردن به فرجام دشمتان خدا و
عبرت گرفتن نیز انسان را زنده میگرداند. غذای سودمند
گوش مثل استماع قرآن هم انسان را زنده میدارد.
اما انسانی که بدون حساب مقدار یا کیفیت. هر نوع غذایی
را میخورد یا به وسیلهی هر چه که بخواهد بی هیچ ضابطه و
قاعدهای, شهوت عورتش را هر کجا و هر وقت و با هر کس که
اراده کند برطرف میسازد یا بدون حساب و کتابی که خداوند
خواهان آن است, به هر کس و هر چیز که دلش بخواهد نگاه
میدوزد. و به هر چه که تمایل دارد گوش میسپارد؛ اين انسان
با این غذایی که به دهان و عورت و چشم و گوش خود میدهد:
خویشتن را به وادی هلاکت میاندازد. بنابراین غذا بدون در
نظر گرفتن خداوند سبحان و متعال. انسان را میکشد و
هلاکت gl را سبب میگردد پس با غذا فرزند آدم میمیرد».
صفحه 135:
* معنا
offal & جهازم: مسال مربوطه به متأظرمها
op cesta yer Gl eh eae feast
نظ به اين که دلیا از طلم و جوز پر شده است: اگر حجت"
الهی که امروزه آمده نبود. بی هیچ شک و تردیدی ما جزو هلاک
است که هر کس بخواهد ميپذیرد asl شدگان بودیم. این
و هر کس نسبت به آن تکیر ورزد. راه تکبر در پیش میگیرد.
افزون بر اين, از آنجا که خدای سبحان میخوآهد به لطف خود,
قدر و وضعیت ما را به خودمان بنمایاند. در ضمن سوالات ما
سوالی بود که نشان دهندهی نادانی فراوان سوال کننده و
رحمت عظیم پروردگارش نسبت به او است که با وجود همهی
اینها وی را در صف اولیائش پذیرفته است. به سوال بنگرید تا
1 حقيقت رأ دريابيد.
از عبد صالح0] سؤال كردم و گفتم: وقتی میگوییم آسمان
اول, آيا منظور همين أسماتى آست كه بالاى سر خود مىبينيم,
يا مراد جيز ديكرى است؟
ايشان0 در ياسخ من فرمود: «خداوند شمارا توفیق دهد!
آسمان اول با چشم دیده نمیشود. آسمان دنیا لأسمان (Sox
به آسمان اول و آسمان جسمانی میشود. در آسمان
أول, نفس هاي انسانها قرار دارد و در آسمان جسمانی, بد
sole انسان که با چشم دیده میشود مستقر است. این
موضوع را قبلا در برخی کنابهايم شرح دادهام در ضمن, آن
وا برای بشیاری از انضاز نیز تبسن نمودهام.
آسمان جسمانی, همین کهکشانها و سیارات و خورشیدهابی
است که دیده میشود. به این آسمان, «زمین» هم
میشود. به عبارت دیگر آسمان جسمانی با هر چه که در آن
ls alfa «زمين» نام “phon
گفتم: با میتوانيم چنین بفهمیم که آگر بخواهیم به هر آنچه
بالای آسمانی جسمانی است و آن را با چشم نمیبینیم.
همچون چیزی که در اين عالم به آن عادت کردهايم حتی با
gt ا ب gh sad tg a AS اهاز جع
صفحه 136:
اشاره به آن توجه
14, wi Wal
كردن به سمتی است؟ مسلماً پاسخ خیر است؛ آن آسمان Ber,
ارتباطی با جهات ندارد و در آن. مکان یا زمان وجود ندارد و
هیج ارتباطی با مکان و زمان ندارد آری در آنجا رویدادها حادت
میگردند؛ البته بين «زمان» و «رویداد» تفاوت بسیاری وجود
دارد. همچنین در آن عالم «تحیز» وجود دارد. بين «حيز» و
«مکان» نیز تفاوت فراوان است»
گفتم: آبا رویدادها یعنی أفرينش بى در بى و تحيز يعنى
منظور چیز دیگری است؟
فرمود: «مشکل این است که اين قضیه مربوط یه عالم
دیگری است و لذا برای توصیف کاملاً دقیق آن نمیتوان از
الفاظ و عباراتی که در حقیقت از اين عالم و برای توصیف این
عالم به کار میرود. استفاده کرد. استفاده از لفظ «حیز» و
«رویداد». ذهن شما را به معانی متقابل اين الفاظ در اين عالم
معطوف مىسازن زيرا وازمها و کلمات هر جه كه باشندآ بان
كم و کف isso آن عالم ناتواناند؛ چرا که واژههاء ۳ 3
ان علم را ندارند؛ زبرا كه ابن وازدها
ale بیستند وبا آن پیگانهند
© جه ين ga ope pu وقوف مدای در دراه خدا
برای وی کافی باشد.
روزى براى عبد صالح0 خوابى را كه باعث ناراحتىام شده
بود نقل کردم" و در آخرش الآن خدا میداند که من
-خلاصهاش چنین است: یکی از ail خوایش را بای من تعریف کرد و
گفت: او به همراه نگارندهی این منظرها و چند a at shed fu of
زیارت آمام حسین در خرکت بودند. هریخ آمام در بایان وقع بود و ما در
صحرا طن مسبر ميگرديم ویک زن هم همراه ما بو. ما از یکت
(obo gata) با by آن زن کفت راه از این سمت است. من
سین زد رشیتن به ضري اراب ظرف اننت.به هر حل به (hie) Pa
ea lel حركت كرديم تا اين که به استراحتگاهی رسیديم.باگهان
ديوار از هر طرق بلن و مرنقع شد. کسی نمیتوانست از أنجا خارج شود
عكر لين كه يكى قر بنج أنصار oS all اجام دهد که به طور خلاصه
صفحه 137:
جم cate مسابل مربوطة ب من
ام 5ج انسمل جياه نمال ارده * ررض
ق aoe ا رت
سرآغاز انسان چه بسا با دعا باشد؛ ولی کسی که حقیقت را
میشتاسد نمنگوید: خدایا! به من بده. مرا شفا ببخش, با من
جنين و جنان كنء فلان جيز را میخواهم. ان جیز را
تمیخواهم و غیره! ققط باید در درگاه خداوند بایستد و امد
داشته باشد که حضرت حق بر او تقضل تمايد و آورا ی ی
آنچه خواست و مشیتش است. به کار
تاک بای chases" كاد كين و الله اگز لزید صلا
مزا از اول نا آفز روزکار به کار کیره نیس وارد آنشم کند با
من به احسان رفتار کرده است؛ و چه احسانی بالاتر از این که
مرا به كار گماشته است! حتی اگر فقط برای یک لحظه باشد.
ما باید فقط نسبت به یک چیز اهتمام ورزیم و آن, اين است كه
این منبتی را که ا ما جدا تمیشود از صفحهی وجود سیاه
خويش بزداييم».
من از ایشانم OS pig, پیشین شما دربارهی وقوق
امیدوارانهی انسان به درگاه آلهی انديشه کردم. مولای
امکان دارد دعاهای ols شده از سوی ائمهی طاهرین] را به
من معرقی تمایی و بقرمایی منظور از سخن خدا به حضرت
او با موتورسواری بتواند از روی ماشینهایی که روی یکدیگر بودند بلا برود
این که به جایی مشخص در نوی آنجا برسد؛ به این تئیب درهای دیور
بازمیشد و همهی Sula که در عانه بوددحلاصی ميبافتد. صاحب ریا
دربارهی خودش میگفت: من بالای دیوار و مترصد پنج تن از انصار بودم.
سه تن از برادران آمتجان کردندولی موقق نشدند. سپس نوت شعاد
صعود شما در مراحل اول خیلی خوب بود و فقط مرحلهی پایانی باقی
مانده بود که از همه سختتر بود زیرا در آن قسمت (در مسیر) نوعی
کجی بود كه موتورسيكلت به سختى ميتوانست سفت و محكم در جأق
خودش باقى بمائد. صن از أنجا به شما كقتم ولى شما كفني نه, من خودم
مى دائم. شما موفق نشدى! سيس پنجمین برادر امتحان كرد و أو موفق
شد و به فضل خدا بهمکان تعین شده رسید و دیورها از هم گشوده شذ
و الحمد لله رب العالمين. رؤيا تمام شد. همچنین رویدادهای دبگری نیز
ذرآن رخ دادهبود
صفحه 138:
ع فرمود جتمر يند كفيشيتر يل انرون بإ دعاريخواه. بو
$3 ياسخ داد: «شما اكر خودت دست طلب بر آرى, Dolan!
اقضيه مطرخ مىشود: اول اين كه شما ذرهز طلب و
فرخواستی زع از من سيزبي و بد نفس عويش تكله منکنير
دوم این که دز هر طلب یگیب من مىدأني من مئفوهم»
من مضلحت را مندانم* یعتن آين شما هستی که تشخیض
نايا میدهی که مصلحت در اين است که قلان
بپیوفدن؟ Baty ar lad وافلاث جيل يراق Gust cana چیز را به
سپس از خدا درخواست مینمایی آنچه تشخیص دادهای را
برای شما برآورده سازد. بعنی به طور خلاصه شما به خدای
سبحان میگویی من در تشخیص مصلحت از تو شناساترم و
من از تو داناترم* چرا که شما خود, فصلحت را تفیین کزده و
از خدآوند فقط اجرای آن را خواستار شدهای. شما به خدا
میگویی برای من چتین کن, يعنى اين شما هستى كه
دریافتهای «چنین» همان حق است و مصلحت دنبوی و اخروی
در آن نهفته است.
ما در قرمودهی خدای متعال به بندهاش: «قل ری زد alate
pie Monn) علم من ete در اینجا چه کسی مصلحت را
تشخیص داده است؟ خداوند! چرا چنین درخواستی میکنی؟
زیرا خداوند به تو گفته چنین تقاضا کن. به هر حال ققط کلمات
مطرح نیست. بلکه افعال مهماند: یعنی ما هنگامی آنها را درک
میکنیم که در آن باشیم, نه زماتی که بیرون آن قرار داریم و
در مورد آنها سخن سرایی میکنیم!».
* دلی (قلب) که انسان با آن احساس و ادراک میکند چیست؟:
بارها از دل (قلب) یاد شده است. خدای متعال میفرماید:
- در حدیث قدسی این oT Une ست که: esi a gine path
جهاربايت و نمك خبيرت ابا من بخ
صفحه 139:
ميهد الل ارك ف كأ بذ إخاز م هبل مزر طه اطرلهها و
ون ليَطفعبقلِيكدها, لعن مى خواهم كه فليم ملمتن شود!) , «إذ جاء و
سلِيمٍ»” (انعاد كه بادلى رسته از توديد روى به بروردكارض اورد) و ديكر آي
رواياتى نيز كه به قلب يا دل اشاره كرده بسيار زيادند. با لين
مضمون كه مؤمن با قلبش احساس مىكند, مؤمن قلبى باى
داد دل مؤمن عرش خدا ست وغيره. به راستى معناى شلب
از عبد صالح] برسيدم و كفتم: معروف است كه انسان با
قليش احساس مىكند و قطعا ابن همان قلب متعارف و
معمول بين مردم تيست. اين دل جيست؟
ايشان) در باسخ من فرمود: «آری, انسان با قليش احساس
میکند قلب همان روح است و هر انسان مومن کلمات خداوند
را متناسب با احوالش, احساس و آدراک مینماید. کسي که
فقط در آسمان دوم موجودیتی دارد. درک و قهمش از آن که
در آسمان سوم موجودیتی دارد کمتر است و به همین
lait
* جكونه معرفت حقيقي در دل استقرار و ثبات مىيابد و أدمى هدف
ببامبران رأ محقق مى سازةة.
روزی از عبد صالح0 تصیحتی درخواست کردم. ايشان حالات
اباء و اوصیاء پیشین را متذکر شد؛ همان کسانی که راه را
را انار حق أماده كردند و خودشان ب تحمل درد ری از
د سيص ضيه “كوجاج نايس ربل 8355258 hel
gi dS! ual ol any alg LY 7 اكيم
اكات سات sal Cie) Cal as cae Sia
+ - بقره! 204
*- بقره: 260
<-صافات: 84
*- در ایستگاه پنجم که مربوط به بیان برخی از نصبحتهای ایشان اس
متن کامل اين مطلب خواهدآمد
صفحه 140:
et كه انسان, 3-8 از مسر واس بايد رآنجي إنبياء دود
میابد. ٩
چگونه اين موضوع در دل استقرار و
راهی هست؟
فرمود: «با معرقت و شناخت».
گاه انسان چیزی را میداند اما به سرعت أن را
قراموش میکند؛ لذا تاثیرگذاریاش از بين میرود و آدمی
دوباره به اشتباه میافتد.
فرمود: «معرفت واقعی همان حقیقت مخلوق است كه ته
فراموش میشود وه از ین میرود. ین همان امن مسر
و باثبات است».
گفتم: آیا راهی هست که انسان. معرفت و ایمان خود را
حقيقى, مستقر و زوالناپذیر گرداند؟
فرمود: «زمانی به دست میآید که او. خود معرفت باشد.
کسی که در آتش میسوزد و به آتش تبدیل میشود. ولی اگر
شماً انجام دادن عملی است که به این نتیجه برساند:
او خودش رأ با تمام آنچه را که خدا به او فرمان داده و
هر چه را که به آن رهتمون شده, منطبق كتد, به هر حُلقى كه
خدا میپسندد آراسته گردد. از هر خلقی که مورد رضای خدا
تبست دوری گزیند. سپس نه در طلب بهشت باشد نه در طلب
دور شدن از آتش و نه هیچ چیز دیگر؛ بلکه فقط در درگاه الهی
بایستد و به آنچه خواست حضرت حق است, عمل کند؛ سپس
بداند که آگر بگوید: مرا شفا بده. به من عطا کن. مرا رزق
پرسان, با من جنين و جنان كنء در همدى اين دعاها م كويد
Moe”
برای وی همین کافی است که در درگاه الهی پایستد و خدا با
و بخششی که بر او روا میدارد. او را به کار گیرد او باید
به چنین وضعیتی کاملاًقاتع و خرستد باشد. اگر خداوند سیحان
از زمانی که دنیا را آفرید تا هنگام فرا رسیدن روز قیامت او را
به کار گیرد سپس او را وارد آتش کند.با او به احسان رفتار
گرده است و بگزله معضن باشد وسال آن که آو مرا از عنم
به وجود آورد و سپس گرامیام داشت. به اين که همچون
صفحه 141:
anf ستگن مراک
Sept Re tates
سيد ed ك0 وار كلد نار هد ما من به اسان رقكار رده
است؛ زيرا وى در هر چه که گذشته و در هر چه که میآید.
محسن است. من بیش از آتتش را سزاوارم7 زیرا (پیوسته) به
نفس خود نظر میافکنم.
انسان باید همواره بر درگاه خداوند بایستد و امید داشته
ياشد كه خدا بر او عنايت كرده و به كارش كيرد عمل انسان
براى خدا تبايد در مقابل جشمداشت و كرفتن باداش و اجرت
باشد؛ يعنى وى نبايد يها و اجرتی طلب کند. فرض کن انسان
بخشنده و پامرونی برآی فردی, خانه.تروت. شغل و هر آنچه در
زندگی به آن تیاز دارد را بدون هیچ چشمداشت و درخواست
رانی فراهم کرده و اکنون آن فرد. خدمتی ساده برای ا
Leh, 0
اجرت مطالبه کند. آیا او را انسان نیکی به شمار مآوری 13
همین قضیه در مورد خدا چگونه خواهد بود؟! اگر خداوند
سبحان شما را به کاری گمارد. به شما ارجمندی عطا فرموده
و كار شما برای او. شراقتی برای خودتان بوده و خبري خواهد
بود که به خودتان رسیده است: پس چگونه در مقابل آن
خواستار باداش و جبران (از سوی خداوند سبحان) هستى؟!».
* جكونه ولياى اليهى نفس خود را به نجه مورة رضاى الهى انسته واداشتتدة
روزی از عبد صالح0 ای js, چگونه اولیای الهی بر
نفس خود چیره شدند و آن را فقط به آنچه مورد رضای خدا
است دجفای و فرمانبزداز تمودند؟ 0
در پاسخ فرمود: «به وسیله خدا! «قاب: تفیل هشن وا
el iA pM pty وّحِيمٌ»' (من خويشتن رابى كناد ن دام زيرا نفس» دم
رابه بدى فرمان م دهد مكر برورد كار عن بمخشايد زيرا برور دكار من امرزئده و مهريان امت ).ا
أكر خواستهاى دارىء آنجه را كه امام حسين0 بيان قرموده
> بوسف: 53.
صفحه 142:
کسی که چیزعر ام عو با و ۵
شما به خدا درأويزى و به أو تعلق يكيرى و در هر دم و لعظهای
أو را دوست بدارى: غير او را نخواهی ديد و غير أو را تخواهى
ناخ رلک در همم چیر آوززا ی بینی و همه چین زاب
وشیلهی او وبا آوخواهی دید الهی چة دارد آن که تور
ندارد؟! و چه از دست داده آن که تو را دارد5!
آرف. هر کین خدا را اند و بشتاسی چیزی از کم
ععیشود و چیزی از دشت مبندهد زيرا داسته که ذا اعفد
هیر استه وهی کس غبدا يا اكت کند و او را یه ظفز کامل:
تشناسد. هیچ چیزی تخواهد یافت و در واقع همه چیز را از کف
داده است. تمام کرهی زمین با هر چه که در آن است. فقر
جنين انسانى را برطرف نمى سازد زيرا وى به واقع, فقي ركشته
نت
olall presage los به سول چهای يدرت مواوية:
دازد: توعی احساش فقر و نعمن همیشگی دازد که به دلبل
Isa nea ead ste Oe برارف مودن caper sal
جز ماده [لمورمادی) تمیباید :ماع (آموررتاذی) درجقیفت:
آن اب شوری ابنت که نشننگی آشامند را بیشتر:
میکند و هرگز آو را سپراب نمیگردان
پانبا زج فقط یه وسیلهی Lio Gg is آنتت کی نک ان
ها رمی برگرواند. انم هرز پیتبازی واقعت ار تخواهة یافت: لو
آن قدر پی سراب له له میزند تا در دل بیابان. جان دهد.
مرت و تحت عسي في یه هم دللل است اک
الك ويل أ Sanyo مسا نمی و مد هس یام
عرضه داشتم: با وجود جهلی که دارم. خواستار آنچه که
انق مرا برطرف میسازد هستم! خداوند شما را حفظ کند و
پیروز گرداند و بر کسانی که همچون من هستند. یاریتان دهد!
سکنان:شما را سنگ خاوه بشنود: نرم منشود و سر فقال
میآید ولکن «لا حول و لا قوه الا بالله».
صفحه 143:
مود: alll eis gl Lady راتكه موریه فوضا
Ere iL as
شما حق را يارى كرديد و كلمات خدا را days uD,
شنيديد و او را اطاعت نموديد و به أنجه خدا فرمانتان داده
عمل نموديد. خداوند خواسته است كه مرا طريقى براكر
رساندن رسالتش به شما قرار دهد. و من خود را از بندگان
پاکی که خدا را بندگی کردند و کلمات او را تصدیق نمودند برتر
نمیبینم. خداوند همگیتان را توقیق دهد و پاداش نکو عنایت
قرمايد!».
* حجت خدا وختم نبوت
عبد صالح(] دربارهی ختم نیقت و ارتباط آن با حجت خدا
فرمود: «هیج وصیای از اوصیای حضرت محمدل] وجود ندارد
مگر این که به اين مهر ممهور شده است.البته ممکن است
که وصی, تمام اوقات در مبان مردم ظاهر نباشد؛ ولي بسیاری
از کسانی که خدا حجابها را از جلوی دیدهی آنها برداشته, او
را میبینند و به اين ترتیب حجت الهی را میشناسند».
* خدايا! تو أن جنان هستى كه دوست میدارم
بوشيده نيست كه خداوند همان گونه است که خود
میپسندد. ولی در مضمون برخی دعاهای ائمهی طاهرین] این
مقطع آمده است كه «الهى اتت كما احب» (خنايا! توان جتائى كه دوست
مرارم). اين به جه معنا است؟
onl موضوع را از ایشان[] پرسیدم و گفتم: خدای سبحان
همان گونه است که خودش دوست میدارد و بنده از او
من خواهد آن كوته باشد كه خودش (خداونة) مى يسندد؟ يشر
معتای «الهی انت کما آحب فاجعلنی کما تحب» (خدایا! تو آن
چنانی که دوست میدارم؛ پس مرا آن گونه که دوست
میداری: قرار ده) که از ائمهی طاهرینزوارد شده چیست؟
فرمود: «سخن آنان میتی بر «ات کم احب» (ترن چیه دیست
«ارم) یعنی آنچه که از شما میدانم همان گونه است که دوست.
صفحه 144:
3 وهر آنجه از شم لهي col, putas ات
* أغاز سال از ديد خداوقد
دربارهی آغاز سال از نظر خداوند از عبد صالح] برسيدم و كفتم:
آيا از نظر خداى متعالء سال. از شب قدر آغاز میشود؟
در پاسخ فرمود: «آری, آغاز سال در ماه رمضان است. ذر شب
قدر مقدرات صورت گرفته از سال گذشته, بایان مییاید و ار شب
ad مقدارت جدید أغاز مى شود».
گفتم؛ یا وجود خوف و ترس در اين ماه کریم به همین دلیل
Silk sails gay Mag ری وتیل es
که ود را و تاريگی و کوتاهنهای دانمياش را مينشنانند. چگونه
کرت 1۶ قیل مب فد زگیی تیدم که مروزظ ره رید دی نز
كذشته بود ولى أن را براى شما تعريف میکنم: گروهی از ملاکه را
ديدم. من مىخواستم به انجام كارى بيردازم. از ملائكه خواستم
برخي سبزفات مربوط به انجام أن كار را رايم قراهم أوريد. ني
انجام دادند ولی اعتراضکنان گفتند چرا خودت را در معرض انجام
این کار قرار میدهی؟ خداوند تو را محاسیه نمیکند و
اهی تست که بخواهی أن بای کزفانی. خفاصه لین که می ol
زا به سرانجام زشاندم ولی انجام آن با تحدل شعتی: و دنشواری
عمراه بود یمن لز بیان کان در حالی که aps Sos Sar ly Lal
فرشتگانی که انجام ندادن کار را از من خواسته بودند. گفتم: خداوند.
مى قرمايد: لاغاف و لاصلى و لكن تنجس و تولى (ند ترسيد ونه تماز خوائد ول يليد
كنت وبركشت). آيا از من مىخواهيد خائف (ترسان) نباشم؟
مليف سد يرسق اسسيغز قوسن اورسفي
در جلد سوم کتاب «جوابهای روشنگره باسخى از عبد ale
خواندم در این مورد از أو سؤال كردم وكفتم: در يكن از باسعها
lous of Saal stats له مکوشد ۶ خولهان شتاوت
يرخى حقايق اسث. بايد سوردى نور را «70> مرتبه بخواند و نیز
برخی آبت دیگر را فرانت کند. چیزی که مر Je Gh oad ol
صفحه 145:
7۳ 7 9
ونوا ابيع سوام سنا مرطس او
Bal, SL رو oul bat کر را انجام نمیدهی؟!
حجت است مگر آنچه که به آن عمل شود. دنیا سراسر جهل و
ناآگاهی است مگر آنجا که کانون علم است؛ و علم همگی حجت.
است مگر آنچه به آن عمل گردد؛ و اعمال همکی ریا و برای نمایش
Seagal a Cal إل زود اخلاضن بانضذة و أخلاض قم دن تعر
خطرى بزرك فرار دارد تا آنجا كه انسان بتكرد كه بابآن كارش
ee
* دیدن معصوم در خواب با غر از ویژگیهای معروف او
از عبد صالون در خصوص دیدن معصوم در بای صادقهپرسیدم
و گفتم:آيا ممکن است معصوم به صورتی غیر از شکل و شمایلی
ae tes yee ese oe
به شکلی غیر از ویژگیهای مشهور او ببینم؟
فرمود: «آری میشود. در برخی رژیاها, شکل و شمایل معتی
ee a a بر
اسم نیز گاهی در رویا داخل میشود؛ مثلاً شما در خواب کسی را
میبینی که ارتباطی با رویاق دیده شده: تدازد. دز حقیقت منظورء
خود اين شخص نبست بلکه چه بسا منظور فقط نام او باشد. گویی
ua ian ees tenes اه
الاك 1 oe
صفحه 146:
ایستگاه چهارم: مسایل
مربوطه به مناظرهها و گفت و گوها
Jal بیت(] به موضوع تربیت برخی از شیعیان خود برای
مناظره و احتجاج با مخالفین. اهمیت زیادی قایل بودهاند. از
جملهی ام میتوان به هشام بن حکم. مومن الطاق و
بسیاری ديكر اشاره نمود.
هر كس اين نصايح وارد شده در سخنان عبد صالح] خطاب
به انصارش را مطالعه کند.آن را آشکارا یک روش و تهج Sal
مییابد؛ میتوان به مواردی چون آمادهسازی اقراد مومن از
چنبههای مختلف که از آن جمله eR! Slee « oles
آنچه که به جنبههای معرفتی و شناختی مرتبط است و بزآنیه
که به بیان دلیل حجت بر دیگران مربوط میشود و نطایر
آشاره کرد.
در اين بخش آن قسمت از سخنان عبد صالح] که مربوط به
این موضوع است را ارایه مینمایم.
* برخى توصيه هاى ايشمان درباردى مناظردها
سيد احمد الحسن!]) میفرماید: «در مورد مناظرهها یا
گفت و گوهایی که با مخالفین دارید. توصیه و خواهش میکنم
که آنها را رد نکنید زیرا ما از اين طریق میتوانيم دعوت خود
را به كوش افراد بيشترى برسانيم. از شما تقاضا دارم که با
مردم وبا ميهسانانتان با خُلق نیکو رفتار کنید به ویژه با کسانی
صفحه 147:
که به سراغ شما میآیند و با ملق و خوی خوش با شما سخن
میگویند حتی اگر وهایی باشند. شما نمیدانید «شادخدوند پس زان
ار تزهپدیدود» * شما آگاه تیستید بر این که خداوند بر چه
کسی هدایت نوشته و بر چه کسی گمراهی!
همجنين از شما we ily مناطردها را نظم و تیب
دهید (به صورت سازمانیاقته) و از قبل خود را برای آن آماده
تمایید. موضوعات مورد بحث:را مشخص و معین کنید؛ سپ
برای پرداختن به آنهء به طور کامل آماده شوید. منایعتان و
احادیثی که به آنها احتیاج پیدا خواهید کرد را به همراه مصادر
آنها آماده سازید».
درياردى اولين مناظردهايى كه بين انضار امام مهدى) و.
وهابیها صورت گرفت برسيدم. ایشان؟ فرمود: «بهتر Ol
است که تخستین مناظرهها دربارهی جانشینی خدا بر زمین
باشد و به اين شیوه قانون شناخت حجت را پیش بکشید. در
این خصوص, دو دلیل وجود دارد:
دلیل اول که عقلی است میگوید: خداوند سبحان. حکیم
مطلق است و کاری مخالف حکمت انجام نمیدهد؛ لذا او باید
اعلم را مشخص نموده و به تبعیت از او راهنمایی تماید. برای
توضیح بیشتر, مثال کشتی با کارگاه را يباوريدة.
دلیل دیگر. آیات مرتبط با خلیفهی اول است.
قبل از شروع مناظره باید وقتی در اختیار شما بگذارند تا
دعوت را ولو به طور اختصار تشریح کنید.باید بر وصیت رسول
خدانا متمركز شويد با اين دليل كه وصى حتماً بايد مستند به
قرآن باشد... (با) أيه (به آن استناد bay PaaS اینها ستیاند نه
شيعه و روايات مندرج در كتابهاى شيعه رأ نمىيذيرند. ولى
اگر وصیت, روایت واحدهای باشد که ثابت میکند حضرت
*- لعل الله يحدث بعد ذلك آمرا
*- بهقانون شناخت حجت مراجعه کنید. در آنجامثلهای کشتی و کارگاه
را خواهیدیافت.
?= سخن خداى منعال که میفرماید: «قب لالتخا
لول لین افیف حفا خی فتقين» (ه که کی از شا رمک رسد و ما بر
i و شک دبای فاد و خوش ال ری تا وصيت كد واين شايستدي
مكرك اسن (بقره: 10180
صفحه 148:
محمد رسول خداا ات قبآن مخا 7 قبول
Ue ی بر I
of و sills Calley aa iS ils ss iiss
fis ig Sea es al
در ادامه به شما چنین میگویند: آن عده در حالی از نزد
فظرت یرون آمانه که Egos ie asl 4 Geely
کرده نود جل : مشترکین زا بیرون رائیده از کلب اهل seats
متن را استخراج کنید و خواهید دید که حضرت قبل از روت
va) 3 ع1 مح AS Gl lle gigs RAS cases ise
آنها فقط دو مورد را برمیشمارند. sole در مورد سومی
میگوید: آن را فراموش کردهام؛ و آن, ولایت علی[] و
جانشیلی او پس از رسول عدااست. آن عده وقتی از
نهشتهای: که درب گیرندهی هدایت آنها تا روز قیامت باشو سين
از رد پیاسیرن نها زا به طوز شنفاهن به جیزی که بسن از و
هدایت تقان زاربی وانسطه دوب زگره وصیت فر مود
به هر حال وصیت و همچنین نوشتن و گواه گرفتن بر آن
لازم است تا مبدا حفوق ضانع کردد. وفتی برخی از ها نوشتن
يضمت ريه كردي هناها يمول nS GLE Seals jas
آن را میپذیزفند به تکارت درآورد. لهل بیس ارن وصيت زاكر
علی بن آبیطالب] تا امام صادق0 نقل کردهاند و اين مطلب
* بجر انور: جلد 30 صفحه 530 : صعیح بخاری: جلد 4 صفحه 2
gl also Bet cate olay gl eas po این احول ‘peanut
جبیر از اين عباس (که خد از او راضي باشد) نقل میکند که او گفت: روز
پنجشنت و چه روز بنجشنبداى! سيس أن قدر كريست نا اشى جشمش
سنگریزهها را خی کرد. سپس گفت: در روز پنجشنبه درد بر رسول فاق
a شد و حضرت فرعود ل بود عشج ص سك ل عا عا
تتويه. حاضران اخثلاق و نزاع كرديد در حالى كه thy و دعوا در محضر
rl la eas alg > هذان مى كويد. خضرت فود زا
حرفهای زشت و ناروا! بهتر است. حضرت هنگام مرگش به سه چیز
وصیت نمود: مر از زر رب رون ند اش دید ماه ناش منم
[راوی میگوید) سومی رأ فراموس كردم».
صفحه 149:
در کتب شيعه. با سيد درج شیو اسر ر a
بياندازید. اگر دستتان از ادله خالی است, به سراغ آنها نروب
بر همه چیز اطلاع ابید و روایات و متابع آنها را آماده داشته
باشید بر روايات اهل سنت اطلاع بيدا كنيد. خصوصاً با توجه به
أين كه جه بسا شما عمر كذشتهتان را در مباحثى كه سودى به
دنبال تداشته (لاتغنى ولاتسمن) تباه کردهاید. اکنون با مراجعه به
روایات و ادلّه موجود در کتابهای ستّی و شیعه, جبران مافات
تقاضا دارم که هر شرکت کننده در مناظره با اهل ستّت.
آگاهی لازم را داشته باشد و از کتابهایشان و محتوای آنها مطلع
باشد. هميشه در مناظرهها توجه داشته باشید که رقیب سعی
میکند اگر در یک موضوع گیر افتاد, فزارکند؛ بس شما در هر
نکتهای درنگ کنید تا اين كه أن را كاملاً روشن تمایید , و اگر
خواست که به مطلب دیگری برود. در مقابل همه به او به
صراحت بيان كنيد كه اين نكته به نفع ما و حجت بر وی تمام
aloes Wy alas anya lal 9a 8 eal ob
ما ملزمش کردیم و بر آن احتجاج نمودیم. آزاد نمیکند
در مناظره تباید هدفتان فقط پیروزی باشد؛ بلكه بايد يه
دنبال بیان نمودن حق براى مردم باشید. بر این اساس به
بهترین روش: ساز و کاری برای تبیین حق و حقیقت به مردم
پیدا کنید. وضعیت کسانی که موضوعات را برای آنها مطرح
مینمایید. مراعات کنید. اگر از اهل ستّت باشند. طرح مسایل.
به گونهای 1 خیاهد بود زرا alate’ a يكال آنها یه آنچم در
کنب شیعی آمدج ملزم تجنباشند:هرسوالیزهم زاشته ید
من در خدمتتان هستم.
ool gospel مناظرهها با آنها مرتب بر ارائهی مثال ذر
تقض اشکال بر دلیل مطرح شده. متمرکز شوید یعنی مثلا به
آنها میگویی این دلیلی از کتابهای خودتان cal تشن
*- رجوع نمیید به: غیت طوسی: صفحه 150 و 111 * مختصر بصائر
الدرجات: صفحه 159 ؛ بجار النور: جلد 36 صفحه 261.
صفحه 150:
و
لكر د ولاعت علن بن aS Ce ol چه
علور على راضى شد كه زهرا مضروب شود و پهاویش بشکند؟
شما در اینجا درنگ و تامل کن, حال آنها چه کردند؟
اولاًآتها دلیل شما را به وسیلهی دلیلی دیگر نقض ننمودند.
ينابراين دليل شما ثابت شد و آنها, خود در آغاز کار به آن اقرار
نمودهاند زیرا به سراخ اشکال گرفتن رفتتد نه این که بخواهند
ol را با یک دلیل مخالف نقض wal dl Sl anes
میداشتند آن را ارائه مینمودند و از آنجا که دلیلی
ssl dla: otis AD arable (cles, Sly leds galt
نمووهاند اکنون آنها در مرحلهی رقع شبهات از دلیل به وسیلهی
طرح اشکالات قرار دارند
در اينجا تامل كنبا اين كار شما آنها را يه شدت در تنگا
قرار مىدهى؛ زيرا طرح اشكال از جانب أنها يه معناى اقرار يه
دلیل میباشد و حکایت از آن دارد که ایشان دلیلی برای تقض
و رد آن ندارند. همچنین گویای آن است که آنها در مرحلهی
واضحسازی دلیل و رفع شبهات از آن به سر میبرند
مطلب دوم همان چیزی است که بیشتر شما را به آن آگاه
نمودم و آن رد اشکال به وسیلهی مثال است؛ زيرا اکثر مردم
مثال را میفهمند و مثال به درک آنها تزدیکتر است؛ چرا که
مقایسه. کار را بر آنان آسان مینماید. این اشکال به وسیلهی
این مثال رد میشود: سمیه مادر عمار است؛
أكر oa اشکال بر علی] وارد باشد. بر رسول خدا نیز وارد
است. همان طور که معلوم و معروف است سمیه کشته شد و
اين كه او از اهل بهشت است نيز روشن و شناخته شده است.
و پيامبر خدان بهشت را برای او شهادت داده است". در نظر
رسول خدال بین همسرش, دخترش و هر زن مسلمان دیگری
تفاوتی وجود ندارد: زیرا وی پدر امت است و همگی برای آو
* که پیمبر خدا فرمود: اي اد تن اسر شكياياشيد موعد ثم بهنت الست ».
بحار الانوار: جلد 18 صفحه 210 : کنز العمال: جلد 11 صفحه 728
صفحه 151:
pu وما در محر عبدرصاا قوم value
این صورت است که این افراد. بندگانی هستند که به امر خدا
عمل میکنند و همچون مردمان عادی نیستند که بخواهند برای
RES ge خودشان
مثال دیگر: آسیه. همسر فرعون, آیا جزو بهترین زنان
نیست؟" چرا موسی[؛ قرعون و لشکریانش را رها کرد تا آسیه
را شکنجه کنند و ...- تا انتها.
مهم این است که به صورت عمومی مسئله بیان شده است.
و هميشه کسی که ججت بر او ثابت میشود و چوابی ندارد
تلاش میکند که با اشکال بر دلیل, توقف کند و راه فرار saul
دیدم یکی از آنها مثالی میآورد و م ىكفت: أكر خورشيد
محمد است* پس ابراهیم چگوته میگوید فروشوندگان را
دوست ندارد؟! یعنی آیا وی محمدل را دوست ندارد؟!
این زشتترین چیزی است که تا کنون شنیدهام اين قرد
آقورشید:را به همین خورشيد نظاهری تفسیر میکند..اگر همین
سوال را از خودش بپرسند و بگوبند با توجه به اين تفسیری که
شما ارائه مىكنى, جكونه ابراهيم] میگوید خورشید را دوست
تاد اه خورشيد جيست و خورشيد جه بدى دارد كه ابراهيم0]
از آن بیزار است؛ اگر سوال را از خودش میپرسید به خود
پاسخ میداد که وی خورشيد را به اعنبار اين که رت مطلق و
٠ * بيأمبرا] قرصود: «سرور زناى يعضت جهار تن هستتد! مريه دخثر عمران, فاطمه دختر مده
خديجه دخ anal aS sens any ps pa جلد 2 صفحه 77.
“م سول از ریات ear Jal خورشید به پامرخداع ah joa
است. از جمله این روایت: اویصیر من لويد از tales درباری این
سهن خدا « وششیزشخاقا > (سند تبرش ن) سؤال كردم. حضرث
قرمود: خرشیدسل ات که داب سند أن ری مد نان را وشن ماه ات
عرض کردم؛ < WU # لوسوكه دنه جين رماو يرايد). حضرت فرمود
he i joe) cat oh 24 صفحه 70)
أل ابن عباس تقل شده که pegs Leal میدب شش ند ست و
mye Se يان شده اب هت جوید ۳ (بحا لور جلد 24
صفحه 76(
صفحه 152:
و
بي سوت ند روپ بگوید. میگوید: «هذارى» لت بر كرش
Po بنابراين جيزى كه ابراهيم] دوست ندارد آنجه كه به آن
آشاره شده نیست نلکد متظور (خورشیدی اشت ey US
مطلق دز نظر گرفته شفه است:
a> Gly آنها را کوز کرده است: با حدی که :ریز تععل
تمیکنند و به مواردی اشکال میگیرند که آگر همان را از
خودشان بپرسند. پاسخ روشن خواهد بود.
در ضمن در مناظرات هدفتان ققط معطوف به سئیها
تباشد بلکه به شیعیان نیز توجه نمایید؛ زیرا بسیاری از شیعیان,
مناظره را کوش قرا خواهند داد. از شما تقاضا دارم که با
حداکثر آمادگی در مناظره حاضر شوید. ابتدا قانون و قاعدهی
شناخت حجت را ات كلد وها زا )د أن مارم ماد سپس
به سراغ وصیت بروید و بیان کنید که وصیت به حكم قرآن:
لازم و ضروری است و چیزی غیر از اين وجود تدارد و این
وصیت را اهل بیت0 از پدرشان رسول حدا نقل نمودهاند».
* اندرز ايشان]] در خصوص توشتن بعقى مباحث
قصالم فرموده با تما لق SGD SN ano
فتكي بر نوشن رذازند, فرصت مكل كد براق يارق دين غنقاد
چند کتاب با مبحث ضروزی را بة رشتهی تخریر درآوزند؟"
اول, کتاب منکرین جانشینان خدا بر زمینش, از زمان آدمع تا
امی که خدا زمین و آنچه یز آن است را به میراث میبرد.
ضرورتی ندارد که عنوان کتاب همین باشد ولی این. میتواند
تيرق از عنصن لديا مناحت را انا ose کت که
به نوشتن اقدام میکند, عنوان مناسي .را اتتغاب میلماید. این.
کتاب میتواند به فسایل زیر پردازد:
- روز اول: Deal جانشین خدا بر زمینش بود:
اعتراض کننذگان توب كفت وفن انکلرکننده دوه من ده بسن
وا
> مورف گذرا بر یجبزان زستادكات الهف :5 dal
صفحه 153:
شالع اجاج انيار 26
برای ما بازگو نموده است و نیز | ره یه یکسان ليان
روش آنها در انکار حق و مقابله با آن و نیز دلیل آوردن بر
باطل, یکی بودن اهداف و مضمون!
اکفریت وبعت و کفاو در این
جرا مبكران:هدواره در أكثريتأند؟ مشكل فزجالشین:
قيهن نملف لحب عادر مردم؟ .نشکا Samay eine
آگر سیب شکست در امتحان نخست را دریابی میتوانی به
سوال پاسخ دهی. بروز و ظهور «من» مخلوق به صورت
أشكاراء مجازات در پیدارد, یعنی هر چه هلو زر روبازوب با
پروردگارش «من» را در نهان به کار میگیرد. اکنون أن را به
صورت رویارو با جانشین خدا و با گفتن «من از او برترم»
مایان میسازد اورجرات نداشته است که در DGS sighs Gulp
جنس چیزی رز بر زان بان ليكن در هر لحطه وقتى به فس
نگاه میکند. آن سخن رابه زبان میآورد
0 کسانی هستند که حتی تمیتوانند دستهای خود را
تيندب متت أنها را كور ساخته است. نمام هق و عم ايشان:
متوجه به نفسشان است و آنچه به آن مربوط میشود؛ و
همجنين اجتناب از هر جه كه با نفسشاتء در ظاهر سر
تاسازگاری دارد. اکنون آن کسی که آنها را آفریده است:در
لیفهاش متجلی کشته نا بة این ترتیب بر فمگان:
تفسهای خبیثشان از انکار خداوند سبحان و فضل او پنهان
اف کرده استه آشنکار گزود. 5
وضعیت را در یک مثال مادی برایت روشن میکنم: حال آنها
مان کسی است که بر نقس خود تمركز مود و در يرايز
بروردكارش قرار كرفته بدون اين كه حرفى بزند يا (أشكارا)
: «من برتر از كسى هستم كه مرا خلق نموده!» يأ بكويد:
«نفس من مهمتر از کسی است که مرا آفریده است!»؛ اما
حال و نظرش كه متمركز بر نفس خويش شده. كوياى اين
سخن است. اکنون که خداوند او را به شخصی مانند خودش که
صفحه 154:
در ظاهر یک انسا! ar asl eh
ون شرم و
دالقه. سخن آميگوید: من از او بهترم|
عنص ده زمارد قم امویکن و افو با تفای نت کی
اقل ستت اک ابید المیت دارد شیومی بح و اشتدلال Gi
روایات است؛ که با استعانت از خداوند متعال و توکل بر او و
اخلاص برای رضای خداوند کریم و سبجان, بايد ید صورت پذبرد.
عللوه بر این ویژگی متمایز دیگی که در شما وجود دارد
این است که شما با نگرش جدید و متفاوتی که با نگاه دیگران
تفاوت دارد به روایات نظر میاقکنيد. به خواست خدا انصار
nil در نقد و بحث اهل باطل با بيشينيان خود تفاوت دارند و
أن _شاء الله عمل شماء مبارک خواهد
گفتم: مولای من چگونه؟ ما را باموز:
قرمود: «عمل کنید! همه چیز را جدید خواهید یافت. آیا بدون
اين که کاری را آغاز کنی, از من دربارهی آن سوال میکنی»:تو
چه میدانی» شاید به سوال کردن نیاز نداشته باشی!».
من اکنون که نگارش مباحث را شروع کردهام. از ایشان در
مورد چیزی سوال نتمودهام+ همان طور که خودشان خبر داده
0
سپس وی[ فرمود: «همچنین کتاب و بحئی مهم درباره
شکستن پهلوی حضرت زهرالا:
+ تحقیق: و بررسی روایات و استدلال یه صحت آنها.
- کاوش در میان روایات سنی و روایات شیعه.
- روایات هجوم به منزل حضرت.
- رواباتی که نشان دهندهی تهدید صادر شده از سوی
ستمگران است.
- تجزیه و تحلیل روایات.
به عتوان مثال میتوانید از روایت خشم حضرت قاطمه] بر
ابوبگر و عمر استفاده کنید و اين که اين دو تقر از
امیرالمومنین0 درخواست نمودند که بر فاطمعل] ورد شوند تا
از او بخواهد بایت کارهایی که انجام دادهاند از ايشان درگذرد و
آنها را ببخشد. اين دو بر قاطمه] وارد شدند و از او
I 9:
ید و تاو at. si
صفحه 155:
بخشش کردند ولی آن چضرت از |
کار نبود. اين دو یابت چه چیزی طلب بخشش کردند؟!
-همچنین دلیل مخفي ماندن محل قبر حضرت فاطمهع
چیست؟؟؟ زیرا وی بر آنها be
اصرار شدید حضرت به این که آنها بر سر جنازهاش حاضر
تشوند, به چه دلیل بود؟؟؟
- همچتین بیان فضایل حضرت از کتب اهل سنت؛ و اگز حتی
فقط همین یک روایت «سیدة نساء العالمین» (سریر زان (Sie
بارحم کفایت میکزد؛ حتى وهابيها نيز بر اين روايت صكة
© استفاه از ژوهشهای تطییقی
es روز le ou را برای ایشان نقل کردم و گفتم: خوابی
كه در أن اشاره شده به اين كه در حال حاضر تبليغ
متحصر به نبوّت خاتم است.
ایشان) فرمود: «خداوند شما را توفیق دهد! کاری که باید در
اینجا انجام بدهید. تطبیق و مقایسه است. مثلاً در مورد ختم
نبوّت کتابهایی توشته شده است. شما بهترین کتابهایی که
آنها دارد را انتخاب کنید. مثلأً مطهری کتابی در اين خصوص
دارد, همچنین طباطبایی و دیگران: ببینید در تفسیر خود چه
گفتهاند و آنها را با آنچه که برای شما بیان داشتهام قیاس کنید.
از پژوهشهای تطبیقی بهره ببرید این رویکرد مهمی در
اسازی مردم است. خداوند شما را توقیق دهدا»
* - به بحار الانوار: جلد 28 ضفحه 303 و نیع فراوان دیگر مراجعه تمایید
و به خصوص خشم حضرث فاطمه بر آن دو نفر و تلاشى كه از سوى أن
و سورت كرفت من توقيد به امن سأيع مراجعه SRI ae aad
4 صفحه 41 ؛ الامامة و السياسة: جلد 1 صفحه 14 و سای موارد
۶ آزموازدی کذابزان ضحه گذاشته شدم: محفد باضر الالبالی در Gite
جامع صفیر: جلد * صفحه 77 چاپ منفحه
صفحه 156:
ایستگاه پنجم
مسایل مربوط به نصایح عمومی و برخی از فرمودههای ایشان
هش ربرست»؛امام هادی0 در زبارت شریقهی جامعه با ین
عبارت. کلام آل محمد و سروران خلق را معرقى م نمايد و
آن را برای پیروان و شیعیان آنها توصیف میکند. در اين باب.
امام رضان عل مى منت رت تعاس شتا و نا ی ی
an Ta ah pai Spa he Spin lee دقیهای مارا را یر وه
عردم بباموزده ك اك مرهم زبياي هاى سنن ما را مىدالستت ane Sint
ما واه ید وم كه عفاي مین ما را جزو ft ae jhe مس [] رد مهم
MS La yl a ge فرایشهای یکی عد صال را یش وى
حمكان قرار دهم در حالى كه همدى سختان یشان یواست بابت كوناهيام» عثر تقصير يه
sg خاى متعال Nar
* چگونهایمان مستقر و ثابت مى كرد
روزي از عبد صالح0 نصيحتى خواستم. گفتم: انسان بر نس
خویش آگاه است؛ صبرم کم است. سینهام زود تنگ میشود و
غصههای فراوان دارم! مرا تصیحتی فرما که سخن شما
مرهمی است بر زخمهایم.
فرمود: « نزن ثفلین. تعداد شما کم تیست. شما یکدیگر
راباری میکنید و به هم مدد م رساتيد اكر از برادراتت
کوناهی سر بزند. از خداوند برای شما و آنهااخلاص و توقیق کار
در راهالهی را مسئلت مینمايم.
حالات انبیء و اوصیاء پیشین و نیز کمی تعداد کسانی که آنها
را پاری رساندند را به یادآور. آنها رآه را برای شما آماده
*- عبون اخبر رضا: جلد 2 صفحه 275.
صفحه 157:
کردند. پاسخ چندین و چند بارهی شما.به کسانی که به خویشتن
lad wie ay i حول اسان وه
ینت آنها مسیر زا برای شما آمادی pl ales ikea 9 Ads
زحمتهای شما کاستند البته با درد و رنج el jaan
كقدم: تلام و درود خدا بر همهی آنها یادا خداوند ما را در
حرکت در متیر هدایت آدها و خدمت به:حچتهایش بر page
توقیق عنایت فرماء
قرمود: «و حجتهای الهی کی به دنبال خدمتکار بودهاند؟».
گفتم: مولای من عذر میخواهم. ندانستم در دعا چه گفتم.
ext سخنم از شما عذرخواهی میکنم. خطا و اشتباه از من
hoes
t390 58 Doli gugas «آنچه از شما خواسته شده gpl است
dined Ghat «sek Gua) > > وجو سارو در بود
هنگامی که انتخاب درست باشد و هنگامی که انسان مومن il
مت تجات باید آنچه انیاء و اوصياء به خاطر أن أمدمانة.
ee
گفتم: چگونه اين موضوع در دل استقرار و ثبات مییابد.آیا
sab هسحت
‘polly Sigil
eas کاه انسان چیژی را میدآند اما به سرعت آن را
فراموس میکند؛ لا تایرگداراش از بین میرود و آدمی
دوباره به اشتباه میافتد.
فرمود: «معرقت واقعی همان حقیقت مخلوق است که نه
seis Oise و نه از بين میرود. اين همان ایمان مستقر
ae,
گفیتم؛ آنا رامن عست قم انسان»:معرفت, و لیمان خود و
حقیقی, مستقر و زوالتاپذیر گرداند؟
قرمود: «زمانی به دست میآید که او خود معرفت باشد؛
کسی که در آنش میسوزد و به آنش تبدیل میشود ولی آگز
شما انجام دادن عملی است که به این نتیجه برساند:
Vol خودش را با تمام آنچه را که خدا به او قرمان داده و هر
چه را که به آن رهنمون شده منطیق کند يه هر كلقن كه هذا
منپسندد آراسته گردد. اهر Gald که مورد رضای خدا ‘Seni
صفحه 158:
ageless 29? 4
2 وت at ی sai a
چ حواست حضرت حق است. عمل کند؛ سپس
پداند که آگر بگوید: مرا شقا بده. به من عطا کن, مرا رزق
برسان. با من چنین و چنان کن, در همهی این دعاهامیگوید
Koa”
یرای وی همین کافی است که در درگاه الهی بایستد و خدا با
فضل و بخششی که بر او روا میدارد. او زا به کار گیرد او باید
به چتین وضعیتی, كاملا قانع و خرسند باشد اگر خداوند سیحان
از زمانی که دنیا را آفرید تا هنگام قرا رسیدن روز قیامت او را
به كار كيرد سپس او را وارد آتش کند. با او به احسان رفتار
كدده اس + مگوله مصسن ناهد وال آن که او هرا ار غرم
به وجود آورد و سيس كرامىام داشت به اين كه ‘aspen
ستگی مرا به كار كبرد تا هر طير كد بخولهد أن را ورتاب: قدو
جه قضل و عتايتى بزرك تر از اين؟! حتى اكر خدا بعد از اين
مرا تا ابد.در جهنم ولرد كتد باز هم ها من به احسان رففار كرده
است؛ زيرا وى در هر جه كه كذشته و در هر جه كه میآید.
محسن است. من پیش از آتش را نسزاوارم: زيرا (بموستة) يد
نقس خود نظر میافکنم.
انسان باید همواره بر درگاه خداوند بایستد و امید داشته
باشد که خدا بر او عنايت كرده و به كارش گیرد. عمل انسان
براى خداء نبايد در مقابل چشمداشت و گرفتن پاداش و اجرت
باشد؛ یعنی وی نباید بها و اجرتی طلب iF فرض کن انسان
بخشنده و بامروتی برأی فردی: خانه, تروت. شغل و هر آنچه
در زندگی به آن نیاز درد را بدون هیچ چشمداشت و درخواست
جبرانی فراهم کرده و اکنون آن فرد. خدمتی ساده برای این
بزرگوار انجام داده است؛ اگر او از اين بزرگمرد. پاداش و
اجرت مطالبه کند آیا او را انسان تیکی به شمار میآوری؟!
همین قضیه در مورد خدا چگوته خواهد بود؟! اگر خداوند
سبحان شما را به کاری گمارد. به شما ارجمندی عطا فرموده
و كار شما پرای gl شراقتی برای خودتان بوده و خبری خواهد
بود که به خودتان رسیده است؛ پس چگونه در مقابل آن
صفحه 159:
خواستار باداش و pha rghs segalaljy م ور
* درمان قساوت قلب
به عید صالح0 گفتم: «گاهی اوقات ما به رکود و خمودی
دچار میشویم, بعنی کم تحرگی تاگهانی! نمیداتم این وضعیت
ننيجه كوتاهى ماست .كه قطعا جنين كوتاهى وجود دارد يا 3
موضوع به دست خدا است و او است كه اسباب و عوامل أن
تراهم میور ابن بك موضوع. موضوة ديكر أبن أت كم
گاهی اوعات انسان در دلتش احساس فساوت و بیمیلی
ol) MLSs علاجى Seu
١ فردوة #دهوت لاست عدا البح ونوز عدا مايق
Gal مؤمن. به او عظا میفرماند.
قلب با ذکر خدا و ذکر اولیای الهن ترم میشود؛ لذا هرگاه
قلبها دار قساوت شد با دک خدا بز آن غلیهکنید به فرائت
قرآن بیردازید و هر مقدار که میتوانید دعابخوانید. در سیرهی
او ای ی کب ور
رت ار رین رید oD یشرت ای کت oth
برتیجی کند) آسوره مبارکه القصص al 81(
یکی از براداران. مشکلاتی چند را خدمت ایشان مطرح
نمود.آیشان0 در تصیحتش قرمود: « ...- آيا كمان مىكتيد
مشغلهی من. فقط شما هستید؛ بیشتر مردم در حالی از بين
خواهند رفت که بر گمراهیاند و وارد جهنم میشوند و حال آن
که هر یک از شما مشغول به خویشتن خویش است. هر یک از
cil ald lass سر میدهد؟!
سخنوری بسیار, از شما نمیخواهم, اندکی Jat از شما
خواستارم.
اعمال شما پز ما عزضه میشود و در آن: هز کس قریاد
مییرنهعها مراب نفس خود مجاهده تمىكنيد؟] يا آز خداء ا
محمدل. از على0 و از آل محمد] شرم تمىكنيد؟! همه؛ همه,
به خدا چیزی که در پیش رو است, كودك را بير صىكنذة آنا
کمک میکنی!؟؟ من به شما میگویم از بين رفتن اکثر مردم!!
صفحه 160:
شما از مركي ی
= ی وت set ae سر
91 أن كه فراد مى زنيد «من من صن»!».
وقتى اين برادر خواست كه توجيهى براى وضعيت خودش
بیاورد. ایشان0 فرمود: «بسیار خوب. با آنچه ملانکه نقل
سپس قرمود: «نصیحت من به شماء سخن خداوندمتعال
است که میفرماید: «تل لا جهن ریدون AM BIE
ولا فساًا وَالعاقبَة للمُتّقينَ»' (اين سراى اخرت را لزان كسائى قرار داديم كه در زعين له
غواهان برئرى جوس مستت ونه خوافان فسا و سراتجام نيك ازان برهيزكاران انت). د coll
یه بباندیشید و تدبر کنید. آن را پاس بدارید و از پیروی هواق
نفسانیتان و پیروزی دادن خودتان بر حق, اجتناب ورزید.
اگر میخواهید در عمل. واقعا از یاران حق بانشید به این آیه
.عمل كنيد و كرنه «يستبدل الله بكم قوماً غيركم ثم لايكوتوا امثالكم» (خداوند
losing shea inh gd eh a ینید و شما میداند
که آنها در تزدیکی شما هستند و زمانشان نیز فرا رسیده
است. تقوای الهی پيشه کنید. تفس و هوایتان را بکشید و
پروردگارتان را نصرت دهید.
تلك pe cl lin 5 jG اغرت رازن sea le A
تفرموده است تصیبی از سرای آخرت, نفزموده:وی:را نصییی
از سرای آخرت ميدهيم.بلکه فرموده است؛ ان سینت ره
؛ یعنی سرای آخرت با همهي آنچه که در آن است را به
نها میدهد.یعنی آنهاپادشاهان آخرتاند.انها همان آل محمد
1و شیعیان خاصشان هستند. عمل کنبد تا جزو آنها باشید. در
غير اين صورت نمیخواهم به چهرهی شما نظر بیاندازم. آن هم
در حالی که از هوای نقستان بیروی میکنید!
در آخر آیه خداوند فرموده است: ولا (وفرجمازان
پرهیزکران است). پرهیزگاران, آل محمدل] هستند. امام صادق] خطاب
*-قصص: 83
صفحه 161:
به کسی که آبه«واخقلة فين اطبا “ضارع (جتامة لان “ردن م1
قرانت م ى كرد قرهود: جيز عقيس راطب لرددالد. در اسل» أيه اين كوه لست بع
«واجعل لنا العتقين امامً»” (وبراى مااماس ازمتفين فراربدم. جه كارهابى ست
كه انسان با انجام دادنشان مىتواند جزو اينها شود؟
لا يُريدونَ علا فى الأرض ولا فسادًا (أكسائى كك در زمين خوامان هيح برنرى جوس و
Leads UT dace’ gated نه خواهان برتری جویی هستید و نه خواهان
فساده آيا معناى اين را مىدانى؟ معنايش اين است كه حتى از
خيالت نكذرد كه تو از احدى بهتر هستى. و خودت را از کسی
برتر تداني! |
ل يريدون علواً وا فساداً.... خوامان مح برترى جوين وفسادى نيستده نه اين كه ل
يعملون القساد» (فساد نركتد) د رآيات ديكر, خدای متعال میفرماید:
«ؤلا مسوأ فى الأرضٍ بعد إضلاجها»” (درزمين ان كاد به سلاج امده لست فساد
بتید). ولی در اين آيه فساد نم ىكنند نيامده است, يلكه كفته
شده قساد نمىخواهند؛ یعنی فساد به ذهن آنها خطور نمیکند
و از خاطر آنها تمیگذرد. شما كجاى اين ماجرا قرار داريد؟؟؟
تقوای الهی يبشه كنيد.. و به اصلاح نفس خويش مشغول
شنوید. هر کدام از شما خودش را بهترین مردم ميداند و خود
را از همه یا برخی از انصار برتر میداند؟!
این اندرز من به شماست. و به خاطر درشتیام با شما عذر
میخواهم»:
* نصیحتی در زمینی هدایت مردم
میفرماید: «با هر چه ميتوانید وارد میدان شوید چرا که اين
میدان, عرصهی مبارزه با اپلیس است. او میخواهد تعداد هر
جه بيشترى رأ به جهنم ببرد ... مردم بعد از مرگ, دنیا را به
اندازهی یک ساعت خواهند دید که گویی چیزی از آن ندانسته و
*- فرفان: 74
2- مراجعه كنيد به؛ نفسير قمى: جلد 1 صفحه 10 ؛ بحار الانوار: جلد 24
صفحه 133 و 134
*- اعراف: 56
صفحه 162:
| تب
اك اند کواهد دای فواتل بر گمزاسسازی هگن مه
eet زا جاقفیت بختند..
شکست او در به تعویق انداختن برخورد آخر و تحقق یافتن
Gs gall aoa Aa ass Wesel aes,
باعت نمیشود از هدف خود منصرف شود. مادامی که به آن
هدف وعده داده شده است که همان گمراه نمودن مردم
میباشد پیروزی شما. در هدایت یافتن مردم است. هدایت آنها,
ونه فقط اقامهی حجت بر ایشان. هر آنچه در توان دارید برای
هدايت كردن مردم به کار گیرید. فقط به شما توصیه میکنم
که با هر چه میتوانید با بلیس جهاد کنید. او و لشکریان جن و
انسش را خوار و ذلیل گردانید».
من دربارهی دردتاکترین ضربهای که بر ابلیس لعنت الله
وارد مىشود از ايشان سؤال كردم. وىنا قرمود: «آیا در حدیت
و خبر نخواندهای که هرگاه فرزند آدم سجده کند. روی ابلیس
سیاه میشود؟!*
رفیایی را که چندی پیش دیدهام برایت تعریف میکنم. تا شاید
این قضیه را برای شما روشنتر سازد: ارتش بزرگی را دیدم
که آن را فرماندهی میکردم. زد و خوردهای بزرگی واقع شد.
از ارتش انصار چند نفر شهید شدند و ارواح ایشان با
صورتهاپی بسیار زیبا به بالا برده میشدند. پیامبران در
فرفازهی آسمان ایستانی نید وبا خوشتحالی بسیار از تا
استقبال میکردند. از جملهی پیامبران حضرت ابراهیم(] بود که
* - قائمی0] که در مسجد کوفه ابلیس را پیش ميآورد و گردن میزند را
افراد اند شماری باری میدهن. این موضوع را آل محمد( در روایات
قرآوای بان قرمودهاند: و ابن که نها همچون سرمه در جشم و تمي در
غذا كميان و بشبار تادر م راشند. در كثابهاى (السمانى) سايق نيز أمدة
أست: مثلا ثر كناب مقدسر أمده أست: +14 - rapa aan aS lpg
شر
دعوثاند ليكن انتحاب شدكان همان اقراد اندىاند» (مجمع الكنائش
الشرقى: صفحه 97).
<< مراجعه تایب کاقی:جلد 3 ante 264 | خصال صدوق: صفحه
616
صفحه 163:
يسار شادمان يود 14 سرد وي 0 آدماببا
بر گم
منيت و دنيا و هوى و شیطان پیروز شوند. رفیا تمام شد.
آنچه مایلم شما درک کنی اين است که پیروی از حجت الهی
به میزان دقت آن, چهرهی ابلیس را سیاه میگرداند. همان
سجده کردنی که ابلیس آن را قبول نکرد. روی او را سیاه
میکند ابلیس از سجده بر جانشین خدا سر باز زد و وعده داد
که مردم را گمراه ساخته و به سربیچی کردن از سجود بر
جانشین خدا وامیدارد. بنایراین چه چیژی بیشتر از نقض هدف
وغای که بد فلي كن آفنت: رویش را شیاه می گرداند؛
پس موضوع همان است که در بتدا به شما گفتم براي
هدایت مردم. بکوشید؛ کاری کنید كه آنها هم مانند فرشتگان
سجده کنتد.ابلیس را که از آنها میخواهد در رد سجده بر
خلیفهی الهی از او پیروی کنند به خواری بکشانید».
من از ایشان[ تقاضا کردم که در دعا بخواهد خداوند ما را در
زمرهی کسانی قرار دهد که بر جانشین او بر زمين سجده
كزاردواند. ايشان] قرمود: «بروردكار. همدى ما را جزو
سجدهگزاران بر اولين سجده کننده و اولین عبادت کننده و
اولین مسلمان قرار دهد و هنگامي که در صحرای محشر
زبانها لال میشود. ما را گویا قرار دهدا».
* بخشى از كلام ايشان كه انتخاب عنوان برای آن دشوار است
شاید اين كه به امام خودت و به حجت خذا بر خلقش بكوبى
«سرورم و مولای من» كمترين حق از حقوق اقندا به ایشان
-ارواح ما قدایشان. باشد. اين که انسان به هنگام سجن گفتن
با امامش مراقب خود باشد, موضوعی است به غایت مهم.
شاید اين فهم کوتاه همیشگی من باشد ولی قطعاً چنین چیزی
بايد از دل و روح انسان متبعث شود نه اين كه در ظاهر به
عادت كند در حالى كه كه موافق باطن او-كه جز خدا و
حجتهاى او از آنَ آكاهى ندارند تباشد. خداوندا به حق حضرت
فاطمه(] مارا بخش!
صفحه 164:
وقتی یکی نفر 3 اتف یی
etic و
ماس دا ai ules pus Uo ca
اهوم تا چیری برای مشمگران ب کلم تاه ob کف من
همانند یکی از خودتان صحبت کنی. حتی من خود را کمترین
شما به شمار میآورم. قرا دوشت خود ذز نظر پگیر و این
افتخاری است برای من که انصار مرا به عنوان دوست خود
قبول کنند»:
پس از آن تصیحتی از ايشان خواستار شدم. و0 فرمود:
«راه و رسم اسلام صحیح را به مردم بشناسانید. هیچ وسیلهای
کهباآن تاد کاری از پیش مرن را أن ذسنت نذهید. جرا که
فرج شما در آن است. آبلیس لعنت آلله وقتی دانست که پایان
کارش در روز معلوم است و وقتی فهمید که روز معلوم دارای
بنایی است که حتما باید کامل شود تا این روز فرا برسد. از
همان روز اولی که در آن از دایرهی بندگی آلهی خروج کرد:
دست به كار شد تا اين يناء سامان نيايد.
آيا سخن خداوند را تشتيدهاى كه قرمود:
i pl 8 dls es pg
یش دز پس وا جب وازراست مر اها تلم ويشتريتان را اسياس خواض يالت]. أن
دشمن شما از هيج تلاشى برای گمراه ساختن مردم فروگذار
see ay Se Ss ما ba al لها كوا وري
آيا نشنیدهای اين سخن ابلیس لعنت الله را که میگوید برای
به بیراهه کشاندن مردم. از همه سو میآید اگر از روبهروبياید
و کاری از پیش نبرد. عقبنشنی: Gi ceil ary (Sisal
میدان جنگ تن تمیدهد بلکه بار دیگر از پشت سر حمله
ميکند و آگز باز هم نتوانست گمراه کند. عقب تمینشینة و
معزکه را ترک تمیکند بلکه از سمت راست پیش میآید
دشمن شما نيز همين سان است. هر جند او بر باطل است و
Bia پاطل را به سینه:میزندتولی با خشوبت و تندخویین تبرد
میکند تا مردم را گمراه تماید و آنها را از سیر به سوی خدا باز
«ثمٌ انهم من ني
- اعراف: 17.
صفحه 165:
دارد؛ زرا میداند اب كاب ماع لایور a be a)
ما دارو 2
عرض کردم: آیا وضعیت شما و کسانی که با شما هستنذ
تیکو است؟
قرمود: «الحمد لله على كل حال (شكر خدادر هن حال). تمامى خير
همراه من است که همان خدای سبحان و متعال میباشد. از او
مسئلت دارم که همراهش باشم همان طور که او همراه من
است نا احسانش را با شك ركزارى باسح كويم و از زین کران
اشم».
كفتم: أى نور ديدهام, با اين كه وقت شما را مىكيرم. آيا
میتوانم دربارهی وضعیت خودم سؤال کنم؟
قرمود: «من خدمتگزارم ولی دوست دارم بگویم:
امیرالمومنین علی(] کسی که بندهی صالح] او را با aad gil
مورد خطاب قرار داده: ed fan dd jee Sheng tng fe
میاه زست دای »۲۳ آگر علی alas pile aS باد. از رسول
خدان در مورد عاقبت کارش و اين که آیا بر سلامت دیتش
ih cual پرسن بسن هار که سم و حال و ریز 5
چگونه است؟1
من کسی هستم که به دلیل کوتاهی در جوار خدا و ب da
خسارتش که نسبت به آن یقین دارم انگشت ندامت میگزم.
من میگویم شایسته است که فرزند آدم هميشه و به طور دایم
انگشت ندامت بگزد, آن گاه که علم پیدا میکند به اين که در
روز قيامت کسی نمیتواند سجده کند تا این که حضرت محمدل
سجده گزارد و خدا را حمد و ستايش کند. آگر ما مقصر و
كتأهكار و خطاكار نيستيم ويه نفس خود نكاه تكرددايم. نس
چرا از سجود منع شدهايم مكر بس از أن كه حضرت محمد
سجده کند و حمد الهی به جای آورد؟
آیا خداوند حبیب سبحانه و تعالی اين گناه را از ما میزداید؟!
آیا سزاوار است که ما احسان و بخشش او را با روی گرداندن
+ بجار النور: جلد 97 صفحه 323
صفحه 166:
از او و عدي شناجي ,او ونع 2 تابد رتور هعاس هما و
3 برنافي ال هط در بعد عملى
یک بار از عبد صالح[] دربارهی تبلیغ در یک مکان مشخص و
گروهی معین سوال کردم. یشان فرمود: «به سراغ همهی
مزدم بروید. که خدا را مشیتها و بذاءفايي اشت. ما تباید هر,
عدر را ,كسم ههه حر را آشکار سازیی بلکه لام است
گاهی alae cil بقوييم ol lg oS را توجیه كنيم كه
مفکن ات 39 slay oT فاق يعد حا با فس بورد من كليس
كه شياع اعر نه ورام را حمسي أو جا ركسا بفست 1
SiS yc coal وشکتان نان زا می شود زیر شا اه
استعاده قميکنید IS میناند که اچه ميکنید و کضا میروبتاو.
براق گمراه ساختن کسی که فص فدایتش را دارید بر شا
مساوم عاد alge ls Scar ca sl آن را از ما
بقیمد فا براق بذ تاخیر انداختن روز معلومش کاری انجام دهدیا
حداقل مونن وربا گقراه سافن شر كني سكن ايك
0 رفع اين خلل در كار درخوا.
آر obi تصيحتى براى رقع ابن خلل در كار درخواست
نتودم و كفتم ليا إين را UME اسعاذه و ينهان كار میتوان
پرظری Sonat ۱
holed ترمو لین جربوط به لا تست ها با دمن آن
گونه که متاششب بداننم: رفقاز میکنیم: به ضورین: که او US
میکند ما بر اين روش اطميتان و اعتماد داريم و اين شيوه به
موفقيت مىرسد؛ لذا او به أنها مشغول میشود و از پرداختن
به لاماي که:ما قضد کردهايم بازمیهالد مسئله فعظ به شم
و آنچه که میبینید منحضر نیست بلکه ما در قبال هر چه که
می,بنید و آنچه که نمیببلید تکلیف داریم
* ترس تغمت امت
برخى از انصار در تنكناى شديدى كرفتار شده بودند. ايشان0
فرمود: «دعا. مکر و حیلهی ستمگران را برمیگرداند. خدا را
بخوانید.به او بناه ببرید و با دعای جوشن صغیر از او مسئلت
صفحه 167:
كنيد ترس نيز نعمت gat shank Seal ناور
eater دحو a jul IS ot oT
هوش میآورد؟:
سپس فرمود: «اين ماه رمضان است که به خواست خدا در
آستانهی ورود به آن هستیم. تقاضای من از همهی انصار اين
است که در خواندن ادعیه و التجاء به خدا و تضرع و زاری به
درگاهش کوتاهی نکنند»:
ob! abate * با مردم و دعوت از ما بای رفتار اراد بر اساس ظاهرشان
یکی از کسانی که به دنبال حق بود, درخواست کمک از
برخی از اتصار کرده بود. ما در کمک رسانی به او دو دل بودیم
نه به خاطر چیزی بلکه فقط از ترس اين که مبادا نّت و غرض
خاصی در سر داشته باشد همان طور که اهل باطل با حق و
اهل حق چنین رفتار میکنند. اين موضوع را برای عبد ell
بازكو كردم. ايشان] فرمود: «به هر تقدير, شما جز كار خبر
انجام نمیدهید اگر وى صادق تباشد به شما ضررى نمىزند؛ در
أبن صورت, فقط به خودش ضرر مب رساند و لأغير. بيشترن
خسارتی که به شما وارد میآید فقط مبلغی پول است. ae
آن که اگر او راستگو تباشد شرافتش را از کف میدهد.
شما همواره با مردم بر اساس ظاهرشان رفتار کنید. خداوند
خض بة پیامبران نیز-دستیز نداده که با مردم بر آسساس
باطنشان تعامل داشته باشند. کسی که درخواست کمک
میکند و ميگوید با مشکل یا خطری مواجه شده. همان طور
که میگوید پاريش ميکنيم. خواه صادق باشد خواه نباشد».
سپس دوباره از و پرسید و آیشان(فرموند:«امبرالمومین
مى فرمايد: كر سائ ير هق باشدء مسنول (سؤال وقدة) هلاى مركرددة لذأ با
عردم بر pall gall انا رفتارکنید این خداوند است که در
روز قيامت از مردم حساب میکشد. به خدا سوگند اين که
هزاران هزاربار به من كفت شود که من چیزینمدانم 8
جاهلم و هر کس میتواند با دو کلمه فرییم دهد بر من آسانتر
* - لكان السائل على الحق. لهلک المسوول.
صفحه 168:
“yh lag gala این که: زین قیا cal
oi 0 و روا داشته
أيا اتسان مى توئد دانشى را كه خود به كار نبسته به ديكران منتقل ند *
Pes | از عبد صالح0 پرسیدم: گاهی اوقات انسان ای
ف الهى را به ديكران منتقل مىكند و حال أن كه خودش
أست كه آنها رآ به كار نيسته و در خود يياذة نتمودة
ایا چنین چیزی مورد قبول است؟
ایشان0 فرمود: «پیامیر اسلام حضرت محمدل میفرماید
«رحم الله ارما سمع مقالتى و وعاها و تقلا للناس, فرب ناقل فقه لمن هو أفقه منه»ة
ig ی ترفن اه عطزی سرد هن منت ok tt)
سات فقهى لست كه ان رمراق كسي كه زو فقهثر ست نل كلل
* در ذکر شهادت حضرت Dyas
در یکی از سالها به سیب شهادت حضرت زهرا] بیمار
بودند. یت قرمود: «در يرخى مصيبتهاى آل محمد دجار اين
بیماری میشوم و اين. از جمله نعمتهاى الهى است: العمدلله
رب العالمين».
گفتم: لاحول ولاقوه الاباله العلى العظيم. الحمدلله و قد جعل القتل لكم عاد
وكرامتكم من الله الشهادة (كشته شدن علدت شما خانولاء ات و شهادت كوامتي له بای
شدایت)! مولای من. خداوند اجر و پاداشت را بزرگ گرداند و در
هر آه و حسرتی, باداش فراوان به شما عطا فرمايد!
فرمود: «روزی نیست که اين سخن امیرالمومنین0 از
تقاطرم نگذرد و مرا به گریه نیندازد: برای شما نقل ميکنم
شاید از آن طزفی ببندی: «جانه اب یمسجت فورظ
وأغذت الرهينة. واختلست الزهراء. فم أقبح الخضراء والغبرء يا رسول له (مسی
هال خدايم وید سوی و با م كرديم. به راستى كه اعانت بس كرفته عد و كروكان دريافت كشت
*- کافی: جلد 1 صفحه 403 ؛ بحار الانوار: جلد 2 صفحه 148.
*- کافی: جلد 1 صفحه 459 ؛ بحار الانوار: جلد 43 صفحه 193.
صفحه 169:
ey ame Deis وه ری ری ره وان ور
ادص عو مم 1د ا .۰ ۳
* ندب رن دزی سرت بخ رس وه
ایشا از ستم و تجاوزگری دشمنانش و آزارهایی که نسبت
ai أو و انصارش روا داشتند فرمود: «چه بسا ما زیاد ضبر
اس نكنيتر بضيار زيات ولق فرتام شم هر کش با ماء چه بسا
بدترين چیزها برای او در دنیا و آخرت باشد. تیاکانشان پدرم
امام حسين0 را در ييابان كشتند. آيا قضيه خاتمه يافت؟! يا اين
كه خداوند در دنيا و أخرث غواز و ذليل نان فرموة؟!
به خدا سوگند اگر احمد الحسن را تک و تنها در بيابان يكشند
و جنازهاش را مخفی سا .ار و از سوق خدا باشد. عاقیت
کازشان قواری در ها و آذرت خواهد بود ول بس از گذشت
مدت زماتی چند. چه قدر اينها جاهلاند!! آیاآنها تا این حد
کورند؟!
پس از کارهایی که در محرم سال :1429 اتجام دادند. اعم
از کشتن و مثله کردن و سوزاندن اجساد و به زندان افکندن و
تزسانیدن هز کش که دستیفان به او رسید: پس از الجام همهی:
sla lS oul نتوانستند دعوت حق را مجو و تابود سازند. آنها از
امکانات و لشکریان و رسانههای چند کشور برای نابود ساختن
دعوت حق و يكسره كردن كار احمد الحسن و دهها تن
همراهان او بهره جستند ولی نتیجه آن شد که نه تنها به کام
خود ترسیدند بلکه رسوا و بیآبرو شدند آیا برای آنها این یک
تشانه تیست؟! اگر تعقل کنتد و انديشه به خرج دهند!
* أيا إبه اين كار) يكديكو را وصيت كردداند؟... برورد كارا تو منزهى
به خدا سوكند سوز دلت, اى عبد صالح از آنجه كه اين
فقهای گمراه کردند و میکتند. دل را به خون مینشاند. اين
فقهاء همان دز ابلیساند که برای نبرد با تو قبل از فرا رسیدن
روز معلوم ذخیره شده, و بلکه آخرین دژ او است؛ و چه بسیار
*- 1387 هجری شمسی. امترجم)
صفحه 170:
درباردى آنها,كفتواكن جر جم كلسيا ,لبن _جإهلانب Bod
هون (seta RaSh
حقيقتاً كه شما اهل اين دنيا نيستى؛ نه از آن زمانى كه
حضرت موسى] تو را دید و از شما علم فرا گرفت. و نه از آن
زمان که خداوند شما را فرود آورد تا به جای حضرت عیسیه
کاسهی زهر به دار آویخته شدن و تلخی آن را پنوشی, و نه از
روزی که به همراه جدت. شیری بودی که با دوالفقارش برای
به حاک مالیدن بینی کفار حمله ور میشدی, و نه حتی امروز.
به خدا سوگند من دنبایی كه ابن طاغوتيان جهالت بيشه و
فقهای شیطانی را به همراه شما گرد هم آورده زشت
میشمارم اگر رضا یه قضاي خدای سبحان نبود. و چه بسیار
ای: من مردهای هستم که پین مردم اسیرم. خداوند دل
شریفت را باری فرماید و صبر ارزانی شما گرداند! و وا عجبا از
او در اين زمانه؛ وگرنه هیچ شکی ندارم به اينکه خدایی که شم
را فرستاد بر شما بخشندهتر از این است که دعوتی را برای
شما رد کند در حالی که شماً باقیماندهی خاندان محمد هستید.
و برای خداوند امری است که با شما آن را انجام خواهد داد.
أى حبيب!
آيا فقهای آخرالزمان, یکدیگر را به اين کار. به جنگ با اور
اذیت رساندن به خودش و اهل بیتش و آنصارش و بلکه در کل
دين الهى. سفارش كرددائد؟ أرى. به أنجام تمام أبن كارهاً
سفارش كردوان نه همراء طاغوتان و رون موی
بخشي أز كلام احمد الحسن0 در توصيف وضعيت أنه و درد
و رنجی که از آنها م ىكشد جتين است: «ظاهراً أنها خيال يند
كرقتن ندارتد: جرا كه دشمنى با دعوت حق. ايشان را به جابى
رسانده است كه تاريخ آنها را همرديف حجاج و ابن زياد تبت
خواهد کرد.بعد از آن که با حق به خصومت پرفاسنند. در کدام
فرومایگی و جنایتی غوطهور نشدهاند؟! حتی کار به جایی"
رسیده است که رسانهها از تجاوز به عتف در زندانها سخن
میگویند.کاری که حتی پستترین ظالمان و سرکشان نیز از
آن شرم م ىكنندء ولكن سبحاتك لاالهالاانت. «اوَاصَوًا به َل هُمْ قوم
صفحه 171:
طون»؛ بان کر تیگ لت رود ]رل یرود واي بدا 17
سح ا 8
تيستند كه تاريع. اعمال ننكين أنها راكة حجاج و يزيد و ابن aby
تظیر آن را مرتکب شدهاند به ثبت میرساند. پس چه فرقی
است بین اينها و پیشینیانشان؟! خداوند امتناع دارد جز اين که
کلمات ائمهی طاهرین0 را تابيد و تصديق فرماید که: «بربرچس
قبل امه برجم فقوت است»7
آیا پس از این اقدامانتا و شنایتهانی کذ فوازازان مراجع و
حکومتهای طاعوتی انجام دادهاند. کسی, هر کسی که باشد.
در آين که اینها طاغوت و ستمگر هستند. تردید میکند؟| شاید
در حال حاضر گروهي قريب يخورند و از آنها دنبالمزوي کرده و
دستانشان را به انجام جنایتهایی که اتجام ميدهند آلوده
سازند لیکن کسی که فردا میآید موضعگیريها را پررسی
خواهد کرد و به وضوح میبیند و درمییابد که اینها طاغوتبانی
همانند پیشینیان خود بودهند.
تایه آهروز با تحریک مراجمد ون تین ایک کسور: lanl
روانهی زندانها شدهاند اين همان شیوههابی است گه
طاغوتيان, پیش از آنها به کار گرفتهاند. و الحمدلله.
خدا ما را با همان رنج و گرفتاری انبا و اوصیان] فضیلت
عنایت کرده و اين سّت الهی است.
به خدا سوگند زندگی با این طاغوتیان بیدادگر, مایهی ملالت
وندشتی و رلج است. و مرگ داخلاضت آزاتهر مایمی رات و
شادکامی؛ گوارای شهدا باد! رحلت کردند و ما را با اين گروه
ملعون ترك نمودند»:
در حالی که درد وجودم را در چنگال خویش میفشرد گفتم:
الحمد لله. خدا به آل محمد فرج عطا مى فرمايد.
فرمود: «خدا به آل محمد فرج عنايت كرده است. ما حق را
بيان كردهايم. آيا به نظرت جيز مبهمی یاقی مانده است؛ این
- ذاريات: 53
*- کاقی: جلد 8 صفحه 295
صفحه 172:
۹ به ههان_صؤرم تب كيد اوصسفين بابق مليوس ل”” للعدمثها وما كو
cle nla OMe! putin 2 مردم تواهان حق تبسن
pea رویز Vy pullelieaies pale eaals
پرمی گزبند چه بید بکنیم؟ همان Galas که امیرالمو مین
ب مر جوان سكدها (خلق اشبا لكلاب)' توصيف کرده اسست».
* هشدار نسبت به بالا بردن قرأنها در حال حاضر
رفتار حضرت قائم0 با مردم. همچون سیرهی جدش
امیرالمومنین[ نیست و همان طور که معروف است. ائمهی
ار اين موضوع را در سخنان خويش تبيين نمودهائد. أو
م يد فا Lys ينوا و ریشه کره نماید و خیش زااکد:
تبهكاران و بيدادكران أن را پر از ظلم و جور کردهاند.به زمیتی
سرشار از عدل و داد الهی بدل تماید؛
گاهی اوقات تزفی مزدم نضبعتهاق فزیتکا راهان تقاانضار
که آیات الهی را به مردم میرسانند: ازاته ميکنند. بعضاً که ما
ميخواهيم باطلی را که موچب فریدنگی برخی شده رسوا
کنيم. هبهوی این افرادی که خود ربا احلاقتیکوی دروئین و
تاراست میآرایند. بلند میشود و بانگ برمیآورند که اين کار با
دعوت الهی سنخیتی ندارد!!
وجون ابن امرى مهم وحساس است. عمق معناى أن را
ذرنميبابم و ناخواسته در آنچه مورد رضای خدا ننست واقع
میشوی به alliage الق مرقراهبرخار
Gall al که هیچگاه آنها راید درع دعوت نگرده است ور
حالی که آنها پر منبرهایشان به فرستادهی خدا ناسزا میگویند
و سا به زین میور که م نوشئن أها در يجا شرم
به هر حال, عبد صالح0 در اين خصوص اندرزی دارد که به آن
گوش جان منسپاريم چنگامی که از کی از اتسار خود
خواست که آن تصیحت را به براذرانشن تذکر دهد: با ایشان:
* غييت نعمانى: صفحه 154.
* - بخار الانوار: جلد 2 صفحه 84
صفحه 173:
جنين به كفت و گو replay ی تفاضا داوم كيم انصار بر
موعت عايج iby ota
این عاض و معاوید ales را لا گرفند از غود تضان ندهند
اکنون که آنها احساس شکست و ناتوانی کرداند. با اخلاق نیکو
به سراغ شما میآیند. اخلاقی که آن را به خود نسبت داداند
ولی در واقع فرسنگها از آن دورند قرآنها را بر سر نیزهها
بلند میکنند
از سالها پیش موضوع بالا بردن قرآنها را هشدار داده
بودم. از خدا مستلت ميکنم که شما را از چنین فتنههایی حفظ
كند. در حال حاضر كه أنها كاملاً احساس شكست و هزيمت
كرددائد همجون اين عاص و معاويه. امروز و فردا قرانها را
يالا خواهند برد و با اخلاق با شما سخن خوأهند كقد
کسانی که از اخلاق بیبهرهاند فریب اين اخلاق ساختگی ules 7
خواهند خورد: کسانی همجون خوارج».
*بدند که من ماد جدم امام حسین[] هستم و یم مند سنگ است.
یک بار یکی از انصار میخواست با گروهی از مردم که حق
را رد و انکار کرده بودند و عبد lel Galle را سرکش توصیف
تعوده يود, تجدی رابطه کن. پس از آن که این سا موضوع
را با عبد صالح] مطرح نمودء Dubie! آن را قبول نکرد
قرمود دامیدوارم زكر يا تلومید مق Taio pie Sle
هستم و بینیام مانندسنگ است! به خدا سوگند اگر هزار بار
سرم را پبرند در پرایر طافوت سر فرود نمیآورم>:
آخرین چیزی است که از او .جانم فدایش باد در این
کتاب به نگارش درآوردم. از خداوند مسئلت میکنم که بندگان
* - كنايه از سر قرود نباوردن: (مترجم).
صفحه 174:
eee یه نگاو نو ولایل مربوطه به مناظرهها و
كفت و گوها
باقن تما هملد لعل دمم لخد
Mudie,
صفحه 175:
edhe
محضر عبد
در
(جلد ۲)
صفحه 176:
پیش
arte
سکب نی صلیالعلی عمد آل صد ات الیدین ی سارت
این نوشتار, جلد دوم از کتاب «در محضر عبد صالح» است.
که برادر ابو حسن در آن. برخی پاسخهای سید احمد الحسنج
به پرسشهای وی و دیگر اتصار ايشان را گردآوری نموده
است. ایشان مرا موظف کرده که کتاب را از منظر واژگانی
بررسی تمایم و آنچه را که از اين جنبه مورد نیاز است انجام
دهم و پیشگفتاری نیز بر کتاب بنگارم:
واقعیت آن است که من واژههای اندکی برای گفتن دارم. با
خواندن پاسخهای سید احمد الحسن] احساسی در من پدیدار
میگردد که میتوانم آن را در قالب یک پرسش بیان نمأیم:
«چه طور ممکن است کسی کلام سید احمد الحسن را بخواند
ولی اين همه صدق و صفایی را که بر سخنان ایشان سایه
افکنده است. ملاحظه نکند؟!»
Lily شگفتانگیز است که چه طور Jo مردم. دربارهی اين
گفتار نفز که هیچ نارسایی و ناپاکی در آن راه ندارد و نشان
میدهد که بیشک گویندهاش, آب (دانش) را از دربای علم و
معرفت برگرفته است, به خطا میرود! براى ايشان!] كوبى
معانی در کنارهی راه افتاده است؛ همچون دیگران. از
جستجوی معانی به رنج و زحمت نمیافتد و در آشکارسازی و
تبيين أنهاء آزار و مشقتى نمىبيند.
حتی به نظر میرسد واژهها همواره آماده و در دسترس
سید احمد الحسن] میباشند. چه قدر آرزو داشتم اکنون که
صفحه 177:
من بیگیر انجام وطیفهای شدهام كه برادر عزیزم ابو حسن مرا
به آن گماشته است. به او خبر میدادم که واقعاً هیچ نیازی به
انجام اين ماموریت نیست, چرا که اين كار شايد ياكي و
بیآایشی کلمأت را تباه سازد و حرارت و صمیمیت آن را به
یقما ببرد؛ خصوضاً با توجه يه اين كه سید با گفتاری برادرنه و
همراه با صدق و صفاءاتصارش را اجایت میتماید و به سوالات
آنها پاسخ cous babs Lead cyl abocow ایجاب میکند که نباید یا
ببرايش وازكانى و بلاغى. اين خُلق و خوى را به بند كشيد؛ و
أبن جيزى آست كه جه بس حو شأبند اقراد بىسوادى جون من
شما را به خدایتان سوگند ميدهم به عنوان مثال وقتى
امام صادق[ با اصحایش گفت و گو یا مکاتبه میفرماید. یا
چنین ميبندارید که او به روشی که مطلوب نجویئون (ادیبان)
است با آنها سخن میگوید تا به اين سان ميان أنها عجيب و
شگفت آور بنماید؛ گویی شخصی آمده تا یک کتاب ضخیم نحوی
(ادبی) را مباحثه کند و با اين كه حضرت]0 با آنها همان طور
سخن میگوید که آنها به آن تکلم میکنند؟!
در بايان از خداوئد عزوجل درخواست مو نمايم كم
بصیرتهای ما را یگشاید تا وحی خدای عزوجل و وحی اولیای
اوت] را دریافت خداوند بين ما و قوم ما به حق راهی
گشاید که او بهترین راهگشایان است.
مضع طح م سا 5
4 شوال 1434 ه ق 1
* - براير با 21 مرداد 1392 ه ش (مترجم).
صفحه 178:
ایستگاه اول:
در سایهی لطف و رحمت حسین؟ و پسرش که سحاب, سایهافکن
او است
* چرا ام حسین[] تشه و سر بریده شهید شد؟
سلام بر حسین و بر اهل بیت حسین و بر خانوادهی حسین و
بر اصحاب حسین, مادام که منادی, بر حاکمیت خدا بر زمیتش
ندا سر میدهد و کسی که زمین لحظهای از وی (حجت حدا)
خالی تخواهد بود
در شب دهم محرم الحرام. سید احمد الحسن از جد
شهیدش که تشنه و سر بریده شهید شد و ایشان هیچ روزی از
ياد او غاقل نبود. ذکری به میان آورد و فرمود:
«امشب دربارهی آمام حسین[] خبری به شما میدهم که
staal jab a
به هاچر نگاه کن؛ هنگامی که پسرش اسماغیل را بر زمین
نهاد در حالی که خود را چنین یافت که قادر به تحمل مرگ
پسرش بر آثر تشنگی تیست, به سعی كرذن بين صفا و مروة
روی آورد ۳
آيا جنين عملی. آن طور که آنها میگویند, رفتار یک ماد
دیوانهی شوریدهای است که خردش را از کف داده است؟!
یا همین رفتار او باعث شد برای اسماعبل آب (از زمین)
بچوشد و بالا بید؟ 1
آگر سعی هاچر بین صفا و مروه عامل چوشیدن آب sai
يض چرا باید عملی مانند دویدن او بين دو کوه سببی برای
صفحه 179:
جوشیدن آب به قدرت خداوند باشد و فرزندش را نجات
در واقع همان طور که قبلاً بیان داشتهام*ء اين دو کوه نماد
قاطمه و علی[]) م ىياشند و سعى بين اين دو نيز به معنى توسل
به فاطعه و علین وبه ريه يا Toul lp dou
همين سعى هاجر باعث شد که خداوند بر او تفضل تماید. و
(به اين ترتيب) حسين0 قدایی اسماعیل گردید.
ببين! اين بلاكردانى اول أست: قرباني براى عطش.
اسماعيل]] بايد از تشنكى جان مئداد. ولى حسين] بسر على و
فاطمه(, یا همان صفا و مروهای که هاجر بين آن دو سعی
نمود و به آنها توسل جست. بلاگردان او شد.
قربانی دوم قدیه از ذیح شدن است که شما آن را میداني.
امام حسین] بلاگردان اسماعیل گشت. و خداوتد در قرآن از آن
یاد کرده Aachen leh 3) Kp ping cau
(صافات: 107).
حسین] بلاگردان او از تشنگی و از ذیج شدن شد و به همین
دلیل امام حسین0 تشته و سرپریده جان داد.
در دين خدا یا در زندگی پیامبران0] هیچ چیز ببهوده و
بیحکمتی وجود ندارد؛ بر خلاف تصور کسانی که از درک
واقعیت برکنارند و چنین گمان میکنند که هاجر به دلیل تشنگی
پسرش و اين که چون اسماعیل در شرف مرگ بودد كنع و
ات ae این سعی (دویدن) وی هیچ معنی و مفهومی در
بر نداشته است!!
به همين دليل كسى كه به جع میرود در حالی که از حقایق
اه نیست و نمیداند چه میکند. خداوند جح او را به صفیر
کشیدن و دست زدن توصیف فرموده است: «وما ان لد
الت إلا فکاء وَتضد یه وا الغذاب با
لین ورن مج بس ب بدض تكزتل عب رابجيم) (انفال:
كارى كه انجام بدهى ولى معنايش را ندانی و چیزی از آن
تفهمى. هيج ارزشی ندارد.
* - منشابهات: جلد 4 سؤال 156 . سيد احمد الحسن0.
صفحه 180:
Sid ita RN Da Laat تخس رن ات
و رنه وگل منود مهد؟ بانج جاربا یی ید کار
(spat tte (فرقان: 44)
تو را به خدایت سوگند. جه فرقى ميان جهاريابى كه بين دو
که یدود با gaa که ندانسته بین صفا و مروه aS con Lamia
وجود دارد؟!
موضوع این نیست که انسان بین دو کوه هروله کند با بدود.یا
سعی کند, بلکه آدمی باید بداند چه میکند و چرا Lanse ala
رفتن به سوی کفبه, سعی بین صفا و مروه و .
اعمال حج, همكى اعمالى است كه به امام على يد
و آل محمد تعلق دارد».
* ايا نچه بر اام حسین0 جاری شد دوباره تکار كرد
مدتها است که موضوعی ذهن مرا به خود مشغول کرده
که مربوط به سوال 141 مندرج در کتاب متشابهات است. متن
سال و پاسخ سید احمد الحسن به آن به اين شرح است:
سوال: ۱ ۱
اين سخن خدای متعال به چه معنی است: «زب رین وب
ns) Sal مومشرق وبروردار دومقرب) (الرحمن: 17).
باسخ:
rte PRI انيس
متظور oul JI )19 حمردى (سرخى) مشرقى و حمرهی
مغربی است. حمرهی مشرقی به خون حضرت علی] اشاره
دارد و حمروی مفریی به هون امام جسین ین در خصوس
اما در مورد مهدیین, جمرهی مشرقی به خون یکی از
مهديين كه تظير حضرت على است اشاره دارد و حمرهی
مغربی نیز به خون یکی از مهدیین[] که نظیر امام حسین]
صفحه 181:
است دلالت, میتما یک ی عید صالح (جلد 1م 2ا برق
یز خواهد رفته سوال کرزم. و پرسیذم که وی أر بين لور
مهدی کدام مهدی است؟ چگونه این واقعه بر او حادث
د و برخی از کسانی که در قتل او شرکت میجویند.
جزو كساتى هستند كه به يدرش (يعنى مهدى قبل از او ايعان
آورده و یاریاش نمودهاند؟
یشان در باس فرمود: «خداوند شما را توقيق دهدا ین
رسالتی شبیه رسالت حضرت محمدل است و آنچه در آن بوده
ات در این رسالت نیز میباشد: دز آن ابونکر و غمر نیز
هست: ابوذر و عمار و سلمان و نظایر آن نیز هست. در آن هم
کمیل و خیم لمتت و هم زنادتی اد و نو .... زساقفن اس
همچون تمام دیگر رسالتهاء خداوند شما را توفیق دهد!
قران بحوان تا بدانی امروز و فردا چه میشود.
داستان پیامیران و dail را بخوان تا دریابی امروز و فردا چهٌ
حادت میگردد.
آيا اين سخن خدای متعال را نخواندهای که فرمود: «قلمَاکُنث
ley من الوسل» (بگو: من از مان دیرپمبان»بدعتی زنیستم ) (احقاف: 9).
داستان فرستادگان, تقریباً یکبارچه و مرتبط با یکدیگر
است.
آری. برخی تفاوتها در اين که فلان رخداد ale laid
میگردد و آنجا رخ تمیدهد وجود دارد ولی اين به آن معنا
نیست که آن رخداد اصلا اتفاق نمىافتد.....».
هنگامی که آینها را شنیدم, سکوت بر من چیره گشت و از
خدا حسن عاقبت را مسئلت نمودم.
همجنين اين كفت و كو در شب دهم محرم الحرام صورت
* - ابويصير مىكويد: از ابا عيد الله امام جعقر صادق0 درياردي فرمايش
خداوند«زب التشرقين ورب الففرنيٍ » سؤال كردم. فرمود: «نتر ا( مشرقينء وسيل هه
و هبر المؤطين ]و مظور از مفرين» حسن و حسين ]ماش و در اطال هنز رن رد تسیر
قمی؛ج 2ص 344
صفحه 182:
GS ایسستگاه چهارم: مسابل مربوطه به مناظرهها و
رو گفت و گوها
از آنجا که مسلم ین غقیل0 پرتوبی از امام حسين0 است و
ایشان جایگاه رفیعی در قلب سید احمد الحسن0 دارد. بس از
ياد امام حسین(] ذکری از او به میان میآورم.
* مسلم ن عقیل] کشته شدهی غریب و شکست خورده
سید احمد الحسن] در روز شهادت مسلم(] برخی انصارش
را تسلیت گفت و قرمود:ٍ
a اجر شما را در نلتهادت منتلم إن عقيل pile
مسلم پن عقیل در کوفه, انضار و باوری که با او بر حق ثابت
قدم بمانند تیافت؛ همان کوقهای که ادعای شیعه بودن على0 را
دارد: الجمد لله:ما آمروز کسالی: را که:حق را باری کنند؛و بز
ol استوار باشند. بافتهایم».
سپس وقتی به گوش سید احمد الحسن] رسید که یکی از
عمامه به سرهاء به دعوت حق تاخته و آن را آماج حملات خود
قرار داده است, در حالی که سیتهشان مالامال از غم و اندوه
بود فرمود:
«چهقدر جای pot آفستاا پیشیر مردم کفاکان فزّیب ان
افراد نادان و نیز دین آنها مبتتی بر وجوب تقلید از غیرمعصوم
را tailor ys دینی که بر انساس اوهام و خبالات بنا نیلدهاند:و
هیچ دلیل و مدرکی بر آن ندارند بلکه فقط جاهلانه و کورکورانه
بيراهه رفتهاند در حالی که ما اين موضوع را پیشتر به طور
کاعل آشکاری پزلیشان تسین گردداي ی آکز ابنا دای تن
داشتند. بة خویشتن خویش مراجعه میکردند و از ضلالتی که
در آن قرار دارند. دست برمیداشتند.
امروز پاسخ یکی از اين افرادی را که گوین هیچ سخنی
صفحه 183:
نمیفهمند * خواندم: بع خِدا سوكند | وت
سب ا ا ین(
شقن و را مذیرند و آز وروی میگند؟! ین او چه
أنجه را كه ايشان به من داد خواندم و آن را بوچ و بیمعنی
یافتم که فقط به بد و بی راه گویی به یمانی اختصاص یافته بود
و غیر ان آن نيل حرفهایی بیپایه و اساس بود. به خدا سوگند
هدف او صرفاً آين بوده است که به هر صورت ممکن. مردم را
به ترک نصرت یمانی وا دارد. قرد مورد نظر از علمای شناخته
شده نیست بلکه وی مسئولیت و موقعیتش رأ بس از فوت
بردارش, از او به ارت پرده است با بهتر آن است که بگوييم
أنجه موقعيت او بنا نموده را به ارث پرده است.
نزد سید احمد الحسن[ بازمیگردیم تا سخن ايشان در حق
مسلم ين عقیل0 را بشتویم:
«مسلم بن عقیل در کوقه کسي را نیافت که او را پاری کند
در حالی که امثال اين آفرادی که گوبی هیچ سختی را
Sue Glas alla انعر ادی و انا نزو
nas
سلام خدا پر تو ید ای مسلم! به خدا سوگند از وقتي که
گوذک بودم: مضنیت مسام قلب غرا بسباربة درد مآورجینا
خودم میگفتم: حسین کسی Ly داشت که آو را نصرت دهد و
عرق حانج ولف مياص جاه و غرم یبا ر هناور و isi
خورده کشتند. با اين حال او در آخرين لحظهی زندگیاش
گزیست جرا که بيد دلقت الي برس sl مده برد بر مد افر
حسین) یز بیید و هيع كس كه او را پاری کند.نابد و حضرت
تک و تنها کشته شود. مسلم به آنچه بر سر خودش رفته بود
اهمت نمیداد هر چند مصیتش عظیم بو سلام خدا بر أو
* ظهور نشاتداى روشن در أسمان
صفحه 184:
خوای تع(لی معترمانهن مارا Spindel
ی نیم وت ان علی کل ی شهیذ» (به زودى ايات قدرت خودرا در افق
وهر وجود خيدشان به اله نان خوافيم دا نارشان شک شود که وج است. ی ان
پروردگارت بر هر چیزی شاهد استت»کافی نیست؟)"
امام صادق] میفرماید: سورد چه ايه و نشاهی راب ال ها
نشان داه است؟ ... پس کدامین نشانه برتر از ما میباشد 20۴
بدون شک این آیهی کریمه. با حضرت قائم] ارتباط دارد.
ابویصیر میگوید: تفسیر این سخن خدای متعال که
مى فرمايد «سنريهم آياتنا فى الآفاق وفى أنفسهم حتى يتبين لهم أنه الحق» أ
امام باقر[ سوال شد. حضرت فرمود: در خودشان ودرافاق به الها نشان.
داده مشود و مقصود از اين سخن خدا كه «حتى يتبين لهم أنه الحق» خروج قائم استة
همان حقی از سوى خداى عزوجل كك به اين خلق م نمايائد واز ان جاردا ى ييست :3
در همين راستاء توقيعى از حضرت tus shy oS [sage
مفيد رحمت الله قرستاده بود را خواندم كه حضرت در آن.
نشانههایی که با حلول ماه جمادى الاول به هنكام نزديق شدن
ظهورء در آسمان و همانند آن ذر زمين حاصل مىشود را بیان
تموده است. ليكن من نمىدانستم كه آيا مقصود حضرت. اين
زمان ما است يا زمان شيخ مفيد ؛ جرا كه حضرت0 در آن
توقيع ذكر فرموده بود كه بعد از حوادت. ظهورش ناگهانی و به
یکباره خواهد بود. اين متن توقیع مورد اشاره است:
مکتوبی در اواخر ماه صفر سال چهارصد و ده از Sarl
مقدسه به شيخ مفيد محمد بن محمد بن نعمان (قدس الله
روحه و نقر ضریحه) رسید. رسانندهی آن مکتوب گفته است که
آن را از منطقهای متصل به حجاز آورده است. از آن نسخه
برداشتم:
این نامهای است به برادر یمان و دوست رشید. شیخ
مفيد. ابو عبدالله محمد بن محمد بن تعمان (خداوتد عزتش
+ - فصلت؛ 53
* - كامل الزيارات: ص 543
?= قییت تعمانی: ص 277.
صفحه 185:
را مستدام دارد) كو ا جملع بيمان wos gs.
ube ۵ ۳۳ ود
بسم الله الرحمان الرحيم. اما بعد: سلام بر توای 4
دوست مخلص در دین» که در اعتقاد به ما با فین. آمتباز
ذاری. ما شکر وجودتو را به پیشگاه خداوندی که جز او
خدایی نیست میبریم و از او مسئلت مینماییم که رحمت
خود رأ بر أقا و مولا و بيغمير ما محمد و اولاد ظاهرین او
فرو فرسند, و به تو-که پروردگار توفیقت را برای باری
حق مستدام بدارد و پاداش تو را با سخنانی که با صدافت.
از جانب ما میکوین آفزین گردلند اعلام میدارم کب
ما آجازه داده شده که تو را به شرافت مکاتبه مفتخر
سازیم و موظف بداریم که آنچه به تو مینویسیم به
دوستان ما که نزد تو هستند برسانی. خداوندایشان را به
طاعت خود عزیز بدارد و با حفظ و عنایات خود مشکلات
آنان را برطرف فرمايد. بر آنجم كه ذكر مىكنم درنكه كن
-خداوتد تو را به امداد خود بر دشمنانيش كه از دين او
پیرون رفتهان.پیروز گرداند و در رسانیدن آن به کسانی
که بدیشان اطمینن داری به طرزی که آن شاءالله
مینویسم عمل کن.
هر چند ما در جایی متزل کردهايم که از محل سکونت
ستمگران دور است و اين هم به علتی است که خداوند
صلاح ما و شیعیان با آیمان ما را تا زمانی که دولت دنبا از
of فاسفان میباشد در این دیده است. ولی در عین حال
از اخبار و اوضاع شما کاملاً گاهیم و چیزی از آن بر ما
پوشیده تمیماند. ما از لفزشهایی که از برخی شیقیان
سرمیزند آگاهیم؛ از وقتی که بسیاری از آتآن میل به
یعضی از کارهای ناشایستهای نمودهاند که نیکان گذشته از
أن اختراز میتمودند و یمانی که از آنان گرفته شده را
پشت سر انداختهاند گویی از آن بیاطلاءاند. ما در رعایت
حال شما کوتاهی نميکنيم و پاد شما را از خاطر نبردهایم.
که اگر جز این بود از هر سو گرفتاریها به شما رو میآورد
و دشمانتان. شما را از میان برمیداشتند. از خداوند جل
جلاله, پروا و از ما پشتیبانی کید تا شما را از فتنهای که به
Soil oss Skane 0
قرار گرفتهاید نجات بخشیم؛ فتهای که هر کس اجلش فرا
صفحه 186:
رسيدم باشد ص آن نابود مبكرديره آن.
انق ارفس اشر موز
95 بر نار وش ما است و قاش نمودن خبر آن pala
دای ما وشات شش شوه تور توا ال
میگرداند هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.
از برافروختن و شعلهور ساختن آتش پرشرارهی جاهلیت.
که گروههای اموی مسلک آن را برافروخته و گروه هدایت
یافتگان را به وسیلهی آن میترسانند. به تقیه پناه ببرید و
به آن چنگ زنید. من تجات آن کسی را تضمین میکنم که
در آن فتنه برای خود. موقعیت و جایگاهی تجوید و در انتقاد
و عیبجویی از آن به راهی خداپسندانه گام سپارد. از
رویدادی که به هنگامهي فرا رسیدن جمادی الاولی امسال
روی خواهد داد عبرت آموزید و از خواب گرانی که شما را
ی اس و
ol des در زمين نیز ظاهر میگردد. در شرق 7
گرهمهایی که از اسلام بیرون رفتهاندء بر غراق سلظة
خواهند یافت. بر اثر اعمال ناپسند آنها. مردم دچار تنگی
معیشت میشوند و پس از مدتی بر اثر نابودی
استیدادگری اشرار: اين رنج و زحمت برطرف خواهد شد و
آن گاه پرهیزگاران شایستهکار. از نابودی او شادمان
اه
موس لد ارف ام بانج
ميرون. هر جه يخواهند در دسترس أنها قرار خواهد
كرفت و ما در آسان ساختن سفر حج أنان مطابق
دلخواهشان نقش و موقعیت ویژهای خواهیم داشت که در
پرتو نظم و تدبیر و انسجام, آشکار میگردد. از اين رو, هر
ی بر مداد تا
نزدیک سازد و از کارهایی که ناخوشایند و موجب خشم و
تاراحتی ما میگردد. به شدت اجتتاب ورزد؛ چرا که فرمان
ما به طور تاگهانی فرامیرسد: در شرایطی که بازگشت و
توبه سودی تبکشد و پشیمانی از گناه و زشتکاری, او زا
ee ee es
صفحه 187:
لس (ة تجا شاه |
از سید احمد الحسن] در اين خصوص سوال نمودم و ایشاق
قرمود:
«میتواند آنچه در آن زمان بیان شده در اين زمان اتفاق
بیفتد؛ زیرا کلام مقید به زمان ظهور شده است. آگر ظهور در
آن زمان اتفاق بیفتد. مربوط به ol زمان است و اگر ظهور به
تایربیند,علامتهای مرتط با آن نز به اخرخواهد تا
به علاوه. به وقوع ببوستن أن نيز از ضروريات نمى باشد جراكة
منتواند در آن بداء رع دهدة اما أنجه در أبن زمان انفاق
میافتد راامیتوان به آن مستدل نمودم.
* عمامهی او «سحاب» است.
این رقیایی است که یک روز سید آن را برایم تعریف نمود:
| «دوروز بيش رؤيابى ديدم. أزخدا مسلات میکنم که خیر
(دیدم) در جایی ایستادهام و گروهی که خواستهای داشتند با
شاید در جستجوی حق بودند بر من وارد شدند. من متوجه
نشدم که اینها کیستند ولی به یاد دارم لباسهایی که به تن
داشتم..به رنگ تیره و با مشکی بود و پر مسرم ثیل غمامهاق بو
كه رنگ آن سفید مخلوط با رتگ آب بعنی مانند تودهی ابر بود
دریافتم که اين همانند عمامهی رسول خدا «سحاب» و با دفیقاً
همان عمامه بود. رقیا ایان یافت».
* - احجاح: ج 2 ص 324
2 - از دوود من ابیقاسم نقل شده که گفت: «نزابوجعفز محمد بن علی
الرضان بودیم که دکر سفبانی ونچه که در وایت آمده مب بر این که
مر وى محوم ae Total ew Saul کردم دز
امر محتوم بداء دارد؟ فمود: زی.بهآن حضرت عرص کردیم: ما
میترسیم که خدا در امر قائم نیز بداء روا دارد. حضرت فرمود؛ انم جرب
Si Os oe oe,
صفحه 188:
ایستگاه دوم: دریاب
عقاید و آنچه به آن ملحق میشود
* تقسیم صفات ال
کساتی که کتب عقاید مسلمانان را مطالعه میکنند.
درمیبابند که مسلمین صفات الهی را به صورتهای مختلفی
دستهبدی میکند؛ از جمله صفات ذاتى. صفات فعلى و تطاير
al
روزی در این خصوص از ایشان0 سوال کردم. پاسخ دادند:
«معمولاًتقسیمبندیها منوط به دیدگاه و درک کسی است
که اين تقسیمبندیها را صورت میدهد. حتی آگر این
بخشبندیها درست باشد, به آن معنا نیست که فایدهای داشته
باشد؛ چه بسا گاهی اوقات بخشکردنها به لغو (باطل)
تزدیکتر باشد.
همچنین در کتب آنها موارد غیرقابل قبولی وجود دارد, لیکن
شما مىدانى كه من دوست ندارم متعرض اسامی آنها شوم
جز در مواقع ضرورت!
به عتوان مثال مسالهی صفات سلبی که به مفهوم تفى
نقص از ساحت خدا است, فاقد اشكال و جنين جیزی روایت
شده همان طور که در دعای جوشن کبیز و قران نیز آمده
است. صفات کمالیه نیز که به معنای توصیف خدا به كمال
مطلق است. فاقد اشکال و در قرآن و ادعبه نیز وارد شده
است. اگر شما «کتاب توحید» را بخوانی موضوعی در این
صفحه 189:
خصوص مییابی و اين که توحید در چه جایگاهی قرار دارد؛ اين
موضوع به طور کامل ناقض عقیدهی آنها در رجوع صفات
سلبيه به كماليه است. مثلاً يا عنوان توحید در تسبیح روهرو
میشوی و همجتين تبين كيفيت این موضوع که معرفت ما به
صفات خداء همان معرفت به ناتوانی ما از شناخت صفات او
است و نهایت آنچه ما میتوانیم از او بشناسیم. معرفت صفات
اولین فرستادهی خدا و فرستادگان پس از او میباشد.
این موضوعات در «کتاب توحید» تشریج و تین شده که به
طور کامل تاقض عقیدهی آیشان در مورد صفات است.
علاوه بر اين, اسم «الله» خودش یک صفت است و به
معنای کمال مطلقی میباشد که خلق به عبادت او میپردازند
و او فقط به وسیلهی آن برای رفع نیاز و ققر خلق بر آنها ظاهر
و متجلی میشود.
به علاوه آیا در صورت عدم وود «مقدور» (قدرت داده
شده). شما میتوانی موجودی را به عنوان «قادر» وصف کنی؟
در این صورت. آیا اصلاً هیچ موضوعیتی برای این وصف وجود
دارد؟ در صورت عدم وجود «مقدور» موضوع «وصف»
موجودش تدارد. لها متطورم را عرال میکنی 3
بسيار خب! البته ایشان .یا لاقل برخی از آنها قائل به جنين
گفتاری هستند. حال آبا میتوان از وجود «all> دم زد در حالی
که کسی نباشد که او را عبادت کند*؟ آیا در صورت عدم وجود
«کسی که پرورش یافتهه (مربوب) میتوان موچودی را
«پروزش دهنده» (رب) توصیف کرد؟؟
أكنون خداى سبحان با كمال مطلق (الله) تجلی یافته است.
تا پرستندگان* رو به سوی او آورند. آگر پرستندهای وجود
نمیداشت. حدا نیز برایآنها به اولوهیت طهور نمییافت چرا
که الوهیت متعلق به پرستنده (مألوه) است؛ (همان طور که)
ریوبیت متعلق به «پرورش یافته» (مریوب) است. امیدوآرم
مطلب واضح باشد.
.هر موجودى كمان مىكند «كمال» همان جيزى است
که خودش آن را درک کرده و شناخته است. مورچهی ساکن بر
* من بل ای
? المألوهون.
صفحه 190:
jade lps of ae ay Sat
بم لسعم أبن عابم 0 sg Jee
مقداری از قدرت و علم دست یافته و لا مبندارد «عالم» و
«توانا»يى كه در مخيلدى او مىكنجدء نهايت جيزى است كه
مىتواند خدا را به آن توصيف كند!
لازم است انسان به سمت معرفت و شتاخت حرکت کن تا
بداند که از دستییی به معرفت ناتوان است. و کمالی که خدای
سبحان را به آن متضف میببند. ضرفا چیزی است که خذاوند
از این ریق خوافته آورا یم واشیت یوت همان سعرفت
IGS Wales one ملق ۵ ماررونه رو مین ۷ Wi
ae لین حقیقت پرساند که ما از دزی مغرفت زید که
عاجزیم تا لز این رهگدر خود و حفيفتن که ما را پدد آوزده
است را بشناسيم. ما هنگامی تسببت به او معرفت pale 65
مه عجل کامل خود دز شنافت اوپت مریم درک أبن هر
همان شناخت حقیقت ااست. «م عرف نقه رف ریم (عس » یدز
شاد داش را تفه ات
به طور کلی این حقایق به وسیلهی کلام. درک و شناخته
تمیشود لکه هنگامی که خود انسان در آنها غور کند و دز آن
واقع گردد. قابل درک است»
* اقسام توحید
درياردى تقسيمات توحيد از ايشان برسيدم و كفتم:
علمای عقايد توحيد را به بخشهایی چند تقسیم میکنند: از
کی توح تنم نود صقان وود در عدت, خی نیز
اين بخشبندی را به هفت دسته زساندهاند و به سه بای
اضافه کرداند: توجید اقعالی. توحید در حاکمیت و تشریع ی
قانون گذاری), توحید در استعانت و توعید در حبه
از سوی میبینیم که وهابیها توحید if به دو دستهی
توحید ریوبی و توحید عبادی تقسیم میکنند. یا این دستهبندیها
Neal gous
صفحه 191:
ایشان!] در پاسخ فرمودز جالع جاب م إساس 28
] و coals Unegbkaatl cul -causl'obub li ol بر apa
مفید و گاهی اوقات ببهوده و قاقد کارایی میباشند. به عنوان
Une cul مثال. تقسیم توحید به توحید ذاتی و توحید صفاتی به
که او خدای واحد احد است یعنی او واحدی است که شریکی
ندارد و دات آویکنا و ضفات او عین دات او است. بیاشکال و
مطلب درست و سودمندی میباشد. انسان بایدبه خدا
1 بگانهی بیشریک معتقد باشد و این که خدا یکتا و صفات
اس لوكين ال کف شید باید آوحید ور طارش. gull oie
لبود به اين مشا كك غرادت که همان طاعت و cole,
قرمانبرداری است. در اصل از آن خدای یگانه است و
قرمانپذیری از غبر او منند اطاغت از پيامبران و فرستادگان
فرعی از طاعت خداوند سیحان محسوب میشود. voll
دیگر مطالبی که بیان کردی - خداوند شمارا توقیق دهد -
تهایتش ابن سعن امت که همه چیر قائم:به خدای شیحان
اشت. و هر حرکت و بشگونی :در خارج:به لو شبخان ودمالی.
بازمگردد زرا اگر چه چرکت و سكون به طور مستقم از
aS ie las از دای از بندگان و است ولی ان کار با
حول و قوهی الهی که خدا آن را به آن بنده اعطا نموده صورت
پذیرفته است».
* ذات کنه و حقیقت
در «کتاب توحید» از ات مقدس (الهی) به قبله, حجاب.
درواژهی کنه و حقیقت تعبیر شده است و اين که خدای سبحان
يه دليل vale ols به وسیلهی آن تجلی بافت, we gels,
i ea Spey le al Se
درست است که ما بگوييم
«ذات, ین کنه و حقبقت است» یا «ذات ظهور ol است»
با «آن همان است ولی همان نيست» يا «ذات جيز دیگری
آست غیر از کته و حقیقت» به این اعتبر که قبله یک چیز است
صفحه 192:
و چیزی کم قبله بعآن be bus Sasser piers o2bel 9
3 انوجوو گهما و درک اندكمء در اين مورد از ايشان سؤال
كردم. وى در پاسخ فرمود: ,
«دات همان کته و حقیقت است ولی تفاوت (بین آنها)
ناشی از خود ما است و تفاوتی حقیقی به شمار نمیرود. در
واقع اين تفاوت. معرفتی است»:
* اسم داله صفت است. چرا؟
واضح است که نام «الله» صفت است و همچنین روشن
است که هر صفتى به موصوق نياز دارد. حال اين سؤال fe
میآید که: آیا موصوف, همان «كنه و حقيقت» است و حال أن
که او غیب مطلق و سر مکتون میباشد؟
Dolan! در پاسخ به اين سوال فرمود:
«آری, برای ما صقت است تا ما از اين طریق او را
پشناسیم. او با ذات (با الله) با ما روبهرو شده و این به خا
cole خود ما است که با پرستش آو. نقص خویش را برطرف
سازیم و در نهایت به معرقت برسیم».
bay اصول ينجكانه جه رابطدى شرعى برقرار استة!
برخى از علماى متاخر شيعه كه مشرب اعتقادى دارند
معتقدند اصول دين بنج تا است. اينها خود معترفند به اين كم
دليل شرعى (أيه يا روايت) بر اين مطلب وجود ندارد؛ دليل آنها
بر اين اصول بتجكانه (صرفاً) عقل است.
یکی از مدعیان فلسفه که میخواست به ناروا بین این
اصول پنجگانه رابطهای شرعی برقرار نماید. یکی از دعاهای
اهل بيت( را نقل کرد * و از خودش شرحی بر oul دعا درآورد
وبه خیال خود مدعی شد که با استناد به اين دعاء بين اين
اصول پنجگانه رابطهی شرعی وجود دارد!!
به علاوه. اين شخص بخش اعظمی از بحث خودش را برای
طعنه زدن و عیبجویی از ادلهی دعوت حق یماتی اختصاص
اللهم عرفتی نفسک.
صفحه 193:
داده بود؛ لذا مصممر شدي كو بن افتی وچ رکه وده ياإسخى ور
در اين خصوص از سید احمذ الحسن) سؤال کردم. ایشان2
فرمود:
«خداوند به شما توقیق دهد! اگر میخواهی دربارهی اصول
پنحگانه بحث و گفت و گو کنی, بدان که اين مقوله, موضوعی
است بزرگ و وسیع و گمان نمیکنم مناقشه در پاب اصول
پنجگانه که از روی بدعت گفته میشود این اصول به همین
صورت: اصول دين است - نفع زیادی به شما برسائد. اكر بر
منافشه بر جيزى كه در رد أدلدى دعوت كفته متمركز شوق
بور لس
یعنی,ببین اصول پنجگانه چیست و چرا علامه آنها را به وجود
آورده ست؟ عامه در ان باب چه Sal فلاصدى كلام وى ین
است كه ابن اصول با عفل ثابت مى شود ودر مجموع أنه
إلى عقلى هستند و لذاأنها را اصول دين نام تهاده ريا دليل
یال ل ا
و ملازمت نقلی و .... برقرار سازد؟ گفت وگو در یاب صواية
عقلی است و در هز ضورت در اینجا موضع نقل, جایگاه ثانوی
دارد؛ به اين معنى كه شما در اینجا حتی آگر «نقل» را هم
عاشي اررشی نوازد زیر رابجا مخلض کلام در | دی لبر
بحث آنها هم عقلانی است.
به خواست خدا در باب اصول دین و اعتقادات, کتابی منتشر
خواهد شد و به حول و قوهی الهی در آن. حق را از bb
متمایز خواهیم ساخت».
* هدف از ارسال بياميران؟.
برخی از کسانی که از منیرها یلا میروند. آموری را مطرح
میکنند که پسیار بسیار از واقعیت و از دين الهی به دور است؛
stellt dls bs مردم نیز عقاید خود را بی چون و چرا از آنها
احذ میکنند.
روزی یکی از آنها دربارهی علت ارسال فرستادگان اطهار
صفحه 194:
1 ۳
eee eset ge
د ايكان نياورند. اين هدف محقق نمیشود». et
زیر سوالبردن حقایت hie ot غرض دی
دعوت یمانی آل محمد] بود. با اين استدلال که چون اغلب
مردم به دعوت وی ایمان نیاوردهاند و رسیدن به نظام محقق
تشدم لذا هدف از Gites او خامهی دافعیت بتن تگریه
f
من نمیدانم اگر اين قرد بیمار در زمان حضرت نوح] بود که
0 سال شب و روز قومش را دعوت کرد و مطابق با نص
قرآن. دعوت أو جز به فرار و عناد آنها نيفزود' جه سخنى بر
زبان مىراند؟ و حال آن كه نتيجدى تلاش هاى Ors ar
چند نفر اندک شماری بودند که به او ایمان آوردند و همراهش
سوار کشتی شدند و از طوفان نجات یافتند. سوال اين است:
نظر آين مدعی علم در قبال حضرت نوحل] که نتوانست به نظام
و سازماندهی جامعه دست یابد و بالطیع غرض از ارسالش
-طيق تصور اين مدعى فلسفه محقق نگشت, چه خواهد بود؟!
به هر تقدیر, از احمد الحسن دربارهی چنین گفتههایی
سوال کردم. ایشان0 در پاسخ فرمود؛
«او از نقض هدق ارسال به دلایل. ...- سخن میگوید در
حالی که کلامش به طور کامل متناقض است. سوال اين است:
هدف صحیح از فرستادن پیامبران چه بوده است؟ آیا او این
هدق را به طور درست, تعبین و مشخص کرده است؟
یعنی ما میتوانیم بگوییم: هدف, فقط اقامهی حجت است.
و متوانيم بكوييم: هدق رساندن (ييام الهى) به خلق
ومنتوائم يكويم: حذق عمازت:أسب ازعدايت مردم به
و مىتوانيم يكوبيم: هدف وارد كردن مردم به بهشت است.
peg ag ABS BS) IB = ی زا seein tose من قوم غود
شبوروز دعوت كردم* ودعوت من جزيه فرارشان تيفزيد). نوح: 5 و 6 (مترجم).
صفحه 195:
کدام یک هدف است؟ و چرا؟
او به سراغ مسئلهای آمده که خودشان در آن دست و با
میزنند و راه به جایی نمیبرند. آیا او و علمایش میدانتد هدف
صحیح از ارسال فرسنادگان چه بوده است؟
موضوع این نیست که فقط بگوید هدف, فلان چیز است
بلكه بايد ما را مجاب كند به اين كه هدف, قلان جيز است و
فلان چیز نیست. هر سخنی که وی به میان آورد ما با قرآن و
کت و عقل بر لو اشکال خواهيم کرد
اصول انها سكن بلطل بر ريان سم اديه هرا كنت قوير
تبوت يا رسالت, از آنجا كه لطف است واجب میباشد؛ لطف
بر خداوند سبحان واجب و ضروری است و ترک آن #بيع ng
دیگر حرفهایی که میزنند.
خداوند شما را توقيق دهد! ما در ينجا درصدد بحث و
ايذ آنها نيستم جرا كه قضيه به درازا مىكشد.
ات نظريات عقلى آنها مردود و نادرست است و عقايد
آنها که بر اين نظریات عقلی by شدهاند. مردود و غیرصحیح
مىياشد. خداوند يى جيز مىكويد و اينها جيزى 1 خدا
میفرماید: «سل رین نیون لاس Leta as te
lag Id 55 [یامرانی مه دنه وبی ده زان پس دم را بر خدا حجتی
vats وغنا بيروزسد و کیماست) (نساء: 165). خداوند در اینجا
میفرماید: هدف از ارسال پیامبران,اتمام حجت و قطع عذر
است حتی اگر اين عذر, به دروخ و از جانب فرد دروخگو باشد؛
Se ee ee Se اط
و اين لطف بر خداوند واجب ونيز ارسال در همه حال بر أو
واجب است
بسیار خب. آیا در خصوص کسانی که خدا برای آنها
فرستادهای نفرستاده, میتوان گفت که خدا با عدم آرسال, در
انجام وظیفهی خود کوتاهی کرده است؟
سرخپوستهاء صدها با هزاران سال در آمریکا زندگی
صفحه 196:
كردفاو: اغ آنها نيامده !
ats ee et هش Loe
سي وجوه ار که هزاران سال بباميرى Tel Sle
میعوت تشده اشت. آيا این خلاف لطف واجب تبست ٩۱
aS cages cage elias سفنان آنها uSl كوي اسك ول
خودشان آن را عقلی و علمی میدانند. مصییت ایتجا است که
حرفهایشان با قرآن ناسازگار است»:
* أيا براى مخلوق» وجودى قبل از عالم ذر؛ موجودبوده است؟
كاهى اوقات از خودم مىيرسيدم:
ole Ud اولين عالم نزول و نخستين عالم از عوالم
امتحان بوده است؟ به عبارت دیگر:آیا قبل از عالم ذر در
قوس تزول,برای معلوق. وجودی موجودبوده است
اگر چه من دو بار شکل سوال را آماده کردم ولی باز هم
آشفتگی و پریشانی سوال و حتی مرا زیر سایهی خود گرفته
lial al بزركواراته در باس من فرمود
«از زمانى كه عقل و جهل آفريده شدند و بين آنها مراتب
درجهبندی شد. تمام مجلوقات دارای موجودیت مقامی بودند؛
هر مخلوقى به تناسب حال pee سپس خداوند آدم و ذربهی
او را در عالم ذر آفرید. هر یک از آنها طبق حالش یعنی
بر ان سرعت پاسخگوتاش: ar alicia Galil jy
خودش و غغلت از پروردگارش یا بر اساس توجه و التفات او به
ردگارش. مقامی را به دست آورد. آری در سوال شما ابهام
و نگ هش clo, بانتة سوط بد وضعیت خلق قبل از
در تا وارد شدن به عالم ذر میباشد».
* كتاب متشابيهى كه أياتش محكم شده است!
رسشكرانه كقتم:
‘glad در كتاب خدا هست كه مىكويد همدى قرآن متشابه
است. آیهی دیگری هم هست که میگوید همهی آیات آن محکم
است. آیهی سوم هم میگوید. در قرآن هم محکم وجود دارد
صفحه 197:
هم معام سل aera pac رو ور
«اين آيات كجا هستند؟ آيا سؤال شما اين است كه جه طوة.
مىشود قرآن, هم «محكم» و هم «متشابه» وهم در عين حال
«محكم و متشابه» باشد؟
کتاب, برای امام. محکم و برای مردم متشابه و برای
شیعهی آمام. متشابه و محکم است زیر آنهاآنچه را که امام
حكم کلدمیشناسند و میپذبرند
مطالب مفصلی دربارهی قرآن و اين که چگونه و چرا (آیات
آن) محکم و متشابه است را میتوانی در «کتاب متشایهات»
پیابی". آن را بخوان! اگر آن را درک کنی گمان نکنم به پرسیدن
سؤالات يسيار در اين خصوص نياز داشته باشى. لکن چندی
پیش که یکی آز برادرانتان دربارهی شرح این مطلب سخن
میگفت. شنیدم که برخی مطالب را به گونهای نادرست شرح
میداد یعنی وی احتمالاً در «متشابهات». مطالب مربوط به
محکم و متشابه را به خوبی درک نکرده بود».
در اين میان اشاره به تکاتی چند مناسب است:
اول: اين که پرسش کردن آذابی دارد که من در سوالم آن را
مراعات نکرده بودم. در اینجا برای روشنتر شدن. مطلبی را
بیان ميدارم:
آبات نارهو از
Sal 58 SG dm 2 ( داهن سعن ال کرد
کی مد et ei
go gg Aa Sl دم رد کی ست
اليا رشن اجب کر بر 1
4» ُحکَمات هنم لکتاب ور متشابهات SUT dia الکتاب ae Jl sal go»
اد وی ادا a hain al ga اوست که این کاب ار ول کرد
صفحه 198:
متاق" ايسستكاء جهارم: مسايل مربوطه به مناطروها
MASA RES BSAC ear Al
خللل اجابت و باذدهی ایشان, به خواستهام رسیدم و جهلی که
داشتم برطرف شد. چه نیکو پدر مهربانی است ایشان!
دوم: شایسته بود که من قبل از طرح سوال, آنچه را که
ایشان در کناب متشابهات مطرح نموده بود. به خوبی مطالعه
میکردم. در اين قضيه درسي است برای پویندگان راه خدا که
از طرح سوالاتی که قبلاً به آنها جواب داده شده بپرهیزند. تا
حداقل بتوانیم اندکی از رنج و زحمتی که بر دوش امام مان
هست را بکاهیم.
سوم: ما باید مراد سید احمد الحسن] را که در کتابها و
شتعنان ایشان آمده است به نیکی دریابیم تا مبادا برخی موارة:
را به صورت اشتباه تشریج کنیم؛ همان طور که اين قضیه برای
یکی از برآدران انصار که ایشان در سخنش به وی اشاره
فرمودند. رخ داده است.
A tpn» OU gad se +
سيد احمد الحسن] یک بار به وسیلهی برخی از مومنین.
مطلبی را به گروهی از انصار که در جایی حضور داشتند
كوشزد كردند كه مقا أن اين بود: کسی که میخواهد ادارهی
عملى را ير عهده يكيرد. بايد خود .را نامرد كند. اين تامزدى
shies از طرف خود شخص صورت بكيرد ويا برادراتش او را
مد
برخى به سرعت اين مطلب را كه جنين سخنى از سوى
ايشان0 صادر شده منكر شدند و آن رأ به كار ايويكر در
مره به تمودتد. دستهاى نيز نظر ديكرى
پس از اين که اين موضوع به سمع ایشان[] رسید. جوابی
دادند که متن آن چنین است:
«خداوند به شما برکت دهد و اعمالتان را قبول فرماید! در
وض موضوع انتخابات. من بر اين عقیدهام که از سخنان ما
و قرآن به وضوح روشن میشود که انتخابات به عنوان روشی
صفحه 199:
ای تشخیص حاکم عام با کسی کی دم رایمدیریت کند.
ae or و Be
و نظر مرژم را نز فصوض کی که بر آنها كم كد ها وان
عجومی را تشرنع نغاید خوایتاز شند: ابن بك أمر شرع
است و در فرآن هم به آن اشاره شده است:
Bret) وا من وی فا
لهم its a فى الأ a a 8 ae
Mal All (به سیب رحمت خداست که توب اها اين جنين ثرمغوى و معربان هستى اكر تتدخو
EEN رجن ل ارك OIE IEG DIET
(5c (آل عمران: 159)
یعنی جانشین الهی میتواند در آنچه مناسب میبیند. با مردم
مشورت کند ولی رای و نظر نهایی از آن او است و او میتواند
مشیرت مردم را بيديرة يا رد کند.
نظام حكومت الهى نه مانند نظام ديكتاتورى است ونه
همچون نظام دموکراسی, بلکه نوعی تشکیلات خاص است که
دارای جزئیات مربوط به خود میباشد. خداوند توفیقتان دهد!
وقتی که ما ابراز میداريم که انتخابات و شوری باطل است.
منظورمان روشن است: اينهااگر به عنوان یک ابزار کافی و
برای تشخیص حاکم یا کسی که امور مردم را اداره
میکند در نظر گرفته شودء خراماند؛ ابن موضوع روشتی
دولت یا دولتهایی که جانشین خداآنها را مدیریت میکند.
تحت حاکمیت قانون الهی که در قرآن, تورات و کتابها و
سیرهی انبیاء0 آمده است. اداره میشود. به نظرم شما
شناخت کاملی نسبت به این قانون ندارید. بايد با آن آشنا شويد
و آن را بدانید Land aol اين قانون قرآنی را بشناسید و سپس
بگوییدآیا درست است یا نه و آیا شرعی است یا غیرشرعی!
به طور کلی قاعدهی عمومی چنین است: معصوم اين حق
را دارد که بدون مشورت مردم (فردی را برای انجامٌ
مسئولیتی) بگمارد و اين حق را هم دارد که در تعیین چتین
صفحه 200:
79 با میم عم را
‘eh site ab geal ts
arte | واتهد. متصوم اين حق را داد که دز
چهارچوب شریعت. قوانین عمومی را تشریم نماید؛ این حق زا
دارد ک با مردم در خصوص نشرية قالوب كه در مهار مويب
تتریعت قرار در به مشوزت پنشیند واين حف را دار كه
مشورت tel رابذنرا باشداو با متشورتشان رااهذیرو و با
use boll as
ون الهی, مجالس مشورتی دیده شده که اعضای
tie oo توص عادهی سرقم اتغاب میششوند واع ها ق از
آنها بر اساس نظر اعبان و بزرگانشان مثل اساتید دانشگاههاء
شیوخ عشایر و out برگزیده میشوند.
خداوند شما را توفيق دهدا قأتون آلهی موضوع گسترده و
عمیقی است و من گمان میکنم شما چیز زیادی از آن
تمیدانی يس قبل ال أبن كد به راخ od موضوع پرویدونا
نظر تادرستي ابراز دارید. اندکی تامل كنيد.
آن میکند دز ضوردن که عداوند:بداها سيرت:
بدهد: احند الجسنجتما باید بر جلمعهای: حکومت گنده در
اشتیاه است.خلیقهی امن میتواند بن دولت و حکیمت.
اشراف داشته باشد و فقط بة آنچه ید تحت لرادذاش باهذ
مانند تضبیمات جنگ و صلح, اکتفا کند و آما این که آبا وی بر
همهی جرلبات. مدبریت و نظارت داشته باشدء چیزی است کة
دز اختیار خود وی اتت. او به آنچه خدا به آن فرجان داده عمل
میکند: Sighs aie ژغالت مستظیم ذر امور با تمام تفاضیل را
بع وی آمر کند: و چه خداوند.به او دستوز دهد که کسن SU ly
مدیزیت مور مردم بگمارد, وی همان را انجام میدهد:
از خدا مسئلت مینمایم که شما را توفیق دهد و گامهایتان
را استواز سازد».
* قران برای حجت آوردن و دشمنی کردن کافی است!
هنگامی که سرور خلق0 قصد داشت نوشتهای بنویسد که
صفحه 201:
امتش را از گمراهی در امان نکم دار ورقیو قا
ما Bie ga te a
مینی بر اين که «کتاب خدا برای ما کافی است» (حسینا کت
الله). سخن مزیور را با لام امیرالمومنین علی بن ابیطالب0
در یکی از خطیههای آن حضرت مقایسه میکنند که فرمود:
«.... و خدا برای انتقام گرفتن از ستمگران کفایت میکند. و
قرآن برای حجت آوردن و دشمنی کردن, کافی است
احمد الحسن) در بیان تفاوت بین این دو گفتار و نیز در پاسخ
به احتجاج اين جاهلان فرمود:
*«عمر در مقأیل سنت پیامیز0 این گفتاز زا زتر زان آوزذدعنن
وق در مقام رد سنت حضرت محمدل و فرمودهی پیامیر] گفت
«حسبتاكتاب الله», ولی سخن امام علی] اين گونه تیست بلکه
اين کلام از باب مدح قرآن و بزرگشماری شأن آن در مقابل
غيرش يود ونه براى مردود شعردن غير أنء أن كونه كه عمر
أم داد».
* عيبجوبى مسيحيان از کتاب خدلا
افراد مسیحی به قرآن کریم طعنههای زیادی میزنند. یشان
1 در این خصوص فرمود:
«مسیحیان به حکمت قرآن و قانون عادلانهی موجود در آن,
و اين که قران به خبر و معروف امر کرده است نگاه نمیکتتد
ایتها قطعا دلالت بر اين دارد که قرآن از جانب خدا است نه از
سوی شیطان. اين در حالی است که جدال اینها بر سر این
مطلب است که قرآن از لحاظ قواعد لغوی ایراد دارد!
اشکالتراشیها پایانی ندارد و بیان میدارد که مطرح کنندهی
آنها دنبال رسیدن به هدف مشخصی نیست؛ کسی که شیطان
راهنمایش باشد. گفتارش بیبارزش میشود.
امیرالمومنین0] میفرماید: «رسلبارساتت پشتمید». رسالت بر
مرتل (فرستاده شده) دلالت دارد و این که او از کجا آمده
است. کلام حکمت آمیز. نظام دقیق. امر به معروف و نهى از
متکر از سوی خدا است و کلام سفیهانه. ببهودگی. امر به منگر
ونهی از معروف از جاتب شیطان:میباشده:
صفحه 202:
s aoa w abi وتا تال سر eae,
يك گنه کرو ۳ جال حاضر. تشريع به وسيلدى قرآن
مسلمانان با مشکل تاویل و تعدد وجوه روبهرو است. Ay
علاوه بر اين. اختلاف در زمان هم عاملی برای اختلاف در
احکام است. راه حل چیست؟
کاملاً واضح است که چنین سوال کنندهای, به طور کامل از
معادل دیگر قرآن غاقل شده است؛ همان عدلی (معادلی) که
به نص حدیث نقلین که بين تمام مسلمانان معروق است, از
قرآن جدا نمیگردد.
لذاایشان0 در پاسخ به اين سوال فرمود:
«تشریع و قانونگذاری به وسیلهی قرآن و نیز به وسیلهی
سنت معصوم فعلی صورت میگیرد. معصوم در هر زمانی
قانونگذار است. ضرورتی ندارد که معصوم فعلی احکام سابق
را برای اين زمان نسخ کند زیرا وی قانونگذار است و ممکن
است و میتواند احکام گذشتهی خود را متسوخ سازد (ولی
ضرورتی بر این کار نیست)».
آي قواتين وضعى با فطرت انسان سازكار اسث؟ *
حال و روز يرخى افراد كريزان از دين حيرت آور است. من
اين كونه به نظرم رسيده كه كاهى اوقات اين وضعيت از رجال
دینی نشات میگیرد؛ یعنی وضعیت آنهابه جایی میرسد که
قواتین وضعی را مقدس میشمارند و مدعی میشوند که این
قوانین, صلاحیت کامل برای راهبری جوامع انسانی در
حوزههای مختلف را برخوردارند؛ بر خلاق قوانین دینی!
احمد الحسن در مورد چنین افرادی میقرماید:
«ابا در قوانین وضعی, حقوق جامعه محفوظ است یا خیر؟
چگونه بین قوانین وضعی و حقوق قرد توازن ایجاد شده است؟
آيا (در اين بین) حقوق خدا لحاظ شده است؟ آیا حقوق محیط
زیست لحاظ شده است؟ حقوق حیوانات و گیاهان چه طور؟ و
.. تظایر آن
وانگهی در قوانین وضعی, نحودى ايجاد تعاذل بين حقوق به
صفحه 203:
Soul oe a لیلد لو اور
چیست؟ 2
در حال حاضر قوانین وضعی بزرگترین جنایت تاریخ در حق
کل افراد پشر را مرتکب شده و اين همان پیامدی است که
زمین به آن رسیده ؛ بعنی اثر گلخانهای که تهدیدی برای نابودی
نوع بشر محسوب میشودا».
* أيا تنورى انفجار كيهانى (نفجاربزرگ) وجودخالق را رد میکن؟
Jolin! در خصوص نظریهی انفجار کیهانی و اين که این
انفجار باعث پیدایش خلق شده است, قرمود:
«انفجار بزرگ, نظربهای است که ثابت میکند عالم
انی محدّث بوده (به وجود آمده) و از تراکم انرژی پدیدار
شده است؛ لذا بر وجود خالق ازلی دلالت دارد»:
همگان را دعوت میکنم که منتظر انتشار کتاب احمد
الحسن) به نام «وهم الحاد» باشند. أيشان در اين كتاب
برسشهابى در رايطه با خالق و هستی مطرح نموده و از
علماى دینی پاسح گویی به آنها را خواستار شده است. آحمد
الحسن درباردى اين كتاب میفرماید:
«.... من به سهم خودم این سوالات و بسیار بیشتر از آن را
در كتاب «وهم الحاد» باسخ كفتهام و ان شاء الله به زودى أن
را منتشر مىكنم. اين كتاب همجنين حاوی یک به اصطلاح
مناظردى علمى است با بروفسور ريجارد داوكينز كه يكى از
بزرگترین دانشمندان زیستشناسی تکاملی در عصر حاضر و
كمجنين ب بروفسور استيون تیگ یکی از برحسته رین
دانشمندان فيزيك نظرى و رياضيات كاربردى و متخصص در
حوزدى كيهان شناسى و صاحب نطريدى ثآبت شدمى برتوزاين
سياءجالدها. به شمار مييرود».
* أيا اقانيم از هم متمايزئد؟
مسيحىها به اقانيم سدكانه معتقدند و ان مقهوم برای lel
معروف و مشهور است.
صفحه 204:
سد حون الحتعي يارت مايق روص ام
۳ و لين اقاتيم از هم جدا هستند لذا هر یک,
دیگری را ارسال کرده است؛ پدر: پسر را فرستاده: پدر روح
القدس را فرستاده و بسر روح القدس رار أنها قائل به تمايز
هستند به اين دلیل که یکی از اقانیم. آن دیگری را كسيل داشته
است. همین موضوع, دلیل اعتقاد آنها به تمایز اقانیم را برای
شما روشن مى سازد».
در مورد رابطدى اعتقاد به تمايز اقانيم و تجسّد كه آن هم
مورد اعتقاد مسبحيان است, ايشان0 فرمود:
«سخن درباردى اقاتيم. ارتباطى با تجسّد نذارد. از نظر آنها.
تجسّد موضوع ديكرى است. از نظر مسيحيان تمايز اقانيم, قبل
از تجسّدء در اثناى تجسّد و بس از بايان كرفتن تجسّد برقرار
بوده است»:
* انجيل برنابا
برخی مسلمین با استناد به متون انجیل برتابا احتجاج
میکنند. ایشان[] دربارهی اين انجیل فرمود:
«خداوند شما را توفیق دهد! انجیل برنابای متداول, صد در
صد انجیلی جعلی است و فرد مسلمان نمیتواند با آن بر
مسيحيان احتجاج كند زيرا به اختصار براى اين انجيل هيج
طريق يا سند تاريخى معتبرى وجود ندارد. نسخدى انجيل
قدیمی که اين انجیل از روی آن چاپ شده کجا است؟ تاریخ آن
چه موقع است؟ کجا یافت شده و آیا مورد تجزیه و تحلیل قرار
گرفته است؟ چه کسی آن را بررسی کرده و در اين خصوص
چه گفته است؟ کسی که میخواهد به وسیلهی US yal
احتجاج کند باید به اين پرسشها پاسخ گوید و البته بعد از آن
:درس يايد كه دشتش از هر دلبل نو مدركى کم بتواند بع
پشتوانهی آن با اين کتاب بر مسیحیان احتجاج کند حالی
است».
ایشانا) درباری کسی که انجیل بنیا ابا اجیلبهودا
مقایسه میکند فرمود:
صفحه 205:
«آنچه رک امد یاو ری باه اسر
انجیل نه ارزش تاریخی دارد و نه هیچ فرد عاقلى میتواند ا ث
بر مسیحیان احتجاج نماید. چگوته ممکن است بتوان با کتابی
که اصالتی ندارد محاجه تمود؟!
اما انجیل بهودا. انجیلی گهن است و اصل و ریشهی تاریخی
برای آن یافت شده و با تحقیقات دقیق علمی مورد بررسی
قرار گرفته است.»
صفحه 206:
ایستگاه سوم: مسایل
مربوط به ادلهی دعوت مبارک
* نص و كواهى خدا
اديور اجمد الجسية تدوة متقدمه مه سح قمر
bes ا قال لمي ا نان
توقيق دهد!
لسن ذلرل مرحمت فس اجو بيد
بتار حب یا این دلیل بای لز همان زور ول زو مرک
خجت باشد بعس باید از زوز امل: Uae منشور:
که از رول اول بعرروزی که خلیفه در آن اوعا: منگند,ربه el
افتد؟
Ul y ین نص هنگامی که عرضه میشود باید بر تمام مردم
آن زمان حجت باشد با خیر؟
و چه تتودی مارد اگر حضوت مهم نا این سن يرق
عودلين Solel plas
sceldon.a-a ib esnsallpliS on alitigl Tseng ic plas
مجاجه میکند؟
این پرسشها مربوط به قانون شناخت حجت یا به ویژه در
ياب لعن (وصیت) او است..
آیا پاسخی بر این سوالات مییابی؟»
گفتم: آیا بر اساس آنچه از سخنان شما آموختهام باسخ
نتفر
صفحه 207:
: آنجه من دريافتهام إين است كه حجت le
دعوتش. به خذاى سيحان و wal و مواستدى او يشتكر:
است وبه وسيدف أن يندثان خدا به أو ايفان م اوري حلي
اگر نص موجود باشد. گواهی خداوند دارای شان بالاترى استء
و الله اعلم.
ایشان) فرمود: «آری, یا گواهی خداء نص نیست؟ و آیا
نصى كه أز جأنب غیرحداباشد.آزگواهی و نص الهى برثر
است:
آری این همان نض gid seul سانق بر این قانون کافل
شتاخت حجت ره بگارش در تاودا به این آمید که نا
به سراغ متاظره بيایند ولی به نظر میرسد آنها خواهان
متاظره نيستند. آنچه در شبکههای ماهوارهای در خصوص
مسخره کردن رویاً یان داشتهاند مرا پس است. به خواست
خدا کتاب «عقائد الاسلام» که در آن رسوایی ایشان و بیان
ليان بره اسك - شر خواهد شد, هر چند که اینها شرم
و حيايى ندارند!
چند روز بيش به طور اتفاقى شنيدم كه يكى از عمامهداران
آنها در باسخ به يى وهابى كه مىكفت «اصل امامتي كه شما
از آن سخن میگویید به عنوان یک اصل دینی در قرآن ذکر
تشده است». از کتابهای دعوت استفاده میکرد و به آن
وهابی میگفت: ما میگوییم ائمه جانشینان خدا بر زمین اویند
و آدم. اولین جانشین خدا میباشد و خدا فرموده:ای جع ...تا
انتها. به ابن ترتيب آنها بدون هيج شرم و بای هنگامی که
مخالفینشان با آنهابحت و جدل میکنند. دلایل خود را آز
دعوت اخذ میکنند و هنگامی که مردم دربارهی این دعوت از
آنها سوال میکنند. ED را تکذیب مینمایند!!
ابن كه أنها از دعوت و از علوم آن هره میگیرن ال
بز اين نيست که آنها به صاحب دعوت نیازمند و او لز أنها
بینیاز است؟ آيا اين (يعنى علم) از دلايل امامت نيست. و اين
lal به نيازمندى همكان نه أو و بىنيازى او از مردم شناخته
ینود تسیا الا و نقم وا د راي GN
صفحه 208:
be للب وكام چهارم: مسایل مربوطه به مناظرهها و
17 آي كفوف اوعأوهاصيت يك دليل به شمار مىرود؟.
وصیت مقدس, نوشتهی حضرت محمدا] است که بازدارندهی
امت از گمراهی میباشد؛ چیزی که خدای سبحان خواسته از
ادعای اهل باطل محفوظ بماند تا حجتی آشکار باشد بر صدق
ضاخب بزجم حق و هوایت درزرمان عهوز» آنکاه که هراد
آل fare اجازه میدهد تا دعوت بزرگ الهی خود را آغاز
تمایند.
ولی برخی مدعیان دروغین علم میکوشند مردم را از این
دلیل بزرگ الهی بازدارند و با این آدعا که دروغپردازان هم
میتوانند با وصیت احتجاج کنند. مردم را در این خصوص دچار
شک و شیهه و تردید نمایند.
این در حالی است که آتها حتی نمیتوانند به یک نمونه با
مثال که آين عمل آنها را در طول مسیر زندگی بشر از او
روز توجیه کند. اشاره نمابند. میبينیم که قرآن کریم ادعای آنها
را به وضوح تکذیب کرده است.
آجمد الحسن] دربارهی این شک و شبهه آفرینی آنها فرمود:
«آنها میگویند: چه طور ممکن است صرف ادعای وصیت,
دلیل پاشد؟ در حالی که قرآن بیان میدارد که ادعای وصیت.
دلیل است. قرآن بیان کرده که عیسی0 در مقام احتجاح با
تصاراء يه حضرت محمدل بشارت داده و به او وصیت نموده
است.
آيا نمىبينند كه خداى سبحان صرف ادعاى حضرت محمد
بر اين كه او همان كسى است كه عيسى] به او وصيت کرده
است را حجت به شمار آورده است؟
اگر به ان صورت نبود. چه معنایی دارد که خدای سبحان از
وصبت عیسی] سخن به میأن آورده است؟
آیا جز این است که خدا این وصبت را برای احتجاج به آن
بیان نموده است؟ و آیا ذکر نکرده که در وصیت عیسی(] چیزی
جز نام اول نیست؟
* -ما اصیرهم علی lll
صفحه 209:
سیر فد یوعد کدی او اس اب
به هر حال, خدا هر چه بخواهد انجام مىدهد و خذا را امريه
است که خود. آن را به پایان میرساند».
* احتجاجپیمرانبه وصیت
يك روز در خصوص احتجاج انبياء به وصيت. از يشان
میشنیدم که فرمود:
«انها میگویند: ایا موس یه وضیت اختجاخ کرو
چگونه آن حضرت به وصیت احتجاج نکرد در حالی که بني
اسرائیل به دلیل وصیتهای انببایشان نسبت به او. منتظر آن
حضرت بودند؟1
همین طور است حضرت عیسی و حضرت محمدق؛ آیا قرآن
به وضوح احتجاج به وصیت را بیان ننموده است؟!
قرآن آشکارا بیان داشته که به آنهن] وصیت شده يود ويا
وصیت نیز محاجه میکردهاند. همین کفایت میکند که قرآن به
روشنی با وصیت پیامبران0ا و وصیت حضرت فیسی] به
حضرت محمدلا احتجاج نموده است». ۱
خدای متعال میفرماید: «وَإذ قال عيسى ابن نی یل ی
Sa lal ns i i Sys 5
bite Gb asl
او من بغدى لنقة
eae) Rg SB كفت ى يف
لوي من رخا ses Seo Sod ce Dap ci ena
وى ل عد امن مرايد ونا احعد لست بشارتان سردهم. جون أن يبا يات روش
خود مدء فد این جادنی است اشکار)
* أيا مضمون وصيت از قبل معلوم بوده ات
برخی از کسانی كه به ناروا ادعاى علم م ىكتند بر اين
بتدارند كه تيازى نبوده حضرت محمد به هنكام احتضار وصيتى
بتمايد و به عنوان مثال حديث ثقلين يا غدير از نوشتن جنين.
ول لا و بل هو ات
2 -صف:6
صفحه 210:
وصبتی pate.
eos 20 بوده ate nee و
خولٌ را با توشئن آن به سختی بیاندازد!
پاسخ احمد الحسن] به چنین مدعیانی مطلب زیر است:
«برخی از آنها مدعیاند که از آنچه در وصيت Das soley
بوده كه به زعم آنها آن را کتایت نکرده است. باخبرند و
محتوای آن صرفا تاکیدی بوده بر بیعت غدیر و مختصری از
حدیت تقلین؛ لذا آن حضرت به توشتن وصیتنامه اهتمامي
نداشت وطيق اعتقاد آهاء حتى بس أز واقعدى «رزيه». Lott
برای مسکینانی همچون عمار و ابوذر و مقداد که قبولش
میکردند نیز به کتابت درنیاورد؛ به زعم آنها آن حضرت حني
برای علی0] نیز وصیت را ننوشت تا بعد از او به کسانی که آن
رأ Jost میکنند برسد تا به این ترتیب تمام کساني که در
صلبهای مردان هستند گمراه نگردند و امت از گمراهی نجات
Tal
من نميدانم اینها از کجا فهمیدهاند که وصیتنامه صرفاً
تکرار یا تاکیدی بر واقعهی غدیر با دیگر رویدادها و سخنان
ييشين ببامير خدال مانند حدیث تقلین به صورت اجمالی بوده
است, با اين که آن حضرت پیامبرت] و رسولی از جانب خدا بود
و ودى ب طور مداوم به حطرئش مارسيد و رسالت او بای
هدايت مردم نيز تا أخرين لحظه از حياتش استمرار داشته
الست أن به علوان حكال خداوند tpl را خبرداده که یک روز با
یک ماه يا دو ماه قبل از احتضار محمدا چیز جدید و تفاصیل
جدیدی مربوط به یکی از ثقلین یعنی اوصیای پس از او و نامها
و صفات برخی از آنها که متضمن عدم گمراهی امت تا روز
* - واقعهی «رزیهی بوم خمیس» (فاجعهی روز بنجشنبه] در منابع اهل
سنت (نظیر کناب بخاری و کناب مسلم) و میج شیعه نقل شده آست که
طى آن خضرت محمد درخواست نمود نا كتف و مركب با لوح و مرکیی
ورد تا الج سر ال Te
برعي (عمر) نسبت هذيانكوبى به wal) eal و مانع از انجام اين عمل
ندند در ملاع لهل صنت رولبت شد است که هر ار oi عباس ای
واقعه را بد میکرد. اشک همچون دانههای مرواريد از كوثههايش sole
میشد (مترجم).
صفحه 211:
قياتت اس .بع او وی شم ویو با a) جر سب ور
تنموده, پس این قاطعیت و اطمینان بر این که وصیت صرفاً 9
تکراری بوده بر آنچه از پیش گذشته و لذا ترک نوشتن آن پس
از «رزیه خمیس» (مصییت روز پنجشنبه) بهتر و سزاوارتر
بوده, از کجا آمده است؟!
آيا اين به آن معنا نيست كه عمر براى پیامبر خدال] تعبین
تكليف كرده بود كه ننوشتن وصيتنامه در روز بتجشنبه بهتر
است, همان طور که برخی چنین گمان کردهاند که اعتراض
عمز بر توشتن مکتوب: کاریشایسته و خردمتدانه بودن
است؟! شما نيز بر رسول خدال] چنین مقرر میدارید که بهتر.
تنوشتن وصیتنامه پس از روز پنجشنبه بوده است و هیزمهای
آتشتان را از بين نمیبرید! شما را به خدایتان سوگند. کدام یک
پیامبر است: مجمد بن عبدالله0 یا عمر و دار و دستهاش, با
خود ما آى كسانى كه نام تشيع بر خود تهاددايدة!»
نها از تلاش خود برای اشکال كرفتن بر نوشتن وصيت محمد
6 که نگهدارندهی امت از گمراهی است دست برنمیدارند.
برخی از آنها اشکالی اختراع کردهاند که مضمون آن چنین
أست: ياء موسى بن جعفرا] در زندان پیش از وفات به فرد بعد
از خود وصیت کرده و وصیتنامهاش را نوشته است و با ابن
که حضرت محمدل) وصیتش را تنوشته است!
و از این قبیل سفسطهبازیها. ایشان0 در پاسخ به چنین
سخنان پیهودهای فرمود:
«م با دلیل, وجوب وصیت به هنگام احتضار را ثابت کردیم و
اکنون آنها هیچ دلیل نقضی ندارند. لذا دلیل ما ثابت میشود و
نيز يا نر ثنها وجوب نوشته TS pals outlines Gi
oe bs
كر أبن سوس كه اسطارريه عدوروسيت موسي بن جمد
] به هنكام احتضار به دليل مثلاً زنداتى بودن او, بر وصيت
حضرت رسول(] اشکال میگیرند. خداوند میفرماید: EY
sald سفها» (خدا هیچ کس را جز به اندازهی طاقتش مکلف
صفحه 212:
تم ىكند) (بقره: 286)ي لذا بيمانن روزم نمورگیرد
تونق باه اتنس تعر
كام احتسار وضیتنامه بنویسد. موسی بن جعفرا]نتوانست
چنین کند ولی پیامبرن چنین وضعیتی نداشت و آن حضرت قادر
به نگارش وصیت بو لذا این کار بر او واجب بود.
علاوه بر اين: همدى وصايا و روايات ائمه0 به ما نرسیده و
همان طور که همگان میدانند. بسيارى از اصول روائى شيعه
مفقود شده است.
به علاوه. اين كه موسی ین جعفرا] به هنگام احتضار
وصیتتامهاش را ننوشته, خسارتی به همراه ندارد زیرا وصیت
حضرت رسول[ بازدارندی امت آز گمراهی تا روز قیامت
میباشد؛ لذا لازم تبود که خداوند شرایطی برای موسی پن
جعفرل] فراهم آورد که به هنگام احتضار وصیت کند. در حالی که
خدا زمان. فرصت و تواتایی را در اختبار پیامبر[] گذاشت تا در
وقت احتضار وصیت نماید. در عمل هم آن حضرت وصیت کرد
و آن وصیت نیز تقل شده است»:
آکنون, آیا کیسهی شما از اشکالتراشی بر وصیت مقدس
خالی شد یا ایرادگیری همچتان ادامه دارد؟!!
* وصيت و نص مستقيم
عدهای میگویند: وصیت رسول خداق به تنهايى براى اثيات
حقانيت كسى كه به أن محاجه مىكند كافى نيست و حتماً بايد
وصيت به طور مستقيم از امامى به امام بس از او صورت
كرفته باشد.
ایشان0 در پاسخ به چنین افرادی فرمود:
«علمای شیعه میگویند: وصیت یا نص از پیامبرا] کفایت.
میکند. کما اين که در کتاب در «باب الحادی عشر» به شرج
مقداد سیوری" اين عبارت آمده که: تص از پیامبر یا امام قبلی
cla pba ck (all cian) cago a= المچهده در 10 بان
تاليف تمود؟ سيس علامه حلى شرع هاين بر آن توشت و بابي به نام b>
الحادى عشر» إباب بازدهم)زبه أن أحضاقه stake apes سيورى (متولد 826
هدق) شرت بر آن کشت کد از مهو اب Ss nl
صفحه 213:
Bau i Gada jp, Sos exis
3 کافی است.
اینها نه قرآن را در نظر میگیرند. نه روایات و نه سیرهی
معصومین را.آها فقط سخنان مراجعشان و فقهانشان و آنچه
در حوزهی نجف تدریس میشود را به دیدهی منت میگذارند؛
بلکه همین مطالب را نیز بزای این که پی هوی و هوس خود
بروند, منگر میشوند».
آين سخن علامه حلی است:
امام باید منصوص علیه باشد (باید بر او وصیت شده باشد)
زیرا عصمت جزو امور باطنی است که فقط خدای تعالی به آن
علم دارد, لذا باید از سوی کسی که بر عصمت او آگاه است
نص صادر شود. با ظهور معجزه به دست او که گواهی صدقش
شارع کتاب (مقداد سیوری) در «النافع یوم الحشر: ص
0 بر اين مطلب چنین تعلیق زده است:
میگویم: این اشارهای است به شیوهی تعیین امام. بر ان
که تتصیص (وجود نص) از سوی خداء بیامبر خدا و امام قبلى,
سیب مستقلی )9 tpt ous است. اجماع حاصل شده و تنها
موضع اختلاق اين است كه أيا امام با جيزى غير از نص نيز
تعيين و مشخص مىشود يا خير. اصحاب افاميدق ما از آن مق
کردهاند و گفتهاند: به جز نص راه دیگری نیست
* روایت خداوند عمرش را تباه كردائد
سید احمد الحسن(] در یکی از کتابهای انتشارات دعوت
مبارک یمانی به نام «وصیت مقدس. نوشتار بازدارنده از
گمراهی»* که در سایت رسمی نیز منتشر ده است. توضیحی
داده که جای هیچ شک و شیههآی در خصوص حجبت وصبت"
Gas hiss spas گفایه آنمعاجه کند چه از دیدهران وبچه
از ديد سنت يا عقل بر جای نمیگذارد.
* - الوضية المقدسة الکتاب العاصم من الضلال
صفحه 214:
از جمله موارد که ,در این کتاس أمده cape 5
۱
شي شد
ایشان[] در اين خصوص فرمود:
«من دریاقتم که معنای روایت «تتر الله عمره» و وضعیت
آن: برای انصار قدری مبهم است. از خداوند تقاضا دارم که
شما را از آن برای بیان حق برای مومنین بهرهمتد گرداند و
تمقام و متزلت شما را بالا نبرد و حجت شمارا بر طالمین
آشکار گرداند!».
به هر کسی که اين کتاب را خوانده است میگویم:
دلیل عقلی که سید احمد الحسن[] در کتابش تشریح نموده:
محال بودن ادعای (باطل) نص به عنوان راهی برای تشخیص
خليقدى الله را ثابت میکند؛ که واضحاً از اساسیترین
لازمههای تنزیه خداوند سبحان جهت جلوگیری از امکان تحقق
این ادعای باطل میباشد.
اما آنچه در ابتدا از دلایل قرآئی و روایی فهمیدم.
«بازدارندگی عمومی از اصل ادعای باطل نص تشخیص» یا
«همیستگی هلاکت مدعی باطل با ادعایش» میباشد.
آنچه از صورت دوم فهمیده میشود این است که آمکان
وقوع ادعای نص تشخیص از جانب مدعی باطل همراه با
هلاکتش میباشد؛ حال چگوته اين مدعی باطل ميتواند به ان
ادعا دست یابد آن هم بعد از بازدارندگی عمومی آن و محال
بودن آن از نظر عقلی؟!
هنگام مطالعهی کتاب, اين سوال به ذهنم خطور کرد و
ایشان] برایم واضح فرمود:
«نهء اين گونه نیست. خداوند توفیقت دهد! نص قرآنی و
بروات :نیز به تخود تخود دلالت ابر دلیل عقلی داز ی بو معلق:
cogil cular از:تص با هلاکت مدعی (باطل) میباشد.و به
محال, به معتی Sol ادعای باطل نمیباشد.
عبارت: «حداقل of gles همراه با هلکت او قبل از آشکار
شدن برای مردم است» به معنی بعید بودن امکان وصول به
أبن لدعا من بأطد و نه اين مضي تيت كه Gul رونداد: امکان:
صفحه 215:
محقق شدن را داشته پاشد؛ ولیر ما Shey جنر
oo oe 2 با رات بخ ید eis hans 2550
اين ادعا تا اين مرحله هيج آسيبى به نص بازدارنده نمى رسائر
يشتيباتى رسالت يعنى آن كه شخص (باطل) آن را تتواند
آشکارا نزد دیگری ادعا کند اما اگر فرض کنیم که او آن را
hogs hig ادغا کنه و قبل ازآن که كولفد لبي وي
درونش قرار دارد را آشکار کند. خداوند هلاکش نماید. اي
مساله ضرری برای تص بازدارنده ایجاد تمیکند. تنها چیزی که
لازم است بیان معنی حمایت (نص) و جدا کردن تنها حالت
ممکن از بعیدترین حالتهایی است که میتواند پیش بیاید».
اين توضیح برای کسی که کتاب مدکور را تخوانده باشدء
پیچیده به نظر میرسد بتابراین برای درک بهتر پاسخ سید احمد.
آلحسن] توصیه میکنم که کتاب مذکور خوانده شود.
به برخی برادارن انصار که ممکن است از روی شرم و حیا
بگویند: اين مساله, موضوعی واضح است, ماجرای زیر را نقل
میکنم:
روزی ایشان!] موضوعی را پرایم بیان فرمود سبس چیزی
فرمود که معنی آن چنین بود: یا واضح شد؟ و هنگامی که
گفتم: بله, واضح است, فرمود:
«خواهش میکنم در مورد چیزی که روشن تبست. نگو
واضح است و هیچ گاه از طرح اشکال شرمگین نشو زيراً
مخالفینتان به وسیلهی آشکال گرفتن با شما مواجه میشوند.
لذا باید نسبت به آنچه مطرح مینمایید شناخت کامل داشته
باشید. خداوند شما را توقيق دهد و گامهاتان را اسوار
* كناب «وصيت مقدس؛ توشتار بازدارنده از كمراهن»
در خصوص أهميت كتاب «وصيت مقدس» كه بيشتر با شما
درباردى أن صحيت كردم ld فرمودة
«خواهش مى كنم إين كناب را به شكل we cals Se
فزاوریه زترا در آن چگوگی استذلال و اطاح به ‘Salis
وصیت بیان شده است. همچنین خواهشمندم آن را در حوزه در
صفحه 216:
تالص يك بإردو مباجثة ربع ور , يكذ لويد gale wrod >
ee ies
در رز اه ند متفر شود ا میتی
از آن گردند. بکوشید با هر وسیلهای که در دست
در بهمومنین و مردم برشانید تا از آن بهرهمند گزوی.
خداوند به شما جزای خیر بد
ایشان(] درباری وصیت جدش حضرت محمد نیز فرمود:
«وصیت این گونه توصیف شده که بازدارنده از گمراهی
است و قید «وصیت, بازدارنده از گمراهی است» حائز اهمیت
میباشد زیرا اگر طبق توصیف خود حضرت, آن وصبت از
ادعای اهل باطل محفوظ نمیماند. پس ایشان دروغگو میشد
يا آن حضرت جاهل مع يود و وضیت را به ضفتی که در آن
نبوده توصیف کرده و یا آن حضرت عاجز و تانوان بوده يا ...و
soot و حال آن که ايشان از همهی این موازد منزه و به دوز
* بشارتیبرای کسانی که از وصیت حضرت محمد[] دفاع میکنند
نجه در إن دنه باعث حزن و اندوه مى شود فراوان استء
از جمله خواب ترساننده(انذار دهنده), به ویژه اگر مضمون
خواب. هشداری سهمگین دربارهی مثلاً عاقبت آدمی باشد.
روزی فردی از اتصار خواب هشدار دهندهای را برای سید
احمد الحسن0 تعریف کرد که یکی از انصار برای او دیده بود.
این خواب وی را بسیار مضطرب نموده بود. آیشان(] وقتی
ماجرای خواب را شنید. در پاسخ فرمود:
«به خواست خدا خیر است. و خداوند شما را از شیطان
حفظ میفرماید. خداوند شما را توقیق دهد و گامهایت را
استوار نماید!
جز خير جيز ديكرى نيست و ان شاء الله خداوند حامى تو
است كه همواره از راه و روش او دفاع كردداى و بيامبر خدان
نيز كه از وصيتش دفاع كردداى يشتيبان تو مىباشد. جز خير
جيز ديكرى نيستء و رحمت خدأ كستردة است. 5
البته شايسته است كه هيع كس از ترس سوء عاقبت آسوده
صفحه 217:
نباشد حتى كسى كو رات جائدن َتنا يذأزخ كع ا يزع إنتم به وود
از خدا دارم که حسن را روزقات نماید وگ
خلیفهی خدا بر زمینش که در زمان او زندگی میکنی را تصرت
دهی. خداوند شما را توقیق دهد و گامهایت را استوار نمایدا».
* مادر موسى جكونه به حضرت موسى [) ايمان أورد؟.
سید احمد الحسن] در اين مورد فرمود:
«در قرآن. مادر موسی چگونه به موسی] ایمان آورد؟
آیا مادر موشی بعاف لبود
خداوند متعال میفرماید: «واوین !موس CAS NB gal ST
BUS Ta pl J al ale ول تخزنی او لیک وجاعلوه من الْمْزسّلین» (وبه
مار موس وهی کردم شیر بده واكرير اوبيا شدى به دراي ينداز و متوس و
غمكين مشو اورا به توبازْص كردائيم و در شعار بامبرئش م اوريه) ((قصص: CT
ate ay je ls) hed 33
ماویس)
آين,شهادت خدا,برای ماذر موسی: در: خصوص پسسره
حضرت موسی]] است و او نیز مکلف بوده (تکلیف داشته) که
هماتند دیگر مکلفین به او ایمان آورد. حال چگونه به او ایمان
أورد؟ آنا جز از طريق رؤيا كه همان وحى الهى به سو
أوست؟».
شيخ مفيد (رحمه الله) درباردى كيفيت وحى به مادر حضرت
موسى]] مىكويد:
و اما سخن ما در معجزات همان است كه خداى تعالى
al Jbl مُوسَى أن أرضعيه فإذا خفت عَلَبه فألقيه فى اليم ولا
تخافی ولا تخزنی را |لیک وجَاعلوة من ازسلین». این ail متضمن
صحت (درستشماری) خوابها است زیرا به مادر موسی در
خواب وحی شد ... 3
* - الفصول العخناره: ص 130
صفحه 218:
anh es Des Car |" را یی ریش مرها و
روداگشتعال کهوافرماید قوف اه ای نت دق
خو Big Be OGY; Gale BOI tats ae a as
ولك كيدا إن
ان تن وین ناه که بوف هدر خو تدای
هه مق زاب اوه سر شید ون یمک ند نز
عل را رت ات مان بو حاکن زان ای نش
سید احمد الحسن[] در خصوص علت اين که چرا یعقوبت]
پسرش یوسف] را از حکایت کردن خوایی که دیده بود برای
برادرانش نهی نمود, میفرماید:
«در قرآن, یعقوب] رقیا را دلیلی بر تشخیص پوشق خليفة
دانست و وی را از اين که خواب را برای برادرانش نقل
تفع داش ترا بر اس مورب امس قوس دند موی
خلیفهی خدا و جانشین بعقوب] خواهد بود.
با اين وجود, اين جاهلان انکار میکنند؟! نمیدانم چه طور
مدعی هستند که به قرآن ایمان دارند؟!
اگر عذرشان اين است که تفسیر نمیدانند.اینک ما موضوع
زا برای آنها روشن ساختهايم و دیگر مجالی رای انکار نیست.
حال جز لجاجت و حیرهسری دیگر چه باقی مانده است؟!».
حال که اين مطلب واضح شد. من میگویم: آیا کسانی که
رؤيا را مسعره میکند در جالی که رف لت مرا pie
مصداق al ll sable از سخنان خود كه مروم زا يا أن به
سیک مفزی میکشانند و پر انکار و تکذیب وح الهی سوز
anges فجالت نمیگشند؟ ابا بان و لمان ابنها تان از ماب
حضرت موسی[] است؟! یا از حضرت بعقوب[] _پیامبر خدا به
دين الهى عالمتراتد؟!!
* أيا خدا در استخاره به كسى غير از ولى اشن اششاره م كند؟
به هنگام عرضهی دعوت حق بر مردم: بسضا با افرادی
- بوسف: 4 و 5
صفحه 219:
روبهرو مى شويم كم يدرو از نوكه ١
بهانهای که با آن oe 1
فرلد را کفانیش مزپذیرند. ان غجه سین چم سراغ استفار
ند و قداوند ار صرح احمد ۱ را برای آنها
برمی گزین ولی از آنجا که طرف, دل در گروی فرد دیگری
a راغ خداوند را رها نس کند بو به میت زر صخش
محبویش ادامه میدهد. با اين پندار که خداوند با پبروی از او
تيز برايش خير مىخواهد!!
احتی یک بار برایم پیش آمد که rans میگفت در طول
عمرش همیشه استخاره میگیرد و طبق آن عمل میکند. وی
هفت بار در خصوص پیروی از سيد احمد الحسن[] استخاره
گرفته و در پاسخ. سورهی پس آمده و نتیجهی استخاره بسیار
خوب بوده ولی این مرتیم در. قمل به استخاره مردد مانده
۱ دليلش هم اين بود كه مى كفت وقتى هفت ل ار استخاره
احمد الحسن بسیار خوب آمد. رفته و بر پیروی از
ی که مه کباش آو بمالن بوده استعاره کرده که آن هم
ار خوب آمده است!!
از سید احمد الحسن[] دربارهی چنین افرادی سوال کردم.
ایشان فرمود:
«اینها بینوا هستند. شما دلایل را یکی پس از دیگری برایشان
تبیین کنید و بیان دارید که چگونه وصیت, حجتی است قطعی
يراق كسى که به دنبال حق میباشد و کسی که از آن روی
برگراند. هیچ عذری تزد خدا تخواهد داشت.
و اما دربارهی قرد استخاره کننده و امثال اوء او از خدا
caus که دربارهی احمد الحسن او را آگاه سار خدا هم او
را أكاه نمود؛ ولى وى به کلام خدا شک کرد و از آن روی
برگرداند و به دتبال هوا و هوسش رفت و فر مورد کسی غير اق
آو استخاره گرفت. چرا که این قرد موافق با خواسته و ميل أو
بود. خدا نیز او را به خودش واگذار نمود. استخاره بر غیر از
کسی که خداوند برای پیروی از او خیری بخواهد. استخاره از
شیطان است. نه استخاره از خدا. او از خدا طلب خیر کرد.
صفحه 220:
خدا هم با | seas ا toll
داد BS gi of slag ور تفر خودش و
أنه را كه ado امارهی بالسوء» (نفس آمر کننده به بدیه
به او تشان داد را پی گرفت.
کسی کهابا استضاره از دا خیز میخواهة وخبا زرا
آگاه میسازد وبا کتایش بر او گواهی میدهد که احمد الحسن
بر حق ual چگونه به این اطلاعرسانی و گواهن خذا کفر
میورزد؟!! و پس از همهی اينها چه میماند به جز جهنم؛
جهنمی که آن قرد با رویگرداندن خویش در واقع ol را طلبیده
و منتظر آن است؟
آیاعاقلانه است که وی از خدا سوال کند. سپس وقتی
خواب را نپسندید, برگردد و دوباره سوال کند و خدا پاسخش را
بدهد. وباز هم بزگردد و خدا به او پانیخ دهد و این کار را هفت
با تکرار کند ولی هنگامی که دزیافت این امر برات او سودی
تدارد زیرا این راه برخطر و روندگان آن نز اندکاند. به سمت
استخاره گرفتن بر این که ای قلانی یماتی هسست یا خبر متمایل
Hits
laa خب آنا راشع :هذا وفهادت او بانقه انتت ناه یز
خدا) تا وقتی فرد پاسخ را نیسندد. برود و دربارهی فلانی سوال
کند؟ آیا خد را به سخزه گرفتهند؟! با خدا یت این که چتین
ا ل 0
كرده. واگذاشته, شایستهی ملامت است؟ و یا اين فرد با
انجام چنین کارق. متتظر چیزی غبر از جهنع است:
آکر نه دللبل برای آها سودمند است و نه پاسخ حدا: ند
ay به حالشان نود میبخشد؟
حسیتا ال و نعم الیل
# احمد الحسن از مرجع خواسته زو معجزهبطایند!
برخی افراد و چه بسا گروهی از مؤمنينء جنين كمان
میکنند که سید احمد الحسن!] در بدو آمر, طلب معجزه را بر
مرا عرض لوقه وتمیی نوع آن را هم به اسان وداک
کرده است؛ یعنی نقش سید احمد آلحسنل أن لست عه هر چه
صفحه 221:
است که سید احمد الحسن] در کلام خویش تشریج.
«در خصوص قضیهی معجزه؛ ما به برخی از مراجع گفتیم که
درخواست خود را مستند و مکتوب کتند و با صدور بیانیهای
رسمی تصریح نمایند بر اين که حجت به وسیلهی معجزه
شناخته میشود.
cal ant ae دا لپ مراجعبدی كذ وتان
معجزه شدند وباسعكوبى به أنها براى يبان ابن مطلب يود كه
آنها يا دروغگو هستند و جدیتی ندارند و فقط میخواهند مردم
را به بیراهه بکشانند و اين قضبه پس از آن روشن شد که ما
در رسمی آنها را مورد خطاب قرار دادیم و آنها از
پاسخگویی سر باز زدند؛ و یا اگر هم پاسخ میدادند و بینیهای
رسمی مینوشتند و درخواست خود را مستند مینمودند. در
واقع از نادانی خود پرده برمیداشتند زیراآنها راه شتاخت
حجت را به معجزه متحصر کردهاند. در حالی که معجزه تنها
راه ممکن تیست بلکه (برای معرفت پیدا کردن نسبت به حجت
الهی) راههای مختلفی وجود دارد.
مراجع و وکلای آنها به مردم گفتند: ایمان نمیآوزیم مگر این
که برای ما معجزهای بیاورد. احمد الحسن پذیرش این
درخواست را منوط به مستند و مکتوب کردن تقاضایشان
کرد. با هدف آشکار شدن دو موضوع:
آول: أنها دروغكو هستند و أكر خواستدى خوذ را نتويسند و
بین مردم منتشر نسازند. دروغشان تمایان می"
دوم: أنها تاداناند وبا اين أصل اعتقادى که حجت با نص
شناخته میشود. مخالفت میورزند. اين که آيا حجت را با
معجزه میتوان شناخت یا نه موضوعی مورد اختلاف است؛
حال چگونه است که مراجع تنها راه شناخت حجت را اظهاز
معجزه میدانند؟!
اين پاسخ برخی از کسانی است که به دروغ میگویند احمد
الحسن آمده و خودش از همان ابتدا به مراجع گفته است که
هر معجزهای میخواهند از او طلب کنند»:
صفحه 222:
seal che le ce
دو للؤفل اند از طريق ايجاد شك در امامت مهديين
ضلوات الله عایوم اجمعتن. حجیت آنها و وجوب اظاعت از
ايشان را مشکوک جلوه دهند. با اين استدلال که آمام صادقم
امامت آنها را نفی نموده است!
ote زوادت: مرت مد سورع م
ayy don tape a Dp یبشد. ام Cee) Sapp hg
نداد هی وه از امه ولآ رها شمان al مد اه
eeu pease cpp
این در حالی است که سیاری از کتانههای:دعوت مباری
یمانی به اين شبهه پرداخته و کاملاً واضح به آن پاسخ دادهاند
ميش بر ابن كه امام ادق] دز این روایت دزصدد تفی امامت
مهدیین) نیست بلکه آن حضرت ميخواهد کلام پدرش امام
يافرل را برای ابویصیر که تاقل خبر است تصحیح نماید.آين که
Ul مهدیین] دارای مقام امامت هستند با خير. موضوعى است
که روایات بسیاری به آن پرداخته و بیان داشتاند که نها نیز
ائماند
همان طور که مقام امامتی که حضرت Dalal به آن تائل
شد - طبق نص قرآن كريم - او را از متصف شدن به تشيع
يهترين خلق بس از رسول خدال] - به نص روايات شريقه -
مانع نگشت.
به هر تفدی: أیهای متعده وزوشن: در گتنهای دعوت:
مبارک یمانی منتشر شده است: با اين حال نگاهی داریم یه
پاسخ سید احمد الحسن] برای این افراد. از منظرى ديكر.
آیشان(] میفرماید
هموضوع تقض آعامت مهییین:ناقتن خجنت il ii) al
که آنها حجتهای الهی میباشند) نیست؛ یعنی ضرورتی ندارد
که حجت. امام هم باشد. این که آنها پخواهند امامت را از
مهدیین نفی کنندمانع از التزام بندگان از اطاعت آنها تست
* - کمال الدین و تمام النعمة: ص 358.
صفحه 223:
sepa nis ero sh ghee lly
2 همچنین زکریا و یحبی[] نیز حجج الله هستند ولی امام
نمیباشند؛ آیا اطاعت از آنها لازم نیست؟ امامت یک مقام
است.
اگر چه ادلهی زیادی وجود دارد كه امامت مهديين را ثابت.
میکند ولی من میخواهم چیزی را برای شما آشکار ساز
نها ناداناند زیرا معتقدند نفی امامت یک نفر, به منزلهی تفی
حجت الله بودن آو است, در حالی که چنین جیزی صحیح
خلیفهی الله 9 alll تیست. میتوان ثابت کرد که یک نفر حجت
و اطاعت از او واجب باشد و لكن امام نباشد, مانند أدم.
جسن يعت كزيل
اين افراد جاهل جيزى نمىدانند؛ آنها بر اين باورند كه حجت.
معصوم, حتماً بايد امام باشد و بر همين اساس ميكوشند
امامت را از مهدیین نفی کنند در غیر این صورت اگر
میدانستند و متوجه بودند که «آگر انسانی حجت الله و
خلیفهی الله باشد. لازم نیست که حتماً امام باشد», درصدد
اتفى امافت تهدیین برتمنآمدند: زیرا در آن ضورت خزاهند
دانست که تفی امامت مهدیین, ایشان را در تفی حجت بودن
آنها سودی نمیرساند؛ حجیتی که روایاتی آن را ثابت نموده و
صراحت دارند بر اين که مهدیین پس از آئمه حجح الهي و
اوصیای بیامیر پس از ائمه میباشند. پس اگر ایشان قادر به
درک چیزی بودند. متعرض این مورد نمیشدند (و سراغ چنین
موضوعی تسآمدند
همان طور که واضح است lade gl که yh است: اثبات
بودن آها است و اگر حجت الهی بودن آاثابت
شود. مسأله خاتمه يافته و بحث روى اين كه یا آنها ائمه هستند
با اين که مقام امامت را دارند یا نه. زاید و از مطلوب به دور
* خروج در روایت یمانی!
امام باقر[] میقرماید
صفحه 224:
و
وهاه نجي وه وي كرى رد أمد. بد هر سمو كه ری ترس و وحن و شرب
san seen rence nap nee Recah oe
یم یست؟ پر هایت. هبان ات اوه سوی ملعبالن دمت سین تام
ان خروج كرده فروختن سلاج بر رد بر هر مسلمی حراممیشود. نایک نی خوع
كرد به سوى eas خز جک پچ ابرم هایت الست و رويكرداتى أن با مسلمان.
کرش وس قیرط شم مب اش رد
ب اي دعوت مک
برخی چنین قره الرعيد ابد وه ریز رن سای موی
به خروج او جهت جنگ و قتال است, و قبل از أن اطاعت از
0 نیست. چه برسد به باری نمودن او. اين پندار عدهای
اين در حالى است كه روايت يمانى بيان مىدارد كه يمانى
خلیفه و حجت الهی است. و از همان نخستین لحظهای که
خلیقهی الهی دعوتش را آغاز میکند, طاعت و نصرت او واجب
میباشد. اين همان چیزی است که سید احمد آلحسن[] و انصار
او در کتب عدیده توضبح دادهاند ولی ایشان0 از اين نکته غافل
نمیماند که در قالب یک سال نظر طالبان حقیقت را به وجود
خطا در اين فهم از روایت یمانی, جلب تماید و میفرماید:
«در روایت آمده است که یمانی صاحب پرچم است یعنی
وی قرمانده ارتش میباشد و نیز در آن آمده که وقتی یمانی
خروح کرد. قیام با او یعنی نبرد همراه وی واجب میشود. حال
آیا معقول است که فردی در رکاب فرماندهی که قبلاً با او
بيعت نکرده و به او ایمان ندارد بجنگد؟».
برخی نیز از اين روایت چنین قهمیدهاند که اين سه یعنی
یمانی, globe و سفیانی, دعوت خود را در یک روز آغاز
میکنند و در یک روز ظاهر میشوند زیرا طبق متن روایت, آنها
در یک روز واحد خروح میکنند.
ته واضح ست كه بن يكى بودن زمان خروع إنها برا
تبرد. و یکی بودن شروع دعوت آنها از مردم برای گرد آمدن
زیر پرچمشان. ملازمتی وجود ندارد و اين که خروح برای نبرد
* - غييت تعمانى: ص 262.
صفحه 225:
به طور کامل تاکید شده است,
] ToS ABB ee TE سيد احمد الحس ل
«آیا گمان میکنن آنها ظرق بیست و چهار ساعت ظاهر
منشوند و لشگزیان را تجهیز میکنند و با آرتشی انبوهبه زد
روی میورند؟آیا عقل جنين دركى را قبول دارد؟».
* هتكامى كه او را ديديد ب أ بيعت كنيد
از پیامبر خدال ذر حالی که مسلمانان را به یازی خضرت
مهدی[) فرآمیخواند نقل شده که فرمود: هت کاس که اررادیدید با
بعت ap eS وف ef خبدى خداست»*. أن
نرد شیعه وانسلی وارد شده است.
با استناد به اين روایت, برخی از اقراد دیدن مهدی با چشم
قبل از بيعت را شرط بيعت و ابمان أوردن به أن حضرت
قلمداد کردهاند. به نظر اين افراد قبل از مشاهدهی آن حضرت
با جشم و قبل از ملاقات ایشان, بيعتى براى sage نخواهد
بود آنها مگویندکلمهی فرایدوه < dade jeans sl
این شرط را لازم و ضروری نموده است
سید احمد الحسن(] در پاسخ به اين سوال فرمود:
همین که برتی او را منند در تعقق «زاینوده کقایت
Sioa و گرته آبا خافلاند اشت که ye Sac Mis انسان بر
بق زمین: با خجت خدا پیعت بکنید با یکی یکی با او روبه رو
شتوند؟ این کار بت چه مقذار زمان نباز حواهد داشت: صد سال.
دویشت سال: سیضد. سال یا پیشتر؟۱
* ارسال از جاتب اء
موضوع ارسال از جانب ایلیای نبی برایم مقداری مبهم بود.
لذا چنین برسيدم:
با مراجعه به مطالب کتاب «وصی و رسول امام مهدی] در
تورات, انجیل و قرآن» و نیز «نامهی هدایت», موضوع ارسال
از سوی حضرت عیسیز] واضح میشود ولی به نظر میرسد
قضیهی ارسال از جانب ايلياز] ين جنين نيست.
ایشان[] فرمود:
صفحه 226:
LS, ub ضيه كع ايليل و
Se Serle 8
a مهدین همان ارسال أنه
کر خصوض el ay soblalans آنغا فتگوندم که ابلااو
عیسی] هر دم ناه و یرو امام palin asain gage کم او
میفرسند. آنها نیز ارسال کنندهی کسی که امام مهدئ0 گسیل
اداشته است. به شمار میروندابه این اعتبار که نها پیرو و یاوز
حضرت میباشند».
صفحه 227:
ایستگاه چهارم:
مسایل مربوط به مخالفین دعوت حق و
عقاید آنها
* عقایدبدعتآمیز شیعیان مرجع گرا
روزگار باعث شده ما از انسانهای نادانی که دم از عقیده
میزنند واقعاً شگفتزده شویم؛ و این چه مصیبت.
است! اين افراد. معصوم را با آموری چند که مهمترین آنها از
این قرار است میشناسند: انداخته شدن معصوم تزد درندگان
و خورده تشدن او توسط این حیواتات. باقی ماندن آثر قدم او
پر سنگ سخت, سخن گفتنش به همهی زبانها. هر کجا که
برود سایه تداشته باشد و .... نظایر آن.
ان میکنند این قانونی است که به وسیلهی آن معصوم
شناخته میشود و اينها ویژگیهایی است که همواره ملازم
معصوم میباشد و کسی که طبق خواستهی خداوند سبحان as
اين موارد (گاهی) دست یابد با نیابد. بر سبیل اعجاز نیست.
زاهی خدا بر حقانیت خلیفهاش, نوشتهی رسول Dae
که طبق فرمودهی خود آن حضرت. بازدارندهی امت از
گمراهی است. علم معصوم. بینش و استواری او در متشابهات
دین الهی از الف تا باء آن. همچنین سخنان روشنگر بزرگان
علمای عامل شیعه مینی بر اين که اساس شناخت معصومء
تص (وصیت) و علم است و همین. امتیاز شیعه از دیگر گروهها
صفحه 228:
میباشد. برای اين مدعیان هیچ ارزش و اعتباری ندارد؛
سید احمد الحسن در خصوص این عفاید بدعتآمیز
میفرماید:
«بر انصار واجب است که بدانند عقاید از هر روایتی اخذ
sts حنى أكر أن روايت با واقعيت جارى تعارض داشتة
برخی عمامهداران جاهل به سراغ آنها مییند و به ایشا
میگویند: اين روایت قائل بر اين است که معصوم از ویژگیها
و صفاتی چند برخوردار میباشد: سایه ندارد. جای پایش در
میماند. همهی زبانها را میداند و اينها معجزهای
موقت و گذرا نبست که ممکن است به آذن خدا صورت بگیرد
یا تگیرد. بلکه طبق ادعای ایشان. اینها یک سری ویژگیها و
صفات دائمی و همیشگی در خلیفهی الله است.
asl, ou! باطل است و به وضوح با واقعیت تناقض دارد. و
فقط انسانهای کم خرد به چنین چیزی قائلاند.
حال اگر قرار باشد از هر روایتی, عقیده اخذ شود آياآنها
معتقدند طبق آنچه در برخی روایات آمده معصومین[] در رحم
(مادر) حمل نمیشوند؟1
آنچه من میخواهم اتصار بدانند اين قاعده است که: عقیده
از چنین روایات آشفتهای برگرفته نمیشود؛ و نيز اين كه:
انصار تكويند ما هر روايتى را قبول مىكنيم. إينء سخن باطلی
است و کسی که به آن قائل باشد نیز بر باطل است و بين او و
کسی که روایات آل محمدل را طبق هوی و هوس خودش رد
میکند تفاوتی وجود ندارد بین کسی که روایات غلات" و
روایات باطل را میپذیرد با کسی که روایات راستین آل محمدق
زا رد میکند. تفاوتن وجود ندارو-
أ هن الى ند lag ately HU ونکت تقد بال
معصوم به طور دائم به اين صفات متصف است: سایه ندارد.
جای پایش در سنگ میماند. به همهی زبانها سخن میگوید و
..-؟ این سؤال خطاب به کسانی است که ادعا میکنند انا
صفات معصوم است.
در حقیقت آنها فقط یک سری روایات آحاد متروک که علمای
* - غلات: قالین به اولوهیت آل Doane (مترجم).
صفحه 229:
عقایدبه نها اعتقاية تام ابر بیس تیه وه
۱ & دم وگلواموضوع اعتقادی مهمی محسوب میشودء
چگونه به این چیزها معتقد شدهاند و بر چه اساس و
a چنین نوعی از اعتقاد صورت بسته است؟!
در نتیجه, اگر عقیدهی آنها صحیح نباشد. با چنین عقیدهی
باطلی جزو محاربین و دشمنان حضرت مهدیل خواهند يود. لذا
چارهای ندازند جز اين که در ابتدا صحت این عقاید را با استناد
به دلایل مقبول طبق شیوهی خودشان یعنی با دلیل قطعی
يعنى روايات متواتر با نص صریح قرانی يا دليل عقلى صحيع
اثيات كتند. البته دست آنها از همدى اينها خالى است؟
علمايشان تيز اين روايات را رد مىكنند. لذا اين روايات قابليت
آن را ندارد که به آنها اعتقاد بسته شود. بلكه رواياتى وجود دارد
كه در تناد کامل آنه بوده و واقعيت نيز جين اس
اگر یکی از صفات حضرت موسى] به عنوان مثال اين بوده
le oS پایش پر سنگ میمانده. پس دیگر چه نیازی به عصا و
غیر آن داشته است؟ اگر طبق گفتهی آنهاء در کاخ فرعون,
جای پای موسی[] بر سنگ حک شده باشد پس دیگر معجزات
به جه كارش میآمده است؟!
و اما در مورد ائمه0, آيا آن طور كه اينها تصور م ىكتند جزو
سیرهی ائمهآزاين بوده است كه در نتيجدى حى شدن جاى
بایشان بر سنگ, ائمه(] زمین خانههای مردم را با قدمهایشان
خراب میکردند (در حالی که هرگز چنین نبوده است)؟! به خدا
سوكند اين باوهسرایی ها اصلاً ارزش پاسخگویی ندارد یعنی
واقعاً چه طور میشود که ویژگی امام اين باشد که همواره رد
پای او بر سنگ بماند؟ آیا او «بولدوزر» است که راه برود و
خانههای مردم و خیابانها را خراب کند؟ این چرندیات
چیست؟!
این عمامهداران جاهل با اين عقاید باطل خود. از هم اکنون
مقدمات قتل حضرت مهدی0 را قراهم میکنند زیرا اکر آن
حضرت فردا آمد و در مسجد کوفه تماز گزارد و رد پایش بر
زمین مسجد کوقه نجاند وآن را غراب نکزد, به مزدم میگویند
صفحه 230:
سين ابن شخص ری نوت بابرا متطرآن میدترای
ورودی تا منیر, سنگفرش مسجد را با آثار قدمهایش که بز ۷
زین میمانک تخریب کند. و نردم همرباید هر هفته با دورتریق,
تقاط سنگفرشها را تعویض کنند و کار امام هم اين است که
باردیگر آن را بشکند و خراب کند؟!! چون آنها معتقدند که این
از ویژگی های امام به شمار میرود:
آنها ا ان مزخرفات, مردم را منحرف میکنند همان طور
که فرعون (لعنت الله) قوم خود را منحرف نمود. متاسفانه
انصار به خود زحمت نمیدهند تا حداقل با مطالعه و کمی
تفكر, el این احمقها را دهد
کسی که به سراغ شما میآید و میگویداینها صقات ثابت و
همیشگی معصوم است و معجزهاق نیست که گاهی حادث
شود و گاهی از آن خبری تباشد و چه بسا گاهی با یک حجت
اتفال بيفتد و با دیگری حاصل نشود (مانند عصای موسی), ,
بايد دليل قطعى بر اين ادعاى خود بیاورد. و همان طور که قبلً
بیان داشتم این دلیل یا باید روایات متواتر, با دلیل قطعی از
قرآن, یا دلیل عقلی قطعی باشد؛ در حالی که آنها هیچ یک از
اين دلایل را در اختبار تدارند:
أنجه را كه به شما میگویم درک کنید و آویزهی گوش خود
نمایید: آنچه از اين نادانها خواسته شده عبارت است از دلیل
قطعی بر اين که چنین خصایصی, صفت همیشگی و ملازم
حجت است نه اين که آنها به طور موردی با حجتی از حجج
الهی حادث شده باشد؛ فرق بین این دو بسیار است!
نها انسانهایی نادان هستند که آنصار باید نجوهی تعامل و
رفتار با آنها را بدنند و پشناسند.
وقتی آنها با این روایات به سراخ انصار میآیند. انصار نبید با
تسامح و سهلاتكارى با آنها رفتار كتند زيرا اين روايات نه جزو
ملاحم است و نه جزو روایات فقهی؛ بلکه این روایات. اعتقادی
بوده و عقیده فقط با دلیل قطعی اثبات میگردد.
دشمن شما ابتدا بايد طبق اسلوب و شیوهی عقایدی
خودش, دلیل بیاورد. و در ادامه, بحث بر سر اين است که آیا
صفحه 231:
ابن وذكد وليه علهل spite رود فتاط ینار
lads Lana gah RSG ST ای با پاسخگویی به
اشکالات مخالفین, شکافهای دیگر انصار را ير كنيد و ترمیم
تماييد. اكنون انصار بايد در براير اشكالاتى كه فعلاً مطرح
میشود, كاملاً قوى و مستحکم باشند: تا ما کارمان را از سر
رتم
برخی افراد دلقک پيشه, مالند از هر روایت به هر صورت
که باشد. اخذ عقاید کنند و بر این اساس معصوم را به صفاتی
که پیشتر اشاره شد متصف گردانند. هدف آنها از اين کار
تلاش برای رد دعوت مبارک یمانی است, آن هم پس از آن که
دلایل آن گریبانگیرشان شده و راه فراری از آن ندارند. ایشان
[] در اين خصوص 29039
«روایتی هست که میگوید ائمه( در رحمها حمل نمیشوند.
و از ران راست متولد میگردند.آیا نها نیز یه اين روایت
عقيده دارند؟ يا قضيه براى أنها مبتنى بر اساس هوى و هوس
است؟ كدام يك از علماى عقايدى شيعه جنين اعتقادى دارد؟ آيا
به نظر آنه. از هر روانتت میشود عقیده خذ كرد
نه علماى شيعه جنين عقيدهاى دارند و نه ما بر اين عقيده
هستيم. بس أنها اين اعتقادات را از كجا أوردماند؟».
همجنين إيشان)] فرمود:
«آنها میگویند: از جمله ویژگیهای معصوم اين است كه
یه تدلردة بر زمین درمتتای پایش نمیماند ولي بر رو سا
آثرش باقی میماند؛ این صفات دائمی است و ما ایشان را با
این صفات مى شناسيم.
از آنها بپرسید:
UT فقط بدن معصوم سایه ندارد یا لباسهایش نیز بیسایه
است, یعنی آبا هر وقت که وی لباسهایش را عوض کند.
Use alin ae oF «Fass ala
ولا فقط قدمهای معصیم پزشن بیائر آننت و بر ستگ.
Wale 1 بابوش امام نيز بر شن اثری ندارد و بر سنگ
اترگذار است؟۱!
صفحه 232:
و اكر آن طور كه | راد ادعا
اثرگذاری قدم امام بر سنگ, آن دسته از خانههای مردم و
آماکن عمومی مفروش با سنگ که امام بر آنها داخل میشود
را نیز شامل ميگردد یا خیر؟
وبا فرطل اما وا متحتي سيد رمن هاه را
نقشكذاري قدمهايش بر سنك خراب مىكند و اهل خانه به
تعويض سنك قرش خاته مجبور مىشوند, و آيا امام اين
خسارتی که از تخریب خانهی مردم به وسیلهی او پدید آمده
است را جبران میکند یا خیر؟!!! نکند سطح سنگفرش
خانههای مردم. از اين خصوصیت ویژهای که امام به آن متصف
است مستتنی است؟!! یعنی در اين حالت یک معجزهی
برعکس اتفاق ميافتد به این صورت که امام یکی از
ویژگیهای همیشلی اش را ol nas he ۳۰
خاههای مردم: گمهایش در شک تا جای سیگذاردا
حال آکر طاهر روابات با ظاهر صرح خران تعازس داضت
چه کنیم؟ آیا جز این است که روایات با باید مردود شمرده
شود و یا تأویل گردد؟ آیا اثمه به عرضهی حدیث به قرآن
دستور ندادهاند. و نیز ترک آنچه مخالف قرآن است؟؛ چرا که
ائمه به آنچه معارض قران است تکلم تمیکنند.
بسیار خب, حجج و خلفا الهی انساناند و طبق گفتهی قرآن
در برخورداری از صفات جسمانی انسانی, همچون دیگران
میباشند و خصوصیات ویژه و خارقلعادهای ندارند: «ْ[ اه
بخ زیت پآ مود تیش pl da
ad an pn A He) وحى میشود هرب cal gl a
هر كس ديدار روردكار خويش را اعد موبتددء بايد كردارى شايسته داشته باشد و در برست
بروردكارش هيج کس را ریک نسازد) (کهف: 110).
care Ul قبل از اين که با عمل و اخلاصش ارتقاء يابد. اين
وتاگتهای مره تا رام همواه داشته (ست بازغیر؟
اگر بگویند: خیر. رشتهی خود را پنبه کردهاند و قضیه فبصله
مییابد و مشخص میشود که اينها معجزات موقتی بوده که
صفحه 233:
گاهی اتف ale yall ۳ 5
rh ae Jie طبار وف و
pm 2 ie قبل از آن که حجت در اين دنیا امتحان
Gals S08 او قانت كزده و بد عقا كد أو Cosby
رسالت گرزاند ارفا ses NaI Sd ASOT A Gaga
تن جای بگیرد. قدم او هميشه بر سنگ نقش میگذارد و هرگز
سایهای نداشته باشد زیرا اين صفات جسمانی ملازم با حجت.
است. در این صورت. امتحان و آزمایش این اتسان چه میشود
و حال آن که او با نشانهها و معجزاتی دائمي که هميشه
اهش است برتری و فضیلت يافته است؟!
حال أيا اين عدالت است كه به اين حجت که از همان ابتدا
معجزه دارد. همان اجر و ثوابی داده شود که به مؤمنى كه بأ
شهوات امتحان میشود و بر خلاف حجت. از ابتدا هیچ
معجزهای همراه او نیست. داده شود؟ بماند که حجت بر اين
مومن برتری نیز داده شده است! پس عدالت خدا کجا است؟
جه طور ممکن است بین مردمی که میخواهند وارد فضای
امتجان شوند عدالت پرفرر باه در حالی که یکی از
پاسخ سوالات و حتی بیشتر از آنها را در دست دارد و د
مقط متوالات زا درد و از انتعها چوری در داشت او نیت و
وى بايد خودش تلاش كند و باسخها را بيابد.
مصيبت اينجا است: آن كه با داشتن باسغها برترى يافته.
بيشتر از آن بيجارهاى كه ستم ديده و باسخ سؤالات به او داده
تشده. اجر و باداش مى كيرد!
در حقيقت أين عقايد أشكار كتتددى ذهن بوچ كسانى است
تب آنها ناو Sly Garg ai یمان pT
قرآن و عدالت خدای سبحان است».
* حسده مدعین علم را کور ساخته است!
يرخى از آنها اخيراً شروع به دم جنباندن کردهاند و در
صفحه 234:
شبکههای ماهوارها: ۳ ربارة: اتى به
مس برس رین ایس بت انم 24
است صدای انصار حضرت مهدی[ بلند است و آنها را به
برگزاری یک رشته مناظرات علمی و وزین دعوت کردهاند تا از
این رهگذر, حقیقت بر مردم آشکار شود. این دعوت همچنین
پابرجا و برقرار است ولی آنها طبق معمول هر بار اين دعوت
را با دلایل غیرموجهی رد میکنند؛ همان طور که دعوت مبارک
را بدون دلیل و مدرک دروغ میشمارند؛ و همان طور که بدون
هيع دلیلی, تقلید از غیرمعصوم را واجب جا زده و آن را به
صورت یک عقیده برای مردم درآوردهاندر
سيد احمد الحسن در مورد اينها و شگرد و اسلوبشان با
ما سخن میگوید
«آنها همان گونهاند که شاعر گفته:
ASE? OE giles ...گر رم
4
آنها از مناظره با اتصار میترسند. چرا که مقتضح مى شوند.
لذا راهکاری تمیپایند جز بنهان کردن انصار در زندانهاء و
استفاده از شیوههایی که أسلافشان در مواجهه با پیامبرآن و
اوصیاء و انصار آنهابه کار بستند. سپس به سراغ مردم
میروند و آنها را به گمراهی میکشانند.
و ليكن اگر آنها انديشه به خرج ميدادند. میدانستند که
نتیجهی اين کار آنها زیانکاری در دنیا و آخرت است؛ همان طور
که برای اسلافشان که با همین شیوه و روش, به نبرد با
بیامبران و اوصیاء برخاستند چنین چیزی حاصل گشت.
آنها بر همین منوال خولهند بود و دز همین مسیر Spo ay
خود ادامه خواهند داد.آنها از برگزاری مناظرات مرتب و
+ دورو
صفحه 235:
re ند ترا در
scat opal
کت la بت اون و
Sram 3 تاریکی شب
أكر به لهات كوم وليل كا رشع سواس رهق متا زهان باخدة
درس با هم دنه بأشيم كبا بحث ssa Onn
ين أغار شود و در جلسدق دوم شنوه و سلوب ستافت.
حت زا هبحت شيم 5 3a Gel ای
اشيوه بر مصداق كنونى أن احمد الحسن برداشته شور نا از
شما قیول تمیکنند زیرا میدانند شکست و رسوایی آنها حتمی
انیت يا لين كد به Lea pil ایمان آوردهاید نما نیز اسمان
میآورندر
لذ هتكامى كه با آنها به مناقشه مىبردازيد. دائما تقلا
هیزکند نی موسو فوفی, تور از فوضوع جلت Sil ee
بست بگذارند و به ین بمان از میاخله علمی ساختزافنه دور
کنند.
Sal cS Li را کور AT a sll on
چند dey low مكي آر أنها وأدر وك از mS Wake
ذاشت با فجری برنامه ضحبت میگرد هر ذو ابنها محالفاق
تین دعوت بوولذ وبا آن سر سیرداشند. معری "Stake
يكن أل كناب هايم راي كرد بود ويخ هلي أن با
مت خواندد سوس نع طرف تیگ نظر میرسد این فرد
خالم با فقه ات (عبریبهآن مضمون اب تا برد و
متظوزش این بود که cyl فر, از مقتاری غلغ و دانش
برخوودار است که قد داوق oly ان مردم را به گمراهی یکشاند
رقیق شيخش به دليل أن كه حسد شدیدا وى را كور
ساقت ودس لب را هم جنکر شدهچه کوتاق: که به عجرت.
بوخاش کردو به آو گفت طه نه ند و چقدبار ان کلم را
لكران کرد. «هیچبهرهای از علم تدارد. چیزی بلد تیست. هچ
چیز نمیفهمد. یک فرد عامی و بیسواد است که حتی از
سادهترین چیرها هم بیخبر است» تقریبا چین غنارانی یه کار
صفحه 236:
و افده در محضر عبد صالح (جلد 1 و 2) 24
* برخى كمان مى كنند كه وى علم منطق نمى دان 6
برخى افراد (وابسته يه شیوخ) حرفهای ببهوده میزنند و
میگوینداجمدالیسن علم منطق نمیداند ان در حالی است
که حوزهی علمیه آنها. حتی از بين کسانی که آموزش ابتدایی
را سپری نکرده باشند نیز طلیه میپذیرد. آموزش در این
حوزهها همان طور که مشخص است دارای مراحل مختلفی
میباشد. متطق در ابتدای آموزش حوزوی و دقیقا در سالٌ
اول, آموزش داده میشود و اين به آن معنا است که حتی
کسی که آموزش ابتدايی را طی نکرده باشد. میتواند منطق
را بفهمد و درک کند. چه برسد به دیگران.
به هر حال, در پاسخ به این دروغ از احمد الحسن[] شنیدم
که فرمود:
«بسیار خب, احمد الحسن فارغ التحصیل رشتهی مهندسی
عمران است. آیا ممکن است شخص عاقلی پیدا شود و باور
کند که یک مهندس عمران نمیتواند منطق بفهمد و wl Jb
قارغ التحصیل دورهی ابتدایی هم قادر به درک منطق است؟!
آيا إينها ذرهاى عقل دارند؟ حتی بلد نیستند چگونه دروغ بگویند؟
حداقل دروغشان را طوری سر هم کنند که قدری عاقلانه
باشد!».
* سؤالاتى كه ايشان براى بحث و مناقشه مطرح كرده است ولى طيق
معمول کسی پاسخ گو نیت
مگر اينها عالم نیستند؟ و به پیروان خود نمیگویند: احمد
Gut فردي جاهل و بسواد است و حتی ساهترین چیزها را
هم نمیداند
بسیار خب, حال به پرسشهای او پاسخ بدهید. من نمیگویم
بر کتابهای او که نزدیک به پتجاه جلد در حوزههای مختلف
معرقت دینی است, ردیه بنویسید! تمام این در سایت
رسمى دعوت ایشان منتشر شده و میتوانید آنها را رایگان
دانلود و مطالعه نمایید.
صفحه 237:
.دعوت ايان را یر کم cual pole
a ل ا
3 4 پس چرا أز مقابل كسى كه سادهترین چیزها را هم
تمیداند. فرار میکنید با به سکوت بسنده مینمایید؟!
متذکر میشوم اين سوالاتی که الآن آنها را میخوانیم.
مربوط به موضوعاتی است که با شبهات ملحدین و ابطال آنها
و نیز اثبات وجود خدا ارتباط تنگانتگی دارد و اين موضوعی
است به غایت مهم. همان طورکه مشخص است. این متن
دعوت ایشان] خطاب به آنها است:
«من درصددم مطرح کردن موضوعات غلمی مربوط به
آفرینش و اثبات وجود یا عدم وجود خدا میباشم؛
Cole oul علمى, بسیار مهم میباشد و آنچه من در میدان
علمی میبینم عبارت است از پیروزی علمی الحاد (بیخدایی)
آن هم با برتری بسیر با بر کساتی که مدعی نمایندگی ادیان
هستند؛ کسانی که عالم نام نهاده شدهاند چه مسلمان شیعه
lag a ao ale و چد مسیحی با بودی؛ در ال بو
متاقشات علمی پاسخ میدهند که چیزی از آنها سر درنمیآورند
نمیدانتد داتشمندان زیستشناسی تکاملی و دیگران چه
گفتهاند واچه نطرح کردهاند. آنها همچون کساتن هستند که ره
قول معروف بد شنیدند و بد پاسخ دادند. به همین دلیل کتابی
به نگارش در آوردهام که اکنون تقریباًکامل شده و در آن
مهمترین نظریات علمی که به لحاظ آزمایشگاهی, ریاضی و
ری به ثبات رسیده است را به بحث و بررسی گذاشتهام. به
ایند کر ضیرت وود افرادت که کنا مورفیت
کتابی که نگاشتهام را درک نمایند. کتاب را منتشر خواهم نمود؛
زیرا درک آن به ناچار نبازمند به اطلاعاتی در زمینههای
زمینشناسی تاریخی (تاریخ زمین) تاريخ باستان,
باستانشناسی (علم تاریخ). علم زیست شناسی تکاملی,
فیزیک نظلری, کیهان شناسی. انسان شناسی, مهندسی ژنتیک,
پزشکی, قلسفه و نظایر آن میباشد.
سوالات مورد بحث:
نظر علمای شیعه, سنی, وهایی و مسیحی در خصوص دو
خواست خدا در
صفحه 238:
تطريوى ee gle Lely! ln تین منوج
علمی کسانی که اين نظریه را رد میکنند چیست؟ از دید
کسانی که تظریهی تکامل را قبول Olid aly ais وجود خدا
در چهارچوت زندگی زميتي کدام امنث؟ edad آنها تسبت ید
یهی ژن خودخواه جیست؟
هزم مورد نظزیمی پوسته هب انیم و لیر وجوم بش
لز چهار بعد در این هستی و این که تا کنون بازده بعد شتاسایب
شده چه دیدگاهی دارند؟
آنها در خصوص آنچه پروفسور استیون هاوکینگ اخبرآ در باب
اضل کنهان و بیدیش آن قطزح رده و کفته نظریهی ام و
تظریهی فیزیک کوانتوم برای تقسیر «پیدایش هستی از کدم»
کفایت میکند چه ایدای داز
آنها در خصوص سخن فیزیکدانها مینی بر اين که مجموع
nee Saale Cae hl تچ
تظری دارند؟
حصزت آدمج هگم ریق زین زندگن من کزده Seal
من تاریخ دقیقی از آنها نمیخواهم بلکه به طور اجمال Vio
بگویند دهها هزار یا صدها هزار یا مبلیونها سال پیش"
طوفان نوح در کجا حادث شده است؟ طوفان نوع چه
هنگام رخ داو؟ تایخ دقیقی از نها نمیخواهم بلکه به طور
est مثلاً بگویند دهها هزار با صدها هزار یا مپلیونها سال
طوفان به چه صورتی روی داده و چگوته همان طور
ees be eC ذکر شده: #مواح آن کوهاتا بینه اشت ؟
آیا طوفان هعهی زمین را دربرگرفت؟ آیا با طوفان نی
هموی موجودات زندهی روی زمین از بين رفتند؟
اگر جواب آنها ان است که طوفان همه جای زمین را
درتورديد وتام موجودات زنده با لاقل حبوانات روى رمن را
بدگام هزگ کشاند, توس آنهابرای وود PS cil
جزیرههای جد افتده aul کیسهداران استرلیا و حیوان فوسا
M-Theory - §
صفحه 239:
Se 2 elite, دی ماد ogee)
ai sd plat
eS
5 الب که ادای نمانندگین ادیان را دارند باید يه
همهی Wal پاسخ بدهند؛ آن هم باسخهايى سازكار با علم نوين و
ته پاسخهایی روایی با متون دینی ظنی الصدور يا طنى. الدلالت
كه با امور علمي كاملا ثابت شده مانند واقعيتهاى تاريخ
زمینشناسی و آنچه در لایههای زمین قرار دازد. سر
تاسازگاری داشته باشد. اما متون دینی, با صحیح نیستند ویا
بايد تأويل شوند زيرا با حقایق علمی ثابت شده ناسازگار
میباشند.
لذا بر فقهای ادیان است که به پرسشهای فوق الذکر
پاسخهای علمی ارائه نمایند.البته من بر اين باورم که آنها قادر
به ارائهی هیچ پاسخ علمی ارزشمندی نبستند؛ بلکه هر آنچه که
من به آن برخورد کردم عبارت بود از درک تادرست از
موضوعات علمی, و پاسخ آنه نیز از همین درک و فهم غلط
تاشی میشود؛ یعنی مثلاً لها فرض میگیرند که تئوری تكامل
قائل به فلان مورد است و سپس خودشان به اين قول پاسخ
میدهند و پیش خود چنین در نظر میگیرند که به نظریهی
تکامل پاسخ دادهاند. در حالی که آنها در واقع به دید غلطی که
تسبت به تلوری تکامل دارند پاسخ دادهاند. و نه به آنچه که
واقعاً نظريدى تكامل از أن سخن میگوید.
بهفظار من این برهة که مازدز أن G85 مي كاير و ]توه بدن
این زمینههای علمی مطرح میشود بسیار بیشتر از اين
که ادعای عالم دینی بودن را دارند. با دین و وجود خدای
سبحان ارتباط مستقیم دارد.
نوشتهها و گفتههای فقهای شیعه, سنی و مسیحی که من بر
آنها وقوف يافتهام. در واقع نوشتهها و گفتههایی بیمایه است
که فقط به درد بازارگرمی خودشان میخورد و ققط به کار
فريفتن برخي بيروان خرفت و تخدیر شدهی آنها که به جهل
راضیاند میآید. نه بیشتر و ردیههای آنان تمیتواند شخصی که
به طور جدی از علومی چون زیستشناسی تکاملی» علم ژنتیک
و فیزیک سررشته دارد را قانع نماید بلکه این فرد نها را
صفحه 240:
افرادی ساده, جاهلر ون مرصنبهاه د ا ا Baal
نار ورد بحت و بررسی فرارمیدهم نا خودتان شطع
علمی آنها را دريابيد و خودتان خواهيد قهميد كه جرا آنها در
مويه با عمد العمين قاقد افسلون علمی هتفه و لباب
دروغ و آقترا متوسل میشوند ويا با کمک نبروهای نطامی
هوادار خود برای یورش به مکتب احمد الحسن در تجف يا حمله
يه خانهی وی با استقاده از انبوه نیروهای مسلج روی میآورند.
أكنون دليل ابن اقدامات به روشنى براى شما أشكار مى شود
2 تيب كه وجود أشكار أحمد الحسن در بين مردم. نشت
ری ها رای مرها TL Sues Se
ملا خواهد ساخت.
ان شاء alll در اين کتاب. بیمایگی علمی و فكرى آنها را به
شما نشان خواهم داد.
از طالبان علم اين درخواست را دارم که همگام با من
ca) Slings «Sal بدهند و به أموختن و مطالعة
بپردازند. به خدا سوگند برای ما دردآور است که ببینیم مردم در
دام افراد حیلهگری میافتند که با سوء استفاده از جهل مردم.
تسبت به مسائل خاص علمی یا دینی. آنها زا از حق دور
مىسازتد' همان طورك امروزه در عمل من ينيم فقوا
گمراه با دروغ وجوب تقلید از غبرمعصوم. el را قرب دااند
آگر کسی نظر و ایدهی خاصی بر پایهی آراءآنها دارد. آن را
عرضه تماید؛ ay خواست خدا بر نوشتههای او اطلاع میبایم و
يأ مكتوباتم با أو تعامل مي ورزم.
در قاب هوف الماك 2ه أن نيام لام جیررودی آزه زا تعفر
ميکنم. من به سهم خودم به این پرسشها و بسیاری سوالات
ديكر باسخ باددام. اين كتاب همجنين حاوى مطاليي است که
شاید بتوان آن را مناظردى علمى با بروفسور ريجارد داوكيتز
كه يكى از يزركترين داتشمندان زيست شناسي تكاملي در
عضر حاضر یه شمار منرود: و همچتین با پردفسور تبون
هاوکینگ, یکی از برجستهترین دانشمندان فیزیک نظری و
ریاضیات کاربردی. متخصص در حوزهی کیهانشناسی و صاحب
صفحه 241:
او جال هایس
se” 0 الم مساو ول زد لعل 9
ملاظره 33 مین و آیضان آغاز شود دا ردیهای jos
و موتبد ناس 5ه بكار علیة آلها مرن نموژه تورم :انشتده
goes ak باه مهد که یی تیم
موضوعات و اصطلاحات. از اسائیددانشگاهها کمک بگیرند تا
مرا در مناظره خسته تکننده.
پاسخهای شما کجا است؟ لااقل دفاع شما از دين خدا در
يرابر شبهات ملحدين كجا است؟
٠ کی داستان دثيالددار شريفتن مردم بيجاره بايد ادامه بيدا
اكنون سید احمد الحسن[] پرسش جدیدي را برای شما
مطرح میکند: شاید که پردههای سکوت را پدرد و یکی از شفا
برای پاسخ دادن تکانی به خود دهد. ایشان میفرماید:
مس سفالی از نا درم واه کمن میم نون آن را
باسخ بدهند؛ كه أن اولين سؤالى است كه شايد به ذهن
أنساتی که از او ایمان [a> ar را طلب میکنی, متبادر شود:
عدا علق را در کجا ۵ ججید آورده است؟
دهها سال زعان بگیرند و ذست زه دست هم دهد و teil
این سوال را بزای ما پاوزند:
همه جوابهای آنها ار دو شالت تخارج یست: باب ولو
تعدد لاهوت مطلق قرو میغلطند مانند وهییت, و یا از تین و
توضح پاسخ درمیمانند.
واقعيت أن أسست که نت نون ندیم کسی از أنه به ابن
ستؤال ياسع يدهد يا اصلاً به سراخ آن رفته باشد: به
وهاييها که میگویند: خداوند خلق را در خارج Sarees
Stier gh las 0
است با قدیم.آگر قدیم باشد تعدد لاهوت پیش میآید و اگز
اين خارج حادث باشد. پس کجا خلق شده است؟ این دیدگاه به
تال ماجامد تا در تایت به ند لاهوت مطلق sei
دومین پاشخ احتمالن این اشت: خداوند خلق ly gs Ly
صفحه 242:
أفريده و ابن بعنى فإبترعكلن تراص وا رشؤم ميان بعحور
اما شکل سوم: خداوند: خلق را نه در ذات آفرنده و نه ذز 2
خارج از آن؛ که البنه چنین سخنی, پاسخ محسوب نمیشود.
طیق شناختی که من دارم. آنها از رویهرو شدن با اين مسئله
فرار میکنن. آزی از برخی وهابیها پاسخی بافتم مبنی بر اين
که خلق در خارج از ذات است. البته همان طور که
است دين وهابيت كاملاً واژگونه است و تعدد لاهوت برای نها
آهمیتی ندارد.
من صدها سوال از اين دست دارم که آنها از پاسخ دادن به
آنها عاجزند.
برخی از آنها میگویند: میخواهیم با احمد الحسن مناظره
کنیم. بعد از اين که خونش را مباح کردند و دولت را بر کشتن
او تشویق و ترغیت تموزند,:حال در مورد چه چیری میخواهند.
متاظره کنند؟! اين در حالی است که کتابها در دسترسشان
است و آنها از پاسخگویی به آن ناتوانند. به آنجه در كتابهايم
آمده پاسخ بدهند و اگر ببیتم آنچه نوشتهاند ارزش پاسخگویی
دارد, خودم پاسخشان را میدهم. برخی نادانهای آنها در
شبکههای ماهوارهای لب به سخن گشوده و اشکالات بیمایای
كه عليه دعوت دارتد را برملا ساختهاند. انصار تيز با توارهاى
ويدئوبى و مقالاتى كه در يوتيوب, فيسبوك و ديكر ابزار انتشار
مطلب و برقراری ارتباط اپنترنتی منتشر نمودهاند. پاسخ آنها را
دادهاند. اکتون سطح تازل آنها مشخص شده و معلوم گشته که
اشکالات بیمایه آنها قاقد آرزش است و نیز آشکار گشته که
آنها نسبت به سادهترین امور علمی نیز جاهلآند؛ حال اين
چاهلان با چه چیزی میخواهند با احمد الحسن مناطره کنند؟!
آنها آنچه در چنته داشتاند را در شبکههای ماهوارهای مطرح
کردهاند و انصار به آنها پاسخ دادهاند و جهل و بیمایگی ایشان
را هویدا ساختهند.
یعنی اگر به عنوان مثال از آنها بپرسی: طوفان نوح کجا رخ
داد و جفت حیواناتی که او با خود حمل کرد چه بودند؟ آیا
قادرند پاسخی علمی و باارزش بدهند که با واقعیت کنونی
صفحه 243:
سازگاری
یت aie ارهز
نون أ شمان که شود اس يه
هراق cus Glen Sans Jl gla seh yar ly که آل Seas
0 در مورد او گفتهاند وی تنها کسی است که هرگاه دربرهی
چیزهای مهم و بزرگ از او سوال شود میتواند جواب دهد. فزا
بخوانند.آا تباید به اين سوالات پاسخ گویند؟!
* نياكاتشان ينرم امام حسين )را كشتتد أيا قضيه خاتمه يافت
در مملكتى كه مسئولانش مدعي اند در آن رادت بان و
داد وهموی آفراد از جمله اقلیتهای زینی, با آمب
A eee aes eee
بود دستگیر شد. از نظر زندابانها جرم او این بود كه به دعوت
مبارک یمانی ایمان آورده بود!
این مطلب بر سید احمد الحسن] گران آمد. به طوری که از
ایشان شنیدم که در مورد ul فرد و زندانبناتش فرمود: *
دانچم لها نجاط میدهند من بززگ اسبت 5 TEES
همه چیز را از دست خواهند داذ».
به هر حال. سید احمد الحسن() چند تن از برادران را به
ههگیزی موضوع گماشت تا برایآزادی او کوشش کنند و از
طریق برقراری ارتباط با برخی افراد منصف. او را از زندان
pls ed bias iad pin egy joe Le tole,
گناهی از او سر نزده بود. ولی تلاش اقرادپیگی, با استهزً و
مسخره و خنده از جانب ...- روبهرو شد. آلنته رحمت خدا به
تیکوکاران تزدیک است" و خداوند سبحان به فضل و رحمتش آو
را از زتدان رهانيد.
الحمد له این قضیه خاتمه یافت ولی هنوز که هنوز است
ذهن من, برخی از جملات ایشان] را در خود نگاه داشته است؛
جملاتی که روزگار آنها را خواهد نگاشت و وقتی از آزار و اذیت
و و اتصارش سخن بگوید. تنگ سیرت دشینان را اشکار خواهد
t = [ن رحمت الله قریب من المحسنین.
صفحه 244:
در محضو عید صالع اجب ری عبرم 25
دشمنی هر کس با ماء چه بسا بدترین چیزها برای او باشد ی
در دنيا و چه در آخرت!
نیاکانشان پدرم امام حسين0 را ذر بيابان کشتند. آیا قضیم
فیصله یافت یا اين که خداوند در دنیا و آخرت خوار و ذلیلشان
قرمود
به خدا سوگند اگر احمد الحسن را یکه و تنها در بیابان بگشند
و جنازهاش را مخفی سازند. اگر او از سوی خدا باشد, عاقبت
کارشان خواری در دنبا و آخرت خواهد بود ولو بس از گذشت
مانی چند. چه قدر اينها جاهلاند!! آیاآنها تا این حد
بس از کارهایی که در محرم سال 1429* انجام دادند. اعم
از کشتن و مثله کردن و سوزاندن اجساد و به زندان افکندن و
ترسانیدن هر کس که دستشان به او رسید, پس از انجام همهی
این کارها, نتوانستند دعوت حق را محو و نابود سازند. آنها از
امکانات و لشکریان و رسانههای چند کشور برای نابود ساختن
دعوت حق و یکسره کردن کار احمد الحسن و دهها تن از
همراهان او بهره جستند ولی نتیجه آن شد که نه تنها به کام
خود ترسیدند بلکه رسوا و بیآبرو شدند. آبا برای آنها این یک
تشانه و دلیل نیست؟ اگر تعقل کنند و اندیشه به خرج دهند!
* شد انچه وعده داده شده ب
‘a gue
اوضاع مکانی که دربارهی آن با شما صحبت کردم و همان
که سید احمد الحسن) فرمود: «آنها به دلیل رفتارهایی که با
اتصار دارند. همه چیز خود را مىبازند» رام بود 3 ost
انفجاری حاصل شد و هنگامه و هیاهویی در
راه افتاد که اغراق آمیز بیست اگر بگویم: انا تا و نوشتن
این سطور. در رنج و غذابند.
سخنان ایشان[ دوباره در گوشم طنینانداز شد که فرمود:
- معادل 1386 هجری شمسی و 2008 مبلادی (مترجم).
ایا عقیدهی تقلی از غیرمعصوم سودی به
صفحه 245:
«الان آنو قدر نري a قفا يوافتيد.
0 يت y شاه
حك از زعغها ی نهد میت مصعق: و خنومدا اص فى الي
که او ذعوت خق را فص كرذه أيدت! سيار عي أن عدر يدق
aul, Cady و چنگ پزند نم نتختان بوچ و بهعلی که غود
به أن dls sacl و مردم قزینت خورده isco ages WV
که.بهآن منعتقد باشند: کهرعبارب است از غفیدمی وجوپ تقلید
از شیرمهنوم در حالن که نا هیآ و رولیت قطلمن آلصدوز
coals’ اادلالکن کدی عفيد نآلا جوز اند برتدور وینت:
ندارند و همچنین از هر دلیل عقلی نیز بیبهرهند
درو بردازى و مغلطدى رجوع جاهل به عالم؛ و حال أن كه
حتی اين قاعدهی عقلی بر خودشان منطبق نیست چرا که
گلعهای آنها هرفا در اشامن طیات است دیرچه اساسی و
این الهی رحوع به ان و گفان مات شده است 5
همهی اننها نا اين فرص است که آلها من و گمانی ترااختناز
ذاشته باشند ولی آنچه در چقنه دلرید در اغلب موارد از J GAD
وهم و پنداز قراتر تسرود: ماننداحکام alr مصتوعن: سا
Bog dah sales
با همدي اينهاء به دعوت حق میخندند. به خدا سوگند من
ass eS lel do یی اش 1
میخند: آیا در دستانشان چیزی باقی گذاردهايم که آن را
#لررش تكرت لشي نو آنا در يسنان نا جيرف Bap
توانسته باشند آن را بیارزشی کنند؟! شاید خندهی آنها ol
جهت است کد توانستهاند همچنان افرادبنچارهای عد أن للها
وی میکند ر قرب دهید oe
به هر تقدیر؛ آمروز بسیاربخندند که فردا گزههایشان
طولانی خواهد بو چه با آگر این حال تنگین sil eal Ug
گریهشان پایانی نخواهد داشت».
به مناسبت به مبان آمدن عقیدهی تقلید از غیرمعصوم,
ایشان] درباری برخی از اشخاصی که این عقیده را بر مبزها
و شبکههای ماهوارهای تبليغ و ترویج میکنند فرمو:
صفحه 246:
«الآن ماجرای این .نو دا / اقع] كف ت أو
است نم ار ید مدش Be eT Ee
آشکار شد که عقیدهی وجوب تقلید از غیرمعصوم بدعت اسره
و هیچ دلیل عقلی و نقلی بر آن وجود ندارد. حال چگونه مردم
را به اين عقیده دعوت میکنند؟! آنها همان کاری را میکنند که
قريش در ايتداى امر كردند «اخذتهم العزة بالاثم» (در كتادكارى حجار
(sad pias
و اما مردم. متاسقانه آنها حتی بین استنباط حکم فقهی و
عقیدهی وجوب تقلید از غیرمعصوم که مراجعشان مدعی
هستند. تمایز قایل نیستند».
ایشان() همچنین دربرهی مقالطهی «رجوع جاهل به عالم»
که دستآویز خود قرار میدهند و گمان میکنند دلیلی کافی
برای وجوب رجوع مردم به آنها است, فرمود:
«یک دلیل عقلی دارند که عبارت است از: مراجعهی جاهل
به عالم؛ و برای آن مثال مراجعهی ail پزشک را بیان
میکنند. و اين را دلیلی بر وجوب تقلید از آنها به شمار
میآورند. اين لغو و باطل است زرا در اینجا سخن از دین و
عاقبت ابدی انسان است؛ اين مساله باعث میشود که عالمی
که در امور دین به او رجوع میشود هیچ خطایی نداشته باشد
حتی یک درصد؛ زیرا خطای او به معنی هلاکت آبدی کسی
است که از او بیروی میتماید.
پزشک عادی. غیرمعصوم است و ممکن است در تشخیص
بیماری دچار اشتباه شود و چه بسا در روند درمان هم خطا کند
و به همین دلیل است که حتی در سادهترین عملهای جراحی:
امکان مرگ یا عدم موفقیت وجود دارد. ولی در مورد دین و:
عاقبت ابدی انسان, احتمال وقوع چنین رویدادی غیر قابل قبول
است زیرا هلاکت همیشگی قرد را به دنبال خواهد داشت:
البته باید در نظر داشت که از تظر علمی, اين قاعده فاقد
اشکال است ولی عالم در آن فقط معصوم است و لاغیر و
درنتیجه اين قاعده دلیلی است بر انحصار تقلید از معصوم و
حجت: اما آینها طن و گمان را در پیش گرفتهاند. در مسائل غیر
دینی, رجوع به کسی که از روی ظن و گمان عمل میکند
صفحه 247:
5 بر bare wees nels eae os ونين
9 دیل fate cas See
در تكميل بحث قبلى, اكر كسى يه سخنان يرخى از آنها در
مورد نيابت عامه كه كمان شده از سوى حضرت مهدى0 صادر
اشده اشت Sane fo بیشرمی آنها را که به ضورت کا
مفتضحانهای جلوهگر شده عبان میبیند. اینجا سوالی که
مطرح میشود اين است: دلیل بر نیابت عامه از آمام چیست؟
ايشان] در اين خصوص فرمودة
«يعنى به نر منء دليل آنها همان قل عراقى است كه
میگوید «ما کردیم و شد*», یعنی همین طور بدون دلیل, این
sl lal “lbs دادواند و جنين ادعابى مطرح تمودهاند و كرته
ل كام بطاح نگ س ربمم il
تیست و به دلیل قطعی cli! تدارد؟! پس چرا حتی بدون
اندک دلیلی, در چتین وادي سهمناکی قدم گذاشتهاند. و حال آن
که حتی یک رولیت مستند که متن آن بر اين موضوع دلالت کند
يافت نشده است! اينها واقعا جه جراتى بر خدا دارند!».
ار ایشان اريف ترات aly Stars ube
شیعیاتش را به رآویان حدیث ارجاع داده است. پرسیدم. یشان
] فرمود:
«توقيع در زمان نيابت خاصه و مربوط به آن ست وبا نيابت
عامه که آنها از آن دم میزنند چه ارتباطی دا
شاسفانه مودم ببجاره: قریت فیر تعامر + lage مان از
ty [ane میدهد زا اين گزوه فرییگار انجام دادهند؛ گروهی
كد بين أنها و اسعاب سديفه هيع تفاوتی وجود ندازده:
* رویاهای دروغین میسازنه با چه هدفی؟!
رؤباها كلمات خدايند. ابن مقهوم در روايات يسيارى وارد
* - سویناها و صارت
صفحه 248:
لکن برخی افراد به حور جیأت ی( دا yas alos
2 ردان
قصد و غرضشان نيز دور نكاه داشتن مردم از ايمان به دعور»
حق و مشوش ساختن آمور پر آنان است. من خودم این مطلب
را بارها شاهد بودهام:
هدف أنها از دست زدن به ابن نلاش نافرجام و زيوناتة
٠ سید احمد الحسن:] در خصوص ببان هدف اين كار لشكريان
ابليس (لعنت الله) مىقرمايد:
«تلاشى نااميداته:
gi ربل as Oh jd Sh bl Gali bm
ات که رد شاعی است. با yl ly lnc vt ait)
ان که هب اسان شین ده شود سجزهییاود) (نبا: 5). کسانی که
به ملكوت آسمانها کفر میورزند. این گفته را تکرار میکنند و
در همدى زمانهاء فرستادگان الهی را تکذیب مینمایند.آنها با
هر رسالتی اين کار را تکرار ميکنند. از جمله تلاشهای
نومیدانهی آنها برای آثبات این که خوابهای مومنین صرفاً
خوابهایی پریشان است, دروخ بستن به خدا و خوابسازی
مى باشد: «وكْشم عن ته تنتفيزو» (واز ليت و سریجی مکرد) (انعام:
اين كار نزد خدا بسي عظيم است ولى براى اين 3
نگونساران کاری سبک و آسان است. آنها در کمال خونسردی و
به سادگی, در تلاشی مذبوحاته برای عیبجویی نسبت به
شهادت خدا در برابر مؤمنين. خوابهاى دروغيني ضد خليفدى
الهى در زمانشان كرد م ىأورند. و همزمان.مىكويند ما به رؤيا
دیس بای تشخيص و ole اعتقادی نداریم و آن
شناسابى خليقدى خدا در زمينش قبول نداريم. همين موضوعر
دروغبردازى أنها را برملا مى سازد و تلاش أنها براى فزار از
ملزم شدن آنها به هزاران رويايي که مردم ديدهاند و برای
Gigs تش جفيد الود وأسدوا د الشكار م شدي
میسازد؛ مردمی که از دروغبردازیهای آنها احتراز کردند و
رویاهایشان موافق نص خلفیهی قبلی خدا بود.
صفحه 249:
omen امي"
Pose ee ees ee
آ رای که انب زرانسسخلک ی 2 ‘559.
وجود دارد كه نص الهى است. نص خدا بر خلبقهی خودش از
طریق رویا. کاملاً بر او منطبق است و در اين بين ناسازگاری و
اختلافی وجود ندارد. لذا هر كس رؤياى دروغين و باطلى به هم
بباقد که با تص خلیفهی سابق متفاوت باشد. روشن میشود که
وی بر خدا دروغ بسته است.
به طور کلی اينها میخواهند با دروغ به نتیجه برسند,لذا با
اين : رؤباهات (دروغين) آنهاء رؤباهاى (صادقه) مؤمنين
رأ نقض و باطل ص i حجيت خواب مؤمنين منتقی است؛
در بى خدشددار كردن رؤيا هستند. در وقع نها میکوشند با
م خواهند با افترا بستن بر ملكوت آسمانهاء بر ملكوت
آسمانها خرده بكيرند؛ يعني با شیوهای که در کمال پلیدی و
شیطنت است میخواهند بگویند: اخباری که از ملکوت
آسمانها آمده ضد و تقیض و لذا پیارزش است. اين به آن
معنا است که آنها اساساً به باطل بودن رقیا عقیده دارند و
منگویندازویا نه ارزشی دارد و نه حجیتی. کشی که معنقد
gy cal از ملکوت آسمانهاآمده و abe ay cual bd gS
قطع و پقین میداند که رفیاها همگی در یک مسیر قرار دارند و
جملگی به یک حقیقت واحده اشاره مینمایند.زیرا اينها كلمات
خدا هستند و لذاواقعاً هیچ تضارب و تضادى بين أنها جارى و
ساری نیست.
أرى» بين رؤياى واقعى و دروعٌ و وهم و بیخردی
شیطتتآمیزی که از خدشهدار کردن رفیای ممنین شروع
مى شود ويا خردهكيرى بر ملكوت أسمانها ادامه صريايد وب
یب قرآن خانمه میبید. تغازض و تنتازگاری وجود دار آن
“e که نهایت کارش اين سخن است: «وقاوا له لك مه
Mp tk 9) as A A lis ig ed.
it le يا ير و ناؤل نع شود Wh tae واه ميان من و شا ای ات
اتجدراك ذراسمانها وزمين است مردائد) (عفكبوت: 50 تا 52). بلکه حتی
صفحه 250:
يكذ وافعنب است ربیف و موی
0 الب
uf اكنون قضبه روشن شد وغرض آنه از اين كار دشان
aaa
این. متن دیگری از ایشان] است که در آن, چگونگی
تشخيص كسى كه در ربا دروخگویی کرده است. را بیان
ما
«آن کس که مدغی است خوایی دیده که احمد الحسن را
Ault تع كلد چه منخواهد بگوید؟! در حالی که مردمي از
کشورهای مختلف و با عقاید گوناگون, هزاران خواب دیدهاند
میتی بز این که اخته العسن حق اننت. او چه من واه
وید؟
میخواهد بگوید: ملکوت متباین و متناقض است؟! وی در بی
آن اتبت کف ملکوب آسمان ها را خوار و ذلیل کنذا
اگر ملکوت يه دست خداوند است پس در این جاء ما هم
راستكو داريم وهم دروغكو و نحودى تمايز قايل شدن بين
ین دو نیز واضح است؛ به اين صورت که هر کس روییی
مواقق با وصیت پیامبرا] ببیند. راستگو و هر کس که دروغ
نید و رقییی بر خلاف ely oy حكابت كندء isp)
همچنین ایشان] در خصوص چنین افرادی که خوابهای
دروغین و ساخنگی خود را ین مردم منتشر میکند و در همین
مجقع دشمنی خود پا احمذ الحسن و دعوتش را آشکارا ابراز
میدارندد قزمود:
«اين مساله برایآها فرجامی تدارد. آسانترين كار بيش
آنها fe است. سب و آساندر از سوگند. سوگند در
خوردن پیش سناذه ویک ات کشنی که موه
عي <= a دیتع میخواهد بة کج پزسد؟ iil
درصدد أن است كه با هزاران رؤيايى كه تاييد كنتدمى احمد
الحسن است و آنها را مردمى از كشورهاى مخظف: و با عقاي:
كوناكون كه ارياظن با احمد الحسن تدارند ديدخالد. معارصة
صفحه 251:
age ۳ ور هار اه فريك رد
موم در مس اس تن ند sinks ba
مردمی که نه سر و سرّی با احمد الحسن دارند. نه با او ارتباط
دارند و نه به او ایمان آوردهاند. تاب مقاومت داشته باشد؟ به
خدا سوگند یگانه هدف و غرض چنین شخصی این است که
مى خواهد بكويد هم ملكوت وهم رؤباء جيزهاى ی آرزشی
ايتها به جابى رسيدهاند كه ابليس از رسيدن به آنجا نانوان
است!
کسی که در مورد رویا بر خدا دروغ میبندد. روز قيامت با
مسیلمه و سَجَاح محشور مىكردد, زيرا او تيز همجون اينها بر
خدا دروغ بسته است؛ لذا كاملاً طبيعى است که ببینی او به خدا
سوكند دروغ مىخورد زيرا وى اصولاً بر خدا دروغ كو است.
آن شاء الله خبر است. ولى فقط به هوش باشید كه اينها از
ابن عاص بدترند. و بیش از او باید از اينها برحذر باشید ( و
انتظار شیطنت داشته باشید)>.
* بعضی از آنچه با حق وبا صاحب آن اتجام دادند
یکی از پرسش کنندگان نامهای خطاب به سید احمد الحسن
0 نوشت و در آن از ايشان تقاضا کرد که وضعیت و حقانیت.
خود را تببین تماید. از جمله چیزهایی که وی در نامه قید کرده
بود اين بود: «... و اما اگر شما از کسانی هستی که با متاع
آخرت در طلب دنیا هستند. داد و ستد تو سودی به بار نباورد و
پیروز نگردی. سخن ما را باور کن و بپذیر که بين من و مرگ,
هیج پردهی پوشانندهای وجود ندارد و من نمیخواهم با روی
سیاه پروردگارم را ملاقات کنم, هنگامی که از من دربارهی
قیام با کسی که به حق قیام و به آن دعوت کرد سوال کند و
من جوابی نداشته باشم, چرا که حق و اهل آن را واگذاشتم و
باری نتمودم».
متن ذیل بخشی از پاسخ سید احمد الحسن] خطاب به اين
شخص است:
صفحه 252:
جداوند وش دار کر یواسم خهار
شنوده, اختجاح کردهام. ,ما صحت صدور این وضیت :رالات 2
یم و نیز طرورت انطیاقآن بر تاعیاش به جهت تحقق
قدف أن را يه اثباث رسانديم .... مخالفين ما نه ننها هیچ دليل
iy lt ae عقيددى كسا که دم زو
رمم يم سراف دازيد يلك ليا كر ره دا كاقلن
ee fee as كاملا اون هستند؛ پس کسی که پر تال
آنها باشد (همان ياطلى كه بدون هيع دليل شرعى و عقلى أن
زا se cose و تبعت و ل و 1
ها كه همان دين انبياء و محمد و آل مخمتل اشت و ما بر آن
دلیل شرعی قطعی اقامه نمودهايم را ترک کند. هیچ عذزی در
پیشگاه آلهی دار"
کسانی که خود را آیات و مراجع مینامند. از روبه رو شدن
ام و اظردی مسق من شرا مد من دک دز
منطقه حی التصر در نجف بودم. درب خانهام شانه روز
گشوده بود و هر فردی را میپذیرفتم. در آن هنگام مناظرهی
مستقیم را به آنها عرضه داشتم و آمادگی خود را برای مناظره
در هر مکانی که آنها انتخاب کنند حتی اگر در کتابخانهها و دفاتر
el al تمودم ولي سال هات كه بدون نتيجه منتطر
alow
ألا وق اتناهن که نز نانز تن فرونان و غاچون.
ببروهای هواذار خود را براق گشتن با بازداشت من تحزیک
كردن نه دقتر دعوت در یکی sal pete lel ope
و نتن چتد از مومتین بر" es bole
فزاي و نوات آنها از مواجیه با غلمی که احمد |
مطرح کرده بود زا آشکار تموده بودند. دستگیر lal ain,
دست به همهی این کارهازدند تا از مناظرهی علنی با من فرار
yg كه درآن يرت ین مایگی عقیدش آنها و بل حرو.
بوتن دیت مر هگرایشان که بر مبنای عقید وی وجوب اقل أن
غیرتعضوم Sito Ne sou
وكتت أنها به زور اسلحد مرا به كويقه نيدن دن انار يز
صفحه 253:
اطراف نجقي. sgblinse ورا و
Sue Abo Sea ae
ات كه عظيددى حق رأ areeter ae
خواستم كه با مناظردى مكتوب به أنها پاسخ دهند؛ ولی باز هم
تا به امروز همان ظور که خودت شاهد هستی استنکاف نموده
و زیر باز ترفتداند.
چند روز بیش «کتاب وصبت مقدس» منتشر شد و در آن
پاسخ دو مطلب وجود دارد یعنی صدور وصیت و قطعیت دلالت
آن بر مصداقش هنگامی که وی ۳ آدعایی aon را در آن
تیبین و تشریج نمودهام. حال همهی آنچه را که در گذشته پیش
آمده کنار میتهیم و از آنها میخواهم که بر اين دو پاسخ
ردیهای ارائه کنتد. من از آنها درخواست دارم که پاسخی علمی
و باارزش عرضه نمایند؛ مراجع نجف از مراجع قم کمک بگیرند
باس بدهند تابه ابن ترتيب مناطره توشتارى بين من و أن
أغاز كردد. ولى من بيشاييش مىكويم كه آنها هركز باسخ
تخواهند داد. زیرا اساسا pl تیروهای نظامى را براى حمله به
eas و يشان ay ales 30's J قانام در نف فحریی خر
و یگانه دلیل هم آن بود که از متاظره با من فرار کنند؛ حال من
جه طور منتظر باشم كه امروز بيايند و به من پاسخ بدهند؟!
فقط یک راه باقی مانده که شأید نتیجهای به دنبال داشته باشد
و آن هم این است که شما آنها را به پاسخگویی تشویق و
مجیور نماید
آگر نمیخواهند دربارهی دو پاسخ پیش گفته و در باب آنچه
ما به آن معتقدیم مناظره کنند. پیشنهاد میدهم مناظرهی
نوشتاری بين من و آنها در خصوص عقیدهی ایشان دربارهی
وجوب تقلید از عبرمعصوم آغاز گردد.
als و قلم بزرگان انصار حضرت مهدی0 خسته و فرسوده
نشد از بس که از توچههای آنها از خطبا و مدعیان اجتهاد و مانتد
آن, متاظرهی علنی در شبکههای ماهوارهای را خواستار شدند
تا از اين هگذر, عقیدهی حق بر مردم روشن گردد؛ ولی آنها
طفره میروند و هر بر نیز برای فرار از مناظره با انصار
حضرت مهدیل] بهانداى علم مىكنند.
صفحه 254:
أى كاش فقط از مناظره با انصان ولفرورجمو Bo
wb
قريب دادن مردم نیز روی آورهاند
ما کورانی و مرکز وابستة به سیستانی میگوید: سم یکی
از يدران من كاطع (كاطع) است. آنها در شبکههای ماهوارهای
نر مزتب لين أسم رآ تكزار فى كتدة و من كود حوصر
كويطع». جنين جيزى از حقارت فرد حكايت دارد و گرنه جه
طور میشود که از یک فرد معمم و سالدیده, چنین رقتار
سخیفی سر يزند و جنين دروغى به هم يبافد؟! اين در حالی
است كه نام من در استاد رسمى در عراق «احمد اسماعيل
ella حصت Gh cll ur gail lp cual allie
«کاطع» یا «قاطع »وجود ندارد. پس کورانی اسم کاطع را از
کجا آورده است؟!
این هم دروغی از جمله دروغهای مرکز سیستانی و کورانی
است و همچنین تلاش مذیوحانهی آنها برای دروغگویی به مردم
و فریفتن آنها و با لقب زشت خواندن است. گویی آنها قرآن
تخوانهاند که از اين رفتار تاپسند نهی کرده است. حتی اگر
لقب, صحیح و درست باشد! چه برسد به اين که در اسامی
بدرائم. اسم «قاطع» وجود داد وین لقب. هركز لقب من
تبوده أست؟
به نظر من اين گونه دروغپردازی و جعلیات شایستهی یک
کودک نادآن هم نیست درحالی سن و سالی از آنها گذشته و
محاسشان نید گنه و عمامه ره سرمگذاز ایس چگویه
چنین رفتار سبکی انجام میدهند و از آنها دروغ و افترا صادر
حال امود أبن مرت 0
خداى متعال مى فرمايد: «ولائََاوا بالأتقاب بلس الاسم الفسوق بد
الإيمان وَصَلُمْيْبْ وك هُمْ الظلمونَ» رع و یو
عوان فسق سس زان رن و كسالى ك تيدن ىكندء مشكارت) (أخجرات: 11).
در وسایل الشیعه, ج 21 ص 400 باب كراهيت ذكر لقب و
glass که صاحيش أنها را باخوش میدارد با اتمالميرو که
آنها را ناخوش بدارد. آمده است: «محد ین یحی بن بیعادا وی خی
صفحه 255:
روت کرد که کت شم شرت رف si i
أ 0 ار مسال مرنوظة با مور
a aes من كفتم: apd ود هه ری من خوانده اس
رد ار هت این( رود یامه بان دید ی
عىفرمطايد ««و يكديكر رابهالقاب زشت مخواتيد»؟ شايد اين مردء اين لقب را خوش A
ول 3ه عند معن بجا يتس یاف فير
الا لاست الت الى ا ل ا
وقیر این انهام آن است که مرنگوید استه الحنتن ظرف داد
ستارهی شش پر است در حالی که اين ستاره را از مواریث:
انبیاء بة شمار ميآوزد! این در الی انتت که سفازهی نش
در آثار سومریان که گهنترین تمدن شتاخته شده بر زمین
محشون میشود یافت نفنده است؛ بستن قبل از این که موسی:
عن مس ls ap TSI نايد بى يكاز أن كك جیزی جع Sequel
دار قود ولب گیرانی بر أن ملاب كد سارف pedi
فقط از ویژگیهای صهیونیستها میباشد و لاغیر پافشاری
agg Siw کسی؛کة شنگ آن را سبينه مسري يذ
خقیقت آن را نبان مینماید و قالل اشت که این شناره جزو
موازيت پیامیزان است؛:صهینیستن 4ست[
بر این اساشن و طیق شیوهی گورانت در نع آشتولانن گ ده
پیش گرفته, ees, حوزهی نجف, دولت فعلی عراق,
آستانداری فعلی کربلا و مدبریت موزهی آمام حسیرزا دز زا
را نیز متهم کرده که همه ایتها صهیونیستیاند؛ زیر از صندوق
(متسوب به) فاطمه زهرال که به یک ستارهی شش پر بزرگ
مزین است و اکنون در موزهای در ترکیهنگهداری میشود.
وله ای ساخته و یک قسخه ان آن را در موزهی امام سفوا
در کربلاء در عراق وبا اطلاع حوزهی نجف قرار دادهاند. حتي
کوراتی با این قیاشن خود. حضرت: مخمول] و فاطمه زهولاا را
یز به صهيونيستي بودن متهم ساخته زيرا قاطمه(] این صندوق
eels ae به olde و بر has (bl jj glo lear il
ات راد خانفاش که زر أن يه مسجد پبا مر فد Sas
معمیل در مرت گشوره بورء Sheena alana Seis bak
صفحه 256:
دیگر این ستارهی شش پر در ده اتید og
آنها به دعوت حق, با دروغ و افترا پاسخ میدهند. و هر عاقلوة
حکم میکند بر اين که: کسی که برای پاسخگویی به ندای خصم
خود. از روی عمد و قصد دروغ پیشه میکند. با اين کار خود
اعتراف کرده که از پاسخگویی علمی ناتوان است و به همین
دلیل, راه و رسم دروغ را در پیش گرفته است».
* این است سخن آنهادربارهی وصیت مقدس
سید احمد الحسن سخنانش را در مورد بعضی از گفتههای
دشمنان دعوت حق, برای کسی که از وی سوال کرده بود.
کامل نمود و فرمود:
«همچنین: از جمله دروغهایی که به مردم میگویند اين
است که: راویان وصبت مجهولاند و به همین دلیل, سند
وصیت ضعیف است. اين در حالی است که ما صحت صدور
وصیت را با تواتر و قرائن اثبات کردیم و انصار نیز این موضوع
را تشریح کرده و روشن ساختند که وصیت جزو اقسام
چهارگانهی حدیث نیست تا به ضعیف بودن توصیف شود. علم
رجالی که آنها به آن شادمان و مفتخراند. دروغ بزرگی است که
مردم را با آن میفرییتد؛ و اصولاً دست آنها از هر مادهی
رجالی معتبر و کافی خالی است ولی با نها پايین آمدم تا شاید
دروغ آنها بر مردم مظلوم فریبخورده کارگر نباشد. بیان
داشتيم كه سند وصيت صحيح است و همين بس كه شيخ
طوسى (رحمت الله) كواهى داده كه راويان حديث. از خاصه
يعنى از شيعدى اماميهاند. شما در رجال بر گفتار طوسی
اعتماد میکنید حال چه شده که از حرف خود بازگشتهاید و چرا
کلام طوسی در ایتجا برای شما بیارزش شده است؟ یا تکند
هوی و هوس شما را به زمين زده و به حقيقتى كه با تمایلات
شما سازگار تیست دست رد زدهاید
جندى بيش اين سؤال از من برسيده شد و من بر آن ياسخ
گفتم. سؤال و جواب را برأى شما نقل مىكلم:
سفا
صفحه 257:
gin pelle aah سجن ما
م ومع وا Gpbhe acu »
ری کت وود “رسهذة سؤال فى قد
جواب:
در
دس سج 1
Tym ph ey رای رمع
قبل از جواب. باید منذگر شوم که کجت الهی برای
اثبات حق, به روشهای جعلی و منحرف از حق نیاز
ندارد ولی از روی شفقت بر مردم, بر يعضى ار
منحرفين به شيوه و اسلوب خودشان احتجاج مىتمايند و
آن را مورد منافشه قرار میدهد تا وهن و سستى أن رآ
روشن سازد و قول صحيح از سقيم را تبيين تمايد و أنه
ae Ub وتیل طزم سازد باشد که به سوی حق
SN آله اكير زلونات رويك شد Liga
راستگو باشند,آن روایت را صحیج السند به شمار
رین برای صحت سند کافی است تابت کنیم کمد
1 راویان آن شیعهاند
2. آنها راس تكويند.
(ui Saas ila ny SSL) od ol sh,
بك يخ طوسى وصيده زا ضمن روايات خاصه روايث
كرده يعني شيخ طوسى راوبان أن رأ از خاصه (شيعه)
به شهار آورده لسنت. طونسی در کتاب الفيهة كفته. gaa
gpl fade Sl fered yl gaat fant >
cas 137 go ge ab) i 81 9 pe
نهد از برشمردن روایات خاصه و از جمله وصیت بر آن
چنین تعلیق زده است: اجه بر سحت ان خلت مدای
Pa شسحی مه ان مدع و رشان رل نله مت و
نل وروايت فد و طرق مسحيع سودن ابن مس زارد کب ماو
تسوس و تصريحات بر ولايث Sy legate lsat
هم يكى است» (غببت طوسى: ص 156 و 157).
همجتين مئتوانيد به كتاب «انتصاراً للوصية» نوشتهق
شيخ ناظم العقيلى (خداوند حفظش كند) كه در أن يه
تفصیل تابت کرده راؤيان وصيت, شيعداند. مراجية
صفحه 258:
26 (چلم 1 ع2ل ی alle. pale
8 Ries gla be ppl ما را کقایت میکنی بای dow
نیازی نداریم. زیزا با استناد به دلیل شرعي ثابت تشده
که کسی از آنها مقدوح" است. مومن, در آنچه میگوید
صادق به حساب میآید مگر اين که خلاف آن به دلیل
شرعی محرز شود:
ولی آنها میگوبند مومن دروغگو است مگر این که
ltd» grail, ثابت گردد. کسی که به چنین
عقدهآی فئل است. در ولقع پیر وان 95 یه فسی
متهم كرده و أنها را دروغكو به شمار أورده, مكر اين كه
صدق نک تک آنها اثبات شودا
برخی از آنها ميگویند: مومن در ظاهر مجهول الحال
Lica sal آن گاه که صدق و راستیاش ثابت شود
میخواهند بگویند. وضعیت ظاهری مومن و اين که صادق
اس با کلدید ضرفا یه وسلهی حجت ودلیل طرعی
شناخته میشود. ان سخن آنها در تعارص با فرآن و
شيودى يباميرنا و قبول کردن حرف موس و تصدیق
مومن توسط ایشان بدون تحفيق بيشتر در مورد ايمان
آنها مباشد. یی قران به وضوح سيردى ببامبر در اين
لد en he میناد داد ماه ل رف زاب
«ومنهم الذي يذو ثب nls هو أن فل أن خير كم ؤم بالله
یمن للمومنین مه لین POIs sib Sus
tn) pl ON یشان یم ر مرن وم وید که اوبهسخن هدر
te ui fe eg) na i ot ادلی که
خ اما ار زان رهز سا رتست ورجستی سس اي
اماي ل اسان رد وان روخ رد ی سای تم راز
غود شد» (تويه: 61): يعني كسانى كه به عملكرد
خضرت محمدا] اعتراض مئكنند, كفتارشان شبيه كفتار
آبنها است كه م ىكويند وضعيت مؤصن مجهول أست و بر
سخن او اعتمادی نیست تا آن گاه که راستیاش با بل
محرر شود. لذا نها از شنونده بودن پیامبر و اين که
- مقدوح: غيرقايل اعتماد - ناموافق با شرع (مترجم).
صفحه 259:
ae sen ی اسان مقس نسوس گنس
تن كلاوجي siete pla! تصديقرمب كين .
tes hee? مد زد
خر کم ی ی وش یه( عبت کی سم جر
se pa) el fe al ep) ae Sf of
کن م تیک رکه
محمدل] به سحن هر مؤمنى كوش فرأ میدهد و آن را
نید و تضدیی میکند و نمگوند که داین مقمن, مجهول
Sok dhe SE AGN نکنام که زان وی اش
تابت كردد». بلكه براى يباميرلا همان طوركه در أيه
لنت اسح مويو لكو ام ححا رن كه كذني
انبات شود: «قل A po وَيُؤْمنُ للمُؤْمنِين» (بعو:
grip خض وی هدن رد مان او ار ای
انسابيتراست) و «وَيُؤْمِنْ لْمُؤْمِنِينَ» يعنى مؤمنين را ياور
داردو تصدیق Soa
آين حکم فرآنی که میگوید مومن. ole glee
است و مجهول الحال تمیباشد (برخلاف آیچه که اه
لاعا میکن) بری ما کافی است. خال از آنجا که راوبان
بيت Ola حزمر در يتفي ع لضن (و دون او
onal راکو امین لک رون وصیت Sale gs
امح اي دون فده مت سد را تراو
اراد که بزای مهو مد روایت 5ص آن (قمت
قالاند ومر این موضوع اعماه وتکبه دازند. نات
نما
ی و موی اف ie al Mia
دوواگواست "موف وق Mey poste eda Saal
espa ales ز سم yy eal a oll
يات علم که به پاطنها. eal all و نیز هر کدی
که او واه داد
بك سام أل زفي سد كنود سود يلل بيات
امم فد فى ملب رايد اما Gao te ass
آنها ميني بر اين که مومن در اهر دروغگو با مجهول
الخال ابت »ا سدقي مدر هون ) اسارايرك سريت
صفحه 260:
اسلام در تعارض ca ula cual عقبدملم: بای
eee م ۳
پیمانهاتعطیل شود؛ زیرا در ازدواج. طلاق, دادخواهی و
مشاجرات نمیتوان شاهدی پیدا کرد مگر با
جانكاه. تازه اين در صورتى أست كه در شرط نيوت
عدالت و راستكوبى براى آنها تسامح ورزيم و گرنه
عدالت هيع كس ثانت نم شود مكر براق كسى اكه
chs parr lg ووقت دده در موشوع راد
لطبي ati الناكه قدالبير و راضي قري ققاط با
كندوكاو و باريك بينى ابت م ىكردد). وانكهى حود مفتش
وتعقیکننده هم به کیسی تیار ارد كه بير عالت و
صدفش شهادت بدهد تا بتوان گواهی او در حق دیگران
را پذیرفت و این موضوع همچنان ادامه دارد و در نهایت
بة باطل میزست لا با انستفاده از آين تسین عبالت
هیع کس ثانت تمیش ود مگر کسق که خوتی از حجچ
الهی دربارهی او گواهی دهد که حجیت او با دلیل ثابت
شده يا حجیتش فقط بر خود تفحص کننده اثبات گشته
باشد. واضح است که قاضی شرعی تمیتواند دربارهق
عدالت هندیمردم: خوویش Gia بدعاوش و کنجخ او
بزند که در این صورت گواهی دادن برای قضات در
اسلام به تعطیلی کشیده میشود.
بتابراين سخن آنها مبنى بر مجهول بودن وضعيت
میوهن, باعت دصواری تحصیل شهادت ودنگر موارد:
مشابه از فضایای عقود و ابقاعات, در دادگاهها میشود.
لا ی سفن آها باطل و با سیروی Sens eps sala
0 واممت. سیرهی اسلام و آسانگیری آن و یز مسیرهی
فرآن و اجرای احكام آن در تعارص است.
این قطلب زا هم اضافه من كم كد بسكم آنها دز
مجهول بودن وضعیت مومن, مستلزم بیاعتمادی به
راز فوقتت یود جه رسد به کزان مس لمیر ارو
حال أن كه زر ردليات. اعتفاد بر بازان مسلمانان جایر
ipa pal od aa Ugh ol git
شمرده شده است و فقها
يعنى روايات وارد شده از انمه] مسلمان را در
صفحه 261:
ارال عسوو كلها قود سح لعو وتم
Ho وه 137 بو وه
اسان است Mogae eeu es
ae 0 23 لزن كن لز SP
a
كسانى كه بس از اين شرح و بيانء باز هم اصرار
دارتد كه مؤمن مجهول الحال يا فاسق است مكر اين كه
عدالت يا راستكوبىاش ثابت شود, با خودشان است و
نمىتوان آين را جيزى جز ستيزهجوبى و فريبكارى
عد لل اد لعا لك الل افير سويد الي مطل
است که مومن سادق میبانشد و در گفتارش, راستی و
درستی پيشه میکند. پیروان آنها سخنانشان را بشنوند
و بدانند که آنها از دید فقهای گمراهی: فاسق, ناشناس,
ول الحال و غیرصادق میباشند. حتی اكر محرز شود
Lgl aS مؤمناند؛ جرا كه فقهاى كمراه آنها را ملزم
Siete, Stas ites setts Sas
چیزی است که با روش آتها نمیتوان آن را با دلبل
و
فرد با گواهی دو با چند عادل ثابت میگردد و اين عادلان
نیز خود به گواهی دیگران محتاحاند و ان موضوع همین
طوز پشت سر هم ادامه داردتا به بطلان و تیاهن
بالاتر از همهی این مولزذ پینش گفته شده, ان عتة
که به علم رجال مفتخر و خرسندند. اصولاً هیچ مادهی
رجالیای از چرح و تعدیل که بتواند تعداد قابل توجهی از
شعاد مت لمحت BS geo
ندارتد فلذاآنها حق ندارند در اين باب سخن ol aot
اصولاً از مایهی تعدیل شایسته و فب و
Salen مت رن اراس ماما ند
مک با جر اماد سيار لكي راط شان
oe نشاف د كانه اد سال ميان لس حال
اگر قضیه بر آين منوال باشد. پس آنها میتوانتد هر
ey و
خواستههایشان همسو تیست را به آسانی و با این بهانه
که اين راوی مجهول الحال است یا در کتب رجال
صفحه 262:
شبن نمی از ۱ 3 نز
اش الوافک ور بو
Nene gate أن ae od Secu 3
اصول از هر نوع مبنای منطتی فابل قبول و محکمه
مس یرای توزری (شین ولتافث رأفیآن احله)
رواد کی بعال اف یش گی اس
alse نچه نیع بطر زه لاود حفطتق کلد) ج
أت تعمس انيه Bates
وما با
SLs Sale i US aL
سه فم راب بل هرک و ععلی کیت کزذت کی
مها Gls Sl cyl al ane pai ها تور کات فوصت
مقدس» است. Wl هچ ردیهای ندارند جر روی آوردن به دروخ و
تلهای متروتنه و نهر که همان مهن در سند ومیت متوار و
cl cata بات از همتی لها همین که طوننی: "Eo Jig
go ae aie pce et بعد عي 3
rn ale plas g یزهخوارگفتههای طوسی در رجال هستند و
شایستهنیست که قول طوسى در رجال را به خاطر قول متاحرین
رد کته که در این هرت ناک جوز که ار لبي ارا م ل
رجال پر آن میهد را به طور کامل وین ميکنند. درحقیقت گفتار
اخرین در موزد رجال برایر با عدم و تبودی آن است زبرا که
صرفا گفتاری خالی از هر گونه دلیل شرعی میباشد.
آناء از ارایهی دلیل شرعی با عقلی بر عقیدهشان میلی بر وجوب
فقيل كه زین مره گرای خود را پایعی آن تا ميکه عاچرندء
زرا يع أبدى قراس محكم الدلاله و هيج روايت قظفى الصدور و
لس لاك و مر میج دک عقلی نايت لزانت ts oie
apes ee ll يجو نه عم که زان دم سیر بر وان
منطيق تیست زیر أنها در بونرين حالت. عرضه كندوى طن .و مان
هنتند, و لذا aie گمانبرتدگان محسوب مشوند. حقیفت آن انست:
ost cal ah بسضا فقط ]وفام و خلت خو را عره میبار ند
plot Jes مار دز شناطق بزدیک به isl Noes te ata
که خویشتن را مرجخ نام فننهند. فادر به دزک آنچه به آنها كفت
مسشوری رس رای که ما ها افاجمی دلل بر
عقیدهشان بر وجوب تفلید از غیرمعصوم را خواستاريم. میم که
صفحه 263:
یل و ماس
و9۳۳2
دوغعین کواز هکت وجدل وجود دار این که أنها جين نهدي
ar aif ll wae ud oly arly این معا است که با
نمىدانند ما به يشان جه مىكوييم يا خود ازعان دارند كه
Jbl ola wane و بذكت أبست د قيلت ula ol py و وين فقن بق
ما بطلان آن را مایان ساختيم. از عفیدی واجب بودنش دسته
کشیدند و آن را به جواز یا استحباب تنزل دادند. اگر قضیه چنین
است. پس بابد چشمپوشی از عقیدهی باطلشان را علنی کنند و
بگویند که از وجوب به جوا کوج کردهاند تا ما نیز نحت. و متافشهی
خود با ایشان را به همین وأدی سوق دهیم و در بآب عقیدهی
جدیدشان با نها مباحنه و مناظره کتیم*
رات عدا سوكس ف عفن nad Gli. ahh Soul yaa
آخرت خود بیمناک است, این حقیقتی که احمد الحسن به او عرضه
تموده را واگذارذ و به اوهام و اشتباهایی چنگ زند که از ‘Sou
کسانی که خود زا مرجه میتماند ارائه گشته است؟ به خدا سوگنو:
من از سر دلسوزی برای این اقرادي که خود را مرجع نام ناهن
هراسائم: و نيز بر ضعف و نتانونی آنها در دفاح از عقایدشان که به
و توفیقی که خداوند ارزانی ما نموده. از هم گسیخته و
متلاشی شده است. نگرانم. آنها را دعوت مكنم eden as"
sam Si ماه سوق مرک روم وبه زوزى هم ما وهم آنه
مورد سؤال و محاسبه قرار خواهيم
سه ١ یات دق 6 ل سس و د ns
این که به عاطر آن, آخرت خود را بقروشند و دانسته..راه کمرلهی.
را برگزینند و مزدم را به ضلالت یکشانند و به خشم و عذاب الهی
گرفتار شوند. دربارهی مزدم بیچارهای که آنها را با سکنان واهی
بواقع و بیدلیلمانندعفیدهی دروفینشان در وجوب تقليد ار
غیردعضوم بة گمراهی میکفانند و از حق ,دور میسارند قوای
fea ag ol
صفحه 264:
ایستگاه پنجم
اشاره به گوشههایی از رفتار ایشان با مردم و
انصارش
* شما بار زحمت أنها را از دوش من برداشتهايد
اين سخنان سيد احمد Doma است که در آن برای
انصارش شهادت مىدهد؛ كسانى كه حق را برای مردم آشکار
میسازند و در این راه از سیاری از مردم. أزار و اذيتهاى
فراوانی از قبیل ريشخند و استهزاء و مانند آن را
میشوند:
«خداوند شما را در برابر اين افراد یاری کند! به خدا سوگند
من با آنها روبارو تشدهام. شما بار زحمت آنها را از دوش من
برداشتهاید؛ ولی به خدا سوگند. گاهی اوقات مینشینم و بر
آنچه برای حضرت علی] رخ داد اشک میریزم. امثال کسانی
که با آنها مواچه می شید بز شرش بجرشن برونه ورب آو گفتند:
چندتار مو دز ریش من استا و این از بهیمت وحيوان فت
آنان است.»
* هر یک از شم باید یک امت باشد
اكنون بیناتی از سید احمد الحسن:] را که خطاب به انصار
گرامیاش ایراد قرموده نقل میکنم.
و اما ماجرای آن: یکی از انصار كه در كرويدن به دعوت
صفحه 265:
| خدمت سید Lak aes weg Sle
Sele eae ات ze
عر خواهى كرد. وى از ایشان درخواست کرد با
سل به مادرش فاطمه زهران برای او و خانوادهاش دعا کند.
و این که اگر نها جزو اشقیا هستند. خداوند اسمشان را از
bene a he Ss ag SU Lal sen
مار سيدا لبت د صیط قرماید
“te که سیدن معنقد بود پاسخ او حالت عمومی دارد, لذا
آن را برای همهی مومنین منتشر ميکنم, شاید كه به قلي
وارد شود که در آن آنديشه نماید و آن گونه شود که حجت و
خلیقهی الهی خواستار آن است.
اين متن کلام ایشان0 است:
از خدا مسئلت مینمایم مر و ا
و از هر شر و پلیدی دور بدارد. من بندهی مسکین که به نغفران
و رحمت پروردگارش چشم امید دارم. چه هستم که بگویم اين
سعادتمند است و آن شقی!
من آمدهام تا به حق شهادت دهم و راه حق و حقیقت را
آشکار سازم: آمدهام تا شالودهی باطل را در هم شکنم و به
حول و قوهی الهی و با کمک کسانی که به آن ایمان دارند:
ساختار حق را نا سازم؛ بلکه من خود یکی از تشانههای راه
هستم* پس بر حدر باشید از اين که به نشانه مشفول شوید و
غايت و هدف را از ياد ببريد. غايت شما رسیدن است و
هدفتان معرفت. بلکه از خداوند درخواست دارم و به شما
بزرگان ارجمند امیدوارم که شما تیز اين گونه نشانههايي در
مسیر الهی باشید. و به منزلهی دلالتهایی در مفازهها(بابان
های بی آب و علف) و هدایتکنندگان به حق و به خدای
سبحان. که افراد ره گم کرده را هدایت و راهتمایی میکنید.
يقين كامل داشته باشید که خدای سبحان همواره با شما
صفحه 266:
است. برای خداوند سبچایر اخلای رو sagt lata
همهی باطل با يقین ستیز کند. به آين ترتیب هر یک از شما با
هود يك أمنت بايد
مرجي ار اب كدي كسب يول کیت ارح برغز
باشید از این که بز احمد الحسن بندهآی که مرگ فرجام و
أست توکل کنید؛بلکه توکلتان فقط بر خدایی باشد که هرگز
تمى ميرد: «وَعَلى الله فَْيتَكل المُتَوَكلونَ» (و توكل كتدكان بر خدا توكل كند).
(بزلهیم: 12) پزهردگار تفا بزترین بزوردگان انس زبرا لو
ره 3 ی ابا
میکند. دز راه خدا جهاد کنید و یکوشید که art tanith guy
وسیلهی شفا کفتگان دار و عردگان زنده گردند. و با شما
کوران پیتند و کران بشنوند. هر یک از شما یقین کامل داشته
پانشد که اكد به تنهایی حق را به دیش کشد وبا باطل مبارژه
poe are cre
ساس حدس زا که بر خن عنت نها ورمرا مناحتعطا
قزمود و با نما سرپزان گرا و بیکوکان پا کرد آورو؟
فضل خداوند.یز من بزرگ است و امید دلرم که بزرگواران
انصار جک نا دغای خوش بپررمق منت اهلد
و سپاس خدایی که مرا جبار و شقی نساخت
و از خدا برای خود و شما طلب مقفرت مینمایم:
گناهکار تقصیرکار
۱
* کسی که مان میکندریسمن ان [لستگی) به دیا را قطع کردهاست
ما همواره دنیا را به دار سراب و خیال توصیف میکنیم ولی
با وجود فهمی که تسبت به این داریم. با دست کم
چیزی که در این باره از طریق متون ديني فراوان به گوشمان
خورده است. باز هم ربسمانهای (دلیستگی) دنیا همچنان
- براير با 10 دى ماه 1386 (مترجم).
صفحه 267:
محکم و استوار ات رولی Spe aul تور
pay ea سور این pee ote a a
7يف بار در آین خصوص از سید احمد الحسن[] پرسیدم.
ایشان قرمود:
«اتسان همواره و تا آخرین لحظهی عمرش با نفسش, هوا و
هوسش, دنبا و زیاییها و تجملات آن, و با شیطان در حا
مجاهده است. کسی که بگوید رشتههای وابستگی به دنیا را
گسسته است, دروغگو است و چنین کسی به درد عظیمی که
او را در ظلمت به قید و بند میکشد یعنی غجب و خود
بزرگبینی, مبتلا گشته است. انسان باید به طور دایم خودش را
میززیش کند و خویشتن را مقضر د ستبکار و گتهکار بزاند.: یا
عمل میکنیم ولی برای عملمان قیمت و ارزشی تعبین
نميکنيم. کسی هست که کارهای ما را قیمتگذاری کند. و
کسی هست که به آن جزا و باداش دهد».
ولی آیااين به آن معنا است که انسان همواره سر به زیر
بماند؟ یا نه چه بسا بتواند نشانهی رضا را در چهرهی کسی که
اعمال را جزا میدهد و قیمت مینهد, نظاره کند؟
این چیزی است که به ذهنم خطور کرد و آن را از اشان0
سوال کردم. ایشان] در باسخ فرمود:
«اين مساله به کسی که جزا میدهد بازمیگردد؛ او اگر
بخواهد مژده میدهد و گرنه خیر؛ چرا که او از ارواح و آنچه که
به صلاح آن است آگاهی دارد؛ یعنی چه بسا شما ریا خبر کند
که کار نکوپی انجام دادهاي و شما را عجب دربرگیرد. پس او به
آنچه شما را به اصلاح میآورد. داناتر است. خداوند متعال
مى فرمايد: «لَهُمُالبُشرئ فى الحياة الا وف الا ديل لكلمات له لت و
fi ».يعارت صنت ليصين ار هياو خر ی دا درکن شید ان نت
کاسایی بزرک) (یونس: 64).
* نصيحتى براى هر يك از انصار كه به مناظره مى بردازد
اين متن اندرز سيد احمد الحسن]] به تک تک آن دسته از
صفحه 268:
انصار بزرگوارش است که به 5
انصار بزركوارش ايت ركتينو عبلطيباوع تلن حفر بولك مردم ر
«به .... و به تمام کسانی از انضار حضرت مهدی0 (خذا 8
حفظشان کند) که به مناظره میپردازند
سس
ihe Ey poe ریگ رسیم ساره
همم ور Lip
از شما خواهش میکنم که بر دا توکل کنی, توکلی حقیقی با
همهی قلبت؛ و بر فهم و درکت تکیه نتمایی, بلکه خود را برای
خدای سبحان خالص کنی تا جايي که خود را نبینی بلکه او را
تظارهگر باشی؛ فقط او را! در آن هنگام خدا با زبان تو سخن
میگوید و آنچه را که بخواهد به وسیلهی:تو میگوید و ‘di
واسطهی تو حقش را ظاهر میگرداند ١
برحذر باش از اين كه غَرّه شوى يا به خود كمانها ببرى. «وْلا
pS) ghd Jia Lad IC a J se sl OS fi
از مرد روى مكردان وبا خوديسندى بر زمين راد مروء زيرا خدا هيج نازخرامتددى فخرفروشس را
دوست نارد) (لقمان: 18). از كجا آمدهاى, مبداء تو كجا است و
سرانجام تو به کجا ختم میشود؟ اگر تو خویشتن را یاد کردی
و ازخدایت غقلت هزریدی: بر ظلعت هستی و میداء نو
«نطفه» و فرجام تو نيز «جسديم خواهد شد که اگر به خاک
سپرده نشود, كسا که آمروز با ها زندگن؛میکتی. آززو
میکردند که ای کاش تو نبودی؛ و اگر خدا را یاد کردی و از
جمله کسانی بودی که در هر لحظه و هر Gil به یاد خدا هستند.
تو نور و روح قدسی میشوی که قرشتگان او را مسح میکنند
وبا نزدیک شدن به او, به آن رک میچویند. در آن هنگام
Flan و منتهای تو خداوند سبخان که پسی برتر و,والانر sail
خواهد بود. در کار خود نظاره کن, و در حال خود بیاندیش و
ينكر که کدام یک میخواهی یاشی.
خداوند سبحان و تعالی شما را دوشت میدارد و لذا اگز از
یاد او غقلت بتمایید و چنین بیندارید که شما با خویشتن خویش
وبا قدرت خودتان توانا هستیدو غالب. او شما را برای شیطان
صفحه 269:
2 Ul al
ام ف تا ا دير
ato ی أرى شما مد
وحین راب با میآورید آن هنگام که مسلجابان بنداشت:
میتوانند به وسیلهی خودشان به پیروزی دست پابند. و از ياد
خدا غافل شدند. و خداوند بهآنها رحم فرمود و ايشان راب
وجود سیحانش متذکر ساخت, و اين زمایی بود که خداوند طعم
شکست و ناکامی را به آنها چشاند؛ از آن رو که پیروزی
حقیقی, پیروز شدن بر نفس و اخلاص برای
p> له قی مان کر
ی ng ib ig i lg i oh لقنا
احا ادر بسيارى از جاه ارى كرد یز در رزخ أن كاد که هی لش تن شا اب
Se a تیش تج شا تاو
مبادا به خاطر نصرتی که محقق ساختهای, خوشحال و
سرمست شوی. مگر اين که خرسندی شما به خاطر پیروز
شدن دین خدا باشد. و نه برای خودت و به خاطر خودت. و این
سخن خدای متعال را به یاد آر که فرمود: «لاتفرخ نله یب
القرحین» (سرست ile زیر غدا سرستان رادوست ندرد) (قصص: 76) و نیز
فرمود: SSI تسوا علی ما فاگ ول La 9 iy ET ay i كل JE
i 9) مررودادودكين باشيد وبه الج به تان مو ايد شاي تكد
وخدا هيع تير خودستايتدهطئ رادوست ندارد) (حديد: 23).
خداوند شما را به صواب راهنمایی کند (تسدید گند)! و بدائید
کسی که خواهان چیزی باشد. خودش را برای رسيدن به أن
آماده ميسازد. پس شما همگی چونان بنیاتی پولادین باشید و
تان غود را بسیج کنید. و خویشتن را با علم و عمل مجدانه و
اخلاص برای خدای سبحان آماده تمایید. بر شما باد به پاکيزگی
واتماز و دعا! خدلوندرشتا, را توقیق دهد و به: صوانبه زهنمون
گردد [تسدید نماید) و به نصرتی شکستناپذیر پاری کند!
حداقل قبل از هر مناظره و مقابله, غسل کنید. غسل توبه», تا
صفحه 270:
در حاس مه عرص رواخ 1 fo ud
خدای سبحان به جا آورید تا او بر شما رحم آورد و از me
خودش بر شم بیافزاید: «مل خر زد ویک
غاب Delp la pag ple AE ages) nad
اكر كفران كنيدء بدائيد كه عذاب من سخت است) (ابراهیم: 7). و چه عظیق
تعمتی است که شما جزو بندگان شاکری باشید که خداوند در
ملأ اعلى مدح و ثنايتان كفته است: «اعْمَلوا ل دَاوُودَ شكراً وقليل من
ste الشكوز» (لى خاتان دارودء شكركقار باشيد و اتدكى از بان من سگرن
(سباء: 13)
oe
36 اعد اصع - ريا البرك 166 وق
* مرئيه خوانى ايشان بر انصار ث
احمد الحسن]] بر شهداى انصار خويش ندیه کرده
است؛ كسانى كه در سال 2008 از روى ظلم و جور کشته
شدند؛ کسانی كه خونهاى باكشان بيشترين تاثير رادر فراكير
ساختن دعوت حق و رساندن آن به اقصى تقاط عالم داشت.
متن زیر, بیانیهی ایشان در خصوص این شهدا (خداوند
مقامشان را ead, گرداند) میباشد؛
مس
هدر ارم لصا ریسم تیا
«منَالمُؤْمِنِينَ َال صَدَقُوا ما عَاهَدُوا الله 7 |
اه( مد مر اشاس دوا د
سر يعاق خیش دبا یی ام هراد و رز مان ور در
Gee [أحزاب: 023
السلام علی الشهداء السعداء.
- شهریور 1389 (مترجم)
صفحه 271:
اش beg se و وه منطرما و
السام لت من شهدوا أن ١ لهالا الله يد انهم الطاهرة
المقدسة؛
سلام بر شهدای نیکیخت.
سلام بر دوستان خدا و دوستان رسولش.
سلام بر کسانی که بر آنچه با خدا پیمان بستند وفا کردند.
سلام بر کسانی که با خون پاک و مقدس خود شهادت دادتد
که خدایی جز خدای یگانه نیست.
من شهادت میدهم که شما همراه با برگزیدگان خدا از
خلقش در علیین هستید. زندهاید و روزی میخورید.
شهادت میدهم که شما امت میانه (بهترین امت) و بر مردم
شاهد هستید: thay Sal Stata Sy توا شهذاء غلی لاس ویکون
الرّسُول عَليكُمْ شَهِيدًا» (ارى جنين است كه شما را بهترين استها كردائيديم تابر مردمان كول
بشید و یارب شم وه پاش
| ار خدا و نشاتهای است از نشانههای I east
IRIN ise ولت Seal gals | Jalil aloe
است. پس سلام بر شما روزی که به دنا آمدید و روزی که به
شهادت رسيديد و روزی که براتكيخته خواهيد شد
حزن و اندوه من بر شما هركز قروكش نكند, نه يه خدا
سوگند. پس از اين روز هرگز؛ تا آن گاه که به جوار شما منتقل
شوم. اما تا وقتی که جان در بدن داشته باشم. اشک و سرشک
من بزشها جاری اس به خذا سوكند در قلف اجه لس
درد و زخمی عمیق بر جای نهادید که شفا نمیباید مگر أ
کذ در رای ارجمندی که به آن متقل شدید بشما زا ویدار كني
بس سلام بر شما باد اى عزیزان اخمد الحسن و روج و قلب
وا
pallet shad passa pia ره میات مدا ام
صفحه 272:
282 pepsin i ghial sl» law جراحتهای
تقمتی بر کافرین مزدور آمریکا و مزدوران سفياني و دجال 2
خواهد بود gh age aS لعنت کنو کز دیا و آخرت قواراو
دلیل گرداند!
سلام بر خانوادههای مومنی که عزیزان خود را از دست
دادهاند و به ویژم مادران فرزند از دست داده. امیدوارم از
اجمد الحسن درگذرید. به خدا سوکند این که طافونیان مزدور:
دجال یک چم آمریکا هزاران بازمرا بکشند آسباننز است از
أبن كه به یکی از انصار Sly اذبت و آزاری برسد. من سخنی
جز این نمیگويم که ما برای دنا آفریده تشدهايم تا خواهان
جاوداگی یا زندگانی طولانی در آن باشیم. برترین مردم کسی
المبت كه لافيت وا لسالسو براك با سق حكن بيتك
لدعت اسن دجنم وا ال لاا الل يتك
palace ane یه هرا سود ا ا باتفا و
عارفاند. و خداوند عاقبت آنها را ا تمامی خیر که همان
شهادت حقیقی است و جر پامیر با وفی با مومنی که Silas
ليق و[ به اسان آزموده بدآن لقن زیتد: gas فزموده است
الق ون سب رش رون شود نی ال ابو
يان و وافان اياون وهر ما مم ب حق داو شود وبر كس ستى نرود) (رصرة
سلام خداوند بر آنان تا هنگامی آسمانها و زمین برقرارند!
إنا لله ونا إلي رابعون
همه از خداييم و به سوى خذا باز م ىكرديم
وسيعلم الذين ظلموا آل محمد اى منقلب ينقلبون و العاقبة للمتقين
و کیک در yep nf gone غاد لته به چه میب زد
وفرجام SNE II ۱
ماصع رم عام فا 06
- بهمن 1386 (مترجم).
صفحه 273:
۳ اه یل seat دان a
تن آل انسال. ت مهدی[] در عمق aS Sage.
زندآنها و تاریکیهای زیرزمینها عوسي لفان اگر چه
ممکن است برادران انصار آنها خاطری آسوده داشته بآشند و
زتدكالى براى أنها شيرين و كوارا باشد ولى لين خوشى هيع
راهى به قلب سيد احمد الحسن]] تدارد.
اين_بعضى كلمات ايشان]] در ببشكاه برور دكار كريمش در
رجب گذشته میباشد:
حسم ريم ورم ريل
ان شاء ألله در خير و عافيت به سر بريد.
أكر امكان دارد اين خبر را به انصار يرسانيد كه براى فرج و
گشایش در کار اسرای انصار, روزهای 13 و 14 و 15 را روزه
بگیرند و عمل آم داوود را به جای آورند. خداوند توقیقتان
* نقش زنان در يارى حق
یکی از خواهران مومن دربارهی وظیفهی زنان در نصرت
حق در زمان کنونی (تاریخ برسش به جند سال قبل
امس قردد) و ابن كه حدود ثقيه حيست ويا a که پا
دشمتى میکنند چه طور ید برخورد کرد. سؤال كرد.
1 و که در پاسخ اراته شده: آمزهها و عبرنهایی نع
است که میتواند برای همگان و به ویژه خواهران مومن
شودمند باشد. لذا جواب سید احمد الحسننا به اين پرسش را
تقل میکنم:
Sls eo
مدر عرص ال مدخ لمج رمي
زد مین مه برد موس آست. ند og Jel Be
روزه میگیرد و به آنچه مورد رضای خداوند سبحان اوست
عمل میکند دقیقاً منند فرد مومن. مگر دز برخی تفاصیل و
خصوصيات. زن مؤمن مكلف است كه نسيت به دين خود
معرفت یاید و در جد وسعش, حق ذا م سردل لشت انر فاق
صفحه 274:
tag IGEN Gis > cols مکی ولا نیج » ( مور
TE TIA RPT ae I ITE TS یدایز
ان غود اوست) (بقره: 286(
در بيان حق و ابلاغ به مردم كوتاهى تكنيد. جه تبليع جهرة يه
چهره باشد و چه از طریق رسانههایی که در دسترستان است
مانند اینترنت؛
Glas طور که بسیاری از برادران اتصار شماء به
انتشار مقالات در روزنامههایی که در اینترنت منتشر میشود و
مردم در بخش عمدهآی از کشورهای چهان مطالعه میکنند.
مبادرت ورزيدهاند. اين کار بسیار اثرگذار بوده و باعث گرویدن
برخی مردم از کشورهای مختلف شده است.
همچتین بانوان مومن میتوانند بهاندازهی وسع و توان 1298
کارهایی برای خویش تنظیم و تعریف as و به بریایی مجالس
عزا در مناسیتهای مربوط به مصائب آل محمد] اقدام کنند و
حق را به مردم بشناسانند و باطل را تسین کرده و اهل باطل را
مقتضح سازند. حضرت زينب() بس آز واقعدى كريلاء نقش
در تین حق و رسوا نمودن باطل پرفهده
داش ار خو ود مستلت هام که شتا واه نز و
روبارویی با طاغوتیان این زمان موقق بدارد. همان طور که
حضرت زینب] را در رسواسازی و بیآبرو کردن اهل باطل و
بیان جنایات و سرکشيها و طغیانشان توقیق عطا فرمود.
و اما تقیه. ابزاری است که مومن با آن از زندگیاش
محافظت میکند تا حق را نصرت دهد. تقیه آين نیست که
آدمی فقط به خاطر محافظت از زندگیاش, نسبت به آن بیم
داشته باشد و از آن مراقبت کند. قرو گذاشش و باری نکردن
حق. ربطى به ثقيه ندارد و جزو آن تبست. از خداوند
دارم که اسیاب را برای شما فراهم سازد و کارها را برای شما
do Cu Sola با درت تعد و خف را تررست کزان
شما هویدا گرداند و شما را در حرکت بر مسیر زنان صالح
مانند فاطمه(] و زیتب0 و خدیجه و مریم و زن مومن و
تیکوکار فرعون که خانهای نزد خدا را بر زینت و زخرف دنیا
ترجیج داد. قرار دهد : «ورب له لین لو رفن فلت زب
صفحه 275:
بت رعندك ی لگ بص تافرش فتابك فتدمو عل القذم قوسي ل خدد
برچ گت راون فرعن را مل موزند ان كا که کفت: اي بو منم بای
عل يجت نزد خود خی بان و مرا فرشوی و عمش نجات ده و مر تدم نار
(ob (تحریم: 11). وی با طاغوت دست و پنجه نرم کرد وتا
به آنجا از حق دفاع نمود که راضیه, مرضیه, مجاهد و شجاع به
سوی پروردگارش شتافت و خداوند در برترین کتابي که نازل
قرموده یعنی قرآن, یادی از او به مبان آورده است؛ اين همان
فضل بزرك است: a Jue) gall Jal i Sabo بايد براى جنين
بناشى ue 15( (صافات: 63)
رام عم ررمت لورت
شدن حجت خداء بيامد تفرقه و جنددستكى
روزنای از روزنههای رساندن حق به مردم گشوده شده
بود. بين افراد مومنی که روی آن. کار میکردند اختلاف پیش
آمد و اين مساله به گشوده شدن روزنهی دیگری در عین باقی
ماندن روزنهی اول منجر شد. برخی از آنها چنین اظهار نظر
کردند که شاید کاری که از آنها سر زده است. مورد رضای
خلیقعی خدا فباشد و حتی بری از لها AS براق بسكن
sai jay جدید آمادهاند. اگر اين کار منظور نظر سید[ باشد.
ایشان(] در پاسخ فرمود:
«چرا آن را بندند؟ اين کار نیکویی است. خداوند به آنها و به
کارشان برکت دهد! از خدا مستلت میتمایم که نها را موفق"
بدارد و خیر آخرت و دنیا را ارزانیشان فرماید!
و اما در مورد اختلافات بارها گفتهام: «اصلاح میان خودتان»
از يرترين أعمال و مود ليت خدا و رسولش استء لکن چه
چیزی در دست من است؟ و آبا لشکر علی[ از او فرمانبری
کردند تا امروز همگان از من گوش بگیرند؟!
مهم اين است كه به عمل بپردازند و خود را نجات دهند.
آنچه برای حجج الهی اهمیت دارد همین است؛ اين كه مردم.
خودشان را برهانند و از جهتم فاصله بگیرند.آنهابه اصلاح میان
ممنین روی میآوردند ولی کسی نید از حق رویگردان و
صفحه 276:
متنفر شود ول با کمعا کر موحی ری اسب زو جه سور
همان طور که برای حضرت علی حاد
پر ما لازم است که بارها و بارها در اين بخش از کلام ایشان
seas al به گمان من: canal oa نیازی به شرح و
دازی ندارد. از خدا مسئلت میکنم که با محافظت
Danae Jl sss را حقظ قرماید و مومنین را هميشه و
همراه با نکدگر متحد نماد
در مورد اصلاح و رهانیدن مردم از آنجه مومنین در
گرفتاریها واقع ميشوند. گفتار ایشان[ را ملاحظه میکنيم:
«شیطان معمولاً میکوشد هر کس را که بتواند به گمراهی
بکشاند. ولی ما در پی آنیم که حتی المقدر اصلاح نماییم. از
برادرانتان سوال کنید که من چند بار کوشیدم به هر وسیلهای
که میشد. حیدر مشتت و پیرواتش را به سوی حق هدایت
کنم.
به طور کلی ما همواره. ع ىكوشيم |
خسارت, از قتندها بيرون بياييم و تا آنجا که امکان دارد. هیچ
غنیمتی به شیطان ندهیم».
* خطاب به کسانی که آزاری اندک از مومتین را برنمیتابد!
یکی از برادران مغمن در یکی از عرصههای عمل در زمینهی
دعوت حق حضور فعالی داشت. سيد احمد الحسنن روزی او
را نیافت و سراغش را گرفت. پاسخ دادم که اين برادر گفته به
خاطر دلیلی, از کار متصرف شده است.
دليل انصراف ادا بن بود كه يكى از برادران مؤمن. وى برا
apes oe لا نصیحتش به گونهای بر این فرد
10 أن به بعد در
ميدان عمل حاضر نشود.
ايشان0 وقتی قضیه را متوجه شد فرمود:
«خواهش میکنم به آو خبر بدهی که بيايد و برادرانش را
عخمل کند: تصیحت زا از نها پذیرد وجرو ALY pki
صفحه 277:
حسين] بذبرفت. دانای, سينه لش را 3535 sy
لو اف
فلت کند. کدا او را الا مصيرف
به او یگو که از شیطان استعاذه (دوری) کند و در عرصهی
gals IS شود وبر آزار مومتی که وق زا میرتجاند ig os
تعاید و با اگر کسی نضبحتش کرد. او را تحمل کند».
* تحودی تعامل با فرد مشکوک
شماری از رادران انصار با امشقلن دست وپنچه لزم
میکنند که خلاصهی آن چنین است: برخی از کسانی که مدعی
ایمان به دعوت حل هستند, بعضاً حرکات و رفتاری از خود
نشان میدهند که آنها را در موضع شک و بدگمانی قرار
میدهد. خصوصاً با توجه به اين که افراد مؤمن به دعوت حقء
از مردم چه مصییتهایی که نکشیدهاند و چه بسا همین
موضوع, آنها را در اين شک کردن معذور بدارد.
یک روز دربارهی چگونگی تعامل با چنین گروههایی که در
آنها راستگو از بدخواه قابل تشخیص نیست و چه بسا برخی
از آنها در دستگیری برادران مومن و بازجویی از آنها مشارکت
Sey oe 8 سوال کردم.
ایشان[] در جواب قرمود:
«هميشه به اتصار میگویم: هر کس که گفت من مومتم. با
آویز اساس این که وی فرد مومنی است تعامل کنید. و او
حقوق مومن را بر شما پیدا میکند؛ ولی در عین حال محتاط و
دوراندیش باشید».
* هر کسی بهحتمور در مجلس امام سین( توفيق نم بابد
سید احمد الحسن] انصار خود را به بریایی مجالس یه
مناسبت شهادت سیدالشهدا و اهل بیت و اصحاب طاهر آن
حضرت تشویق و ترغیب مینماید. یکی از اتصار در یکب از
مناطق به بیایی مراسم مربوط به ايام حزن كور عاشورا اقدام
کرد ولی تعذاد همهی کسانی که در آن مجلس شرکت کردند
صفحه 278:
با حساب كردن كودكان بو يانزووود
* و حال آن که تعداد افراد حاضر در مجالس 8
بازدارندگان از دعوت حق از شماره یرون بود.
ایشان) در پاسخ فرمود
«آيا با امام حصا ا 7 alpen ya گردند تا دز مجلمن
حقیقی او هزاران نفر حاضر شوند؟ 0
این توقیق عظیمی است که هر کسی پر آن موفق نیست و
اگر هم کسی موقق شد, چه کسی میتواند یگوید او ثابت قدم
خواهد ماند؟!
سالها قبل آنها را با دلايل آشكار به وحشت انداختیم در
حالى كه حاكمان و علماى دين با امكانائى كه در اختيار داشتتدء
بر حق يرترى يافته بودند و چه بسا بسیاری از أنها
چیزی در اختیار نداشت و میخواست آنهایی که Sie,
بسیاری در اختبار داشتند را بهپایین بکشد, مسخره میکردند؛
ol آمروزه حاکمان سقوط کردند و از زیانکارترین اراد
Pau فقط دیا را از دست ندادند پلکه دنب و آفرت را از کف
دادند. انفاء الله روز این راهگمگردگان نزدیک است و روزی که
به آنها وعده داده شده است را خواهید دید.
در روزى كه اطرافيان آنها از سفرا و وزيا وكتيع ان
همراهی با آلها دست میکشند ...در آن روز آنها را مطرود و
متفور خواهید یافت. و همان کسانی که برای جنگ با آل محمد
فراهم ميکردند.آنها را خوار میکنند.
تقرباً یک سال پیش خوابی در ارمق ٠: ويوم که گوین dial
دعوت أيمان أورده بود.
جه يسا ديور كرداكر اين كمراهان از جابى که یبد
قن لعاف يريط و أن گام انش کت [Sealy pier
هدايت خواهند ياقت».
* اهميت مطالعه و پژوهش در حوزدی مهدویت
چه بسا گاهی اوقات برخی از دیگر امور دعوت يا امور
مختلف زندگی, عدهای از ما را آز حضور در درس و بحث در
صفحه 279:
تخود سا ponte Sy جرم جورت عدرل
Ee ee شوم رگن مرت که با در
و ا
نظر ايشان] به اين شرح است:
علوت توفیعت زهدا تدریس بیان ات الشت با هاانی
تيب مؤمنين را رای آمری بتن مهم مهبا اد ما پردختن
به کار میدانی هم ممکن و قابل انجام است. همچنین میتوانی
گاهی اوقات که مشغول کاری هستی (و فرصت نمیکنی), به
عنوان مثال یک جلسه (سخنرانی) را ترک گوبی یا در یک روز
دو جلسه را با هم انجام دهی یعنی میتوانی وضعیتت را مرتب
aes و جوز نمایی. ان شاع ال
خداوند توقیفت دهد آگر به دست تن بویا سنا جنعزریین:
در حوزه مشارکت میکردم چرا که این موضوع. انز آهمیت
اشت وان شا الله توا عطیمتن-هم ذازد زرا این كثر عيازيت.
است استحکامبخشی عقائدي دولت حق, ان شاء الله».
* تعبير خواب
يكن آل اسان غواني اجيد كه فلاسدابا اين اسك خواب:
دید که گوین عمامهی سفید بزرگ قومی در یک منطقه, از او
كرفته شد وبه يكن أز انصار بوشائده شد. وقتى عمامه ير شر
وی جای گرفت. او با نگریستن در أينه به مرتب كردن أن
پرداخت, مادرش نیز او را تماشا میکرد. آن قسمت از عمامه
که با پیشانی در تماس بود. مقداری چرک و کثیفی داشت.
بابان رؤيا.
من بأستان را نرسيد اع المسيع سرف كردم اسان من
تعبير رؤيا فرمود:
هدر خواب غماضة به مؤاردي:جبد أشاز»: مِسَكتذة ارجمله:
viene Le لد ملحن 11 1ل رباد الدع ارد
فرماتروایی و حکومت دنبوی نیز اشاره دارد. جرا که غمامفقا
نه مدرلهی ناج غرب میناشتد ینی تاح پاشاهان آنها. گمان
تمیکنم لد فرواز فلم ریلی برخوردار بودم (i iain
عماجهی او به فرماتروایی دبوخاش حعایت دازه؛ ان شاء ال
صفحه 280:
که خبر است. عرص 02s Bale) ,291
خدا و به اسم دين و به اسم خدا حكم میراند. سقیدی نماد
عدل است و جرى تماد ستم؛ شریعت به قدر سهلانگاری در
آن ظالمانه شده بوده است يعنى در اصل سفيد و باكيزه است
ولی آنها با مس کردن آن با تشریع و تنفیذ باطل, آن را به ستم
آلودند.
این چکیدهای از معنا و تعبیر رفبا است و من از خداوند برای
شما عافیت در دين و دنا را خواهانم».
* با سيد خود مدارا كنيد
یکی از برادران مسئولیت رساندن سژالی به سید احمد.
الحسن] را پر عهده:داشت: سوال دربازهی پزخت آمور
شخصی یکی از انصار بود. وی پاسخ سید خطاب به او را برای
من نقل تمود. من نیز به نوبهی خود آن را اینجا برای همهی
مومنین درج میکنم. امید که باعث اندرژ و عبرتی برای ما
باشد.
«خدا توفیقت دهد! اين قضیه به خود وی بازمیگردد.
خواهش میکنم سوالات در چهارچوب موضوعات فقهی,
عفایدی و قرآنی باشد.آما بر موره انور عاش و شخض .هر
کس میتواند آنچه ,را .که بزایش مناسب: ورمتتاسب است براو
خود مقرر گرداند. از شما خواهش میکنم پیش از آن که به
ارائهی سوالی اقدام نمایید. فکر کنید. خداوند به شما جزای
خیر عنایت فرماید!».
* اهتمم یشان نسبت به هدایت مردم و محبتی که ایشان به مردم دارد
سید احمد الحسن0 همواره رساندن پیام حق به مردم:
سلوک مهرباننه با آنها و نیز دعوت نمودن مردم بر اساش
حکمت و دانش به حق و راه مستقیم را به انصارش توصیه
مىكند؛ همجتين به تلاش برای هدایت مردم, به هر صورت
Sao و با هر وسیلهای که مقدور و در دسترس آنها باشد.
ايشان]] در خصوص تبلیغ مردم و رساندن پیام حق به آنها
صفحه 281:
فره
و صورت کر نیا درنگ و سمتی؛ و |
و دوراندیشی را از ید نبرید؛ همان احتیاطی که آمکان ادامهی
کار را به شما میدهد و نیز شما را از شر شیاطین انس و جن
(خداوند خوارشان گرداند) محفوظ میدارد».
ابشان0 كه خودشان به تبليغ مردم همت كماشتماند
میفرماید:
«در مورد تبلیغ بارها گفتهام که تبليغ كنيد ولى با احتباط؛
البته احتباط و ملاحظهکاری, به معتی ترک تبلیع نیست. من در
مناسیتها برخی پیانیهها را به دست خودم بين مردم توزيع
مىكردم. جز احتياط جارهاى نيست. تا كار ادامه يابد؛ يعتى
تباید بیگدر به آب رد همچنین به يهاضق اعتياط وززى يليه
عمل را رها كتيد؛ بايد كارتان منظم و حساب شده صورت
پذیرد».
ایشان[) همچنین فرمود:
«از خداوند مسئلت مینماییم که مردم را هدایت و حال آنها
را اصلاح فرماید. دعوت مردم به سوی حق را رها تکتید ولی
اين دعوت بايد با نظم و ترتيب انجام شود. خداوند توة
دهد! آن كس كه خدا هدايت را خواهان است, هدايت مىكردد
إن شاء الله».
حتى ايشان)) به كيفيت جكونكى ارايءى موضوع علمى يه آنها
تيز اهتمام میورزید: چگونگی ارایهی دعوت مبارک حق جهت
هدایت بهتر برای قبول حق.
یک روز به یکی از انصار فرمود:
«از برادران شما خواسته بودم که جزوههایی در زیارت
شعبانیه توزیع کنند. یکی از آنها گفت: آنها اعلامیهای ترتیب
دادند که در آن, بینیهی یمانی و برخی از ادلهی دعوت درج
ده igs Se case lS Sloan gS cal jt dan
براكنده و بريشان است زيرا در تبليغ مختصر, بیانیهی یمانی
مفيد نيست و درج أن در جزودى تبليغاتى قايدهاى تدارد. ار
شما خواهشمندم اكر جزوداى تبليغى دارى, أن را به ايشان
صفحه 282:
بدهی یا یک جزوهی مختصی Sales ebay! 29
تما امح م ی اه 29
ا 9
مختصر باشد و نه پیچیده. تا هر کس بتواند آن را بخوان. آفزون
عد اين در این حزعه آدرسهای Oy ly lies obs s Guan
درح نما نا أنتها.»
یک روز ایشان[] خواستار کار بر روی پژوهشهای تطبیقی
شد. با لین آمید که اين نوع مطالب تحقیقی, در شناساندن حق
به مردم اترگذارباشد. ایشان] قرمود
از خداوند مسالت دارم شما را توقیق دهد و گامهایتان را
انتتواز سازدا اگر وقت داری, یک رشته سختراتهایی در تن
علومی که در کتاهای «نبوت خانم» و «توحید» و
«متشابهات» و غیره آمده برگزار کن. خداوند توققت دهدا اين
سخترانیهاثبت و ضبط شود a G در عراق منتشر گرد تا
مردم سق و علم زا نشناست و فری بت حق وباطل ردنت
یعنی این سخنرانیها باید یک مجموعهی مدون و برنامهریزی
شده بأشد تا به خواست خدا در عراق منتشر گردد. بر خدا
توكل نما! خداوند عملتان و اخلاصتان را به شما میتمایاند و
گامهای تا را استوار میسازدا»"
ایشان] سفارش بسیاری دربارهی انسانهای قریب,
خوردهای که توسط برخی از رآهزنان اغفال شدهاند داشتند و
میفرمود:
«خداوندتوفیقتان دهد! مردم سادهاند. کیسانی که میخواهید
پا آتها گفت و شنود کنید. تقریباً چیزی دربارهی دعوت و ادلهی
al نمیدنند. برخی افراد نادان. رقیا را به ریشخند میگیرند و
به آن میخندند در حالی که آنها نمیدنند که با ان کار: به
ابراهیم و یعقوب و بوسف و دیگر پیامبران الهی میخندند».
یشان در تصوصی ارالدی wr le طلاب و اهل علم رود
«خداوند توفيقتان دهد! سعی کنید که کماییش پیام را به
طلبههای علم نیز برسانید چه بسا خداوند حال برخی از نها را
اصلاح فرماید؛ زیرا طبق آنچه که یکی از برادرانتان به من
[۳ تين ساد انظ لكات thas Gage a
صفحه 283:
0
جید رو هت هواس پاوز: lho pple
|
حوذه, معروف و سرشناس است. وی نشسته بود و به گروهی
از شیوخ در مسجدی در حوزهی تجف درس میداد. یکی از این
شيوع, كوبى دعوت را در أثتاى درس مطرح كرذ. اين شیخی
كه دعوت را عرضه کرده بود. كوبا به دعوت ايمان داشت و از
جلسدى درس خارج شد. من استاد را مىديدم كه بتدارى به
دعوت آیمان دارد و با شدیدا به آن متمایل است. ولی از
واكتش حوزه يا جيزى از اين قبيل بيم داشت و احتياط
مینمود. گویا استاد سر به زير افكنده بود و جيزى تمىكفت
oly پنداری در دلش به دعوت ایمان آورده بو با به چنین چیزی
تمایل داشت. رقبا تمام شد.
جه بسا برخى از معممين (روحانيون) هدايت يايند؛ لذا ابلاغ و
رسانيدن حق به آنها را رها نکنید. باشد که هدایت كردند!».
وانكهى احيانا از نشانههاى صلاح اين است كه شما به طور
تصادقی با شخصی برخورد میکنی و حق را براى أو ou
میتمایی و او دعوت شما را میپذیرد و از کسانی میشود که
توفيق يارى آل محمد را مىيابد!! در حالى كه خیری در او به
نظر نمىرسد. مثل اين افراد بسيارند كه خداوند به نها توفيق
يارى آل محمد رأ مىدهد.
سيد احمد الحسن] به ما تعليم داده كه در يرخورد با افرادی
از اين دست چه کنیم. ایشان0 فرموده است:
یلها انتتاربهایی ساداند. برای آنها بان تمایید که افزاذق
وجود دارند که جزو اولیاء خدا شدهاند مانند وهب و حال أن كه
دورهی اسلام آوردن وی کوتاه بود. اینها نیاز دارند که بفهمند
مردمانی وجود دارند كه به محض آین که با خلفای الهی برخورد
داشتند. از اولياء الله و از مقربين گشتند؛ در حالی که علمای
دين از پیوستن به خلفای الهی ناکام ماندند. همان طور که اين
قضیه برای حضرت عیسی[] رخ داد. افراد زناکار و لشکریان
طاغوت که دین را تمیشتاختند. به عیسی[] ملحق گشتند و
جزو اولیاءالله شدند. در حالی که علمای بهود و افراد متدین
بزرگ و سرشناس, شکست خوردند و حضرت عیسی] را پاری
صفحه 284:
بیان چنین مطاا is! من
29
انصارش آموزش میدهد. هدف نهایی ایشان از اين کار Gus
برای هدایت مردم است. ایشان[] میفرماید
«شما از قران و ستت ثابت cab) a> شدهای به او ارئه
میدهی و آو به سراغ اشکالگیری از دلیل میرود. یعنی وی
دلیل تقض ندارد بلکه فقط اشکالی وارد نموده است. رفتن به
سراخ اشکالگیری بر دلبل بدون ایراد دلیل نقض. به اين معنا
است که دلیل. حجت را بر او تمام و واجب نموده و از آنجا که
او بر رد دلیل به دشواری برخورده. لذا فقط به خردهگیری بر
آن بسنده کرده است. به اشکالات پاسخ داده میشود ولی Leal
تمامى ندارد, دقيقاً ماتند اشكالاتى كه مسيحىها ير قرآن و
حضرت محمدا] میگیرند. و نیز همچون اشکالات اهل سنت بر
ائمه0 .... تا انتها». 5
با اين حال, أيشان نحودى باسخكوبى به اشكالات آنها را به
ما آموزش مىدهد و نيز ما را به آن سفارش مىكند؛ و اين كار
از روى شفقت و دلسوزى بر آنها است تا ديكر هيج عذر و
بهانهای برایشان باقی نماند.
رقتار إبشان نسيت به ناش : تسبت به همهی آنها مهریان
و رئوف است. تسبت به بیچارگان دلسوز و بخشنده و نسبت به
ایتام, مشفق و مهربان است.
ایشانن] سفارش میکردند که به آن دسته از مومنین که
گناهی میکنند و توبه مینمایند. اهتمام ویژهای شود. ایشان]
دربارهی یکی از انصار که وضعیتش را توصیف کرده بودم
قرمود:
«خداوند توفیقتان دهد! اگر وی ندامتش را ابراز کرد. او را با
آغوش باز پذیرا باشید و نسبت به وی توجه فراوانی نشان
دهید. خداوند شخص توبهکار را دوست دارد. شما نيز او را
دوست بداريد و بسيار به او اهتمام ورزید. خداوند توفیقتان
دهد! شايد خداوند با رحمت خويش أو را مورد عفو و رحمت
قرار دهد».
صفحه 285:
از جمله سیر یشان آن رامیت PH leah Se of
امت اش ا ار
2885 رسيد كه أنصارى با زبانهاى مختلف يه حق ايمان
وردهاند. فرمود:
«کسانی که به حق ایمان میآورند. به تعلیم و آگاهیبخشی
به آنها و استوارسازی عقیدهشان مبادرت ورزید و کتابهای
استدلالی به زبان خودشان را برایشان فراهم آورید».
* برخورد ایشان با ال و اموال
یکی از برادران که مسئول ادارهی بیت المال در یکی از
مناطق بود میگفت اموال مختلفی به بیت المال میرسید که
as لز نها حقوی واجیة و برفی ذیگر کتکاهایی مربوط a
پشتیبانی از دعوت حق و بخشی هم هدایایی از طرق برخی
أنصار براي سید احمد الحسن] بود
وی میگفت: به حدا سوگند روزي ندیدم ایشان چیزی از
اينها را بردارد با حتی به چیزی از آنها دست بزند. وقتی از
ایشان در مورد نگه داشتن اموالی که در اختیارم بود سوال
میکردم و اين که آبا ایشا کمبودی دارد یا نه, میفرمود:
«خداوند توقیقت دهد! من فقط به دعای شما محتاجم نه
چیز دیگر و دلیلی تدارد که چیزی باقی بگذاری. خداوند
توفیقت دهد! در همه چیز تصرف نما و آن را به انصار نیازمند
بده. یا برای پشتیبانی از دعوت خرج کن. ان شاء الله. از
خداوند مسئلت دارم که به فضل و منتش, برای شما و بهٌ
وسيلدى شما گشایشی حاصل فرماید!»
از جمله رفتار ایشان چنین است که سهمی از بیت المال
برای خانوادههای ایتام. ببوه زنان, ققرا و نبازمندان در نظرٌ
گرفته بود. این کار یشان با وجود کمی امکانات و منایع صورت.
میگرفت و همین امر باعث شده بود دعوت الهی حتی از
گشودن یک شبکهی وسیع اطلاع رسانی مانند شبکهی
تلویزیونی که به عنوان مثال اتصار از طریق آن بتوانند حق را
a مردم پرسانند.بازبماند. همچنین اين تنگدستی باعث شده
بود مسئولین بیت المال احیاناً به کم کردن مستمری اين
صفحه 286:
مسسس دست برد للعلا رمتستسو سد ادا
#خدلوند توفيؤتان دهذا شما كارجاينات را بر ناس مال و
اموالی که موجود است سامان دهید. ان شاء alll خداوند به
شما وسعت میدهد. به هر حال اگر با کمبود پول روبهرو
هستید. از مستمریها بکاهید تا همان مقدار كه در اختبار داريد.
los را ینش باشد.کازتان را به همین روش به جلو پنش ببرید»
* آن زن در حالی که بر فرزندانش میگریست؛ جان داد
من به همراه یکی از مومنین, برای دیدار با برخی از انصار
در حال مساقرت به شهری بودم که خبر وقات والدهی سید
احمد الحسن0 (خداوند رحمتش کند) را شنیدم. پس از مدتی
sly عرض تسلیت خدمت ایشان رسیدم و گفتم:
انا لله و انا اليه راجعون. وسيعلم الذين ظلموا آل محمد
حقهم اى منقلب يتقلبون (و كسانى كه در حق آل محمد ستم
کردند, به زودی خواهند دانست که به جه مكانى باز میگردند).
خداوند به مناسبت شهادت طاهرهی مطلومه که آزار دید و
صیر پيشه کرد و قرار گرفتن او در جوار رحمت الهی. اجرٌ
عظیم به شما عتایت فرماید. خدا شکیبایی شما در مصیبتش را
تیکو گرداند و لا حول و لا قوة الا بالله.
ایشانت در پاسخ فرمود:
«خداوند پاداش شما را عظیم گرداند و اعمالتان را قبول
فرماید! خداوند به شما برترین پاداش تیکوکاران را عطا
فرماید!
چند روز قبل از وفات ایشان, خوایی دیدم که مرا هراسان و
بیدار کرد. و من gil خواب را به وفات ایشان تعبیر نمودم.
دو هفته قبل از وفات ایشان, علویه" خوایی دید به اين
مضمون که: تآبوتی وجود داشت که من و بدرم و علویه آز سه
هت بر آن:نماز میخوانديم: مرآن ثابوت چیز بزرگ و مهمی:
قرار گرفته بود.
* -احتملامنطور از «علویه» همسر سید احمد الحسن] میباشد
(مترجم).
صفحه 287:
عاجه و ی الدور خواییدیدوموی ,این
مر fig وت ل ل و
نانک آن بودیم و آن را بر دوش گرفتيم.
در سال 2006 وقتی از خانهای که واّده (رحمها الله) در آن
بود خارج شديم و به سیب بیگیری شدید ستمگران نتوانستیم به
آنجا برگردیم. من در نجف در خانهای دیگر که ستمگران به آنجا
حملهور شدند و ما مجپور به ترک آنجا شدیم. خوابی دیدم:
خواب این بود: من در جایی ایستاده بودم و دیدم که انفجاری
بزرگ که گویی انفجار اتمی بود روی داد به طوری که
انسانهای بسیار زیادی جان باختند بعنی چه بسا نصف مردم. یا
برخی جاها از مردم خالی شد. پس از این ماجرا من ایستادم و
به پوشیدن لباسهای نظامی مشغول گشتم. یک برچم بزرگ و
بسیار مهم نيز برداشتم. با اين كه من در مرکز عراق بودم. به
سمت شمال حرکت کردم و به سمت خانهی پدرم (رحمه الله)
که به همراه والدهام (رحمها الله) در آن زندگی میکردم
متوجه شدم. وقتی به خانه نزدیک شدم. از دور دیدم تمام زمین
سبز و بسیار زییا شذه است. همچتین فرزندان براذز بزرگترم
را دیدم. سپس دختر برادرم را دیدم که از دور دست به من
گفت: خال همهی ما خوب است. فقط عمه زینب وفات کرده
است!
سپس خواهرم را نیز از دور ددم که خطاب به من گفت: او
دز حالی وفات کرد که بر فرزنداتش میگریست. آرزو میکرد
که آنها را برای یک لحظه هم که شده ببیند
من وقتی اين مطلب را شنیدم. نتوانستم خزکنت کنخ بز
زمين خم شدم و تشستم و شروع به گریه کردم و گفتم: دیگر
چه باقی مانده است؟ و صداهای بلندی در آسمانهای هفتگانه
میشتیدم که گویی فرشتگان گریه میکردند. ریا تمام شد.
این رقیا قدیمی است و قبلً من آن را برای چند تن از انصار
تعریف كردهام.
La از این موس هورم كه وق امرواش را ندند وزعال
آن که او آنها را بززگ کرد بود. همچنین از اين که آنها را از از
دور کردم. دردمتدم ولی البته اگر آنها را نزدیک او میگذاشتم.
صفحه 288:
آنها را میکشتند؟ در محضر عبد صالع (جلد 3 و2 و2
يا احمد الحسن Tends 8
اين بخشى از باسخى است كه سيد احمد الحسن0 در باسخ
به سؤال كنتدهاى با امضاى قراس الوادى بيان تموده است:
«... وأما سخن شما (خداوتد توفيقت دهد) که گفتهای: «و
اما اگر شما از کسانی هستی که با متاع آخرت در طلب دنيا
هستند. داد و ستد تو سودی به بار نیاورد و پیروز نگردی».
asl درشت میگویی اگر من جزو کسانی بودم که دی را
طالباند! لکن مثلا من چگونه در پی دنیا هستم؟
گمان نمیکتم کسی که طالب جاه و بزرگی باشد. همانند
مسیری که من رفتهام را طی کند. من قبل از دعوت
گوشهگزین بودم و اکنون گوشهگیریام بیشتر شده و من و
در زمین خدا آواره و رانده شدهایم. همان طور که
طاغوتیان با پدران ائمهام] چنین کردند در حالی که آنها برای
من الگویی شایستهاند. حق برای صاحبش جز خداوند سبحان,
دوست و رفيقى باقى نمیگذارد.
محبوبترين مردم نزد من مادرم بود كه قبل از اين دعوت.
حتی برای یک روز نیز از او جدا نشده بودم. لیکن مجبور شدم
که از او دور شوم تا زمانی که وى جان ناخت. او در حالی .
وفات کرد که من از ايشان دور بودم و او را وداع نتمودم. آیا
کسی که طالب دنیا باشد. اين گونه در راهی دشوار و
وحشت أو سلوک میکند و جرعه چرعه درد و غصه
مینوشد؟!
امن گمان نمیکنم کسی که به دتبال مال و منال باشد. برای
مقمنین در هر شهری. بیت المال تاسیس کند و یک سبستمٌ
حسایرسی راهاندازی نماید؛ به طوری که هر پولی که وارد بيت
المال میشود. ثبت میگردد و هر میلفی هم که خارج میشود
نیز ثبت میشود. وکلایی که برای دریافت خمس اجازه دارند
افراد شناخته شدهای هستند. مثل سید حسن الحمامی و شیخ
صادق المحمدی و اینها (مبالغ دریاقتی را) نه به من میفرستند
و نه برای خودشان برمیدارند بلکه این مبلغ, به بیت المال
صفحه 289:
B ol et lal 2b os
یا ya pata “esr
sho aig He 9:
من بیش از مخارج معبشت روزانة و اجارهی خانهای که
خانوادهام را در آن پناه دادهام. هیچ مال و اموال شخصی
Sica go ASI cow al suas دنگزی تذارم ازیء
قطعه زمین کشاورزی کوچک در اطراف نجف است که آن را
برای سکوتتم خریدهام. من از سر ابراز همدردی و غمخواری با
فقراء در آن زمین یک خانهی بسیار کوچک ساختهام و گفتم تا
زماتی که در عراق هستم, همانند فقرا زندگی میکنم. شاید
روزگار بگردد و روزی از روزها اين خانه را ببینید. بخشی از
پولی که اين خانه را با آن خریدم. هدیهی برادر بزرگم [خداوند
حفظش کند) بود و بخش دیگرش را از یکی از بارانم که او نیز
از گروندگن ه دعوت حق است, نی شيع ابومحمد زيازق
(خداوند حفطش کند) قرض کرده بودم. اين مبلغ را با درآمد
زمین پس از کشت و زرع در آن. تسویه نمودم. هنگامی که
شیخ ابومجمد در حضور چند تن از انصار. مبلغ را به من تحویل
داد بر روی اوراق مالی کلمهی قدک مهر شده بود. در همان
روز هم كتاب الغيبة كه بر أن كلمه فدى مهر شده بود به من
هديه شد. من كفتم: سيحان الله اينها نشانههايى است كه يكى
از پس دیگری میآید. اين قضیه را گروهی از انصار (خداوند
حفظشان کند) شاهد بودند؛ از جمله شیخ ابومحمد الزیادی و
شیخ ایو حسن الزیادی و شیخ ابوحسین (خداوند حفطشان
کند).
به هر تقدیر, در سال 2007 من به همراه همسر و فرزندائم
ساعاتی قبل از پورش نیروهای نظامی هوادار مرجعیت که با
تحریک مرجعیت به جمله دست زده بودند. از این زمين خا
را يله کردند ویر ان des ously Gul شدم. وقتی هرا در
ان گماشتند و پس از چندی آنجا را ترک کردند؛ و چه قدر
شییه به فدک است. و چه قدر کار زشت آنها شبیه کار کسانی
است که بر خانهی مادرم زهرا حمله بردند.
از سال 2007 تا چند روز پیش. هیچ اطلاعی در مورد این
صفحه 290:
قطعه زمين نداشتورن ليكو يراي باوخ aa,
تلاش کردند آن را بازگردانند. سپاس خدایی را که پرایم از
مادرم فاطمه زهراز] و پدرم آمبرالمومنین علی] الگوبی قرار
بلى كانت فى أيدينا فدك من كل ما أظلته السماء, نشخت علیها نقوس
قوم وسخت عنها تفوس آخرين. ونعم الحكم اله. وما أصنع بقدك وغير
فدك والنفس مظانها قى غد جدث تنقطع فى ظلمته آثارهاء وتغيب أخبارهاء
وحفرة لو زيد فى فسحتها وأوسعت يدا حافرها لاضغطها الحجر والمدرء وس
فرجها التراب العتراکم» وإنما هى نقسى أروضها بالتقوى لتأتى آمنة يوم
الخوف الأكبرء وتثبت على جوانب المزلق7.
.ل دافن بر لي سد تكد صصح دكا رصع با وموم بای
بل رید وم ديكر خاو مداه ا آن جنم بوشيددء و يتوين داور
fay Sap cab جه كر" در الي ca goed و اس
كه در تاريكي أن» أثار اسان ثابود و اخبارزش بتهان میردد. گودلی که هر چه بر
aay اند و دستهای كوركن فراخنى نمی نگ و کنخ آن را بر رده
خاک انباشته رختههایش را مسدود میکند. سل لفس خود را با برهي زكارى مى برورائم, كا
در روز قياست که غراسناکترین روزهاست در امین و در آفزشگاههایآن قابت قدم.
شاید برخی اقراد با هدق ارضای شهوت جنسی, به دتبال
دنیاخواهی باشند ولی من قبل از دعوت فقط با یک زن ازدواج
re و او مادر فرزندان من است و در زندگیام هیچ زوجهی
رى جه دائم و جه موقت غير از او نداشتهام؛ پس کجا است
دنیاطلبی؟!
من و بناه میبرم به خدا از منبت. تا به امروز هرگاه به
همراه برحی انصار باشم و به غذا پختن نیاز پیدا کنیم, خودم
بلند میشوم و غذا میپزم و هنگامی که به کسی برای شستن
ظرفها نیاز پیدا کنیم, با دست خودم آنها را میشویم. هر چند
* - تهج البلاغه: نامدى 45 (مترجم).
صفحه 291:
scale
وكشي ]از تنمت بعلند ولمع لبن تقار
ibe
میبرم به خدا از منیت. خودم مایحتاج منزلم را oli
بار خریداری میکنم و هیچ محافظ مسلح یا غیرمسلحی al
تدارم؛ و سپاس خدایی را که مرا ایمن ساخت و مرا به چنین
چیزی نیازمند و مجبور نساخت.
قیول نمیکنم که کسی دست مرا بپوسد و دستم را دراز
تمیکنم که مردم بر آن بوسه بزنند؛ بر خلاف رفتار مراجع و
برخی از وکلای آنها.
اينها واقعیتهایی است که قبلً انصار از آنها مطلع بودهاند.
الآن هم انصاری که نزدیک من هستند از اينها اطلاع دارند؛ يعنى
این موارد چیزهایی مخفی تیستتد بلکه مورد مشاهدهی مردم
بوده است. جه در حال و جه در كذشته.
پس کجاست آن دتیایی که من طالب آنم؟! و چگونه وبا چه
چیزی در طلب آن بودهام؟! ختاوند شما را به صلاح آوروا
قطي cug ie ge culset sl اذ
روا نیست؛ حال آیا معقول است اين عده که نه جزو
وأميراناند و نه از اوصیء. دست خود را لو ميرند نا مردمی
که در پن آخرند.بز آن پونه:پری؟! واحند الحیشن که وضی,
است در حالی که تمیپذیرد احدی از مردم دستش را ببوسد.
دنیاطلب به شمار رود؟!
به خداوند سوگند. نمیگویم که نسبت به احمد الحسن
بیانصاقی کردید بلکه اگر اين گونه فکر میکنید و اين گونه
حکم ميرانید. به عقلهای خودتان بیانصافی روا داشتهاید.
به خودتان رحم کنید تا خداوند بر شما رحمت آورد! این
کسانی که وجوب تقلید را بر شما فرض گرفتهاند. سوداگران
مرغ و مستفلات و يبرو شهواتاند. انها نه خواهان آخرت اند و
ته ریط و رابطهای با آخرت دارند. شما اين را میدانید و
خودتان ایشان را در عراق مشاهده کردهاید. در خارج دیدهاید
که ب شا زا كم د خمس و أموال و كفاردى
قضا نزد شما به كشورهاى غربى میفرستند. (آن هم) به
صفحه 292:
اندى تبليغ! اى کاش از از طلاب جوز
$e Ay stares le spo! ele cule
چرا دقاتر آتها را پسرانشان مدیریت میکنند و هر طور که
بخواهند, يدون هيع بازرسى با مقررات يا حسايرسى در مال و
اموال دخل و تصرف مینمایند؟!
به خودتان رحم کنید تا خداوند بر شما رحمت آورد! عقل و
خردتان را برای تمبیز و شناخت حقیقت به کار بندید. طالبان
lis را از نحوهی رفتار و سلوک و عملکردشان بشناسید.
رم میم رب بجر
ee اماق كك
لتر علق أهالبد اللاي على لك لامرينى ألك لمدين و حيست لابين
لام دا رای ییاسران سین
Wi?
vor vt | اناف سيد ررد زأمسكن
و تن ى حيبأ فرير وتوا Seis از راو نت
ورين تلا وتوان Eb
دیرب ام 2
ists Sa eile
* آبان 1391 (مترجم).